«اعتماد اجتماعی و مرجعیت رسانهای»(نشست دوم)/۱۷ مهر ۱۳۹۷/ برگزارکننده: معاونت امور مطبوعاتی و اطلاعرسانی
«اعتماد اجتماعی و مرجعیت رسانهای»
اشاره: در هدفگذاری کلی برنامه تحول وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت دوازدهم، مقوله «گسترش گفتگوهای فرهنگی» مورد توجه قرار گرفته است. در مسائل ۹گانه برنامه تحول وزارتخانه، از یک سو، بر مسئله «فقدان گفتگوهای سازنده و فراگیر» تصریح شده و از سوی دیگر مسئله «نقش کمرنگ اهالی فرهنگ و هنر، صاحبنظران و مؤسسات و گروههای عرصه فرهنگ» مورد توجه قرار گرفته است. حاصل برایند این دو مسئله این سوال را پیشرو قرار داد که چگونه میتوان گفتگوهای فرهنگی را به مدد بهبود سیاستگذاری و تصمیمگیری در عرصه فرهنگ و هنر فرا خواند؟
بر این اساس، طرح عملیاتی نخست در کلان برنامه گفتگوهای فرهنگی، با هدف «تقویت نقشها، فعالیتها و تصمیمهای حاکمیتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از رهگذر گفتگوهای فرهنگی» طراحی و وارد مرحله اجرا شده است. در این طرح، گفتگوهایی در سه سطح تعریف شده است که سطح دوم آن گفتگوهای ده سازمان و معاونتهای تابعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با صاحبان فکر و اندیشه و تجربه است. مقرر است این گفتگوها روزهای سهشنبة هر ماه و با عنوان «سهشنبههای گفتگو» برگزار شود.
در دومین نشست از سلسله نشستهای سهشنبههای گفتگو، «اعتماد اجتماعی و مرجعیت رسانهای»، که از سوی معاونت امور مطبوعاتی و اطلاعرسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با دبیری دکتر حمید ضیاییپرور و با حضور صاحبنظران در تاریخ ۱۷ مهر ۱۳۹۷برگزار شد، محورهای زیر مطرح و مورد گفتوگو قرار گرفت:
- مسأله اعتماد گاهی از «نیاز» ناشی میشود و گاهی از «انحصار». یعنی زمانی به دلیل اینکه به مصرف چیزی نیاز داریم به آن مورد اعتماد میکنیم و زمانی چون مورد جایگزین دیگری وجود ندارد و دچار انحصار است، مجبور به اعتماد هستیم. لزوماً بین پایین آمدن مصرف و مسأله اعتماد رابطه مستقیم وجود ندارد و ممکن است کم شدن مصرف ناشی از موارد دیگری مثل گرانی، نداشتن وقت و یا... باشد.
- عوامل موثر بر شکلگیری اعتماد، همان مواردی مثل صداقت، صحت و بیطرفی خبر و بهنوعی تمامی عواملی که در اعتبار رسانهها دخیل هستند، میباشد.
- «اعتماد به رسانه» و «میزان سواد رسانهای» دو مقولهای هستند که بهشدت متأثر از اثرات یکدیگر هستند. خود رسانهها یکی از عواملی هستند که سواد رسانهای را بالا یا پایین میبرند. رسانهای که خبر را درست منتشر نمیکند، مخاطب را سادهلوح بار میآورد و سواد رسانهای را پایین میآورد. سواد رسانهای میتواند موجب بیاعتمادی به یک رسانه بد شود، بیسوادی رسانهای نیز ممکن است موجب اعتماد به یک رسانه خوب شود.
- رابطه بین اعتماد و مرجعیت رسانهای رابطهای مستقیم است. طبیعتاً اگر نسبت به رسانهای اعتماد وجود داشته باشد، آن رسانه مرجعیت پیدا خواهد کرد.
- یکی از مواردی که با فقدان آن مواجه هستیم، «استقلال حرفهای نهادهای صنفی» است. تا زمانی که نهاد صنفی نداشته باشیم اخلاق حرفهای صنفی شکل نمیگیرد. بنابراین حتی نمیتوان به یک روزنامهنگاری خوب فکر کرد. همچنین نهاد نظارتی حقوقی مستقل بههمراه مقررات روشن و شفاف نداریم. «رقابتپذیری» و «استقلال مالکیت» از جمله مواردی است که وزارت ارشاد میتواند در این زمینه راهکارهای حرفهای ایجاد کند.
- رسانههای غیررسمی و اجتماعی تا زمانی که نظارتپذیر نباشند، تخریبگر هستند و نمیتوانند در ایران کمکی به بهبود شرایط کنند. پس مسأله نظارت امر مهمی است که حتماً باید باشد.
- نسبت جامعه ایران با مطبوعات نسبت بیتفاوتی است نه اعتماد. این بیتفاوتی احتمالاً ناشی از یک بیاثری است که جامعه در مورد نقش مطبوعات در زندگی خودش ایفا میکند. تقاضایی برای مطبوعات وجود ندارد چون این تقاضا نیازی را برطرف نمیکند.
- سالهای ۷۸-۷۷سالهای رونق مطبوعات بود بهگونهای که تیراژ روزنامهها خیلی بالا رفت اما این تیراژ بالا ناشی از کیفیت حرفهای روزنامهها یا شاخص میزان مصرف بالای روزنامه در کشور نبود. بلکه این مورد، نوعی روزنامهنگاری جنبشی است که جامعه در یک جنبش حرکتی پرتوان، یک سلسله نیازها، خواستهها، جریانات طوفانی و یک تشنگی بالا دارد که باعث خلق دورههای استثنایی میشود که نمیتوان آنها را شاخص تلقی کرد و تنها دلیل جذب مردم به مطبوعات در آن دوره، جذابیت آنها بود نه حرفهای بودن آنها.
- نکتهای که وجود دارد این است که مخاطب ایرانی در یک روزنامه باید دنبال چه چیزی بگردد؟ مخاطب در جستجوی چیست؟روزنامه را میتوان همانند یک کالا در نظر گرفت با کیفیت، نحوه عرضه، بستهبندی و... . باید دانست که مخاطب دنبال کدام بخش از این موارد است. آن چیزی که حلقه مفقوده بین جامعه و مطبوعات است این است که جامعه ما بهشدت متکثر شده است ولی بخشهایی از آن هویتهای تعریفشده دارد. یکی از مشکلات این است که روزنامهها هویتی ارائه نمیکنند. روزنامه به اسم اعتبار پیدا میکند نه الزاماً با مطلب.
- استانداردهای سواد رسانهای مشخص نیستند که ما بدانیم دقیقاً سواد رسانهای چیست؟ مسأله اینجاست که آیا مردم ما و یا حتی نخبگان جامعه به سواد رسانهای رسیدهاند که بگوییم کسانی که سواد رسانهای دارند و یا کسانی که ندارند، میزان مقبولیت مطبوعات بین آنها بیشتر است؟ «غیرمعمولنویسی» نیز خود یکی از دلایل مقبولیت مطبوعات است با اینکه دقیقاً مشخص نیست نوشته و محتوای آن درست باشد یا خیر.
- هراقدام مطبوعات برای کشف نیاز مخاطبان و تأمین آنها، مستلزم داشتن سه مولفه اساسی «آزادی»، «استقلال» و «امنیت» است.
- رسانههای مکتوب در ایران از سال ۷۹ دچار یک بحران شدند و با ضربهای که خوردند، ضعیف شدند که این ضعف با جایگزین شدن فضای مجازی همراه بود اما فضای مجازی نتوانست جای سابق آنها را پر کند. همچنین رسانههای سابق نیز نتوانستند قوی باشند بههمین دلیل از دوران پرشور گذشته فاصله گرفتیم. برخلاف غرب که فضای مجازی مکمل رسانههای مکتوب گردید، در ایران فضای مجازی رقیب رسانه شد. اما یک ویژگی مهم رسانههای مکتوب، رسمیت داشتن آنهاست که برای نوشتههایشان همچنان مسئول شناخته میشوند.
- کارکرد رسانه در ایران دچار مشکل است نه چیز دیگر. مشکل ما مطبوعات نیست بلکه خبر و تحلیل و گزارش است. کارکردهای رسانه، «اطلاعرسانی»، «نظارت» و «ارتباط نخبگانی و ارتباط بین مردم» است و تا زمانی که رسانه نتواند کارکردهای اصلی خود را داشته باشد، عملاً نمیتواند در عرصه حضور داشته باشد.
- ذخیره و توان روزنامهنگاری ایران دچار اضمحلال شده است که دو دلیل عمده دارد: 1) فشارهای امنیتی 2) فشارهای اقتصادی و درآمد کم. پیداکردن راه خروج از این وضعیت مستلزم یک اتفاقنظر سراسری در سطح کل سازمانهای حکومتی است. راهحل این است که بتوان مشابه این جلسات را با سازمانهای دیگر مثل وزارت اطلاعات، شورای عالی امنیت ملی، سپاه و... داشت و یک گفتگوی دیدگاهی فراتر از گفتگوی کارشناسی صورت گیرد تا تعارض دیدگاهی از بین رود.
- یکی از مشکلاتی که باعث میشود در حوزه رسانه اتفاقنظر نداشته باشیم، «دوگانگی شدید در تئوری رسانهای» کشور است. در این زمینه لازم است «سیاست کلان حوزه رسانه» بهعنوان اصول راهنما که بهانهای برای گفتگوهای درونبخشی باشد، بهعنوان یکی از اسناد مجمع تشخیص مصلحت نظام تصویب شود و توسط مقام معظم رهبری ابلاغ گردد.
تهیه گزارش از: فریبا رضایی(کارشناس روابطعمومی)