اتحادیه های کارگری
اتحادیههای کارگری[1]؛ از کارکنان ساعتی یا حقوقبگیر تشکیل شده است که مقصودشان بهبود حیات کاری و غیرکاری اعضای بالفعل و بالقو است و اغلب بزرگترین جنبش اجتماعی یک کشور را تشکیل میدهند. اتحادیههای کارگری اغلب در چانهزنی برای دستمزدهای بهتر، ساعات کاری کمتر، شرایط کاری مناسبتر و نیز بالابردن استانداردها و نشاندادن راه از همتایانشان در محیطهای کاری غیراتحادیهای موفقترند. جای شگفتی نیست که منتقدان شتابزده این اتهام را وارد میکنند که این تفاوت دستمزد برای سهامداران شرکت اتحادیهمند از جمله سرمایهگذاران، شاغلان غیراتحادیهای، مدیران و مدیران اجرایی، و شاید حتی مصرفکنندگان به بهایی گزاف تمام میشود. بااینحال، دانشگاهیان هوادار اتحادیه ادعا میکنند که روحیهٔ بالاتر، و در نتیجه، احتمالاً بهرهوری بالاتر کارگران عضو اتحادیه، «مالیات» اتحادیه بر سود شرکتها را جبران میکند؛ این یکی از مناقشات اقتصادی بیپایان مرتبط با اتحادیههاست.
خاستگاه اتحادیههای کارگری به قرون وسطی یا حتی اصناف رومی بازمیگردد، هرچند امروزه آنها دیگر محصول یا خدمتی تولید نمیکنند یا برای کنترل قیمتها و استانداردهای محصولات تلاش نمیکنند. وجود اتحادیههای کارگری که خصوصاً از اواسط سدۀ بیستم تقریباً در همۀ کشورها یافت میشود، به پذیرش یا دستکم تصدیق حکومت وابسته است. کشورهای تمامیتخواه یا آنها را غیرقانونی اعلام میکنند و یا آنها را به بازیچه و آلت دست بیمعنای رژیم بدل میسازند (همانطور که درحالحاضر در چین و برخی از کشورهای خاورمیانه چنین است). بهطورکلی، هرچه صحنهٔ سیاسی دموکراتیکتر باشد، تراکم اتحادیه (درصد اعضای واجد شرایط که به اتحادیه پیوستهاند) بیشتر میشود.
یک اتحادیه از شمار زیادی واحدهای عملیاتی مستقر در محل کار تشکیل میشود که در ایالات متحده با عنوان واحدهای محلی شناخته میشوند. یک واحد محلی کوچکترین واحد و همانی است که بیشتر اعضا در آن واقعاً اتحادیهگرایی را با تمام کموکاستیهایش «تجربه میکنند». واحد محلی بهطورکلی از یک دفتر (یا سرسرای اتحادیه) کار خود را آغاز میکند و با یک اتاق نشست و تجهیزات لازم برای برگزاری برنامهٔ تلفنی انتخابات، گردهماییهای بزرگ، جشنها، میهمانیهای روزهای تعطیل و مانند اینها کامل میشود. افکار و احساسات اعضای اتحادیه دربارهٔ اتحادیهگرایی تا حد زیادی از نقاط قوت و ضعف واحدهای محلیشان برگرفته شده است، نه از جنبههای دیگر سازوبرگ اتحادیه یا جنبش کارگری بهتنهایی.
واحدهای محلی در سطح سازمانهای شهری، ایالتی، و منطقهای اتحادیه با یکدیگر در ارتباطاند. همچنین، ممکن است اتحادیه آنها را به خدمت بخشهای مختلف سازمان درآورند (مانند زمانیکه واحدهای محلی که کارفرمایانشان محصول خاصی تولید میکنند، بر اساس خط تولیدی خاص در یک سازمان گروهبندی شوند). همچنین، واحد محلی میتواند در کنار واحدهای محلی سایر اتحادیهها، عضوی از سازمانهای شهری، ایالتی، و منطقهای باشد. این پیکرهها که واحدهای محلی اتحادیههای مختلف را با هم میآمیزند؛ خصوصاً برای پشتیبانیهای بعدی، تشویق افراد به رأیدادن و سایر شیوههای افزایش نفوذ سیاسی کارگران اهمیت راهبردی دارد.
برخلاف کلیشههای گمراهکننده که اتحادیههای کارگری را غالباً قلمروی کارگران یقهآبی میانگارند، این اتحادیهها خصوصاً در کشورهای پیشرفتهٔ صنعتی طیف وسیعی از افراد را جذب خود میکنند: بازیگران، هنرمندان، روحانیون، رقاصها، مهندسان، نوازندگان، پرستاران، خلبانان، نگهبانان زندان، اساتید دانشگاه، منشیها، و مددکاران اجتماعی نیز مانند کارگران خودروسازیها، کارخانهها، معادن، و فلزات اتحادیهمند شدهاند. این تنوع ما را در تبیین علت دلمشغولی اتحادیهها به موضوعات مربوط به قانونگذاری یاری میدهد، زیرا تقریباً همۀ اجزای قانون پیشنهادی میتواند در جنبههایی از زندگی این یا آن عضو اتحادیه تأثیر بگذارد. همچنین، تنوع حقعضویتپردازان نیز اتحادیهها را وامیدارد با شور و حرارت در مبارزات انتخابی، عموماً در هواداری از نامزدهای عوامگرا شرکت کنند.
باوجود تنوع شغلی اتحادیهها، منتقدان مدتهاست اتحادیهها را متهم میکنند از رهگذر بهکارگیری ورزههای نژادپرستانه و جنسیتنگرانه، عضویت در اتحادیه را بهنفع اعضای مذکر، دگرجنسخواه، و سفیدپوست خود کنترل میکنند. شواهد زیادی مؤید این ادعاست، هرچند این موانع امروزه از هر زمان دیگری کمتر است. به یمن وجود قوانین ضدتبعیض فدرال، و تا حد زیادی به کمک تلاشهای مستقیم معترضان (خصوصاً فعالان حقوق زنان، حقوق شهروندی و همجنسگرایی مردانه که بسیاری از آنها آشکارا در درون جنبش کارگری فعالیت میکنند) پیشرفتها ادامه مییابد، هرچند هیچگاه شتاب آن مطابق دلخواه طرفداران اتحادیه نبوده است.
هرچند برخی از منتقدان مخالف دموکراسی اتحادیهای را متهم به ناسازگویی میکنند، حامیان کارگران از آن بهعنوان یکی از ستونهای ارزشمند دموکراسی یک کشور استقبال میکنند. سرشت واقعی اتحادیه این موضوع را پیچیده میسازد: اتحادیه میتواند ارتشی باشد که هم توان حرکات دفاعی و هم حرکات تهاجمی بسیار منظم داشته باشد و درعینحال مرکزی فرهنگی باشد که پذیرای بحث، مناقشه، و عدم قطعیتها بر پایۀ دموکراسی مردمی است؛ جاییکه میتوان رهبران را تقریباً بدونتوجه به اوضاعواحوال حاکم بهسرعت از رهگذر رأیگیری از منصب عزل کرد. (جای شگفتی نیست که رهبران اتحادیه بیش از هرچیز میخواهند مقامشان را حفظ کنند و «بهکارهای یدی سابق بازنگردند.») همچنین، اتحادیه بیوقفه عضوگیری میکند و آنها را در فرهنگی که برایشان بیگانه است، جذب میکند؛ فرهنگی که از آنها وفاداری و حدی از همنوایی را انتظار دارد. همچنین، اتحادیه میتواند برای معدود افرادی که خود را وقف ایدئولوژی کردهاند و از نظر ایشان رهبر نمیتواند کار اشتباهی انجام دهد (یا برعکس، نمیتواند کار درستی انجام دهد) کارکرد مکانی مقدس را داشته باشد. بدیهی است در اینصورت تعاریف گوناگون دموکراسی همواره با یکدیگر در نبرد است و تعریفی که در مقطعی پیروز میدان است، با تغییر اوضاعواحول جای خود را به تعریف دیگری میدهد.واکنش کارفرمایان به اتحادیهها بسیار متفاوت است. وقتی ساماندهندهای از راه میرسد (حرکتی که بهطورکلی بازتاب درخواست کمک برخی از ستمدیدگان محیط کار است از اتحادیهها)، بیشتر کارفرمایان در آغاز با خصومت و برخی حتی با خصومتی افراطی و متعصبانه بدان مینگرند. بخش بزرگی از این واکنش به جو ملی بستگی دارد: چنانکه در اسکاندیناوی پس از جنگ و نیز در آموزۀ بلندنظرانه و آرزومندانۀ 25 کشور اتحادیهٔ اروپا میبینیم زمانیکه مردم از ارزشهای برابریخواهانه حمایت میکنند و از تضاد طبقاتی به خشم میآیند، کارفرمایان و اتحادیهها میکوشند با هم کنار بیایند. آنها در چانهزنی برای قراردادهای کاری جدید با هم سازش میکنند، به حکومت اجازه میدهند برای کمک به این توافق وارد عمل شود، و میپذیرند در مقابل یکدیگر با احترام متقابل رفتار کنند. در مقابل، زمانیکه مردم نابرابریهای فزایندهٔ درآمدها را میپذیرند و نسبت به شیوع بیامان و بیرحمانۀ تضاد طبقاتی بیاعتنایند ‐ چنانکه در انگلستان، فرانسه، آلمان، ایتالیا، و ایالات متحده میبینیم ‐ مناسبات کارگران و مدیران در بهترین حالت پرخاشگرانه و در بدترین حالت بدخواهانه، لجامگسیخته، و زننده است.زمانیکه برابری در چانهزنی یا قدرت سیاسی از بین میرود، مناسبات معمولاً بدتر میشود. وسوسهٔ سوءاستفاده از طرف ضعیفتر اغلب بهقدری شدید است که نمیتوان در مقابلش مقاومت کرد، حتی باوجود اینکه افرادی که در طرف (موقتاً) قویترند، بهطورکلی تشخیص میدهند چنین اعمالی تا چهاندازه کوتهبینانه است. این پویش مثلاً کارفرمایان را به سوءاستفاده از قدرت ظاهراً برتر خود وامیدارد که نتیجهای جز افزایش خشم کارگران و تحملناپذیرترشدن نظارتهای زیادهروانه ندارد. در اندکزمانی اوضاع بهسود کارگران تمام میشود؛ بدینشکل که گروهگروه عضو جدید به اتحادیه سرازیر میشود و از اتحادیه خواستار مقابلهبهمثل، بازگرداندن برابری در قدرت، پایاندادن به بدرفتاری و اندکی احترام متقابل میشوند.هماکنون، اتحادیههای سراسر جهان یا بهسختی جایگاه خود را حفظ کردهاند یا درصد عضویت نیروی کار در آنها کاستی گرفته است و این روندی است که تقریباً در سه دههٔ گذشته شاهدش بودهایم؛ برای مثال، اتحادیههای ایالات متحده در میانۀ دههٔ 1970 حدود 35 درصد افراد واجد شرایط را به عضویت درآورده بودند، درحالیکه در سال 2006، این رقم تنها 12 درصد بود. تبیینهای ارائهشده برای این موضوع بر پنج مسئله تمرکز میکند: نخست اینکه اگرچه قوانین فدرال و ایالتی کار ظاهراً در مورد کارگران و مدیریت موضعی بیطرفانه دارند، از سوی اتحادیههای ایالات متحده محکوم میشوند، زیرا بهزعم آنان این قوانین سد راه سازماندهی و به فرجام رسیدن نخستین قرارداد کار پس از کارزاری موفق شده است. دوم اینکه، بسیاری از مشاغل بخشهای سنتی اتحادیهها، مانند مشاغل تولیدی، جای خود را به خودکارسازی و برونسپاری دادهاند. سوم اینکه مخالفت کارفرمایان که از دستورالعملهای اتحادیهگریزانۀ مشاوران متخصص کمک میگیرند، ممکن است هولناک باشد. چهارم اینکه رسانههای جمعی بهندرت طرف اتحادیهها را میگیرند. پنجم اینکه اتحادیهگرایی بهدلیل وجود جرایم سازمانیافتهشده در چند اتحادیه و واحد محلی، بدنام شده است. ششم اینکه، رهبران اتحادیهها دفاعی عمل میکنند و بهندرت دست به ابتکار و خلاقیت میزنند. بنابراین، کارگران جوان ممکن است اتحادیهها را بهعنوان یادگاری مربوط به گذشته که به کار امروز نمیآید، بهدست فراموشی سپارند. طرفداران اتحادیهها در پی آناند که از چهار منبع بهره برند: نخست، رهبران جوان از جمله زنان و رنگینپوستان بیشتر، به قدرت راه یافتهاند. دوم اینکه پس از 50 سال که تنها یک فدراسیون کارگری وجود داشت، اکنون دو فدراسیون رقیب وجود دارد: «تغییر برای پیروزی»[2]، فدراسیونی نوپا متشکل از هفت اتحادیهٔ بزرگ، و فدراسیون قدیمیتر، یعنی «فدراسیون کارگران امریکا-کنگرۀ سازمانهای صنعتی (اِیافالسیآیاُ[3])» که 45 عضو دارد. سوم اینکه رایانهها تحریمهای جهانی و کارزارهای مبتنی بر پست الکترونیکی را ممکن ساختهاند و ابزارهای جدید دیگر کمکم دارند به ثمر مینشینند. چهارم اینکه، اتحادیههای پیشرو مشغول آزمودن کاربردهای خلاقانهٔ قدرت رایانهاند و این ابزار میتواند در ایجاد «اجتماعی الکترونیکی» که به اتحادیههای کارگری در بازآفرینی خود راهبرد میدهد، کمک کند.
طبق برنامهریزیها، در آیندهای نزدیک یعنی زمانیکه اتحادیههای کوچک عضویت در چند اتحادیهٔ بسیار بزرگ را بپذیرند، ادغامهای بیشتر محتمل است. همکاری نزدیکتر با اجتماعات نیز محتمل است؛ از جمله رویآوردن به حمایت از تلاشهای «سبز». خدمات اتحادیهها ممکن است از کمکهای معمول (مانند بیمۀ سلامت و مزایای رفاهی، مستمری بازنشستگی، خانۀ سالمندان، و غیره) درگذرد و حتی احتمالاً برخی از اتحادیهها بهزودی به کاریابانی بدل شوند که برای کارفرمایانی که با استخدام نیرو از طریق اتحادیه کنار آمدهاند، نیرو جذب میکنند. اگرچه همهٔ این موارد مشکلآفرین است، ظاهراً تا این اندازه اطمینان داریم تازمانیکه کارگران به یک نیروی تعدیلکننده در محل کار احساس نیاز کنند، اتحادیهها پابرجا خواهد ماند. اما آنها تنها زمانی ارزشمندند که نیاز فرهنگ پیرامونشان و اعضای خود را برآورند. ملت و نیروی کاری اتحادیههایی را که سزاوارشاناند، بهدست میآورند.
و نیز ببینید: اقتصاد جهانی؛ جنبش کارگری؛ اخاذی از نیروی کار؛ جنبشهای اجتماعی.
بیشتر بخوانید
Benson, Herman (2005). Rebels, Reformers, and Racketeers: How Insurgents Transformed the Labor Movement, New York: 1st Books
Clawson, Dan (2003). The Next Upsurge: Labor and the New Social Movements, Ithaca, NY: ILR Press
Hannigan, Thomas A. (1998). Managing Tomorrow’s High- Performance Unions, Westport, CT: Quorum
Parker, Mike and Martha Gruelle (1999). Democracy Is Power: Rebuilding Unions from the Bottom Up Detroit, MI: Labor Notes Press
Shostak, Arthur. (1991). Robust Unionism: Innovations in the Labor Movement. Ithaca, NY: ILR Press
Shostak, Arthur (1999). CyberUnion: Empowering Labor through Computer Technology,. Armonk, NY: Sharpe
[1] labor unions
[2] Change to Win
[3] American Federation of Labor - Congress of Industrial Organisation (AFL-CIO)