گروهبندی توانایی
گروهبندی توانایی[1]، به ورزۀ آموزش گروههای دانشآموزی همگن که بر اساس موفقیت یا توانایی قشربندی میشوند، اشاره دارد. برخی از اشکال مختلف گروهبندی توانایی از این قرارند: گروهبندی درونکلاسی، گروهبندی میانپایهای و گروهبندی میانکلاسی که به مرتبهبندی هم معروف است. برخی از مرورهای پژوهشی جامع نفع روشهای گروهبندی توانایی -که هریک اثری خاص دارند- برای دانشآموزان را بررسی کردهاند. گروهبندی درونکلاسی و میانپایهای، ویژگیهای مشترکی دارند که بهنظر میرسد به طیف گستردهای از دانشآموزان فایده میرساند. پژوهشها نشان میدهد که گروهبندی میانکلاسی برای بیشتر دانشآموزان، فایدۀ کمی دارد و پژوهشگران بهطور گسترده این ورزه را نقد کردهاند، چراکه بنا به تعریف، این نوع گروهبندی گروههای کمدستاورد بهبار میآورند.
در گروهبندی درونکلاسی و میانپایهای توانایی، دانشآموزان خود را با کلاسی ناهمگن یکی میانگارند، اگرچه تنها برای آموزش در یک یا دو موضوع که معمولاً خواندن، ریاضیات یا هردو هستند، به شکلی همگن گروهبندی میشوند. انعطافپذیری در گروهبندی به دانشآموزان امکان میدهد که گروهها را بر اساس تغییرات عملکرد تغییر دهند. در طرحهای گروهبندی میانپایهای، دانشآموزان در بیشتر روز درسی را در کلاسهای ناهمگن بهسر میبرند و برای خواندن یا ریاضی و گاهی موضوعات دیگر، دوباره در پایههای مختلف گروهبندی میشوند. در گروهبندی درونکلاسی توانایی، آموزگار برای خواندن و آموزش ریاضی، گروههای همگنی را تعیین میکند و شواهد نشان میدهند که این نوع گروهبندی در قیاس با گروهبندی ناهمگن یا آموزش کل کلاس، موفقتر است. افزونبراین، چون آموزگار جایگاه دانشآموزان را در گروهها تعیین میکند، تواناییها و مهارتهایشان که ارتقا مییابد، فرصت بیشتری برای صعود به گروههای بالاتر دارند.
شکل متداول گروهبندی میانکلاسی عبارت است از: کلاسبندی چندسطحی که دانشآموزان همپایه را در کلاسهای جدا و در سه سطح ممتاز، متوسط و ضعیف قرار میدهد. همچنین، کلاسهای فشرده یا پیشرفته برای دانشآموزان پردستاورد و کلاسهای ویژه یا جبرانی برای دانشآموزان کمدستاورد در گروهبندی میانکلاسی میگنجند.
گروهبندی میانکلاسی توانایی، در اشکال گوناگونش، از اوایل انقلاب صنعتی سدۀ بیستم تا کنون که برنامههای درسی بهتدریج در دو مسیر جداگانه شغلی و تحصیلی افتادهاند، ورزۀ متداول مدارس بوده است. در طول دهۀ 1960، نگرانی در مورد جایگاه دانشآموزان امریکایی در ریاضی و علوم نسبت به دانشآموزان خارجی، تأکید بر برنامههای خاص برای دانشآموزان طراز اول را افزایش داد. همزمان، افزایش نگرانی دربارۀ تبعیض نژادی و جداسازی، فقر و نابرابری اجتماعی، سبب رشد برنامههایی شد که هدفشان همسطح کردن این میدان رقابت بود. برنامههای متعددی که دستۀ خاصی از کودکان را هدف قرار میداد، سربرآوردند، ازجمله آموزش بااستعدادها، آموزش جبرانی، آموزش خاص و برنامههای دوزبانه. وجود این برنامهها، این اعتقاد را تقویت میکند که آموزش استاندارد نمیتواند به بهترین شکل خدمتگزار دانشآموزان باشد و درنتیجه، مدارس بیشازپیش راه تمایز و تفاوت را در پیش میگیرند.
در عالم نظر، گروهبندی میانکلاسی توانایی، همگنی را کاهش میدهد، دست آموزگاران را برای طرح برنامههای درسی مؤثرتر که با نیازهای بیهمتای گروهشان همخوان باشد، باز میگذارد. درحالیکه آموزگار دانشآموزان کمدستاورد، ممکن است توجه خود را بر تقویت مهارتی خاص، تکرار و مرور بگذارد، آموزگار دانشآموزان موفق، ممکن است برنامۀ درسی دشوارتری ارائه دهند و سرعت تدریس را بیافزایند. یافتههای پژوهشی از سودمندی کلاسهای فشرده برای دانشآموزان ممتاز خبر میدهند، اما در مورد دانشآموزان متوسط و ضعیف، نتایج ضدونقیضی را نشان میدهند که دامنهاش از دستاوردهای مثبت کوچک تا برآمدهای منفی کوچک کشیده میشود.
در دهۀ 1970 و 1980، اثرات گروهبندی میانکلاسی، آماج انتقادات شد. گرچه برنامههای آموزشی قشربندیشدهای بهنام «برابری آموزشی» ایجاد شدند، اما درواقع این برنامهها، شکاف میان گروههای کمبضاعت و پربضاعت را در زمینۀ دستاوردهای تحصیلی بیشتر میکنند. منتقدان به حضور نامتناسب کودکانی که جایگاه اجتماعی-اقتصادی پایینی دارند و معمولاً لاتینتبار و افریقاییتبارند در کلاسهای پایینمرتبه اشاره میکنند. دانشآموزان سپیدپوست مرفهتر، حضور نامتناسبی در کلاسهای بالامرتبه دارند. دانشآموزان کمدستاورد در قیاس با همتایان ممتازشان، برنامۀ درسی آسانگیرانهتری را تجربه میکنند. دانشآموزان کمدستاوردی که در گروههای همگن قرار داده میشوند، انگیزه و رفتارهای تحصیلی دانشآموزان ممتاز را ندارند. عمل مقولهبندی دانشآموزان، اثر داغآوری نیز دارد: آموزگاران معمولاً انتظارات کمتری از بچههای کمدستاورد دارند. دانشآموزان این گروهها، ممکن است از فرصتهای پیشرفت تحصیلی محروم شوند و دانشآموزان پرتلاشی که روانه مراتب پایینتر شدهاند، اغلب تا آخر عمر در آن سطح میمانند.
کوششهای معطوف به مرتبهزدایی، با جدیت تمام در اواخر دهۀ 1980 و اوایل دهۀ 1990 آغاز شد. برای مثال، در سال 1990 «انجمن ملی آموزش»[2]، پیشنهاد کرد که مدارس ورزههای مرتبهبندی سنتی را کنار بگذارند، چراکه این ورزهها به نابرابری در فرصتهای یادگیری میانجامند. در همان سال، «شرکت کارنگی»[3] اعلام کرد که ایجاد کلاسهای ناهمگن برای مدارسی که مردمسالار و آموزشی هستند، اهمیت حیاتی دارند. دادگاهها در سراسر کشور حکم کردند که نظام مرتبهبندی، دانشآموزان را جدا میکند و دسترسی امریکاییهای لاتینتبار و افریقاییتبار به برنامههای درسی با کیفیت را محدود میکند. بهرغم جنبش مرتبهزدایی، بسیاری از مدارس به دستهبندی دانشآموزان بر اساس توانایی ادامه میدهند و دانشآموزان رنگینپوست در مدارس چندنژادی در پایینمرتبهترین کلاسها قرار داده میشوند؛ مدارسی تکنژادی یا دانشآموزان ممتاز را در خود جای دادهاند یا دانشآموزان ضعیف را.
مخالفت با مرتبهزدایی، بیشتر از سوی آموزگاران و والدین دانشآموزان ممتاز مطرح میشود. بسیاری نگراناند که مرتبهزدایی به برچیدهشدن کلاسهای پیشرفته و فشرده برای دانشآموزان تندآموز بیانجامد و وقتی این کلاسها در دسترس نباشند، سطح موفقیت این دانشآموزان پایین میآید. همچنین، به تازگی دفاع از ارائۀ کلاسهای خاص برای دانشآموزانی بااستعداد و موفق در حال قوت گرفتن است و بر آزمونهای استاندارد تأکید میشود. نتایج پژوهشها در باب اثرات کلاسهای فشرده بر دانشآموزان بااستعداد، مثبت و معنادار بوده است.
گروهبندی توانایی که تقریباً 100 سال دربارۀ آن مطالعه و بحث شده، همچنان موضوعی مناقشهآمیز است. گروهبندی که برمبنای توانایی تکتک دانشآموزان انعطاف میپذیرد، میتواند دانشآموزان کوشا را در غلبه بر موانع تحصیلیشان یاری کند و به آنها امکان میدهد که با سرعت مناسب بیاموزند و بتوانند با تندآموزان رقابت کنند. بااینحال، مرتبهبندی دانشآموزان از سنین پایین، زندگی آنها را به سرمنزلهای مختلف هدایت میکند و بر نابرابری و بیعدالتی که آموزش بناست بر آنها چیره شوند، میافزاید.
و نیز ببینید: استانداردهای تحصیلی؛ آموزش و عملکرد تحصیلی؛ برابری آموزشی
بیشتر بخوانید
- Kulik, James A. and Chen-Lin C. Kulik. 1992. “Meta- Analytic Findings on Grouping Programs.” Gifted Child Quarterly 36:73–77
- Loveless, Tom. 2003. The Tracking and Ability Grouping Debate. Washington, DC: Thomas B. Fordham Foundation. Retrieved October 31, 2006 (http://www .edexcellence.net/foundation/publication/publication .cfm?id=127).- Oakes, Jeannie. 2005. Keeping Track: How Schools Structure Inequality. New Haven, CT: Yale University Press.- Slavin, Robert E. 1987. “Ability Grouping and Student Achievement in Elementary Schools: A Best-Evidence Synthesis.” Review of Educational Research 57:293–336
[1] Ability grouping
[2] National Education Association
[3] Carnegie Corporation