پیشداوری دینی
شکاف میان آرمانهای بشردوستانه، بیشتر در ادیان و اعمال غیرانسانی دینداران گسترده است و به شکلی وسیع به چشم میخورد. دینداران در برابر گرایش به قضاوتهای سوگیرانه، عدممدارا، بیاحترامی و حتی خشونت که به ظاهر از ویژگیهای جهانشمول جوامع انسانیاند، مصون نیستند.
بااینحال، رابطۀ خاص میان دین و پیشداوری[1]، پیچیده است. در چهار دهۀ گذشته، پژوهشهای علوم اجتماعی، به این پرسشها توجه کردهاند: اگر، چنانکه بسیاری از مطالعات نشان میدهند، تحجر دینی با سطوح بالاتر پیشداوری همبستگی داشته باشد، آیا این همبستگی به ویژگیهای شخصی اشاره دارد یا پویشهای میانگروهی؟ آیا در میان جهانبینیهای دینی، برخی بیش از بقیه آفرینندۀ پیشداوری هستند؟ آیا گروههای مختلف -مانند اقلیتهای نژادی یا قومی، مردان و زنان همجنسگرا یا اقلیتهای دینی- کموبیش در معرض پیشداوری گروههای دینی گوناگون هستند؟
بهلحاظ تاریخی، بیشتر پژوهشها، دربارة پیشداوری دینی بر سوگیری نژادی و قومی دینداران تمرکز کردهاند. پژوهشهای اخیر دربارۀ دین و پیشداوری، حاکی از آن است که یافتههای این حوزه را نمیتوان به نگرشهای گروههای دینی نسبت به دیگر اشکال تفاوت تعمیم داد و اینکه پژوهشگران به منظور تعریف، شناخت و فهم پیشداوری دینی، باید افزون بر عوامل روانشناختی و اجتماعی، جنبههای یزدانشناختی و فلسفی جهانبینیهای دینی را نیز مدنظر قرار دهند.
تعریف پیشداوری، معمولاً جنبههای شناختی و عاطفی -ایدههایی دربارۀ شخص یا گروه در غیاب اطلاعات مرتبط و نیز احساساتی به نفع یا برضد آن شخص یا گروه-را در برمیگیرد. پیشداوری دینی ممکن است به ایدهها و قضاوتهایی که دینداران نسبت به دیگران در سر میپرورانند یا به پیشداوریهای غیردینداران نسبت به دینداران اشاره داشته باشد. گرچه بیشتر پژوهشها از همبستگی میان دینداری و پیشداوری خبر میدهند، دعوا بر سر تعریف، زمانی رخ میدهد که جهانبینی -و نه ویژگیهایی چون نژاد، قومیت یا حتی گرایش جنسی- هدف واکنشهای منفی را مشخص میکند. یکی از مسائل مورد بحث این است که آیا ارزیابیهای منفی دربارة باورهای دیگران را باید پیشداوری دانست یا خیر.
از آنجا که پژوهشها در باب دین و پیشداوری از رشتۀ روانشناسی اجتماعی برمیخیزد، تعجب ندارد که این پژوهشها اغلب به دنبال تبیینهای شخصیتبنیاد باشند. مطالعۀ آلپروت[2] و راس در سال 1967، سمتوسوی بیشتر این پژوهشها را دگرگون کرد. در این پژوهش، این نتیجه حاصل شد که میزان پیشداوری در میان کسانی که جهتگیری دینیشان، به گفتۀ این دو نویسنده، «بیرونی» است -یعنی نظر به انگیزههایی (چون منزلت اجتماعی، حس دلبستگی و غیره) که ربطی به آموزههای اصیل دینی خاص ندارند تعریف میشود- بالاست و سطح پیشداوری در میان آنهایی که پیشداوری «درونی» یا باور دینی خالصانه و پختهای دارند، پایین است. بهرغم چونوچراهای برآمده از مدل درونی-بیرونی و پیچیدگی آن، تحلیل ویژگی شخصیتی دینداران در مطالعۀ پیشداوری دینی همچنان ابزاری مهم است. ملاکهای دیگر که از مقولاتی چون شخصیتهای اقتدارگرا، ارتدکس، بنیادگرا و «کاوشگر» بهره میبرند، از همبستگی میان سطوح گوناگون پیشداوری و انواع آن خبر میدهند.
بیشتر مطالعات اخیر نشان میدهند که میان دین و پیشداوری نژادی و قومی، قطعنظر از جهتگیری دینی شخصی، همبستگی وجود ندارد یا اگر باشد کم است. این یافته با آموزههای برابریخواهانه که آموزۀ محوری بیشتر ادیان است، همخوانی دارد. بااینحال، وقتی پای اقلیتهای جنسی به میان میآید، پیشداوری در میان کسانی که جهتگیری درونی و بیرونی دارند و نیز در میان بنیادگراها و کسانی که باورهای ارتدکس دارند، بسیار بالاست. نگرشهای منفی نسبت به مردان و زنان همجنسگرا، از این مقیاسها فراتر میرود و ازاینرو، بایستی برحسب خصلتهای دینی شخصی دیگر فهم شود. برخی از مطالعات نشان میدهند اینکه آموزههای گروههای دینی پیشداوری نسبت به مردان و زنان همجنسگرا را تجویز میکنند یا تحمل، اثر مهمی بر نگرش اعضا میگذارد، گرچه مطالعات دیگر حاکی از آن است که اثر کنترلگر اقتدارگرایی جناح راستی است، نه ایدئولوژیهای خاص هریک از گروههای دینی. همچنین، پژوهشگران به این نتیجه رسیدهاند که پیشداوری برضد مردان همجنسگرا، از دستورات ایدئولوژیهای دینی بسیاری از کسانی که ابرازش میکنند، فراتر میرود و به این نوع از پیشداوری مؤلفۀ شخصیتی پایداری نسبت میدهند.
وقتی برای فهم نگرشهای منفی دینداران نسبت به افراد متفاوت از خود به پویشهای میانگروهی توجه میشود، نه پویشهای میانفردی، ابعاد جامعهشناختی دین اهمیت مییابند. مدل های بازاری دین، فرض را بر آن میگذارند که رقابت میان اعضا بر سر منابع اجتماعی که وابستگی دینی را همراهی میکنند، تعهد میانگروهی و قضاوتهای منفی نسبت به گروههای دیگر را بالا میبرد. به طور خاص، پژوهشگران مرزبندی سفتوسخت گروههای بنیادگرا میان خودیها و غیرخودیها (و نگرشهای منفی دربارۀ گروه دوم) را برحسب توانایی آنها برای حفاظت از هویت درونگروهی و عزتنفسشان در زمان آشوب و بحران، تحلیل میکنند. این رویکرد در تبیین نگرشهای منفی اعضای یک گروه دینی نسبت به نگرش گروههای دیگر -نوعی از پیشداوری که در میان دینداران، قطعنظر از جهتگیری دینی فردیشان، متدوال باشد- کارآمد است.
بااینحال، این پرسش همچنان باقی است که آیا در این پیشداوری دینی، چیزی واقعاٌ دینی وجود دارد. یعنی آیا جهانبینیهای دینی مستقل از انواع شخصیت و پویشهای میانگروهی افراد را به قضاوت منفی دربارۀ کسانی که بهلحاظ دینی متفاوتاند، سوق میدهد؟ مواضعی که اجتماعهای دینی متفاوت و اعضای مختلف هریک از این گروهها دربارة پرسش از دیگر دینداران اتخاذ میکنند، گوناگون و پیچیده است. از دهۀ 1980، یزدانشناسان و فیلسوفان دین، برای طبقهبندی این مواضع، سنخشناسی را بهکار گرفتهاند: طردگرایی[3]، گنجانشگرایی[4] و تکثرگرایی[5]. «طردگرایان» بر این باورند که فقط دین آنهاست که به حقیقت و رستگاری دینی دسترسی دارد، حال آنکه «گنجانشگرایان»، ادیان دیگر را مسیرهای ناکامل، اما معتبر رسیدن به حقیقتی که در دین خودشان از همه آشکارتر است، تلقی میکنند. تکثرگرایان تصدیق میکنند که هیچ دین واحدی دسترسی بیهمتایی به حقیقت ندارد و اینکه برای رد اعتبار مسیرهای دینی دیگر، هیچ مبنای پیشینی وجود ندارد. گرچه برخی از ادیان ممکن است بهوضوح یا بهتلویح یکی از این نگرشها را بیش از دو نگرش دیگر پروبال دهد، این نگرشها تقریباً در همۀ ادیان مهم وجود دارند. برای مثال، مسیحیان انجیلی بیشتر طردگرا هستند، حال آنکه برخی از فرقههای لیبرال پروتستانی مدافع تکثرگرایی و موضع کلیسای کاتولیک در «شورای دوم واتیکان»[6] بهوضوح گنجانشگرایانه بود. به همین قیاس، هندوهای طردگرا و تکثرگرا و مسلمانان گنجانشگرا و طردگرا وجود دارد. افزونبراین، میان مواضعی که نهادهای دینی، متون دینی، رهبران دینی و اعضای اجتماعهای دینی، دربارۀ دیگر دینداران اتخاذ میکنند، ناهماهنگی وجود دارد.
جهانبینیهای دینی، برخلاف نژاد و گرایش جنسی، عنصر ارادی و قصدی مهمی دارند؛ افراد، مجموعهای از باورها و ورزههای دینی را برمیگزینند، چراکه به گمانشان این باورها معنادارند و زندگیشان را غنی میسازند. بدین معنا، ارزیابیهای منفی دربارة دیدگاههای بدیل، چهبسا گریزناپذیر باشند. شخصی که به خدای یکتا باور راسخ و گرایش بدان دارد که دربارة سنتیهایی که چندخدایی را تعلیم میدهند، دیدگاهی منفی در سر پرورش دهد و ممکن است بهرغم داشتن احساسات مثبت نسبت به آنها و ارتباط با آنها، آن موضع را حفظ کند. اشکال مختلف شناخت دینی که اغلب در تجارب معنوی نافروکاستنی به تحلیل عقلانی ریشه دارند، ممکن است متضمن قضاوتهای پیشینی باشند، اما ضرورت بیزاری افراد از یکدیگر را در پی ندارند. برای نمونه، مطالعات صورتگرفته دربارة مناسبات میاندینی، به شکل شگفتآوری نشان میدهد در میان کسانی که نظامهای باوری بهشدت طردگرایانه دارند، سطح بالایی از احترام و مدارا نسبت به دیگر دینداران وجود دارد. افزونبراین، پذیرش تکثرگرایانۀ تفاوت دینی، چنانکه انتظار میرود همیشه مناسبات میانگروهی دوستانهای بهبار نمیآورد. این فرض تکثرگرایانه که هیچ دینی دسترسی بیهمتایی به حقیقت ندارد و اینکه این ادعاها استعاری یا اشتباه هستند، نزد بسیاری اگر نه امپرالیسم فکری دستکم شکلی از پیشداوری تلقی میشود.
این ناهماهنگیها، پرسشهای مهمی را دربارۀ بهترین شکل کاهش پیشداوری دینی پیش میکشند. اگر همۀ ارزیابیهای منفی دربارۀ جهانبینیهای دیگر را پیشداوری تعریف کنیم، باب گفتوگو با دینداران را بسته ایم. بهسان هر شکلی از سوگیری اجتماعی، مواجهه با دیگر دینداران و آموختن دربارۀ آنها، شرط لازم و نه کافی برای بهبود مناسبات میانگروهی است. موفقترین گفتوگوهای میاندینی در ایالات متحده، زمانی رخ داد که افراد در پروژههایی شرکت میکنند که اهمیت دوسویه دارند، خواه ساختن پناهگاهی برای بیخانمانان محله، خواه وضع قانون یا -در خانوارهای میاندینی روبهرشد در ایالات متحده- گرداندن خانواده باشد. گرایشهای اخیر در دین امریکایی به سوی معنویتهایی که تعریف نهادی کمتر مشخصی دارند و فردیترند، چهبسا پویشهای میانگروهی را که عدممدارا را دامن میزنند، برچینند. تا آنجا که افراد خود را نه تنها در معرض، بلکه پذیرای سنتهای دینی مختلف در معنویتهای التقاطی خود بیابند، اهمیت مقوله «دیگری» دینی کمتر میشود.
سودمندترین پژوهش دربارة پیشداوری دینی در سالهای آتی: (الف) از تمرکز پیشین و کنونی بر امریکای شمالی و گروههای مسیحی فراتر رود تا مدلهای به معنای واقعی، میانفرهنگی و چنددینی را پدید آورد؛ (ب) اهمیت الگوهای جدید معنویت التقاطی و ترکیب دینی را بکاود و (پ) میان محقانگاری دینداران و نگرششان نسبت به ناهمداستانان، تمایز قائل شود.
و نیز ببینید: آگاهی جمعی؛ فکر گروهی؛ دین و تضاد؛ افراطگرایی دینی
بیشتر بخوانید
- Allport, Gordon W. and J. M. Ross. 1967. “Personal Religious Orientation and Prejudice.” Journal of
Personality and Social Psychology 5:432–43
- Hunsberger, Bruce and Lynne M. Jackson. 2005. “Religion, Meaning, and Prejudice.” Journal of Social Issues 61(4):807–26
- Jackson, Lynne M. and Bruce Hunsberger. 2000. “An Intergroup Perspective on Religion and Prejudice.” Journal for the Scientific Study of Religion 38:509–23
- Laythe, Brian, Deborah G. Finkel, Robert G. Bringle, and Lee A. Kirkpatrick. 2002. “Religious Fundamentalism as a Predictor of Prejudice: A Two-Component Model.” Journal for the Scientific Study of Religion 41(4):623–35
- Roof, Wade Clark. 1999. Spiritual Marketplace: Baby Boomers and the Remaking of American Religion. Princeton, NJ: Princeton University Press
- Wuthnow, Robert. 2005. America and the Challenges of Religious Diversity. Princeton, NJ: Princeton University
Press
[1] religious prejudice
[2] Allport
[3] exclusivism
[4] inclusivism
[5] pluralism
[6] Second Vatican Council