اصلاحنژادی
اصلاح نژادی[1] اصطلاحی فراگیر برای اشاره به خطمشیهایی است که هدفشان بهبود ژنشناختی نژاد انسان است. درحالیکه بیشتر مردم با ورزههای اصلاح نژادی حزب نازی آشنایند، عدۀ اندکی از استفادهٔ بینالمللی گسترده از چنین ورزههایی، هم پیش و هم پس از جنگ جهانی دوم آگاهاند. اصلاح نژادی که از واژهای یونانی بهمعنی «نیکزاد» گرفته شده است، در دو دسته قرار میگیرد: مثبت و منفی. اصلاح نژادی مثبت یعنی ترغیب مردم دارای «ژنهای خوب» برای تولیدمثل و در مقابل اصلاح نژادی منفی به منع افراد دارای «ژنهای بد» از تولیدمثل اشاره دارد. خطمشیهای اخیر افراد را با دو اصطلاح «مناسب» و «نامناسب» دستهبندی میکند.
برخلاف داروینیسم اجتماعی که استدلال میکند نظامهای اجتماعی اگر به حال خود رها شود، موانعی را بر سر راه زاد ولد ضعیفان ایجاد خواهد کرد، اصلاح نژادی بر لزوم نقش فعال دولت پای میفشارد. برنامههای اصلاح نژادی عقیمسازی اجباری کسانی که نامناسب انگاشته میشوند، و جرمانگاری سقط جنین برای افراد مناسب را شامل میشود. البته، تعریف تناسب برساختهای اجتماعی است و بازتابی از سوگیریها و دستور کار کسانی که قدرت را در دست دارند و همچنین وضع معرفت علمی در زمان پیادهسازی اصلاح نژادی. اگرچه برنامههای علنی اصلاح نژادی مانند کشتار و عقیمسازی اجباری پس از جنگ جهانی دوم دیگر مقبول نیست (دستکم در چشم عموم)، ایدئولوژی اصلاح نژادی هنوز بسیار سرزنده است.
برنامههای تولیدمثل گزینشی از زمان یونان باستان وجود داشته است. افلاطون در جمهوری[2] نوشت «مرد برتر» تا حد امکان باید با «زن برتر» تولیدمثل کند و «فروتران» تا حد امکان نباید تولیدمثل کنند. اهالی اسپارت نیز اصلاح نژادی منفعلانه را بهکار زدند و نوزادان را در طبیعت رها میکردند تا سرسختی جسمانیشان را بیازمایند. در دههٔ ۱۸۶۰، سر فرانسیس گالتون[3]، از عموزادگان چارلز داروین[4]، ایدههای موجود در پس این تاریخ را نظاممند کرد و عنوان اصلاح نژادی را برای آن برگزید. گالتون استدلال کرد که صفات رفتاری و شخصیتی مانند مجرمیت و هوش با ژنها پیوند خورده است. برنامههای رفاه اجتماعی که رشد کرد، وی استدلال کرد که جامعه بهشکل مؤثری از اینکه گونهٔ انسان خود را از ژنهای بیماریآور برای جامعه رها کند، جلوگیری میکند.
جنبش اصلاح نژادی در امریکا
اصلاحنژادگرایان امریکایی در دههٔ ۱۸۸۰، یعنی زمانیکه تغییرات اجتماعی برآمده از افزایش مهاجرت و تغییرات اقتصادی موجب تشویش اذهان مردم امریکا شد، ایدههای گالتون را برگرفتند. اصلاح نژادی بهسرعت به ایدئولوژی محبوبی بدل شد که بسیاری از شخصیتهای برجسته را جذب خود کرد؛ برای مثال، الکساندر گراهام بل میزان ناشنوایی در تاکستان مارتا[5] را مطالعه کرد و (بهدرستی) تشخیص داد که ناشنوایی در این جمعیت سرشتی ژنشناختی دارد. اما، او به غلط یافتههایش را به همۀ ناشنوایان تعمیم داد و به پشتوانۀ این یافتهها از ممنوعیت ازدواج و فرزندآوری همهٔ کسانی که در خانوادهشان فرد ناشنوایی دارند، دفاع کرد.
در سال ۱۸۹۶، ایالت کنتیکت نخستین قانون ممنوعیت ازدواج بهمنظور اصلاح نژاد را وضع کرد. چارلز بی. دوانپورت[6]، زیستشناس برجستۀ امریکایی، از مؤسسۀ کارنگی[7] و راکفلر[8] بودجه دریافت کرد. او در سال ۱۹۱۰ با استفاده از این پول «دفتر سوابق اصلاح نژادی»[9] را برپا کرد و شروع کرد به تشویق اصلاح نژادی در سطح ملی. همکار او هری لافلین[10] در سال ۱۹۱۴ نمونهای از قانون اصلاح نژادی را منتشر ساخت. این نمونه قانون خواستار عقیمسازی قانونی «نالایقان اجتماعی» (کسانیکه تا اندازهای یا بهطور کامل با حمایت عمومی و دولتی روزگار میگذرانند) شد و این نمونه سرمشقی برای برنامهٔ اصلاح نژادی آلمان در سال ۱۹۳۳ بود.
وقتی در سال ۱۹2۱ در تصویب «قانون مهاجرت» اصلاحنژادگرایان را در مقام شاهدان متخصص بهکار گرفتند، اصلاح نژادی با نژادپرستی و بیگانههراسی[11] پیوند آشکارتری یافت. بهخاطر شهادت آنها در کنگره پیرامون «نژادهای نامناسب»، مهاجرت از اروپای جنوبی، مرکزی، و شرقی از میانگین سالانه ۷۸۰٬۰۰۰ نفر به ۱۵۵٬۰۰۰ نفر کاهش یافت. اما، اصلاحنژادگرایان تنها بر تهدیدهای خارجی تمرکز نکردند. اگرچه هیچ قانون فدرالی برای اصلاح نژادی وجود نداشت، بسیاری از ایالتها دست به عقیمسازی اجباری نامناسبها زدند. دلیل نامناسببودن مواردی چون معلولیت و مجرمیت، و نیز انحراف جنسی و فقر بود. شمار زیادی از امریکاییهای افریقاییتبار و بومیان امریکا عقیم شدند و اغلب مشمول قوانینی میشدند که آنها را از ازدواج منع میکرد.
دیوان عالی در سال ۱۹2۷ در رابطه با پروندهٔ باک علیه بل[12] بر حق ایالات برای عقیمسازی «کندذهنها»[13] (یعنی افرادی که نقص ذهنی دارند) صحه گذاشت. قاضی اولیور وندل هولمز[14]، بر اساس قانون سال ۱۹2۴ ایالت ویرجینیا حکم کرد اصلاح فعالانۀ مخزن ژنی[15] بیشترین نفع را برای جامعه بههمراه دارد و افزود «سه نسل از کندذهنها کافی است». اگرچه شواهد محکم اندکی دربارۀ وضعیت ذهنی واقعی کری باک[16] وجود داشت، تنها یکی از قضات با بقیه مخالفت کرد و بدینترتیب بستر قانونی برای وضع قوانین ایالتی تازهتر و گستردهتر فراهم آمد. آنهایی را که نامناسب میانگاشتند با استناد به قانون و بدون رضایتشان عقیم میکردند و اغلب به پناهگاهها میفرستادند؛ جاییکه در آن قربانیان گاهی تا حد مرگ مورد بیتوجهی و بدرفتاری قرار میگرفتند.
بااینحال، جنبش اصلاح نژادی در امریکا فقط در دادگاهها حضور نداشت، بلکه جزء جداناپذیری از فرهنگ ایالات متحده نیز بود. این جنبش در بسیاری از نمایشگاههای محلی و ایالتی نمایش برگزار میکرد و مردم را به شرکت در مسابقههای «خانوادهٔ مناسبتر» ترغیب میکرد؛ مسابقههایی که در آن خانوادهها در زمینههایی چون جذابیت، سرزندگی، و هوش باهم رقابت میکردند تا «مناسبترین» و بهترین گزینه برای تولیدمثل مشخص شود. فیلمهایی مانند لکلک سیاه[17] بینندگان را سرگرم میکرد و به آنها دربارهٔ خطرهای فرزندآوری نسنجیده آموزش میداد. نمایشگاههای سیار هزینههای نگهداری افراد بهلحاظ ژنشناختی ضعیف را از طریق نمایش نشان میدادند و پیرامون عباراتی اینچنینی نور میانداختند: «هر ۱۵ ثانیه، ۱۰۰ دلار از پول شما صرف مراقبت از افرادی که مشکل موروثی دارند، از جمله دیوانگان، عقبماندگان، مجرمان، و دیگر معیوبها میشود.»
اصلاح نژادی از در پشتی
پس از آگاهی جهان از سنگدلیهای رژیم نازی، اصلاح نژادی آشکار از رونق افتاد. بااینحال، این ایدئولوژی کاملاً از بین نرفت. دفتر سوابق اصلاح نژادی در سال ۱۹۴۴ تعطیل و تمام اسناد و مدارک آن به «مؤسسۀ ارتقای ژنشناختی انسان»[18] در دانشگاه مینهسوتا منتقل شد. اصلاح نژادی از اساس نابود نشده بود، بلکه سر و شکل تازهای یافته بود. امروزه، بسیاری از دانشوران از اصلاح نژادیای صحبت میکنند که «از در پشتی میآید». زبانی بشردوستانهتر که بر تسکین رنج افراد یا جامعه تمرکز میکند جایگزین زبان «تناسب» که با برنامهٔ علنی اصلاح نژادی همراه بود، شده است.
برای مثال، اگرچه دیگر از عقیمسازی اجباری زنان فقیر بهعنوان مایهٔ رستگاری نژاد انسان ستایش نمیکنند، تا دههٔ ۱۹۷۰ این کار هنوز در بسیاری از شهرهای ایالات متحدهٔ امریکا انجام میشد. پزشکان به زنان فقیر افریقایی-امریکایی، خاصه آنهایی که از خدمات رفاهی بهرهمند بودند، فشار میآوردند که به این عمل جراحی تن دهند. برخی دیگر هم زمانیکه برای درمانهای پزشکی غیرمرتبط مراجعه میکردند، بدون رضایت عقیم میشدند. این ورزه که با عنوان اقدام اجتماعی هزینهکاه توجیه میشد، بسیار رایج بود و نامی بدان داده بودند: «عمل آپاندیس میسیسیپی»[19].
اما، عقیمسازی و محدودسازی مهاجرت تنها راههای تأثیرگذاری در مخزن ژنها نیست. پزشکان با استفاده از آزمونهای علمی پیشرفتهتر میتوانند عیوب خاصی را در رحم تشخیص دهند و گزینشی سقط جنین کنند. «طرح ژنوم انسان»[20] بر آن است که در آینده زوجین میتوانند مثلاً «نوزادی طراح» با صفات ازپیشمعین بیافرینند؛ ایدهای که گاه از آن با عنوان «بازتولید ژن»[21] یاد میشود. در دهۀ ۱۹۹۰، «مخزن گزینش نطفه»[22] که معمولاً بدان «بانک اسپرم نوابغ»[23] میگویند، تأسیس شد و به زنان بهدقت دستچینشده و درستکار وعده داد این بخت را دارند که فرزند برندگان جایزهٔ نوبل را بهدنیا آورند.
باورهای اصلاحنژادگرایانه اگرچه بهاندازهٔ باورهای نیمۀ نخست سدۀ 2۰ آشکار و علنی نیست، هنوز مؤثر است. ریچارد جی. هرنشتاین[24] و چارلز موری[25] در سال ۱۹۹۴ در کتاب منحنی زنگولهای[26] با بررسی نمرات آیکیو، هوش امریکاییها را بررسی کردند و نتیجه گرفتند اقلیتهای نژادی، خاصه امریکاییهای افریقاییتبار ذاتاً کمهوشترند و به همین دلیل کمتر از سفیدپوستان موفقاند. آنها به پشتوانۀ یافتههای خود استدلال کردند نظام رفاهی ایالت متحده فرزندآوری مفرط طبقهٔ نامناسب جامعه را ترویج میکند. آنها با این استدلال از برچیدهشدن مزایای رفاهی دفاع کردند که این مزایا به «فرزندآوری زنان فقیری که حضور زیادهپررنگی در منتهاالیه پایینی توزیع هوش دارند» کمک میکند. دو سال بعد، برنامههای فدرالی که آنها توصیه کرده بودند بهکلی متوقف شد.
ایستادگی
اگرچه طرز تفکر اصلاحنژادگرایانه هنوز هم وجود دارد، ایستادگی در برابر آنها نیز همچنان پابرجاست. جنبش حقوق معلولان سقط جنین گزینشی را با این استدلال که بسیاری از افرادی که این عیوب «گزینششده» را دارند زندگی کامل و پرباری دارند، بیاعتبار میسازد. جنبشهای برابری نژادی بر گزینههای جلوگیری از تولیدمثل در زنان رنگینپوست، خاصه بر استفادهٔ اجباری از ابزارهای پیشگیری از بارداری مانند نورپلنت[27] و دپو-پروورا[28] تمرکز میکند. بعضی از اخلاقزیستیدانان بر ضد پذیرش بیچونوچرای آزمون و دستکاری ژنشناختی بدون بررسی بایستۀ نیروهای اجتماعیای که سبب میشوند برخی ژنها «نامناسب» درنظر گرفته شوند، هشدار میدهند. عالمان اجتماعی استدلال میکنند نیروهای اجتماعی بخش اعظم فرصتهای زندگی یک شخص را بدونتوجه به ترکیب ژنشناختی او رقم میزنند و به این واقعیت اشاره میکنند که وضع سلامت و رفاه بیشازهمه از کدپستی محلی که فرد در آن زندگی میکند تأثیر میپذیرد نه از عوامل نژادی یا عیوب مادرزادی.
و نیز ببینید: سقط جنین؛ اخلاق زیستی؛ حقوق شهروندی؛ پیشگیری از بارداری؛ معلولیت و معلولان؛ مهندسی ژن؛ هولوکاست؛ مهاجرت؛ ازدواج میاننژادی؛ سلامت روانی؛ مناقشۀ طبیعت-تربیت؛ قانون یک-قطره خون؛ نژادپرستی؛ رفاه.
بیشتر بخوانید
Black, Edwin (2004). War against the Weak: Eugenics and America’s Campaign to Create a Master Race, New York: Four Walls Eight Windows
Duster, Troy (2003). Backdoor to Eugenics, New York: Routledge
Image Archive on the American Eugenics Movements, Retrieved December 26, 2007 (http://www.eugenicsarchive.org/eugenics/)
Katz Rothman, Barbara (1998). The Book of Life: A Personal and Ethical Guide to Race, Normality, and the Implications of the Human Genome Project, Boston: Beacon Press
Kevles, Daniel J. (1985). In the Name of Eugenics: Genetics and the Uses of Human Heredity, New York: Knopf
Kincheloe, Joe L., Aaron Gresson, and Shirley R. Steinberg, eds. (1997). Measured Lies: The Bell Curve Examined, New York: St. Martin’s
Nelson, Jennifer (2003). Women of Color and the Reproductive Rights Movement, New York: New York University Press
Pernick, Martin S. (1996). The Black Stork: Eugenics and the Death of “Defective” Babies in American Medicine and Motion Pictures since 1915, New York: Oxford University Press
[1] Eugenics
[2] The Republic
[3] Sir Francis Galton
[4] Charles Darwin
[5] Martha’s Vineyard
[6] Charles B. Davenport
[7] Carnegie
[8] Rockefeller
[9] Eugenics Record Office
[10] Harry Laughlin
[11] xenophobia
[12] Buck V. Bell
[13] imbeciles
[14] Justice Oliver Wendell Holmes
[15] مخزن ژنی (gene pool) به مجموعۀ همۀ ژنها یا اطلاعات ژنتیکی گونهای خاص در واحدی جمعیتی را میگویند. [م.]
[16] Carrie Buck
[17] The Black Stork
[18] Institute for the Promotion of Human Genetics
[19] Mississippi Appendectomy
[20] Human Genome Project
[21] Reprogenics
[22] Repository for Germinal Choice
[23] Genius Sperm Bank
[24] Richard J. Hernstein
[25] Charles Murray
[26] The Bell Curve
[27] Norplant
[28] Depo-provera