آموزش و مدارس مرکز شهر
آموزش و مدارس مرکز شهر[1]؛ از آنجا که بیشتر دانشآموزان ایالات متحده در مناطق شهری سکونت دارند، آموزش آنها و بهواقع حفظ ارزشهای مردمسالارانه، در تعیین موفقیت یا شکست مدارس مرکزشهری ایالات متحده، اهمیتی اساسی دارد. ازدحام شدید در این مدارس و بودجه کم آنها، به مشکلاتی در زمینۀ کیفیت آموزش و فعالیتهای آموزشی آنها در قیاس با مدارس حومه انجامیده است. ازجمله نگرانیها، کلاسهای بزرگ است که بر انضباط، انگیزه، کیفیت تدریس و روحیه اثر میگذارد و دیگری داشتن منابع کافی و امکانات تسهیلکنندۀ یادگیری است. حفظ محیطی امن و استخدام و حفظ آموزگاران خوب نیز از نگرانیهای اصلی بهشمار میرود.
مدارس مرکز شهر مانند مدارس حومۀ شهر، با فشارهای معمول آمادهسازی دانشآموزان برای زندگی پربار پس از فارغالتحصیلی سروکار دارند. در بسیاری از موارد، بدنههای دانشآموزی معاصر، چند نژادی و چندقومیتی و بهلحاظ اجتماعی و قومی متنوع هستند. آنچه تدریس «عادی» و دشواریهای مدیریتی -مانند تثبیت عملی اقتدار در کلاس درس- را پیچیدهتر میکند، نیاز به پرورش هویت تحصیلی و قومی-نژادی مثبت و مذاکره و گفتوگوی مداوم میان آموزگاران و دانشآموزان است. مناسبات آموزگار و دانشآموز، برساختۀ جامعه است و با مشکلات اجتماعی در جامعۀ گستردهتر پیوند خورده.
مدارس دولتی که در مناطق شهری پرجمعیت قرار گرفتهاند، با دشواریهایی دستبهگریباناند که از محیطهای اجتماعی گسترده که مدارس و دانشآموزان در آن حضور دارند، جداشدنی نیستند. جرم و فعالیتهای دارودستهای، بهویژه فعالیتهایی که با فروش و مصرف مواد مخدر غیرقانونی مرتبطاند، به همراه انتظارهای اجتماعی پایینتر از دانشآموزان مرکز شهر، مانعی است تقریباً غلبهناپذیر بر سر راه موفقیت مدرسه و دانشآموز. مطالعات تجربی و قومنگارانۀ اخیر در مورد مشکلات اجتماعی مرتبط با مواد مخدر که با وقوع روزافزون جرایم خشونتآمیز پیوند خوردهاند، به پیامدهای بالقوه هولناک این مشکلات برای دانشآموزان فقیر و رنگینپوست که در محلههای مرکز شهر بهسر میبرند، اشاره میکنند. منافع اجتماعی و اقتصادی مشارکت در فرهنگهای محلی مصرفکنندگان مواد مخدر و دارودستهها برای نوجوانان و جوانانی که منابع خانوادگی یا مالی اندکی دارند، ممکن است هرچند موقت، کششی فریبنده داشته باشد. گرچه شکوفایی و رونق فرهنگ مصرفکنندگان مواد مخدر و دارودستهها مشکلات بیشماری، از جمله فقر، اعتیاد به مواد و بیخانمانی، بهبار میآورد، اما این فرهنگ میتواند به اهالی این محلهها حس تعلق و حتی درکی از ساختار اجتماعی دهد.
یافتههای آخرین پژوهشها در مورد دانشآموزان کمدرآمد افریقاییتبار و لاتینتبار، عوامل کلیدی اثرگذار بر شکلگیری هویت نژادی/قومی در مدارس مرکز شهر را شناسایی کردهاند. این یافتهها، شکلگیری هویت نژادی/قومی را با موفقیت دانشآموز و مدرسه مرتبط میدانند و دلالت بر آن دارند که واکنشهای دانشآموزان، از اساس در یکی از این سه مقوله جای میگیرند: 1) پیروان جریان اصلی فرهنگی؛ 2) دوفرهنگیها و 3) باورمندان سرکش.
«پیروان جریان اصلی فرهنگی»، خودشان را از نظر فرهنگی، مدافع بیطرفی نژادی معرفی میکنند و چنانکه انتظار میرود در مقایسه با دو گروه دیگر، به دستیابی به سطوح بالاتر بیشتر تمایل دارند. بهنظر میرسد که پیروان جریان اصلی فرهنگی، محیط الزاماً نژادپرستانه را تصدیق میکنند و همزمان محدودیتهای ساختاری همگونشدن را میپذیرند. این بدین معناست که همگونشدن فرهنگی -انطباق با هنجارها، ارزشها و رفتارهای فرهنگی جامعۀ سپیدپوست طبقهمتوسطی- این دانشآموزان را در ضدیت با همتایان نژادی/قومی شان قرار میدهد.
آنهایی که در گروه دوم، یعنی «دوفرهنگیها» قرار میگیرند، در دو جهان بهسر میبرند. آنها به قوانین فرهنگی مدرسه احترام میگذارند، حال آنکه همزمان برای تجربۀ تحصیلی روزانهشان بهعنوان دانشآموز، معنایی بدیل برمیسازند. افزونبراین، فرزندان مهاجران در حالی در مدرسه نامنویسی میکنند که تسلط کمی بر انگلیسی دارند و مانع زبانی، غالباً تعامل والدینشان با مدرسه و تقویت یادگیری این دانشآموزان را محدود میسازد.
«باورمندان سرکش»، چنانکه انتظار میرود، کمتر از دو گروه دیگر، موفقیت را در مدرسه تجربه میکنند و به شکلی ناسازنما به آموزش، بهویژه قابلیتاش برای تحرک صعودی باور دارند. چنانکه میتوان انتظار داشت، دانشآموزانی که نسبت به پاداشی که مدرسه برای کار کلاسی درنظر میگیرد، مقاومت میکنند، معمولاً از نظر تحصیلی ضعیفاند. بااینحال، مطالعات کیفی معاصر از ارزیابیهای متنوعتر از فرایندهایی پرده برداشتهاند که از رهگذر آن، پیچیدگیهای فرهنگی به پویشی قومی/نژادی وارد میشود که بهطور ضمنی، ارزشهای تحصیلی جامعۀ سپیدپوستان را رد میکند. بهطور خاص، دانشآموزان سرکش معمولاً بهشدت با هنجارهای مدرسه -مقررات پوشش، نظارت بر رفتار دانشآموز یا برنامۀ درسی بیربط مدرسه- میستیزند.
مسئلۀ تنوع دانشآموز و تنوع فرهنگی، تحکیم اقتدار حرفهای در کلاس درس را پیچیده میسازد. این مسئله، بهطور بالقوه، منجر به موفقیت تحصیلی کمتر دانشآموزان دوفرهنگی و دانشآموزان سرکش میانجامد یا بدتر از آن، درنهایت بسیاری از جوانان سیاهپوست یا لاتینتبار را به سوی فعالیت مجرمانه و حبس میکشاند. چالش اجتماعی گسترده، دستیابی به انصاف آموزشی و اجتماعی در جامعهای است که روزبهروز چندنژادیتر و چندفرهنگیتر میشود. نظر به دشواریهای سیاسی و آموزشی پیش روی کاهش شکاف در دستاوردهای تحصیلی، تحقق هدف اصلی قانون رسیدگی آموزشی به کلیۀ کودکان، یعنی فهمی بهلحاظ مفهومی پیچیدهتر از اقتدار آموزگاران و کاربست این اقتدار قانونی در رابطه با هویت دانشآموزان دشوار است.
و نیز ببینید: آموزش و عملکرد تحصیلی؛ انصاف آموزشی؛ قومیت؛ قانون رسیدگی آموزشی به کلیۀ کودکان؛ ترکتحصیل؛ بودجه مدرسه؛ جداسازی در مدارس؛ خشونت در مدارس؛ بن تحصیلی؛ نظریۀ برساختگرایی اجتماعی
بیشتر بخوانید
[1] education, inner-city schools