قحطی
قحطی [1]فرایند پیچیدهای است که معمولاً مجموعهای از علتها طی دورهای طولانی دست به دست میدهند تا آن را پدید آورند. این پدیده بسته به سطح پیشبینی و آمادگی، توانایی مقابله با بدبختیهای مداوم، و توانایی بازگشت به الگوهای معیشتی پیشین پس از گذر از دورهٔ بحران، در خانوارها و گروههای اجتماعی تأثیرات بسیار متفاوتی میگذارد. دشواری شناسایی دقیق علتها و معلولهای مهم که جز با روش مصداقی میسر نیست، تعریف قحطی و تعیین زمان آغاز و پایانش را دشوار میسازد. در نتیجه، هیچ سازوکار پذیرفتهشدهای برای مداخلهٔ شایسته جهت پیشگیری یا کماثرکردن قحطیها وجود ندارد و پرسش از مسئولیت کمکرسانی پرسشی هنجاری و سیاسی است.
مشکلات تعریف
آسانترین راه برای تعریف قحطی این است که بگوییم قحطی افزایش معنادار مرگومیر ناشی از گرسنگی یا بیماریهای مرتبط با گرسنگی در منطقۀ جغرافیایی گسترده است. بااینحال، سنجش این امر دشوار است، زیرا قحطیها اغلب در مناطقی روی میدهد که نرخ مرگومیر در آنها متغیر است و گزارش درستی هم از آن در دست نیست. پیرامون مرگهای برآمده از رفتارهایی که در واکنش به گرسنگی سر میزند ‐ برای مثال، خوردن مواد غذایی مسموم ‐ مناقشاتی وجود دارد. بیماریهایی مانند وبا در میان افرادی که دستهجمعی بهسوی منابع آب روبهاتمام مهاجرت میکنند، شایع است ‐ و واگیرها ممکن است پس از رفع بحران غذایی هم سالها پابرجا باشد ‐ اما اینکه کدام بیماری را باید علت مرگومیر دوران قحطی دانست، محل مناقشه است. تمایز قائلشدن میان مرگهای ناشی از گرسنگی و مرگهای ناشی از بیماریهای معده دشوار است.
مهمتر اینکه اگر ملاک قحطی را مرگومیر جمعی[2] تلقی کنیم، برای فرونشاندن قحطی دیگر خیلی دیر است. مداخلاتی که برای پیشگیری بموقع از گرسنگی صورت میگیرد، میتوان پیشگیری از قحطی توصیف کرد. اما وقتی پدیدهٔ خاصی وجود ندارد تا بدان واکنش نشان داده شود، هم دولتها و هم نهادهای بینالمللی در امر پیشگیری ناکام میمانند. همچنین، تمایزگذاری میان اقدامات بشردوستانه موفق اما دقیقهنودی و برنامههای طولانیمدت برای تأمین غذای مردم سودمند است. بااینحال، تعریف راهگشایی از آسیبپذیری زمان قحطی مستلزم ارزیابی مستمر جنبههای مختلف وضع معیشتی مردم است؛ کاری که در عمل دشوار است.
ازآنجاییکه قحطیها یکباره آغاز نمیشود و ارائۀ تعریفی ابژگانی[3] از آن دشوار است، اعلام وجود آنها معمولاً بر عهدهٔ دولتهای ملی است. «برنامهٔ جهانی غذا»[4] مانند همۀ نهادهای سازمان ملل متحد تنها در صورت دعوتشدن میتواند در امور دولتهای مستقل دخالت کند. اما، دولتها تمایلی به تصدیق عجز خود در مهار قحطی، دستکم تا زمانیکه ناچار نشوند، ندارند و وقتی این کار را میکنند، معمولاً دیگر خیلی دیر شده است. هیئتهای ملی و محلی ارزیابی آسیبپذیری و همچنین طرحهای متکی بر کمکهای مردمی مانند «شبکۀ نظامهای هشدار زودهنگام قحطی (فیوزنت)»[5] برای اصلاح این مشکل تلاش میکنند. بااینحال، هردوی اینها در وهلۀ نخست به اندازهگیری میزان بارش و بازده محصولات کشاورزی وابستهاند، نه به شاخصهای اجتماعی. اقشار آسیبپذیر محتملتر است که بسته به مقاصد اجتماعی-سیاسیشان مانند دزدیدن زمین، یا بسته به راهبردهای نجات آنها به رخدادهایی خاص انگ قحطی زنند.
علل قحطی
در این بافت، تمایزگذاری میان قحطیهای طبیعی و قحطیهای مصنوعی دیگر سودمند نیست. حتی هنگامیکه خشکسالی سببی مستقیم است، قحطی تنها زمانی رخ خواهد داد که هم بازارها و هم نظامهای سیاسی در پاسخ به کمبود مواد غذایی ناموفق عمل کنند. احتمال خشکسالی یا سایر بلایا، از جمله تغییرات اقلیمی محلی و جهانی، از رهگذر فعالیتهای انسانی افزایش یافته است. از زمان کارهای پیشگامانۀ آمارتیا کی. سن[6] در اوایل دههٔ ۱۹۸۰، بیشتر تحلیلگران بر توانایی افراد و خانوارها در مدیریت مواد غذایی تمرکز کردهاند، نه بر توانایی آنها در انبارکردن غذا. این کار بهشکل سودمندی، تمرکز را از راهحلهای فنّاورانه برای مشکلی فنی برگرفته است و به فهمهای اجتماعی-اقتصادی و سیاسی از علل قحطی معطوف میسازد؛ برای مثال، پیشرفت کشاورزی تجاری برای صادرات ممکن است آسیبپذیری خردهمالکان مجاور را که بر بیحاصلترین زمینها کار میکنند، افزایش دهد.
پرجمعیتی[7] در مناطق فقیرنشین ممکن است سبب شود غذای کافی برای ادامهٔ حیات وجود نداشته باشد، اما اثر اچآیوی/ایدز نشان داده است گاهی در صورت ابتلای مولدترین اعضای خانوارها، جمعیتهای کاهشیافته بیش از جمعیتهای افزایشیافته آسیبپذیر خواهند بود. مهاجرت موقت یا دائم مردان جوان به نواحی شهری در جستوجوی شغلی بادرآمد نیز میتواند در کمبود مزمن مواد غذایی سهم داشته باشد، هرچند این کار میتواند دسترسی شماری از خانوارها را به مواد غذایی بهبود بخشد. بنابراین، قحطیها را ممکن است فرایندهای اقتصادی یا اجتماعی عادی پدید آورد. از دهۀ ۱۹۷۰ تا اوایل سدۀ 2۱، تقریباً همۀ قحطیها با تضاد یا سرکوب سیاسی پیوند خورده است. بااینحال، بحرانهای اخیر توان روبهافول دولتها را برای واکنش به بیماری، بدترشدن نسبت مبادلات[8] و شکافهای زیرساختی بازمیتاباند.
آثار قحطیها
اثر قحطیها در گروههای اجتماعی بسته به گستره و اطمینانبخشبودن دسترسیشان به غذا متفاوت است. طبقات حرفهای خاصی که در دوران دشواری کارشان غیرضروری است، مانند آرایشگران، ممکن است بیش از کارگران فقیرتر که بهتر میتوانند نوع و مکان شغلشان را با شرایط سازگار کنند، رنج میبرند. راهبردهای شخصی مقابله در پیشآمدن فرصتهای زندهماندن برای افراد حیاتی است، اما ممکن است متضمن تندادن به خطر نیز باشد. مهاجرت و جرم واکنشهای معمولیاند که افزایش نرخ مرگومیر را در پی دارند و گواه آن این واقعیت است که در بیشتر قحطیها مردان بیشتر از زنان میمیرند. دانش بومی لازم دربارهٔ اینکه مصرف کدام مواد غذایی موجود در طبیعت بیخطر است در نواحیای که سابقۀ قحطی نداشتهاند، محدود است و حتی در نواحیای که در اثر اچآیوی/ایدز بهشکلی مزمن آسیبپذیرند نیز روبه کاهش است.
الگوهای مرگومیر آشفتهتر شده است، چون مرگهای ناشی از بیماریهای مرتبط با گرسنگی از مرگ در اثر خود گرسنگی شایعتر است. اگرچه گرسنگی احتمال مرگ ناشی از بیماری را بهشدت افزایش داده است، احتمال ابتلای آغازین به بیماری همبستگی نیرومندی با مصرف غذا ندارد. در نتیجه، مردم گرسنه احساس میکنند بخت زندهماندنشان از کنترلشان خارج است. بنابراین، آنها بهجای آنکه در واکنش به گرسنگی طولانیمدت مصرفشان را بهحداکثر برسانند، وسیلهٔ امرار معاششان را حفظ کنند؛ برای مثال، بهندرت اتفاق میافتد داراییهای مولد اصلی مانند مزرعه و گله تا زمانیکه بحران قحطی حاد نشده است، فروخته شود. پساندازها، جواهرات، و ابزارهای غیرضروری معمولاً پیش از سایر چیزها خرج یا فروخته میشود، اگرچه این کار بهدلیل تنزل قیمتهای داراییهای خانگی، خصوصاً در قیاس با بهای مواد غذایی دشوار شده است.
بهتازگی، نهادهای بشردوستانه تلاش کردهاند برای مثال با فراهمآوردن مواد غذایی برای برنامههای کاری نزدیک به خانهها، امدادرسانی خود را با راهبردهای مقابلهای مردم هماهنگ کنند. بااینحال، این اقدامات زنان را بیشتر جذب میکند و سازمان میدهد تا مردان را که کارکردن برای پول نقد را ترجیح میدهند. همچنین، باید توجه شود رفتارهای افراطی تشویق نشود. راهبردهای مقابلهای ممکن است تفرقهانداز یا خشن باشد؛ برای مثال، فروپاشی خانوادهها و قتل در دوران قحطیها بهشدت افزایش مییابد. همچنین، این راهبردها محدود و پایانپذیر است. خانوارهایی که با فروش داراییها از یک قحطی جان سالم بهدر بردهاند، ممکن است حتی پس از گذشت چندین سال از پس قحطی دوم برنیایند. بنابراین، امدادرسانی باید پیش از آنکه مردم تصمیماتی بگیرند که برای همیشه در وضع معیشتشان اثر بگذارد، آغاز شود. این امر مستلزم همکاری بهتر میان نهادهای بشردوستانه و نهادهای توسعه است. توسعهٔ پایدار[9] و طولانیمدت خطر قحطی را کاهش خواهد داد. بااینحال، باید اولویتهای افراد فقیر را درنظر گرفت. اگر احساس شود راهبردهای کاهش فقر خطر را افزایش میدهد، کنار گذاشته خواهد شد، حتی اگر برای بهبود تولید مواد غذایی خانوار یا منافع خانوارها طراحی شده باشد. نمونههایی از این راهبردهای کاهش فقر عبارت است از دانههای تغییرژنییافته و پروژههایی که تنوعبخشی به محصولات کشاورزی غیرغذایی ارزشمند را تشویق میکنند.
واکنشها به قحطی
برای اینکه امدادرسانی بهموقع و اثربخش باشد، تعیین کسی که مسئولیت اصلی این کار را بر عهده دارد ضروری است. ترجیح آن است که این نهاد مسئول دولت باشد که توان و ارادۀ کافی را دارد. اما، نمیتوانیم فرض را بر آن بگذاریم که دولتها در هر موردی، خاصه در موردی که قحطی منطقهای دورافتاده و از نظر سیاسی بیاهمیت را تهدید کند، برای پیشگیری از گرسنگی دست به اقدامات لازم (اغلب دشوار و گران) زند. در واقع، در جایی که جمعیت محلی از اقلیتهای قومیاند یا از حامیان احزاب سیاسی مخالف دولت، رهبران ممکن است در بیکنشی در قبال گسترش قحطی منافعی ببینند. اکنون، بسیاری از نویسندگان برآناند سیاست امدادرسانی بیش از هر عامل دیگری در احتمال و میزان مرگومیر ناشی از قحطی اثر میگذارد.
بنابراین، پیشگیری از قحطی به یافتن پاسخ این پرسش بدل شده است که چگونه میتوان دولتها را به حمایت از حق مردمشان برای داشتن غذای کافی ‐ که در بیانیهٔ حقوق بشر سازمان ملل متحد (مادهٔ ۱/2۶) بهرسمیت شناخته شده است ‐ برانگیخت. یک راه این است که این حقوق در قانون تثبیت شود. پروندههای دیوان عالی در هند و افریقای جنوبی دولتهای خاصی را مسئول ناکامماندن پیشگیری از گرسنگی دانستهاند. بااینحال، فقط 22 کشور این حق را در قانون اساسیشان بهرسمیت شناختهاند و از میان آنها بهندرت کشوری پیدا میشود که قوانین ویژهای برای تضمین اجرای آن وضع کرده باشد. «دادگاه بینالمللی کیفری»[10] میتواند پروندههایی را که در آنها حکومتها مستقیماً در قحطی مقصر بودهاند بررسی کند، اما بعید است این دیدگاه این پروندهها را بیمسئله و ساده بینگارد و آن را در اولویت خود قرار دهد.
راه دیگر میتواند اتکا بر مردمسالاری و رسانههای آزاد برای مجازات حکومتهایی باشد که در پیشگیری از قحطی ناتوان بودهاند. اگرچه ترس ازدستدادن قدرت محرکی نیرومند است، این محرک در مواردی که قحطی فقط در گروههای اقلیت اثر میگذارد، کمکی نخواهد کرد. اگرچه قحطیهای اخیر تکاندهنده بوده است، در بیشتر انتخابات تنها مسئلهٔ مهم نخواهد بود و ممکن است در اذهان رأیدهندگان مسئلۀ اصلی نباشد. افزونبراین، رسانههای محلی کمبودجه ‐ و نیز رسانههای بینالمللی آشکارا دمدمیمزاج و ناآگاه ‐ بهندرت در خصوص قحطیهای قریبالوقوع هشدار میدهند تا بهموقع از آنها پیشگیری شود. بااینحال، سلب مسئولیت واکنش به قحطی از حکومتها نیز مشکلآفرین است. نهادهای بینالمللی یا سازمانهای غیردولتی ممکن است مشکلات سیاسی مرتبط با ناامنی غذایی[11] را وخیمتر کنند. نمونهٔ اخیر این قضیه زمانی رخ داد که رئیسجمهور موگابه هشدارهای شبکهٔ نظامهای اخطار زودهنگام قحطی دربارۀ کمبودهای شدید در زیمبابوه را زیر سؤال برد.
دیوید هال-متیوز
و نیز ببینید: بیایانزایی؛ ناامنی غذایی و گرسنگی؛ اچآیوی/ایدز و رسیدن آن به جمعیتهای پرخطر؛ حقوق بشر.
بیشتر بخوانید
Devereux, Stephen (2007). The New Famines: Why Famines Persist in an Era of Globalization, London: Routledge
De Waal, Alexander (1989). Famine That Kills, Oxford, England: Clarendon
Edkins, Jenny (2000). Whose Hunger? Concepts of Famine, Practices of Aid, Minneapolis, MN: University of Minnesota Press
Howe, Paul and Stephen Devereux (2004). “Famine Intensity and Magnitude Scales: A Proposal for an Instrumental Definition of Famine”, Disasters 28(4): 353-372
Keen, David. (1994). The Benefits of Famine: A Political Economy of Famine and Relief in Southwestern Sudan, 1983-1989, Oxford, England: Blackwell
Sen, Amartya K. (1981). Poverty and Famines: Essays in Entitlement and Deprivation. Oxford, England: Clarendon
[1] Famine
[2] mass mortality
[3] objective
[4] World Food Program
[5] Famine Early Warning System Network (FEWSNET)
[6] Amartya K. Sen
[7] Overpopulation
[8] نسبت مبادلات (terms of trade) نسبت بهای صادرات به واردات را گویند. [م.]
[9] sustainable development
[10] International Criminal Court
[11] food insecurity