پساصنعت‌گرایی

   پیشرفت‌های فنّاورانه در سده‌های 19 و 20 سبب شکل‌گیری صنعت‌گرایی[1] شد و کیفیت کلی زندگی را در ایالات متحده و بیشتر اروپا بهبود بخشید. با افزایش عمومی درآمدها، تقاضا برای خدماتی که این استانداردهای بالاتر زندگی را استمرار می‌بخشد نیز افزایش یافت: آموزش بهتر، فراغت، سرگرمی‌ها، سلامت‌بانی، و افزایش اطلاعات. بااین‌حال، بسیاری از این خدمات تازه برخلاف بیشتر کارهای یدی کشاورزی و صنعت، امکان ماشینی‌شدن ندارد. ازآنجاکه این وظایف پیچیده‌تر بود و اغلب آموزش بیشتری می‌طلبید، کارگر صنعت خدمات در مقایسه با کارگر بخش کشاورزی و صنعت متاعی به‌مراتب خواستنی‌تر و استخدامشان پرهزینه‌تر بود. این دگرگونی از کار صنعتی و یدی به کسب‌و‌کارهای خدمت‌محوری که حول توزیع و تولید اطلاعات می‌گردد، «پساصنعت‌گرایی» اطلاق می‌کنند.

ظهور جامعهٔ پساصنعت‌گرا

  دانیل بل[2] جامعه‌شناس یکی از نخستین کسانی بود که ایدهٔ جامعهٔ پساصنعتی را مطرح کرد. بِل در کتابش، ظهور جامعهٔ پساصنعتی (1973)، بر آن بود مشخصۀ اصلی جامعهٔ پساصنعتی ‐ یا جامعهٔ اطلاعاتی ‐ نه‌تنها دگرگونی صنعت کالامحور به صنعت دانش‌محور، بلکه خصوصاً دگرگونی سرشت این دانش است. دگرگونی جامعه‌ای صنعتی به جامعه‌ای پساصنعتی یا اطلاعاتی اگر نگوییم معلول افزایش سلطهٔ عقلانیت علمی در سپهرهای سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی نباشد، دست‌کم آن را همراهی می‌کند. در جوامع صنعتی، بیشتر مردم درگیر تولید کالاهای مادی و ملموس‌اند. از سوی دیگر، جامعهٔ پساصنعتی را اطلاعات، دانش، و خدمات پیش می‌راند. چنین جامعه‌ای همچنین تحت سلطهٔ صنایع دانش‌بنیان[3] است. در نتیجه، نخبگان صنعتی «قدیم» رفته‌رفته میدان را به نخبگان فنی «جدید» می‌دهند که سرمایهٔ انسانی‌شان ‐ دانش فنّاورانه و فنی‌شان ‐ آنان را در رأس سلسله‌مراتب اجتماعی و اقتصادیِ بازسازی‌شده قرار داده است. درحالی‌که صنعتی‌شدن به‌شکلی نظام‌مند بخش‌های خاصی از جامعه را در جایگاه‌های حاشیه‌ای نگاه می‌داشت تا سود را بیشینه سازد، جامعهٔ پساصنعتی بر نقش تحصیلات برای گذر از مرزبندی‌های اجتماعی و هم‌سطح‌سازی میدان نقش‌آفرینی اجتماعی پای می‌فشارد. گویا سرشت تازۀ سرمایه به همگان به‌نحو برابر این امکان را می‌دهد که از فرصت‌هایی که توسعهٔ اطلاعات و فنّاوری فراهم کرده است، بهرۀ مالی برند.

  برخی از دانشوران که به قدرت‌های برابری‌خواهانهٔ جامعهٔ پساصنعتی ایمان دارند، از چشم‌اندازی آرمان‌شهری یا ویران‌شهری[4] به تأثیرات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، و اقتصادی پساصنعت‌گرایی می‌نگرند. به باور آنان، تأکید بر شایستگی، اطلاعات، و توسعۀ فنّاورانه سرانجام میدان نقش‌آفرینی اجتماعی و اقتصادی را هم‌سطح خواهد کرد. افزون‌براین، آنان استدلال می‌کنند اتکای جامعهٔ پساصنعتی بر انسان نه بر سرمایه‌های طبیعی تجدیدناپذیر، به منابع طبیعی جهان کمتر فشار می‌آورد و از این‌رو بیش از جامعهٔ پیشین با محیط زیست سازگار است.

  دیگران بر این باورند که گروه پیش‌گفته در میزان قدرت برابری‌بخش جامعهٔ اطلاعاتی اغراق کرده و حتی آن را تا حد یک اسطوره بالا برده است. آنان بر آن‌اند شرایط فکری (تحصیلی) که برای رقابت در جامعۀ اطلاعاتی ضروری است ‐ به‌همراه کاهش روزافزون تقاضا برای کار صنعتی یدی ‐ گروه‌هایی را که تا پیش از این به حاشیه رانده شده بودند، اکنون در نوعی محرومیت اجتماعی گریزناپذیر قرار می‌دهد. آنان بر آن‌اند که نظر به سرشت ذاتاً سرمایه‌دارانۀ این جوامع، پساصنعت‌گرایی می‌تواند استاندارد زندگی را در مجموع برای طبقات متوسط و کارگر ارتقا بخشد، اما این رشد برای فرادستان جامعه با آهنگ به‌مراتب تندتری رخ می‌دهد. بدین‌ترتیب در عمل، شکاف میان طبقات بالاتر و پایین‌تر گسترش می‌یابد. افزون‌براین، منتقدان خاطرنشان می‌کنند پساصنعت‌گرایی به‌جای آنکه از تأثیرات مخرب صنعتی‌شدن در محیط زیست و منابع طبیعی بکاهد، بر آن فشارهای متفاوت دیگری می‌افزاید.

بیشتر جوامع غربی درحال‌حاضر یا پساصنعتی‌اند یا در مسیر آن و آرام‌آرام آشکار می‌شود که دیدگاه‌های آرمان‌شهری دربارهٔ جامعهٔ پساصنعتی اشتباه، یا دست‌کم زیاده خوش‌بینانه بوده است. مطالعات نشان می‌دهد در بیشتر موارد، اقتصاد تاریخی و امتیازات فرهنگی، سرمایه‌های انسانی ضروری برای به‌دست‌گرفتن رهبری صنایع اطلاعاتی و خدماتی روبه‌گسترش را به نخبگان فرهنگی و ذی‌نفعان صنعتی‌شدن می‌دهد. بسیاری از آنانی که کمترین نفع را از صنعتی‌شدن برده‌اند، همچنان با موانعی نهادی روبه‌رویند که سد راه پیشرفت فکری و فنّاورانه‌ ‐ که برای رقابتی موفقیت‌آمیز در جامعهٔ اطلاعاتی جدید لازم است ‐ می‌شوند. به‌نظر می‌رسد دیدگاه‌های آرمان‌شهری از عصر پساصنعتی به غلط فرض را بر آن گذاشته‌اند که نظام سرمایه‌دارانۀ اطلاعات‌بنیاد‌ ذاتاً با سرمایه‌داری صنعتی متفاوت است یا دست‌کم به اندازهٔ آن رقابتی نیست.

سرعت وقوع پیشرفت‌ها در فنّاوری اطلاعات حکایت از آن دارد تنها کسانی که از منابع معرفتی و مالی لازم برخوردارند می‌توانند به پای کسانی که پیش از این وارد این صنعت شده بودند برسند. گذشته از این، نابرابری در منابع آموزشی دردسترس دانش‌آموزان کشورهای غربی، خصوصاً ایالات متحده، بیانگر آن است که تا وقتی طبقهٔ اجتماعی در فرصت‌های تحصیلی اثرگذار است، نیروهای مردم‌سالارساز جوامع اطلاعاتی محدودند. در مقیاسی جهانی، سلطۀ (اقتصادی) فزایندۀ فنّاوری اطلاعات و به‌تبع آن اهمیت دستاوردهای تحصیلی بدین‌معناست که شکاف میان کشورهای فقیر و غنی در سالیان پیش رو گسترش خواهد یافت و رسیدن به کشورهای پساصنعتی‌‌شونده یا کشورهای هم‌اکنون پساصنعتی برای کشورهای صنعتی روزبه‌روز دشوارتر خواهد شد.

سرانجام آنکه هرچند برخی دانشوران بر آن‌اند صنایع خدماتی بر منابع طبیعی کمتر فشار می‌آورد و بیش از صنایع قدیم با محیط‌زیست سازگار است، استانداردهای بالاروندۀ زندگی در جوامع پساصنعتی سبب شده است پسماندهایی که صنایع غذایی و رستوران‌ها به‌جا می‌گذارند، افزایش یابد یا کار چندانی برای کاهش وابستگی مردم به فرآورده‌‌های نفتی انجام نشود. در واقع، استانداردهای بالاروندۀ زندگی تقاضا برای کالاهای مادی را نیز افزایش می‌دهد و کماکان به منابع طبیعی سراسر جهان آسیب می‌رساند. از لحاظ نظری، نیروهای مردم‌سالارساز جامعهٔ پساصنعتی اطلاعاتی نویدبخش به‌نظر می‌رسد، اما در عمل چنین می‌نماید که پساصنعتی‌شدن در بیشتر جوامع هنوز تا امحای نابرابری‌های اجتماعی-اقتصادی راه زیادی دارد.

و نیز ببینید: رایافضا (فضای سایبری)؛ صنعت‌زدایی؛ کاهش نیرو؛ توسعهٔ اقتصادی؛ اقتصاد جهانی؛ جهانی‌شدن؛ نابرابری درآمدها؛ بازار کار؛ رسانۀ جمعی؛ نظریهٔ مدرن‌سازی؛ برون‌سپاری؛ فروطبقۀ شهری.

بیشتر بخوانید

Bell, Daniel. [1973] (2001). The Coming of Post-Industrial Society: A Venture in Social Forecasting, Reissue ed. New York: Basic Books

Castells, Manuel (2000). The Rise of the Network Society, Oxford, England: Wiley-Blackwell

Kumar, Krishan (1995). From Post-Industrial to Post-Modern Society: New Theories of the Contemporary World. Oxford, England: Blackwell

Penty, Arthur J. (2004). Post Industrialism. Whitefish, MT: Kessinger, Rose, Margaret A. 1991. The Post-Modern and the Post- Industrial: A Critical Analysis. Cambridge, England: Cambridge University Press

Semmes, Clovis E. (1996). Racism, Health, and Post-Industrialism: A Theory of African American Health, Westport, CT: Praeger

Webster, Frank, ed. (2003). The Information Society Reader, London: Routledge

  [1] postindustrialism

 [2] Daniel Bell

 [3] science-based industries

[4] dystopian

 

 

  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید