فیصله اختلاف‌ها

 فیصله اختلاف‌ها[1] بر فرایند خاتمه‌بخشیدن به مجادله‌ها دلالت دارد. طیف وسیعی از مکانیسم‌هایی است که برای مواجهه با منازعات در تمام سطوح، از بحث‌های میان‌فردی گرفته تا درگیری‌های مسلحانه بین‌المللی، وجود دارد. این فرایندها، شامل فهرستی از روش‌های حل مسئله برای از میان‌بردن عدم‌سازگاری میان نیازها، منافع و اهداف می‌شود. تغییرات در روش‌های مورد استفاده و نتایج حاصله، مشخصه تفاوت‌های میان حل اختلاف و دیگر فرایندها، همچون طرح منازعه، مدیریت تضاد یا کنترل تضاد و منازعه، هستند.

حل اختلاف، رویکردی به پایان‌بخشیدن به منازعاتی است که در چارچوب هنجاری ریشه دارند و منازعه را همچون بخش طبیعی تعاملات انسانی تلقی می‌کند و از همین خواستار، درکی خاص از حل اختلاف به‌وجود می‌آورد. آنگاه که این امر به درستی انجام شود، می‌بایست مفید و بالاترین پتانسیل برای ایجاد تغییر مثبت، هم در سطح فردی و هم در سطح ساختاری، را دارا باشد؛ بنابراین، آنچه حل اختلاف را از دیگر گونه‌های حل تنازع متمایز می‌سازد، تأکید آن بر فرایندهای مشارکتی، کنترل حزبی راه‌حل‌ها، قدرت‌بخشیدن به خویشتن و راه‌حل‌های وحدت‌بخش است. جنبه‌های معمول فرایند حل اختلاف، شامل ملزم‌ساختن طرفین به گوش‌سپردن به یکدیگر، فراهم‌آوردن فرصت‌هایی برای پاسخ‌گویی به نیازهای یکدیگر و یافتن ابزارهایی برای رسیدگی به منافع دو طرف، به منظور گرفتن نتیجه رضایت‌بخش متقابل.

طرح فرایند حل اختلاف، مستلزم تعریفی وسیعی از «طرفین» در منازعه است که می‌تواند مردم متأثر از منازعه یا آنآنکه از راه‌حل‌های بالقوه تأثیر پذیرفته‌اند را شامل شود. تعاریف محدودتر از احزاب و طرفین که به تصمیم‌گیرندگان و صاحبان قدرت است، کفایت نمی‌کند، چراکه آنان غالبا احزابی را که می‌توانند مانع تصمیمات شوند یا در صورت کنارگذاشته‌شدن [ از فرایند حل اختلاف] دور خود را از منازعه آغاز می‌کنند.

همچنین رسیدن به حل نزاع، نیازمند استفاده از فرایندهای مشارکتی است که در آن، احزابی هم‌صدا و هم‌رأی دارند. طرف سوم ممکن است به تسهیل این فرایند یاری رساند، اما این طرفین هستند که می‌بایست توسعه و همچنین گزینش راه‌حل‌های قابل اطمینان را در دست گیرند. هنگامی که طرف سوم قدرتمند، راه‌حل‌هایی را دیکته یا با زور اعمال سازد، اما این صرفا به حذف عوامل علی منجر می‌شود.

افزون بر آن، حل منازعه نیازمند مواجهه با علل اصلی و بنیادین نزاع است. فرایندهایی که بیش از تأکید بر علت‌ها، نشانه‌های بیماری را مورد بررسی قرار می‌دهند، ممکن است به‌صورت موقت به مدیریت منازعه دست می‌یابند، اما موفق به حل کامل مسئله نمی‌شوند. اگرچه در توافق‌نامه می‌تواند تناقضات و تضادهایی جدی وجود داشته باشد، اما نباید مسائل و نیازهای اساسی را فدا سازد.

معیار نهایی برای دست‌یابی به حل یک نزاع، ایجاد برون‌رفت‌های منفی است. به منظور دست‌یابی به راه‌حلی موفق، طرفین باید دست‌کم برخی، اگر نه تمام نیازها و منافع خود را برآورده سازند. چنانچه یکی از دو طرف با بازنده‌دانستن خود فرایند را ترک نماید، حل منازعه رخ نداده است.

سلیا کوک هافمن[2]

و نیز ببینید: نزاع اجتماعی

 

[1] Conflict resolution

[2] Celia Cook-Huffman

 

 

  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید