انقراض
انقراض- ناپدیدشدن دائمی گونهها از کرۀ زمین- میتواند به عنوان آخرین مسئلۀ اجتماعی تلقی شود. زمانی که همسایگان ما برای همیشه از پهنه سیاره زمین ناپدید می شوند، تعاملات اجتماعی بالقوه ما نیز برای همیشه کاهش می یابد. انقراض پدیدۀ جدیدی نیست. با وجود این، آنچه جدید است نرخ فعلی انقراض است که بسیار بالاتر از هر سابقۀ زمین شناختی است و واقعیت این است که برای نخستینبار، یک گونه منفرد-یعنی خودمان- علّت این نرخ بالای انقراض میباشد. بدین خاطر است که انقراض، به عنوان یک مشکل اجتماعی و زیست محیطی جدّی مطرح می شود.
بررسی انقراض در زمینه آن
همانند هر کسی که بالاخره روزی خواهد مُرد، سرانجام همه گونهها هم منقرض خواهند شد. در واقع، تقریباً همه گونههایی که تاکنون روی زمین وجود داشته اند، پیش از این منقرض شده اند. دیوید راپ[3]، دیرینهشناسی است که تخمین زده 9/99 درصد همه گونهها در طول تاریخ کره زمین منقرض شده اند (یا بالعکس، دنیای موجودات زنده امروزی فقط نمایانگر 1/0 درصد گونههای متنوعی است که روزگاری وجود داشته اند). مطالعات درباره فسیل های دریایی – مداوم ترین و قابل اعتمادترین پیشینۀ حیات روی زمین- نشان می دهد که میانگین «امید به زندگی» برای یک گونه تقریباً 1 تا 10 میلیون سال است.
آغاز پیدایش حیات ساده میکروسکوپی (متشکل از سلول ها پروکاریوتی[4] - یعنی سلول های بدون هسته، همانند باکتریهای امروزی) به حدود 8/3 میلیارد سال پیش بازمیگردد. زندگی تک سلولی پیچیده تر- متشکل از سلول های یوکاریوتی[5] ، ، یعنی سلول های دارای هسته و اندامک- تقریباً 2 میلیارد سال قبل ظاهر شد. شکلهای چندسلولی بزرگتر و متمایزتر حیات- ماهیان، گیاهان و نظایر آنها- حدود 542 میلیون سال قبل تکثیر شدند (در آغاز دورۀ پالئوزوئیک[6]). در طول تاریخ کرۀ زمین، گونهها مانند شکوفایی و پژمردگی نسل های مختلف گلها، ظاهر و محو شدند. اگرچه انقراض اجتناب ناپذیر است، گونهها سرنوشت های مختلفی دارند. برخی به گونههای جدید که قابلیت سازگاری بیشتری دارند دگریس و به اجداد رشتههای زندگی حیاتی تبدیل می شوند. گونههای دیگر به بن بست تکاملی می رسند و به آخرین نمونه از گونه خودشان تبدیل می شوند. تعامل گونههای زنده با محیط های همیشه در حال تغییر کرۀ زمین، از خلال فرایند انتخاب طبیعی، ارگانیسمهایی با قابلیت سازگاری بهتر خلق می کند و معمولاً به تنوع بیشتر حیات منجر می شود.
درحالیکه انقراض تقریباً به اندازۀ حیات قدمت دارد، ولی همواره در نرخ یکسانی رخ نداده است. زمین شناسان و دیرینهشناسان موفق شدند که نوعی «نرخ پیشینه انقراض» را در طول دورۀ زمین شناختی گذشته رمزگشایی کنند- نرخ میانگین فقدان گونهها که مشخص شد حدوداً 2 تا 3 انقراض در هر سال در سطح جهان بوده است. در مجموع، به هر حال، گونههای جدید با سرعت بسیار بیشتری نسبت به گونههای قبلی که منقرض شده اند تولیدمثل می کنند. بنابراین، آفرینش در کل از فقدان پیش است. (بر این اساس، تنوع زیستی روی سیاره زمین بیشتر از هر زمان دیگری است). امّا پنج «برهه» در دورۀ زمینشناختی گذشته یعنی زمانی که تعداد بسیار زیادی از گونهها تقریباً در همان زمان منقرض شده اند وجود داشته است (منظور از «همان زمان» دورهای متشکل از چند میلیون سال است). دانشمندان به اینها «انقراض جمعی» می گویند. قدیمی ترین تا جدیدترین انقراض های جمعی در دورههای زمین شناختیای رخ داد که تحت عنوان اوردوویسن[7] (440 میلیون سال قبل)، دونین[8] (365 سال قبل)، پرمین[9] (245 میلیون سال قبل)، تریاس[10] (210 میلیون سال قبل) و -مشهورتر از همه- پایان کرتاسه[11] (65 میلیون سال قبل) شناخته میشوند. دو دوره از میان آنها توجه زیست شناسان را به خود معطوف داشته است.
دورۀ زمانی پایان کرتاسه (که معمولاً بهصورت انقراض جمعی «کی-تی[12]» بدان ارجاع داده میشود، چون از یکسو به مرز حدود کرتاسه برمی گردد -و زمینشناسان نماد «کی» را در مورد آن بهکار می برند- و از سوی دیگر به دوران ترشیاری[13]) برای عموم آشناست، چراکه دورۀ پایانی دایناسورها بوده است (بسیاری از انواع قدیمی تر دایناسورها پیش از این دوره منقرض شده بودند). به خاطر وجود شواهد فسیلی، شدت این تغییر جمعی در اشکال حیات از مدت ها پیش شناخته شده، امّا دانشمندان را برای مدت طولانی سردرگم کرده بود. شواهد نشان می دهد که این انقراض جمعی زمانی تسریع شد که شهاب سنگی با وسعت تقریبی 6 مایل (10 کیلومتر) به سیاره زمین ، در جایی که اکنون خلیج مکزیک نام دارد، برخورد کرد و موجب تغییرات آب وهوایی بسیار عظیم و جابه جایی زیستگاهها شد. برخورد این شهاب سنگ ابرهای غبارآلود ضخیمی ایجاد کرد که سرآغاز کاهش شدید سطوح فتوسنتز بود. پیامدهای دیگر برخورد شهاب سنگ عبارت بودند از امواج جزر و مدی عظیم، آتشهایی در مقیاس بزرگ و تغییرات جوی که به «باران اسیدی» منجر می شود.
تاکنون بحران انقراض دورۀ پِرمین، نمایانگر نزدیکترین تماس حیات روی کره زمین با نابودی کامل است. تاریخ انقراض معمولاً از طریق مطالعۀ فسیل های حیوانات دریایی بررسی شده است. محیط های دریایی در طول تاریخ کرۀ زمین همواره وجود داشتهاند و بسیاری از حیوانات دریایی نیز به فسیل تبدیل شده اند. هنگام ملاحظه گذشتههای بسیار دور، زیست شناسان گرایش دارند که بر موجودات زنده در سطح خانواده تمرکز کنند- دو مرحله عمومی تر نسبت به گونهها در سلسله مراتب طبقه بندی زیستی- زیرا می توانند به نتایج خود در رابطه با گروه بندی های عمومی تر بیشتر اعتماد کنند. در طول چهار بحران انقراض جمعی دیگر، تقریباً 12 درصد خانوادههای حیوانات دریایی منقرض شدند، امّا در طول دوران پِرمین، حدود نیمی از این خانوادهها ناپدید گشتند. برآوردها نشان می دهد که این امر حاکی از نابودی بین 77 تا 96 درصد گونههاست. تقریباً 100 میلیون سال برای تنوع گونهها زمان برد تا به سطوح قبلی خود بازگردند. اما البته اینها گونههای جدیدی بودند. یکی از ناخوشایندترین واقعیت های انقراض، همیشگیبودن آن است - زمانی که گونهها و مرزهای ژنتیکی پیچیدۀ آنها از دست برود، دیگر هرگز مجدداً رؤیت نخواهند شد.
انقراض در زمان حال
آنچه امروزه سبب نگرانی است این است که انسان ها ششمین بحران انقراض بزرگ را در تاریخ سیاره شروع کرده اند. در حالی که درحالیکه این نکته گه کاه در رسانههای عمومی مورد بحث قرار گرفته، امّا اجماع علمی قابل توجهی وجود دارد که این نرخ انقراض بسیار بیشتر از آن چیزی است که در سوابق مربوط به فسیلها مشاهده شده است. تأثیر انسان ها بسیار بیشتر از تأثیر برخورد شهاب سنگ به کرۀ زمین است. البته وقتی پای پیش بینی آینده در میان باشد، دقیقبودن دشوار است. بهویژه پیش بینی انقراض، چالش برانگیز است چراکه اکثریت وسیعی از گونهها هنوز وجود دارند که باید توصیف شوند. تقریباً 7/1 میلیون گونه توسط دانشمندان توصیف و نام گذاری شده اند، امّا هیچکس تصور نمی کند که حتی به اندازۀ واقعی تنوع زیستی نزدیک شده باشد. برآوردهای مستدلی کرده اند که طیفی از حدود 5 تا بیش از 100 میلیون گونه بر روی کرۀ زمین وجود داشته باشد. چرا این سردرگمی وجود دارد؟ چون علم غربی از اروپا و آمریکای شمالی پدیدار شده است، و اینکه مناطق معتدل بسیار بیشتر از سایر نقاط جهان به دقت مطالعه شده اند. صرفاً بررسی برخی زیستگاههای معین اخیراً آغاز شده است- برای مثال، پوشش گیاهی جنگل های بارانی استوایی و منافذ گرم عمق دریا. همانطور که مشخص شده است، این قلمروهای زیست شناختی جدید در بسیاری از موارد، متنوع تر از مشابه آن در اروپا یا آمریکای شمالی است. همچنین، گروههای معینی از موجودات زنده- به ویژه، حیوانات مهره دار - نسبتاً شناخته شدهاند، در حالی که درحالیکه بسیاری از دیگرگروهها به تازگی کشف شده اند.
در برخی موارد، حتی پیش از اینکه بدانیم برخی گونهها وجود دارند، آنها را از دست می دهیم. یک مثال غمبار این است که در سال 1978 دو گیاه شناس از منطقه کوهستانی در اکوادور بازدید کردند و تقریباً 90 گونه از گیاهانی را یافتند که در هیچ کجای دیگر شناخته شده نبود. در طول هشت سال، این ناحیه برای کشاورزی هموار شد و بیشتر آن گونهها برای همیشه محو شدند. اگر آن یک بازدید هم نبود، ما اصلاً از این نابودی مطلع نمی شدیم.
به رغم این چالش های قابل پیش بینی، بسیاری از دانشمندان در راستای پیش بینی آینده کوتاه و بلندمدت انقراض تلاش کرده اند. زیست شناس دانشگاه هاروارد، ئی. او. ویلسون[14] یکی از دقیقترین محاسبات را انجام داده که نرخ انقراض کنونی را تا 2700 برابر بیشتر از میانگین «نرخ پیشینه» در سوابق زمین شناختی برآورد می کند. محاسبات دیگر نرخ انقراض فعلی را «فقط» صدها برابر بیش از پیشینه نرخ ابراز کرده اند. در واقع، همه این تخمین ها به طرز قابل ملاحظه ای شبیه به هم هستند: همگی اعلام میکنند که روند انقراض فعلی حداقل با درجه ای از بزرگی بیشتر از همیشه است، و همۀ برآوردها مبتنی بر مفروضات محافظه کارانه از شمار گونهها و مفروضات خوش بینانه از تغییرات اساسی در الگوهای رفتار انسان است. از این رو، واقعیت میتواند بدتر از این باشد.نه تنها پیش بینی آینده در رابطه با انقراض دشوار است بلکه گذشته نزدیک هم می تواند از قطعیت دور باشد. یک دلیل اینکه، شناخت دقیقِ زمانی که یک گونه منقرض شده، دشوار است. دلیل دیگر اینکه، همان طور که در بالا ذکر شد، نرخ های درست انقراض های قبلی را آن هم زمانی که تنها از وجود پارهای از گونههای دنیا باخبریم، نمی دانیم. با وجود این، زیست شناسان نهایت تلاش خود را می کنند تا سوابق نابودی گونهها را حفظ کنند. اتحادیۀ بین المللی حفظ فهرست سرخ طبیعت[15] -یک پایگاه اطلاعاتی قابل اطمینان دربارۀ حیوانات و گیاهان در معرض خطر نابودی- از سال 1500 حداقل 844 مورد انقراض را ثبت کرده است. بهطور هشدارآمیزی، نرخ نابودی در قرن اخیر شدیداً افزایش یافته است.گونهها چرا منقرض می شوند؟ در حالی که درحالیکه برخی گونهها مستقیماً و بهطور تعمدی مورد سوءاستفاده قرار می گیرند، متداول ترین علّت انقراض نابودی یا تکهتکهشدن زیستگاه است. مشخصههای معینی از گونهها، آنها را برای آسیبپذیری و حرکت به سوی انقراض مستعد می سازد. گونههایی که اولویت های غذایی و سکونت گاهی آن معمول تر است، در تطبیق سریع تر با تغییرات محیطی- از جمله آن هایی که انسان به وجود آورده- در مقایسه با گونههای خاص توانایی بیشتری دارند. گونههای دارای طیف جغرافیایی محدود نظیر جزایر، بهطور خاص در معرض خطر قرار دارند. در واقع، 75 درصد گونههای حیوانی که طی 4 قرن گذشته منقرض شده اند، ساکن جزیره بودند. گونههایی که مختص زیستگاههای مشخصی هستند زمانی که افراد بدان زیستگاه اقبال نشان می دهند، آسیب پذیر می شوند. مثلاً، بسیاری از گونههای متعلق به دشتهای غرب میانۀ آمریکای شمالی که تقریباً تمام آنها به زیر شخم کشاورزی بزرگمقیاس رفتهاند، یا منقرض شده اند یا در نوارۀ باریک اطراف دشت ها -در قبرستان ها و در امتداد جادههای دورافتاده- همچنان باقی هستند. کبوتران مسافر، زمانی فراوان ترین پرندگان در آمریکای شمالی بودند؛ گروههای انبوهی از پرندگان که هر کدام از آنها شامل میلیو ن ها پرنده میشد، به دلیل تاریککردن آسمان در نیمههای روز شهرت داشتند. انقراض آنها برای ساکنان ابتدایی آن مناطق غیرقابل تصور بود. با وجود این، کبوترها بر پهنههای وسیع جنگل های برگریز شرقی اتکا داشتند، امّا زمانی رسید که این جنگل ها برای سکونت و کشاورزی هموار شدند و پرندگان هم زمان زیادی دوام نیاوردند. برخی گونهها بهطور مستقیم به دلیل شکار و آزار قربانی هستند؛ آنهایی که طعم خوبی دارند یا ما را میترساندند، آسیبپذیر هستند. برخی گونهها به ویژه درندگان بزرگ نظیر خرس ها و شیرهای کوهستان مشکلاتی داشتند زیرا به مناطق بزرگی برای ایجاد قلمرو نیاز داشتند. برخی گونهها نیز به تعداد مختلفی از این نوع دلایل آسیبپذیرند. مثلاً گرگ ها به گسترۀ زیستی بزرگی از زمین نسبتاً وحشی نیاز داشتند و برای قرن ها مورد آزار قرار میگرفتند چون مردم آنها را هیولاهایی ترسناک میپنداشتند. علل اولیه انقراض هر چه باشد، زمانی که جمعیتِ یک گونه بسیار کم می شود، بهطور خاص در معرض انقراض قرار می گیرد. رویدادهای اتفاقی می تواند تأثیری اساسی بر نجات گونهها داشته باشد. طبقه بندی تصادفی گامت ها می تواند تعادل نسبت جنسی گونهها را برهم بزند، و احتمال تولیدمثل موفقیت آمیز و مداوم آنها را پایین آورد. جمعیت های اندک به احتمال زیاد خویش آمیزی میکنند[16] (جفتگیری بین نزدیکترین افراد) که می تواند عناصر ژنتیکی زیان بار را افزایش دهد (همانطور که در برخی خانوادههای سلطنتی اروپایی مشاهده شده است)؛ رخدادهای غیرمترقبه نظیر آتش سوزی جنگل ها یا طوفان ها میتواند برای گونههایی که تعداد اعضای آن اندک است فاجعه آمیز باشد.
انقراض به مثابه بهمثابه مسئله اجتماعی
به اندازۀ هولناکی جنگ ها، بی عدالتی و فقر، هیچ صورتی از خشونت و بی مبالاتی انسانی پیامدهایی چنین درازمدّت و برگشت ناپذیر در پی ندارد که انقراض گونهها از سیاره مان دارد. همان گونه که ویلسون خاطرنشان کرده است، این تنهامشکل ناشی از عملکرد انسان هاست که میلیون ها سال برای جبرانش زمان نیاز است و آن هم نه بهطور کامل. صورت های زندگیای که از دست می دهیم دیگر بازنخواهند گشت، حماقتی که به گفته ویلسون، احتمال اینکه نوادگان ما به دلیل آن ما را ببخشند، بسیار اندک است. محاسبات وی دربارۀ نرخ های انقراض که پیشتر، در همین مدخل توصیف شد، پیش بینی کرده است که 10 تا 25 درصد گونههای موجود در دنیا طی 50 تا 100 آینده منقرض شوند. این پیش بینیِ نسبتاً محافظه کارانه مبتنی بر فرضیه ثبات جمعیت انسانی و کاهش مصرف مازاد در ملل توسعه یافته است. بدون دستیابی به آن اهدافِ درخور ستایش، نابودی گونهها بسیار بیشتر هم خواهد بود، شاید حتی بدتر از نابودی یکچهارم گونههای موجود در دنیا در طی دو نسل انسانی بعدی.
چرا این قضیه مهم است؟ پیش از هر چیز، تراژدی سادۀ این میزان بالای نابودی مطرح است. صورت های زندگیای که در طول میلیون ها سال و از طریق شکل گیری تعاملی انتخاب طبیعی تکامل یافته اند، دارای حق ذاتی برای زیستن هستند. به شکل عملی تر، نابودی تنوع زیستی، مشکلات مستقیم و غیرمستقیمی برای بشریت ایجاد می کند. تنوع زیستی دارای انواع مختلفی از ارزش ابزاری (فایده گرایانه) برای افراد است و مستقیماً به تولید کالاهایی نظیر غذا، داروها، سوخت و الیاف منجر می شود. علاوه بر این، خدمات زیست بوم را فراهم می کند -مثلاً، تنظیم آب وهوا، گردهافشانی گیاهان و تثبیت و بهچرخهآوردن عناصر شیمیایی مهم. بدون این کارها، زندگی روی زمین چنانکه ما با آن آشنا هستیم متوقف خواهد شد. از این گذشته، گونههای وحشی اطلاعات ناگفته و سودمندی برای انسان ها دارند -مثلاً، الگوهای بالقوه برای مهندسی ژنتیک و داروهای آینده. به همین خاطر، فیلسوف محیط زیست جی. بایرد کالیکوت نابودی بی ملاحظۀ تنوع زیستی را با کتاب سوزی مقایسه کرده است. سرانجام اینکه، تنوع زیستی جهان، ارزش روانی-معنوی برای انسان ها دارد: در زیبایی شناسی محض زیبایی جهان، در مواردی همچون منبعی برای حیرت مذهبی و به عنوان بهعنوان معبدی برای بهزیستی ذهنی و معنوی. به خاطر همه دلایل، جهانی درگیر انقراض گونهها که انسان بدان سرعت بخشیده، به نحوی غمبار، جهانی رو به افول است. امّا به خاطر اینکه انسان ها علت این مشکلند، خودمان نیز منبع راه حل هستیم.
همچنین نگاه کنید به: جنگل زدایی؛ بیابان زایی؛ آلودگی محیط زیست ؛ تخریب محیط زیست؛ گرمایش جهانی؛ منبع تجدیدناپذیر؛ رشد جمعیت؛ کیفیت آب.
منابع برای مطالعه بیشتر:
Callicott, J. Baird. 2006. “Conservation Values and Ethics.” Pp. 111–35 in Principles of Conservation Biology, 3rd ed., edited by M. J. Groom, G. K. Meffe, and C. R. Carroll. Sunderland, MA: Sinauer
Hunter, Malcolm L. Jr. and James P. Gibbs. 2007. “Extinction Processes.” Pp. 130–49 in Fundamentals of Conservation Biology, 3rd ed. Malden, MA: Blackwell
———. 2007. “Mass Extinctions and Global Change.” Pp. 114–29 in Fundamentals of Conservation Biology, 3rd ed. Malden, MA: Blackwell
Jablonski, D. 1991. “Extinctions: A Paleontological Perspective.” Science 253:754–57
Pimm, Stuart L. 1998. “Extinction.” Pp. 20–38 in Conservation Science and Action, edited by W. L. Sutherland. Oxford, England: Blackwell
Raup, David M. 1991. Extinction: Bad Genes or Bad Luck? New York: Norton
Wilson, E. O. 1992. The Diversity of Life. Cambridge, MA: Harvard University Press
[1]. Extinction
[2]. Thomas L. Fleischner
[3]. David Raup
[4]. prokaryotic
[5]. eukaryotic
[6]. Paleozoic
[7]. Ordovician
[8]. Devonian
[9]. Permian
[10]. Triassic
[11]. Cretaceous
[12]. K-T
[13]. Tertiary
[14]. E. O. Wilson
[15]. International Union for the Conservation of Nature Red List
[16]. inbreed