افراط‌گرایی دینی

  افراط‌گرایی دینی[1]، دیدگاهی بی‌مداراست که به‌نوعس استفاده از خشونت برای یاری رساندن به دستور کار سیاسی مشخص و دین‌انگیخته را روا می‌داند. گروه‌های دینی افراط‌گرا، ویژگی‌های درهم‌تنیدۀ مشترکی دارند. برخی از مهم‌ترین این ویژگی‌ها، از این قرارند: احساس آزاردیدگی، احساس بی‌عدالتی که مسبب آن، نیرو یا موجودیتی ایدئولوژیک (مانند سکولاریسم، دولت، قدرتی استعماری یا نیروی نظامی متجاوز) تلقی می‌شود، احساس فقدان کنترل سیاسی یا فرهنگی بر سبک زندگی دلخواه خود، احساس از کف‌دادن ارزش‌ها و آداب‌ورسوم و سرانجام، این ایده که نیل به اهداف گروه، مشروط به ایثار‌کردن خود است. افراط‌گرایان دینی، معمولاً خود را قربانی، مدافع و منجی می شناسند، نه افراط‌گرا.

گروه‌ها و سازمان‌های دینی افراط‌گرا، به تفسیری منفرد، به‌عنوان مبنای جملگی مناسبات دیگر پایبندند. به دیگر سخن، این گروه‌ها تفسیری منفرد از متن یا آرمانی دینی را باور دارند و حمایت می‌کنند که تفاوت مهمی با تفسیر جریان اصلی آن دین دارد. پذیرش این تفسیر، معیار اصلی عضویت است. گروه‌های دینی افراط‌گرا، معمولاً اهداف سیاسی واضحی دارند که رهاورد این تفسیرند و به‌وسیلۀ آن تعریف می‌شوند. پذیرش این اهداف سیاسی، معیار دیگر عضویت است.

  برخی به اشتباه افراط‌گرایی دینی را با بنیادگرایی یکی می‌گیرند. درحالی‌که افراط‌گرایان، معمولاً توسل به خشونت در راستای نیل به هدفی سیاسی را روا می‌دانند، بنیادگرایان الزاماً دستور کار سیاسی دین‌انگیخته، خواه خشونت‌آمیز خواه غیرخشونت‌آمیز، ندارند. گرچه برخی از گروه‌های افراط‌گرا بنیادگرا هستند، اما همۀ بنیادگرایان، افراط‌گرای دینی نیستند. همچنین، گروه‌های دینی، افراط‌گرا را با سازمان‌های تروریستی اشتباه می‌گیرند. گرچه بسیاری از گروه‌های دینی افراط‌گرا از ترور به‌عنوان وسیله‌ای برای پیشبرد دستور کار سیاسی‌شان حمایت می‌کنند، اما اگر به همه گروه‌هایی که به تروریسم روی می‌آورند انگ افراط‌گرایی دینی بزنیم، مرتکب اشتباه شده‌ایم. برای مثال، «ببرهای تامیل»[2]، سازمانی تروریستی در سری‌لانکا، در برابر دشمنانشان، سینهالی‌ها[3] خود را ملی‌گرایان تامیل می‌نامند. درست است که بیشتر تامیل‌ها به اسلام گرایش دارند و بیشتر سینهالی‌ها به بودیسم، رسالت و هویت ببرهای تامیل حول معیارهای ملی‌گرایانه و سکولار می‌گردد، نه جنبه‌های دینی.

 تلقی افراط‌گرایی دینی به مثابۀ پدیده‌ای مدرن، تفسیری مناقشه‌آمیز است. به‌عنوان مثال، تاریخ قرون وسطی آکنده از خشونتی است که به‌نام دین صورت می‌گرفت. جنگ‌های صلیبی و تفتیش عقاید در اشکال و برهه‌های مختلفش، تنها دو نمونه از این خشونت‌هاست. به همین منوال، دست‌درازی مسلمانان به اروپای غربی، بین سدۀ هشت تا دوازده و جنگ سی‌سالۀ اروپا میان کشورهای کاتولیک و پروتستان در سدۀ هفدهم را می‌توان افراط‌گرایانه توصیف کرد. بااین‌حال، تسری تعریف افراط‌گرایی دینی به این جنگ‌ها که دولت‌ها و تمدن‌ها از بهر مقاصد جغراسیاسی و امپریالیستی برپا می‌کردند، حتی اگر به نام دین هم رخ دهد، در فهم سرشت افراط‌گرایی به مثابۀ یکی از مشکلات اجتماعی معاصر سودمند نیست. 

اثر ساموئل هانتینگتون، دانشور برجستۀ امریکایی از این دیدگاه دفاع می‌کند. هانتینگتون[4]، در سال 1993، در نشریۀ ادواری فارن افرز مقالۀ تعیین‌کننده‌ای نوشت و در آن ادعا کرد که پایان جنگ سرد، پایان ایدئولوژی‌های سکولار (مانند لیبرالیسم و کمونیسم) را رقم زد و عرصه را برای خشونت باز گذاشت. تمدن به‌عنوان نشانگر جدید هویت و نقطۀ اجماع برای خشونت، جای این ایدئولوژی‌ها را گرفته است. هانتینگتون «تمدن» را موجودیتی متشکل از هویت‌های قومی، ملی، دینی، زبانی و جغرافیایی تعریف کرد. از این استدلال، این معنای ضمنی برداشت می‌شود عصر مدرن که بر عقل، سکولاریسم، روشنگری و علم تأکید می‌کرد، مدتی کوتاه توانست قومیت، ملی‌گرایی و دین، این سه نشانگر هویت را خاموش کند، اما نتوانست آن‌ها را ریشه‌کن کند. هانتینگتون پیش‌بینی کرد که پایان جنگ سرد -جنگی ایدئولوژی‌‌راهبر که به‌وسیلۀ ایالات متحده و اروپای غربی از یک‌سو و شوروی و اروپای غربی از سوی دیگر به راه افتاد- سبب بازگشت دوبارۀ این هویت‌های تمدن‌راهبر از پیش موجود شود و شاید هویت‌های جدیدی هم به هویت‌های سابق افزوده شوند.

  در جهان معاصر، گروه‌های دینی افراط‌گرا برای نیل به اهدافشان از هر وسیلۀ فراقانونی و خشونت‌آمیز استقبال می‌کنند. این اهداف، اغلب با هدف دولت‌ها که همان حفظ صلح و دسترسی انحصاری به خشونت‌افزارها، ناهم‌خوان است. از این گفته برنمی‌آید که گروه‌های دینی افراط‌گرا، تنها در دولت-ملت‌های رسمیت‌یافته حضور دارند. این گروه‌ها ممکن است در دولت‌های ناکام[5] یا در سرزمین‌هایی که دولت به‌رسمیت شناخته‌شده‌ای ندارند یا دولت‌شان به‌سبب جغرافیای نامساعد یا نبود منابع، کنترل درستی بر آن‌ها ندارد، سر برآورند. حماس که مظهر جنبش مقاومت اسلامی[6] است، از مصادیق این گروه‌ها به‌شمار می‌رود. حماس بزرگ‌ترین سازمان نظامی فلسطینین و با هدف سیاسی تشکیل کشوری اسلامی به‌جای اسرائیل پایه‌گذاری شد. حماس شبکۀ گسترده‌ای از خدمات اجتماعی دارد که به فقرای فلسطینی کمک می‌کند. این سازمان، تفسیر خاص خود را از اسلام دارد و بر «جهاد» (جنگ مقدس) در برابر صهیونیست‌ها پای می‌فشارد و برای پیشبرد اهداف سیاسی و دینی خود از تروریسم بهره می‌گیرد.

  بسیاری از دیدگاه‌های عمومی راجع به سرشت افراط‌گرایی دینی، آکنده از کژفهمی است. یکی از بدفهمی‌ها راجع به افراط‌گرایی دینی در میان بسیاری از غربی‌های مسیحی این است که اسلام بیش از سایر ادیان، مناسب دیدگاه‌های افراط‌گرایانه است. از زمان وقوع حمله‌های تروریستی در نیویورک و واشینگتون دی.سی. در 11 سپتامبر 2001 به این سو، این دیدگاه به‌طور خاص فراگیر شده است. این حمله‌ها، بحث از افراط‌گرایی دینی و تروریسم را به بحث داغ محافل سیاسی، دانشگاهی و عمومی بدل کرد. رهبران سیاسی و شخصیت‌های اثرگذار دیگر در غرب، این مدعا را استمرار بخشیده یا دست‌کم رد نکرده‌اند که خشونت در ذات اسلام است. بااین‌حال، جهان‌بینی مسلمانان میانه‌رو بیش از جهان‌بینی مسیحیان یا هندوهای میانه‌رو، مستعد خشونت نیست. مشترکات گروه‌های دینی افراط‌گرا با یکدیگر، بیشتر از مشترکات‌شان با ادیان جریان‌اصلی است که آن‌ها از آن بیرون آمده‌اند.

نمونه‌هایی از گروه‌های دینی افراط‌گرا

گروه‌های دینی افراط‌گرا از تقریباً همۀ ادیان بزرگ جهانی سبز شده‌اند. چهار نمونه از افراط‌گرایی -از مسیحیت، یهودیت، اسلام و هندوئیسم- این نکته را روشن می‌کنند. این فهرست به هیچ‌وجه کامل نیست، چراکه تقریباً برای همۀ ادیان جهانی، سازمان‌های دینی افراط‌گرایی گوناگونی وجود دارند. چنان‌که هریک از این چهار نمونه نشان می‌دهند، گروه‌های دینی افراط‌گرا اغلب اعتقادهای دین جریان‌اصلی را به‌گونه‌ای تفسیر می‌کنند که دستور کار سیاسی خشونت‌آمیزشان توجیه شود.

 سپاه خدا[7]

دین جریان اصلی‌ که بدان وابسته است: مسیحیت

نقطۀ اجماع: مخالفت با سقط جنین

تفسیر دینی: متون انجیلی بایستی لفظی تفسیر شوند و بر زندگی روزمره اثر بگذارند (بنیادگرایی مسیحی).

هدف سیاسی: غیرقانونی ساختن سقط جنین در ایالات متحده

هدف دینی: سکولاریسم‌زدایی از جامعۀ امریکا از رهگذر تأکید بر شرارت کنترل زادوولد، سقط جنین و فمنیسم و نیز نشاندن خانوادۀ هسته‌ای در کانون ارزش‌های ایالات متحده

وسایلی که برای نیل به هدف سیاسی مجاز دانسته می‌شوند: ترور هدفمند، به‌ویژه پزشکانی که سقط جنین می‌کنند و هراس‌افکنی، ازجمله جلوگیری فیزیکی از ورود افراد به درمانگاه‌هایی که برای فرزندآوری برنامه‌ریزی می‌کنند.    اتحادیۀ دفاع یهود[8]  دین جریان‌اصلی که بدان وابسته است: یهودیت

نقطۀ اجماع: پنج اصل: وحدت و جدایی‌ناپذیری یهودیان؛ فخر و مباهات به ایمان، فرهنگ، تاریخ و سرزمین قوم یهود؛ قربانی‌کردن خود در جهت خیر آن‌ها؛ انضباط و قدرت اراده و ایمان به دوام و بقای قوم یهود

تفسیر دینی: تورات به‌وضوح مرز میان خیر و شر و درست و نادرست را مشخص کرده است. درست هر آن چیزی است که به قوم یهود یاری رساند.

هدف سیاسی: محفوظ نگه‌داشتن سرزمین اسرائیل برای یهودیان؛ بنابراین، به هیچ روی نبایست تسلیم مطالبات فلسطینیان یا یهودیانی شد که از توافق حمایت می‌کنند.

هدف دینی: چیره‌شدن بر کسانی که به یهودیان و یهودیت صدمه می‌زنند با هر وسیله‌ای که لازم است.

وسایلی که برای نیل به هدف سیاسی مجاز دانسته می‌شوند: قربانی‌کردن خود، استفادۀ هدفمند از زور و قتل

القاعده

دین جریان‌اصلی که بدان وابسته است: اسلام

نقطۀ اجماع: مسلمانانی که باید از اثر فسادآور غرب رها شوند.

تفسیر دینی: اسلام سنی ستیزه‌جو

هدف سیاسی: پایان‌دادن به حضور غربیان در خاورمیانه و متحدکردن این منطقه

هدف دینی: پایه‌ریزی خلافت اسلامی، پان‌اسلامیستی جدید، به‌عنوان وارثان محمد (ص)

وسایلی که برای نیل به هدف سیاسی مجاز دانسته می‌شوند: قربانی‌کردن خود از رهگذر حمله‌های تروریستی هدفمند

باجرانگ دال

دین جریان‌اصلی که بدان وابسته است: هندوئیسم

نقطۀ اجماع: شعار رسمی‌شان سوا، سورانکا، سانسکار[9] است که ترجمه می‌شود: «خدمت، امنیت و زینت». شاخۀ جوانان شورای جهانی هندوها (وی.اچ.پی)[10]

 

تفسیر دینی: هندوهای راستین پیش از مردن آزادیشان مرگ را برمی‌گزیند.

هدف سیاسی: عقب‌نشاندن تاخت‌وتازهای مسیحیت و اسلام در هند و بازگرداندن کنترل هندوها بر پرستشگاه‌های مورد اختلاف

هدف دینی: دفاع از هندوهای ستم‌دیده و مظلوم در برابر کسانی که در هند به هندوئیسم احترام نمی‌گذارند، به‌ویژه مسلمانان، مسیحیان و هندوهای میانه‌رو.

وسایلی که برای نیل به هدف سیاسی مجاز دانسته می‌شوند: تروریسم، به‌ویژه خشونت گروهی کور علیه گروه‌های مسیحی و مسلمان.

و نیز ببینید: اسلام و مدرنیته؛ دین و تضاد؛ دین و سیاست؛ تعطیلات دینی به مثابۀ مشکلی اجتماعی؛ پیش‌داوری دینی

بیشتر بخوانید

- Aikman, David. 2003. “The Great Revival: Understanding Religious Fundamentalism.” Foreign Affairs

82(4):188–93

- Almond, Gabriel A., R. Scott Appleby, and Emmanuel Sivan

2003. Strong Religion: The Rise of Fundamentalisms around the World. Chicago: University of Chicago Press

- Huntington, Samuel. 1993. “The Clash of Civilizations?” Foreign Affairs 72(3):22–49

- Marsden, George. 2006. Fundamentalism and American Culture. New York: Oxford University Press

  [1] religious extremism

[2] Tamil Tigers     

[3] the Sinhalese

  [4] Huntington     

[5] failed states   

[6] Islamic Resistance Movement

[7] Army of God

[8] Jewish Defense League     

[9] Seva, Suraksha, Sanskar

[10] Vishva Hindu Parishad (VHP)

      

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید