نظریۀ فمینیستی
تنوع و گوناگونی زیادی در نظریههای فمینیستی[1] وجود دارد. همهٔ آنها تجارب زنان از فرمانبرداری زنان، ریشههای ستم به زنان، استمرار نابرابری جنسیتی، و راهحلهای نابرابری جنسیتی را مورد تحلیل قرار میدهد.
فمینیسم لیبرال معتقد است دسترسی نابرابر زنان به نهادهای قانونی، اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی دلیل ظلموستم به زنان است. فمینیستهای لیبرال از حقوق قانونی برابری زنان و مشارکت آنها در حوزههای عمومی آموزش، سیاست، و اشتغال طرفداری میکنند.
فمینیسم رادیکال ادعا میکند ریشهٔ ظلموستم به زنان در قدرت مردان علیه زنان قرار دارد (قدرت پدرسالارانه). فمینیستهای رادیکال معتقدند مردان بدنهای زنان را از طریق کاربرد خشونت، ابژهسازی[4]، و پایگاهشان در نهادهای اجتماعی مانند پزشکی و مذهب تحت کنترل درمیآورند. فمینیستهای رادیکال تبعیض جنسی[5] را بهمثابهٔ قدیمیترین و فراگیرترین شکل ظلم درنظر میگیرند؛ اعتقاد دارند ریشهکنکردن پدرسالاری و دگرجنسخواهی اجباری کلید پایانبخشیدن به ستم جنسیتی است. این عمل میتواند با افزایش کنترل زنان بر بدنهایشان از جمله تغییر تمایلات جنسی[6]، فرزندآوری، و مادربودن و با حذف روابط اجتماعی پدرسالارانه انجام شود.
فمینیستهای مارکسیست و سوسیالیست ریشهٔ نابرابری جنسیتی را در سرمایهداری میدانند و اعتقاد دارند مردان سرمایهگرا و فردگرا نیروی مولّد زنان را استثمار میکنند؛ هم در خانواده و هم در محل کار. زنان بهمثابهٔ ارتش ذخیرهٔ کار ارزانقیمت مورداستثمار قرار میگیرند. فمینیستهای مارکسیست اعتقاد دارند سرمایهداری پدرسالاری را خلق میکند که این پدرسالاری با مرگ سرمایهداری از بین خواهد رفت. فمینیستهای سوسیالیست اعتقاد دارند پدرسالاری و سرمایهدار نظامهای مجزای ستم هستند، اما با هم همپوشانی دارند. آنها خواهان تغییر اقتصادی و اجتماعی هستند؛ بهویژه در روابط درون خانوادگی و همچنین تغییر دسترسی به آموزش، مراقبتهای سلامتی، فرصتهای اقتصادی، و قدرت سیاسی.
فمینیسم روانکاوانه نظریههای فروید را برای تبیین نابرابری جنسیتی بهکار میگیرد. این رویکرد بهدنبال اصلاح سوگیری مردانه در نظریهٔ روانکاوی است و نظریههایی را تولید کرده است که تجارب زنان را از عواطفشان، بدنهایشان، و تمایلات جنسیشان تحلیل میکند. این نظریهپردازان اعتقاد دارند تجارب دوران کودکی روان زنان را شکل میدهد و تفاوتهایی را بین زنان و مردان بهویژه بهدلیل نقشهای متفاوت زن و مرد در خانواده خلق میکند. آنها اعتقاد دارند قضیب، نماد قدرت مردانه، فرهنگ غربی را تحت سیطره خود قرار داده است. راهحل این نابرابری داشتن جامعهای غیرجنسیتی[7] است که از طریق داشتن خانوادههایی با دو والد شدنی است.
زنان رنگینپوست نظریههای فمینیستی را بهدلیل نادیدهگرفتن اشکال دیگر ستم مورد انتقاد قرار میدهند. این رویکرد فمینیسمهای سیاهپوست، مکزیکیتبار، چندفرهنگی، و جهان سوم را شامل میشود. آنها تحلیلهای ستم جنسیتی را با نظامهای نابرابری بر پایهٔ نژاد، طبقه، جنسیت، و تمایلات جنسی گره میزنند. آنها نشان میدهند چگونه مزیتها و محرومیتها در ماتریسی از سلطه گنجانده شده و با هم همپوشان شدهاند تا اشکال بیهمتایی از ستم را بهوجود آورند. آنها از راهکارهایی حمایت میکنند که بر بقای کل مردم تأکید دارد نه فقط زنان. فمینیستهای پسااستعماری، با تأکید بر استعمار غربی، به شرح مبسوط تأثیر و تأثر انواع گوناگون تبعیض[8] پرداختهاند. در اینجا، تبعیض جنسیتی نتیجهٔ نوسازی و ساختاربندی دوباره است، که استثمار زنان بهعنوان کارگر و موجودات جنسی را دربر میگیرد. فمینیستهای پسااستعمارگرا بر نقش زنان بهعنوان مادر در جوامع تأکید میکنند و آنها میتوانند از جایگاه خود برای دفاع از آموزش دختران، مراقبتهای بهداشتی کافی، و حفاظت از محیط زیست استفاده کنند.
فمینیستهای پسامدرن علل یا راهحلهای فراگیر نابرابری جنسیتی را کنار میگذارند و بر تکثر و تفاوت تأکید میکنند. آنها ویژگیهای ثابت و حتمی جنسیت مانند هنجارمندی دگرجنسخواهی[9] (این فرض که دگرجنسخواهی «طبیعی» است) و مقولهٔ تمایزنیافته از «زن» را به چالش میکشند. آنها معتقدند اجراییت[10] (تکرار هویت و نمایش جنسیتی) نابرابری جنسیتی را تداوم میبخشد. آنها طرفدار دگرباشی[11]، آمیختگی خصوصیات جنسیتی، و بهپرسشکشیدن اشکال «بهنجار» جنسیت و گرایش جنسی بهمثابهٔ راه علاج نابرابری جنسیتی هستند.
همچنین نگاه کنید به: فمینیسم؛ نظریهٔ دیدگاه؛ نظریه.
منابع برای مطالعهٔ بیشتر:
Lorber, Judith. (2005). Gender Inequality: Feminist Theories and Politics, 3rd ed. Los Angeles: Roxbury
Tong, Rosemarie. (1998). Feminist Though,. Boulder, CO: Westview
[1] Feminist Theory
[2] Katherine Castiello Jones
[3] Michelle J. Budig
[4] objectification
[5] sexism
[6] sexuality
[7] androgynous
[8] intersectionality
[9] heteronormativity
[10] performativity
[11] queering