فرزندپذیری مردان و زنان هم‌جنس‌گرا

   برخی فرزندپذیری هم‌جنس‌گرایان[1] را تهدیدی برای بافت اجتماعی جامعه تلقی می‌کنند، حال‌آنکه برخی دیگر این نوع فرزندپذیری را منبع مناسبی برای واگذاری کودکانی می‌دانند که منتظر خانواده‌ای فرزندپذیرند. اکنون، که بیش از 500 هزار کودک مشمول نظام سرپرستی کودکان‌اند و 100 هزار نفرشان نیازمند خانواده‌های فرزندپذیر، نیاز به چنین خانواده‌هایی بیش از هر زمان دیگری است. در نتیجه در سال‌های اخیر، به این بحث که بر درستی یا نادرستی پرورش کودکان توسط مردان و زنان هم‌جنس‌گرا تمرکز دارد، توجه بسیاری شده است، اگرچه چندین دهه است این بحث‌ها در صف مقدم شکاف فرهنگی بوده است.

والدین‌خواندگان هم‌جنس‌گرا

طبق سرشماری سال 2000 ایالات متحدهٔ امریکا، هزاران زوج هم‌جنس با فرزندخواندگانشان زندگی می‌کنند. بااین‌حال، به‌نظر می‌رسد این تعداد بسیار کمتر از آنچه هست اعلام شده است، زیرا داده‌هایی دربارهٔ هم‌جنس‌گرایان مجردِ سرپرست کودک گردآوری نشده است؛ به‌ویژه اینکه در اغلب ایالت‌هایی که در آن مردان و زنان هم‌جنس‌گرا مجاز به پذیرفتن فرزندند، فقط زن یا مرد هم‌جنس‌گرای مجرد مجاز به قبول فرزند است. گرایش جنسی والدین در فرآیند فرزندپذیری به‌شکل نظام‌مند ثبت نمی‌شود. در نتیجه، اگرچه شمار واقعی فرزندپذیری‌های والدین هم‌جنس‌گرا مشخص نیست، بهترین تخمین‌ها حاکی از این است که هرساله چندصد کودک از منابع عمومی، خصوصی، داخلی، و بین‌المللی به فرزندی والدین هم‌جنس‌گرا درمی‌آیند.

بسیاری از افرادی که با دادن کودک به هم‌جنس‌گراها مخالف‌اند، استدلال می‌کنند چنین فرزندپذیری‌هایی در بهترین حالت، نابخردانه و در بدترین حالت ویرانگر است. آنها معتقدند فرزندپذیری مردان و زنان هم‌جنس‌گرا خطرهای چشمگیری برای کودکان دارد. پژوهش‌های معدودی مدعی اثبات این خطرهایند و دانشوران این پژوهش‌ها را متهم می‌کنند پژوهش‌های جامعه‌شناسی را سوءتعبیر و تحریف می‌کنند. به‌هرروی، این معدود پژوهش‏ها پایه و اساسی برای بسیاری از اسطوره‌های بی‌پایه دربارهٔ نقش والدین هم‌جنس‌گرایان بوده است؛ برای مثال، این باور که محتمل است فرزندان مردان هم‌جنس‌گرا در خصوص هویت‌های جنسی‌شان سردرگم و در آینده هم‌جنس‌گرا شوند یا این باور که والدین این کودکان بیش از دیگران به سوءاستفادهٔ جنسی گرایش دارند.

 بیشتر مطالعات نشان می‌دهد هم‌جنس‌گرایی والدین باعث سردرگمی هویت جنسی، رفتار نامناسب، آسیب‌های روانی یا رفتار هم‌جنس‌گرایانه در کودکان نمی‌شود. این مطالعات همچنین معلوم ساختند در عمل، فرزندان والدین هم‌جنس‌گرا با فرزندان والدین دگرجنس‌خواه مجرد و طلاق‌گرفته فرقی ندارند. افزون‌براین، پژوهش‌ها پیوسته به بی‌ارتباطی هم‌جنس‌گرایی و کودک‌آزاری اشاره می‌کنند. مطالعات نشان می‌دهد کودک‌آزارانی که قربانیان خود را از بین پسران نابالغ انتخاب می‌کنند، یا همیشه این کار را می‌کرده‌اند یا اینکه از روابط غیرهم‌جنس‌گرایانهٔ بزرگسالان فاصله گرفته‌اند. پژوهش‌ها نشان می‌دهد هم‌جنس‌گرایی و بچه‌بازی[2] هم‌جنس‌گرایانه مترادف هم نیست و در واقع تقریباً جمع‌ناپذیر است. به این دلیل است که مرد هم‌جنس‌گرا جذب صفات اساساً مردانه می‌شود؛ صفاتی که در پسر نابالغ پیدا نمی‌شود.

نوشتارگان تجربی دربارهٔ این اشکال خانوادهٔ فرزندپذیر همواره نشان می‌دهد میان والدین‌خواندهٔ هم‌جنس‌گرا و دگرجنس‌گرا از حیث موفقیت در انجام نقش‌های پدری و مادری تفاوت معناداری وجود ندارد. در واقع، به‌نظر می‌رسد کودکان پیوندهای سالمی با پدر(ان)/مادر(ان) هم‌جنس‌گرایشان پیدا می‌کنند.

قوانین فرزندپذیری

  به‌رغم خط‌خوردن هم‌جنس‌گرایی از فهرست اختلالات روانی «انجمن روان‌شناسی امریکا»[3] در سال 1974، آنیتا براینت[4] در سال 1977 نهضتی به نام «کودکانمان را نجات دهیم» به راه انداخت که هدف آن لغو حقوق مردان هم‌جنس‌گرا در شهرستان «دید» ایالت کالیفرنیا بود. اثر جانبی این نهضت این بود که قانونگذاران فلوریدا را به تصویب قانونی برانگیخت که فرزندپذیری هم‌جنس‌گرایان را ممنوع می‌کرد. این قانون همچنان جاری است و محدودکننده‌ترین قانون کشور به‌شمار می‌رود؛ تنها قانونی که بزرگسالان را به‌دلیل گرایش جنسی‌شان از پذیرش کودک محروم می‌سازد.

به‌طورکلی، هرکدام از ایالت‌ها  از اینکه فرزندپذیری برای چه‌کسی مجاز است و برای که نه، تصویری کلی و نه‌چندان دقیق دارد و این تصویر کلی به‌همراه حقوق مصداقی[5]، رویهٔ قضایی[6] را در این زمینه می‌سازد. بدین‌سان، اغلب تعیین موضع ایالتی خاص دشوار است، زیرا بسیاری از حوزه‌های قضایی آرای خود را در خصوص فرزندپذیری منتشر نمی‌کنند. باوجوداین، قوانین و خط‌مشی‌های چهار ایالت (می‌سی‌سی‌پی، نبراسکا، اوکلاهاما، و یوتا) از قانون فلوریدا تبعیت می‌کنند و هم‌اکنون، فرزندپذیری هم‌جنس‌گرایان را منع یا کاملاً مشروط کرده‌اند. ایالت‌های دیگر نیز یا قانوناً چنین فرزندپذیری‌هایی را اجازه داده‌اند یا ممنوعیت خاصی برای آنها نگذاشته‌اند.

 خط‌مشی‌های حرفه‌ای و سازمانی 

«انجمن روان‌پزشکی امریکا»[7]، انجمن روان‌شناسی امریکا، و «انجمن ملی مددکاران اجتماعی»[8] به‌مدت سه دهه، خط‌مشی‌هایی رسمی‌ داشته‌اند مبنی بر اینکه گرایش جنسی متقاضیان فرزندپذیری نباید عاملی برای رد صلاحیتشان در زمینهٔ فرزندپذیری باشد. به‌تازگی، «مدرسهٔ عالی پزشکی اطفال امریکا»[9] خط‌مشی‌نامه‌ای منتشر کرد که نه‌تنها فرزندپذیری هم‌جنس‌گرایان، بلکه فرزندپذیری زوج‌های هم‌جنس‌گرا را نیز تأیید می‌کرد و بر این نکته پای می‌فشرد که کودکانی که زاده یا پذیرفتهٔ یکی از زوجین هم‌جنس‌گرایند، حق دارند زیر سایهٔ حمایت هر دو سرپرستشان که پیوندشان قانونی است، قرار گیرند. «مدرسهٔ عالی روان‌پزشکی کودکان و نوجوان امریکا»[10] و «انجمن روانکاوی امریکا»[11] نیز موضعی مشابه گرفته‌اند.

 افزون بر سازمان‌های حرفه‌ای مهم که در رشته‌ای خاص متخصص‌اند، نهادهای دیگر نیز از چنین فرزندپذیری‌هایی حمایت کرده‌اند. «انجمن رفاه کودکان امریکا»[12]، بزرگترین و قدیمی‌ترین گروه حمایتی کودکان، به‌وضوح اعلام کرد مردان و زنان هم‌جنس‌گرای خواهان فرزندپذیری را باید با همان معیارهایی قضاوت کنیم که در مورد دگرجنس‌گراها به‌کار می‌رود. «شورای امریکای شمالی در خصوص کودکان مستعد فرزندپذیری»[13] این خط‌مشی را اتخاذ کردند که بر اساس آن کودکان نباید به‌خاطر گرایش جنسی والدین احتمالی‌شان، از خانوادهٔ دائم محروم شوند. ازاین‌رو، در عمل همهٔ سازمان‌های حرفه‌ای مهم در زمینهٔ سلامت روان، سلامت و رفاه کودک مواضع مثبتی دربارهٔ مجازدانستن فرزندپذیری والدین هم‌جنس‌گرا اتخاذ کرده‌اند.

  اگرچه شمار دقیق فرزندخواندگانی که با والدینی هم‌جنس‌گرا زندگی می‌کنند معلوم نیست، هر دو طرف این دعوا هم‌داستان‌اند که هزاران خانوادهٔ این‌چنینی وجود دارد. تا به امروز، هیچ‌یک از مطالعات صورت‌گرفته در باب این نوع خانواده‌های پذیرنده نشان نداده است این کار در اعضای این خانواده‌ها اثر منفی دارد. در واقع، کاملاً عکس این قضیه صادق است. بااین‌حال، این مبحث همچنان محل دودستگی و اختلاف‌نظر بسیاری کسان پیرامون مفهوم پدر/مادری و ویژگی‌های پدر/مادری خوب است.


و نیز ببینید: فرزندپذیری، گرایش جنسی.


بیشتر بخوانید


Ryan, Scott; Laura Bedard; and Marc Gertz (2004). “Florida’s Gay Adoption Ban: What Do Floridians Think?” Journal of Law and Public Policy 15(2): 261-283

Ryan, Scott and S. Cash (2004). “Adoptive Families Headed by Gay or Lesbian Parents: A Threat or Hidden Resource?” Journal of Law and Public Policy 15(3): 443-466

Ryan, Scott; Sue Pearlmutter; and Victor Groza (2004). “Coming out of the Closet: Opening Agencies to Gay Men and Lesbian Adoptive Parents”, Social Work 49(1): 85-96


 [1] adoption gay and lesbian  

[2] pedophilia

[3] American Psychological Association

[4] Anita Bryant

[5] case law

 [6] precedent

[7] American Psychiatric Association

[8] National Association of Social Workers

[9] American Academy of Pediatrics

[10] American Academy of Child and Adolescent Psychiatry

  [11] American Psychoanalytic Association

 [12] Child Welfare League of America

[13] American Council on Adoptable Children


 


 


  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید