انحصار
انحصارها[1] (از واژۀ یونانی مونوپولیون[2] بهمعنای «تکفروشنده» ریشه گرفته است) بازارهایی است که در آن محصول یا خدمتی خاص تولیدکننده یا توزیعکنندهای واحد دارد. افزونبراین، بهدلیل نبودن بدیلهای نزدیک به محصول، انحصاریبودن راه را برای ورود بازار آزاد، تنوع محصول، و تقاضای پایدار برای محصول میبندد. در اقتصاد، انحصار آنتیتز بازار رقابتی آزاد است که در آن تولیدکنندگان و توزیعکنندگان (فروشندگان) بسیاری برای کالا یا خدمتی خاص وجود دارد. اقتصاددانان نوکلاسیک و و بیشتر اقتصاددانان معاصر بهانحصار به چشم شکل ثانویه، ناکامل، و نابهنجار بازار و به رقابت آزاد به چشم شکل اولیه، کامل، و بهنجار بازار مینگرند.
انحصار در بازار میتواند به چند دلیل مرتبط با هم مشکلات اجتماعی پدید آورد. این دلایل عبارت است از تمرکز اقتصاد و دیگر قدرتها، امحای برابری، دربرگیری[3]، و آزادی در اقتصاد و جامعه، ناکارآمدی اقتصادی و اجتماعی، و تغییر شکل سلطۀ اقتصادی به سلطۀ سیاسی و دیگر سلطهها.
نخست اینکه، انحصارهای بازار بهواسطهٔ تمرکز قدرت اقتصادی، سیاسی، و دیگر اشکال قدرت و سلطهٔ مشکلات اجتماعی میآفریند. اقتصاددانان این تمرکز را با شاخص لرنر (1955) که قدرت بازار را (نظر به تفاوت میان قیمتها و هزینههای نهایی[4]) میسنجد، اندازه میگیرند. فرض بر این است که این شاخص در شرایط انحصار کامل در بالاترین حد خود یعنی (1) و در شرایط رقابت کاملاً آزاد در پایینترین حد خود یعنی (0) است. انحصار بهدلیل گرایشش به سوءاستفاده از تمرکز قدرت اقتصادی و غیراقتصادی ممکن است به مشکل اجتماعی جدی بدل شود. مخلص کلام اینکه تمرکز قدرت فسادآور است و بهطورکلی انحصارهای مشکلآفرینی را در بازار پدید میآورد.
دوم آنکه انحصار بازار از رهگذر نابود یا محدودکردن برابری، دربرگیری، و آزادی اقتصادی و غیراقتصادی زمینهساز مشکلات اجتماعی است. انحصار از رهگذر نابرابری و طرد[5] افراد بر مبنای منزلت، طبقه، و قدرت قشربندیهای اقتصادی و دیگر قشربندیهای اجتماعی را بازتولید میکند. بهطورکلی، انحصارها در بازار معمولاً در نقش نیروهایی برای طرد، انسداد، امتیاز، و آزادیستیزی اقتصادی و غیراقتصادی عمل میکند.
سوم آنکه انحصارهای بازار بهدلیل ناکارآمدی اقتصادی و اجتماعیشان ‐ که در قیمتهای بالاتر و بهرهوری و سطح اشتغال پایینترش در مقایسه با بازارهای رقابتی بازتاب مییابد ‐ مشکلات اجتماعی بهبار میآورد. آدام اسمیت در سال 1776 گفت قیمتها در بازارهای انحصاری در مقایسه با بازارهای رقابت آزاد، در بالاترین حد خود و تولید و مصرف در پایینترین حد خود است. جان استوارت میل هم، در 1884، بهمانند اسمیت، چنین نتیجهگیری کرد که انحصارها، بهدلیل محدودیتهایشان در عرضه و قیمت حداکثری، از لحاظ اقتصادی ناکارآمد و ویرانگرند؛ بدینجهت که همسنگ مالیاتگیری از سختکوشان بهنفع تنآسایان ‐ اگر نگوییم چپاولگران ‐ است.
چهارم آنکه انحصارهای بازار بهدلیل گرایششان به تبدیل و تسری قدرت اقتصادی به قدرت سیاسی و دیگر قدرتها، مشکلات اجتماعی پدید میآورد. انحصارگرها در پی آناند که نهتنها بر بازاری خاص و نیز اقتصاد، بلکه بر کل جامعه و از آن جمله سیاست و دولت سلطه یابند. انحصارهای بازار بهدلیل قدرت اقتصادیشان و نفوذشان در دولت میتواند امتیازات انحصاری بیشتری نیز بهدست آورند. انحصارگران گرایش بدان دارند که بهشکل سلطۀ سیاسی و اجتماعی انحصارگرایانه (توانگرسالاری[6] و گروههسالاری[7]) راه خود را از بازار به پیکرۀ سیاسی و کل جامعه باز کنند. جای تعجب نیست اگر لئون والراس[8] اقتصاددان در سال 1936، انحصارهای بازار را دژی تصویر کند که به کل جامعه ستم کرده است و آن را به تاراج میبرد.
و نیز ببینید: ابرادغامها؛ گروههسالاری.
بیشتر بخوانید
Lerner, Aba. (1955). Economics of Control. , New York: Macmillan, Mill, John S. (1884)
. Principles of Political Economy. , New York: D. Appleton
Smith, Adam. [1776] (1937). An Inquiry Into the Nature and Causes of the Wealth of Nations. , New York: Random House
Walker, Donald A. (2005). Walras’s Market Models. , New ed. Cambridge, England: Cambridge University Press
[1] monopolies
[2] monopolion
[3] inclusion
[4] marginal costs
[5] exclusion
[6] plutocracy
[7] oligarchy
[8] Leon Walras