تضاد نقش

   تضاد نقش[1]، به شرایطی ارجاع دارد که در آن انتظارهای هنجاری رقیب و متناقضی که مربوط به اجرای[2] موقعیت‌های اجتماعی هستند، بر یک فرد تحمیل می‌شوند. شرایطی که بیش از همه به آن اشاره شده است، هرچند که تنها این نیست که تحت آن شرایط، این وضعیت می‌تواند رخ دهد، زمانی است که فردی لازم است در یک زمان، دست‌کم دو نقش را اجرا کند که هرکدام از آن‌ها، انتظارهای متضاد دارند. نتایج چنین شرایطی، می‌تواند استرس روان‌شناختی، ترک نقش و یا تغییر اجتماعی باشد.

  گرچه تضاد نقش توسط افرادی که نقش‌های خاصی را اشغال کرده‌اند، تجربه می‌شود، اما علل آن می‌تواند در سطح فردی یا اجتماعی باشد. در سطحی فردی، تضاد نقش از یک مجموعه‌ای از شرایط منتج می‌شود که با موقعیت یک فرد مرتبط هستند. در سطحی اجتماعی، تضاد نقش می‌تواند حاکی از مسائل اجتماعی اساسی یا ترتیبات یا نتایج تغییرات اجتماعی باشد؛ بهترین راه‌حل تضاد نقش، پرداختن به شرایط ساختاری است.

به‌طور کلی، زندگی اجتماعی، به‌گونه‌ای تنظیم شده است که افراد در یک زمان، برای اجرای یک نقش فراخوانده شوند. این امر یا از طریق تقسیم نقش‌ها به بخش‌های مختلف و یا از طریق زمان‌بندی اجرای آن نقش‌ها حاصل می‌شود تا از تعارض با یکدیگر حفظ شوند. به میزانی که این تنظیمات حفظ شوند، از تضاد نقش پرهیز شده است؛ در هر صورت، اما در مواردی، این امر امکان‌پذیر نیست. برای فردی مشخص، تغییر در شرایط محیطی، ممکن است به تضاد نقش منتهی شود. برای مثال، یک ترفیع شغلی ممکن است فردی را در شرایطی قرار دهد که مستلزم نظارت بر دوستان باشد. انتظارهای نقشی یک ناظر در محل کار، نظیر استخدام و اخراج دیگران، می‌تواند با انتظارهای نقشی مرتبط با دوستی، نظیر وفاداری، در تضاد قرار بگیرد.

با اینکه تضاد نقش توسط افرادی که نقش‌های مشخصی را اشغال کرده‌اند، تجربه می‌شود، اما علل آن می‌تواند در نتیجة شرایط یا تنظیمات اجتماعی در سطح اجتماعی وجود داشته باشد. پس دسته‌ای از افراد، تضاد نقش را تجربه می‌کنند که نقش‌های مشخصی را اشغال کرده‌اند که آن نقش‌ها، تحت تأثیر شرایط اجتماعی مشخصی هستند. برای مثال، نقش‌های کارمند و پدر یا مادربودن، در اغلب موارد، در تعارض هستند. کسانی که این نقش‌ها را اشغال می‌کنند، اغلب بین تعهدات مربوط به پدر یا مادربودن، نظیر ماندن در خانه در کنار بچه مریض و رفتن سرکار، گیرمی‌کنند. بسیاری از والدین شاغل، ممکن است چنین تضاد نقشی را تجربه کنند، تعارضی که می‌تواند نتیجه شرایط اجتماعی، نظیر نیاز اقتصادی، ماهیت ترتیبات خانواده، تغییرات در انتظارهای جنسیتی و یا غیاب ترتیبات بدیل قابل دوام باشد.

راه‌حل‌های تضاد نقش، متفاوت هستند. راه‌حل‌ها، زمانی بیشتر تأثیر دارند که در همان سطحی فرموله شوند که آن تضاد در آن سطح ایجاد شده است. در سطح فردی، فرد می‌تواند یک نقش را برای پاسخ‌گویی به ملزومات نقشی دیگر، ترک کرده یا برای پرهیز از تضاد غیرضروری، نقش‌ها را از نو به بخش‌های مختلف تقسیم‌کرده و یا مجدداً آن‌ها را اولویت‌بندی کند. در سطح اجتماعی، ممکن است برای برطرف شدن تضاد نقش به شکلی مؤثر، نیاز به رخ‌دادن تغییرات سازمانی، کنش جمعی و یا تغییراتی در سیاست اجتماعی وجود داشته باشد. در اغلب موارد، لازم است که افراد خودشان تضاد نقشی را حل کنند، حتی زمانی که این تضاد در سطح اجتماعی ایجاد شده باشد. درحالی‌که تضاد نقش برای افراد مشکل‌ساز است، این تعارض در اغلب موارد، نیرویی است برای تغییر اجتماعی که به شرایط اجتماعی بهینه، منتهی می‌شود.

  باربارا فلدمن[3]

  همچنین رجوع شود به: فشار نقش

برای مطالعه بیشتر

Blau, Judith R. and Norman Goodman, ed. 1995. Social Roles and Social Institutions: Essays in Honor of Rose Laub Coser. 2nd ed. Boulder, CO: Westview

 [1] Role conflict

[2] enactment

[3] Barbara Feldman

 

 

  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید