بومی‌گرایی

بومی‌گرایی[1]

  بومی‌گرایی به باورها و خط‌مشی‌هایی اشاره دارد که شهروندان بومی را بر مهاجران مرجح می‌دارد. در اواسط سدۀ نوزدهم، یعنی هنگامی که اروپایی‌ها در گروه‌های بزرگ از کشورهایی غیر از بریتانیای کبیر و هلند پا به خاک این کشور گذاشتند، به شکلی گسترده سر برآورد. مهاجران رومی-کاتولیک (به‌طور عام) و ایرلندی‌ها (به‌طور خاص)، از نخستین مهاجرانی بودند که بدرفتاری دیدند. احساسات ضدکاتولیکی در اروپا شکل گرفت و از طریق نخستین مهاجران پروتستان به ایالات متحده آورده شد.  

از زمان استقلال امریکا تا سال 1820، شواهد اندکی از احساسات ضدکاتولیکی روزگار استعمار در دست است، اما همین که مهاجرت ایرلندی‌ها افزایش یافت، احساسات ضدپاپی‌گری[2] نیز بیشتر شد. چهره‌های برجسته، آتش نفرت از این تازه واردان را شعله‌ورتر ساختند. ساموئل اف.بی. مورس[3]، مخترع تلگراف و نقاشی زبردست، در سال 1834، اثری آشکارا ضدکاتولیکی نوشت. بسیاری این هشدار مورس را که پاپ درصدد است واتیکان را به ریور ولی می.سی.سی.پی منتقل کند، بی‌درنگ باور کردند. این خصومت به سخنان تند و خشن محدود نشد. از سال 1834 تا سال 1854، خشونت مردمی علیه کاتولیک‌های سراسر کشور به مرگ، سوزانده‌شدن صومعۀ بوستون، تخریب یک کلیسای کاتولیک و خانه‌های کاتولیک‌ها و استفاده از نیروی دریایی و شبه نظامیان ایالتی برای آوردن صلح به شهرهای ایالات متحده، به غربی‌ترین نقطۀ این کشور، یعنی سنت لویس، انجامید. 

  در دهۀ 1850، بومی‌گرایی به جنبش سیاسی بازی بدل شد که تعهد کرده بود، تنها به امریکایی‌های «بومی» رأی دهد و با کاتولیسیسم بجنگد و خواهان دوره‌ای 21 ساله از اعطای تابعیت بودند. به اعضای حزب یاد می‌دادند که دربارۀ برنامه شان چیزی افشا نکنند و بگویند که دربارۀ آن چیزی نمی‌دانیم. درنتیجه، آنان «هیچ‌ندان» خوانده شدند. آنان بابت هر مشکل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و سیاسی مهاجران را مقصر می‌دانستند. گرچه هیچ‌ندان‌ها در اندک زمانی ناپدید شدند، ذهنیت بیگانه‌ستیزانه به حیاتش ادامه داد و هرازگاهی، به شکلی رسمی در قالب اجتماع‌هایی مانند کو کلاکس کلان سازمان می‌یافت.

در سدۀ نوزدهم، فوران پرخروش‌تری از بومی‌گرایی، گریبان چینی‌ها را گرفت. اگر این باور پابرجا که ایالات متحده توانست به‌طور کامل و به شکلی هماهنگ همه را منطبق سازد، وجود داشت، گفت‌وگو در باب «قانون تحریم چینی‌ها»، یک‌بار و برای همیشه، این مسئله را به شکلی منفی مطرح کرد. احساسات بومی‌گرایانه در دهۀ 1990 نیز ادامه پیدا کرد و این‌بار گریبان مهاجران ایتالیایی و مهاجران لهستانی، مهاجران ژاپنی را پس از پرل هاربر، یهودیان اروپای شرقی را پس از جنگ جهانی دوم و نیز پناهندگان ویتنامی و شرق آسیایی را در دهۀ 1970 و پناهندگان کوبایی را در دهۀ 1980 گرفت.

  دیدگاه‌های ضدمهاجرتی و جنبش‌های سازمان‌یافته تا سدۀ بیست‌ویکم ادامه یافت. عالم سیاسی ساموئل پی. هانتینگتون[4] (1996)، مهاجرت بی‌وقفه را نوعی تصادم تمدن‌ها تلقی می‌کند که تنها با کاهش چشمگیر مهاجرت قانونی و بستن مرزها به روی مهاجران غیرقانونی، جبران‌پذیر است. مهاجرت‌های اخیر که در دهۀ 1990 آغاز شد و تاکنون نیز ادامه دارند و مهاجرت های سابق به شکلی کلیشه‌ای علت مشکلات اجتماعی گوناگون، مانند کمبود مسکن، بیکاری، جرم و فشار زیاد بر خدمات سلامت و مدارس دولتی، انگاشته می‌شود.


  احساسات بومی‌گرایانه، خاص ایالات متحده نیستند. تقریباً همۀ کشورهای مهاجرپذیر، در دوره‌های تاریخی مختلف، احساسات بیگانه‌ستیزانه آفریده‌اند، به‌ویژه هنگامی که مهاجران به‌لحاظ فرهنگی با جامعۀ میزبان فرق دارند. نگرانی‌ها دربارۀ ترورگری، عنصر بومی‌گرایانۀ تازه‌ای را در کشورهایی چون انگلستان، اسپانیا و ایالات متحده که در سال‌های اخیر، شاهد حمله‌های جدی بوده‌اند، اضافه کرده است.

و نیز ببینید: مهاجرت؛ مهاجرت در ایالات متحده؛ مهاجرت جهانی؛ کلیشه‌سازی؛ ترورگری؛ بیگانه‌هراسی

بیشتر بخوانید  

- Gerber, David A. 1993. Nativism, Anti-Catholicism, and Anti- Semitism. New York: Scribner’s.

- Huntington, Samuel P. 1996. The Clash of Civilizations and the Remaking of World Order. New York: Simon & Schuster.

- Morse, Samuel F. B. 1835. Foreign Conspiracy against the Liberties of United States. New York: Leavitt, Lord.

  
 
  


[1] nativism

 [2] popery

 [3] Samuel F. B. Morse

[4] Samuel P. Huntington

  

  

   

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید