هژمونی
اصطلاح «هژمونی[1]»، تاریخچهای بلند و غنی دارد. از لحاظ ریشهشناسی، هژمونی از هژمون یونانی، به معنای «رهبر»، مشتق میشود. گستردهترین و نافذترین شرح هژمونی را نظریهپرداز و فعال سیاسی ایتالیایی، آنتونیو گرامشی (1937 – 1891) ارائه کرده است؛ درواقع، میتوان ادعا کرد که هژمونی هممعنای نظریة هژمونی گرامشی است.
گرامشی یکی از رهبران حزب کمونیست ایتالیا (پی.سی.آی، تأسیسشده در سال 1921) بود. امتناع مصرانة او از متحدکردن حزب کمونیست ایتالیا با موسولینی و انتقاد صریح او از فاشیسم، موجب به زندان افتادن وی شد. گرامشی زمان خود در زندان را با تأمل و قلمفرسایی در مورد مجموعهای از دغدغههای سیاسی گذراند که مهمترین اینها عبارت است از: اینکه چرا طبقة کارگر در صنعتیترین ملتها نتوانسته است آگاهی انقلابی را توسعه دهد. وی در جریان این نوشتهها -که بهعنوان یادداشتهای زندان[2] مشهور شدهاند- نظریة هژمونی خود را بسط و توسعه داد.
گرامشی در یادداشتهای زندان، هژمونی را به دو مفهوم متفاوت، اما مرتبط بهکار برده است. نخست، او به شکلی از حکومت اشاره کرد که مشخصة آن، مبنای مبتنی بر اجماع در جامعة مدنی، میانجیگری حوزة اجتماعی بین اقتصاد و دولت بوده و آنرا در مقابل انحصار وسایل خشونت یا کنترل دولت قرار میدهد. دوم، هژمونی به توسعة آگاهی طبقاتی و بهویژه به انتقال طبقة کارگر از وضعیت «در خود» به وضعیت «برای خود» اشاره دارد. هریک از این دو مفهوم هژمونی، به مجموعهای از اصطلاحات مهم ربط دارند. هژمونی، بهعنوان شکلی از حکومت، به رضایت، جامعة مدنی، بلوک تاریخی و جنگ مواضع مربوط است، اما به منزله توسعة آگاهی طبقاتی، به روشنفکران سازمانیافته، بلوک روشنفکری/اخلاقی، عقل سلیم[3]/عقل تمییز[4] و حزب بهعنوان روشنفکر جمعی مربوط است. بنابر استدلال گرامشی، بورژوازی مدرن غربی، نه تنها یا حتی عمدتاً، از طریق قدرت ددمنشانه (سلطه)، بلکه بهواسطه جهتگیری روشنفکری و اخلاقی (هژمونی) نیز حکومت میکند. درنتیجه، حملهای از روبهرو به دولت -برای مثال، راهبرد نظامی لنین طی انقلاب روسیه- در ملتهای صنعتی غرب ناکافی خواهد بود؛ زیرا هژمونی بورژوازی را دستنخورده باقی میگذارد. در چنین وضعیتی، جنگ مواضع که بر جامعة مدنی و شکلگیری یک هژمونی بدیل تمرکز دارد، تنها راهبرد نظامی موجه است.
با گرامشی، مفهوم هژمونی از توصیف شکلی از حکومت، به نسخهای برای آزادی تبدیل میشود. بهطور دقیق تأکید گرامشی بر آزادی است که نفوذ گستردة نظریة هژمونی او را تبیین میکند. به باور گرامشی، حرکت یک طبقه از انقیاد به هژمونی، فرایندی طولانی و سخت دارد که نقطة آغازش، آگاهی گروه هژمونیک خواهان و مشتاق است. گرامشی، مانند ویلیام دوبوآ و فرانتس فانون، آگاهی گروههای فرودست یا تحت انقیاد را تقسیمشده یا تناقضآمیز میخواند. برای مثال، کارگران دستمزدی در فعالیت عملی خود، یک آگاهی ضمنی دارند و آگاهی دیگری نیز که به ظاهر آشکار یا لفظی است، آگاهی که از گذشته به ارث برده و بهطور غیرانتقادی آموختهاند. گرامشی این آگاهی به ارث رسیده از گذشته و بهطور غیرانتقادی آموخته را «عقل سلیم» مینامد. برخورد گرامشی با عقل سلیم یا فرهنگهای فرودست متمایز بود؛ زیرا از دوشقی آرمانیسازی/دیگریسازی میپرهیزد که مشخصة بیشترین پژوهشها در مورد این موضوع است و نیز به این دلیل که این فرهنگها را پویا (نه ایستا) و غیرمنسجم (نه کلهایی الگومند که دارای منطقی متمایزند) دیده است.
عقل سلیم، مجموعة آشفتهای از پارههای دین و نیز تاریخ فلسفه و علم است. گرامشی گفت که عقل سلیم بهقدر کافی مناسب است تا به زیردستان اجازه دهد در محیطهای بیواسطة خود، عملکرد موفقی داشته باشند، اما نمیتواند به آنها هیچگونه بینش انتقادی نسبت به وضعیت فرودستیشان عطا کند و درنتیجه، هیچ تهدیدی برای گروه مسلط ایجاد نمیکند. بااینوجود، در تمام تصورات عقل سلیمی از جهان یا فرهنگهای فرودست، هستهای از قوه تمییز وجود دارد که شهود فلسفة آینده هستند و در این قوه تمییز است که آغاز دشوار یک ضدهژمونی ممکن را میتوان یافت.
برای اینکه طبقهای بتواند یک ضدهژمونی موفق را آغاز کند -بهعبارتی، به کسب خودآگاهی و توسعه نظم فکری و اخلاقی همسو با فعالیت عملی خود نائل شود- ملزم به تولید مجموعهای از روشنفکران بومی یا سامانیافته/ارگانیک مختص به خود است. منظور گرامشی از روشنفکر، فقط یک انسان متفکر نیست -درواقع به اعتقاد وی، تمام انسانها به این معنا روشنفکر قلمداد میشوند- بلکه فردی است که کارکردی اجتماعی تولید یا القای دانش در دیگران را دارد. هر گروه فرودستی که آرزومند دستیابی به هژمونی است، باید از درون خود، روشنفکرانی بیافریند که بتوانند آن گروه را از عقل سلیم برهانند و از قوه تمییز آن گروه، جهانبینی منسجمی بهوجود آورند.
زمانی که روشنفکران سازمانیافته شکل گیرند، باید وارد دیالکتیکهای روشنفکر توده شوند؛ یعنی باید در تعامل مستمر با گروهی باشند که روشنفکران سازمانیافته بیشتری ارائه، آموزش و سازمان میدهد. روشنفکران و آموزش برای تحول اجتماعی، آنچنان حائز اهمیت هستند که گرامشی حزب کمونیست را یک روشنفکر جمعی درنظر داشت. گام پایانی در راه آفرینش یک ضدهژمونی، آفرنش بلوک تاریخی است؛ یعنی همراهکردن دیگر گروههای فرودست با جهانبینی تازه ساخته شدة گروه خواهان هژمونیک. گرامشی تأکید کرد که بلوک تاریخی، نه پیوند سست گروههای فرودست متمایزی که هریک درصدد حفظ هویت خود باشند، بلکه آمیزش گروههای فرودست با گروه خواهان هژمونیک از طریق جذبة جهانبینی فکری و اخلاقی این گروه است.
نظریة هژمونی گرامشی، نفوذی گسترده داشته است. این نظریه در حلقههای سیاسی چپگرا -حزب کمونیست، سوسیالیست و کارگری-رهبران سیاسی را متقاعد کرد که فرهنگ و آگاهی را عنصر اساسی و حیاتی هرگونه تحول انقلابی در جامعه بدانند. اهمیتی که این نظریه برای آموزش قائل میشود، بسیاری از احزاب سیاسی چپگرا را در سراسر دنیای جنوب و بهویژه در آرژانتین و برزیل، متقاعد کرد که کمپینهای آموزشی وسیعی را آغاز کرده و سواد کارگران و دهقانان را در اولویت سیاسی قرار دهند. در دانشگاه، این نظریه، بر مطالعات فرهنگی بریتانیایی و بهویژه مرکز مطالعات فرهنگی معاصر در دانشگاه برمینگهام[5]، یکی از نخستین و پربارترین مراکز مطالعات فرهنگی، تأثیر و نفوذی عمیق داشت. با اینکه گرامشی در پارادایم مارکسیسم قلمزنی کرد و طبقه را بهعنوان واحد بنیانی تحلیل خود بهکار گرفت -زیرا نظریة هژمونی، موضوع قدرت را با جدیت در قلب هرگونه بحث از فرهنگ قرار میدهد- اما نظریة او در مطالعة نژادپرستی، تبعیض جنسی و پسااستعمارگری نیز بهکار گرفته شده است.
و نیز ببینید: آگاهی طبقاتی؛ امپریالیسم فرهنگی؛ نظارت اجتماعی
بیشتر بخوانید
Burgos, Raul. 2002. “The Gramscian Intervention in the Theoretical and Political Production of the Latin American Left.” Latin American Perspectives 29(1):9–37
Crehan, Kate. 1977. The Fractured Community: Landscapes of Power and Gender in Rural Zambia. Berkeley, CA: University of California Press
Genovese, Eugene. 1976. Roll Jordon Roll: The World the Slaves Made. New York: Vintage
Gramsci, Antonio. 1971. Selections from the Prison Notebooks, edited by Q. Hoare and G. N. Smith. London: Lawrence & Wishart. Guha, Ranajit and Gayatri Chakrovarty Spivak, eds. 1988. Selected Subaltern Studies. New York: Oxford University Press
Hall, Stuart. 1980. “Cultural Studies: Two Paradigms.” Media, Culture and Society 2:57–72. Williams, Raymond. 2000. Marxism and Literature. Upper Saddle River, NJ: Prentice Hall
[1] hegemony
[2] Quaderni del Carcere( Prison Notebooks)
[3] Common sense
[4] Good Sense
[5] University of Birmingham