فربهی

  ایالات متحدهٔ امریکا درحال‌حاضر فربه‌ترین کشور جهان است. در ژوئیهٔ سال 2۰۰۷، مراکز کنترل بیماری و پیشگیری از آن (سی‌دی‌سی) گزارش کردند بیش از ۶۰ درصد از بزرگسالان امریکایی و 2۵ درصد از کودکان اضافه‌وزن دارند یا فربه‌اند و این مسئله فربهی[1] را به یکی از معضلات اصلی کشور در حوزهٔ سلامت بدل کرده است. از چشم‌اندازی پزشکی، افرادی که مستقیماً در نتیجهٔ وزن بیش‌ازاندازه، به مشکلاتی در رابطه با سلامتی‌شان برمی‌خورند، بیش‌وزن[2] تلقی شوند. فربه[3] اصطلاحی است برای اشاره به افرادی که به حدی اضافه‌وزن دارند که زندگی‌شان مستقیماً در نتیجۀ چاقی بیش‌ازاندازه کوتاه می‌شود، حال‌آنکه فربه مفرط[4] برای افرادی به‌کار می‌رود که بیش از ۴۵ کیلوگرم اضافه وزن دارند یا شاخص تودهٔ بدنی (بی‌دی‌ام)[5]شان، یعنی مقیاس قد و وزنشان از ۴۰ بالاتر می‌رود.

در چند دههٔ گذشته، الگوهای فرهنگی تغذیه به‌نحوی تغییر کرد که امریکایی‌ها بیش از گذشته بیرون از منزل غذاهایی می‌خورند که به‌شکل چشمگیری حاوی کالری، چربی‌های اشباع‌شده، و کلسترول بالاترند. امریکایی‌ها به‌معنای واقعی کلمه تا حد مرگ می‌خورند. یک صنعت میلیارد دلاری رژیم غذایی و ورزش به‌شکلی نسبتاً فرصت‌طلبانه به‌وجود آمد تا به افراد فربه کمک کند وزن و حجم خود را کاهش دهند. ازآنجایی‌که این کاهش وزن در بهترین حالت دشوار و در بیشتر موارد موقتی است، صنعت کاهش وزن می‌کوشد کسب‌وکار خود را از طریق جذب مکرر آنهایی که به‌دنبال درمانی معجزه‌آسا برای کاهش وزن می‌گردند، رونق بخشد.

فربهی با خود خطرهای سلامت‌کاه بسیاری از جمله بیماری قلبی، فشار خون، و دیابت می‌آورد. هم‌زمان با افزایش اندازهٔ دور کمر، ابتلا به دیابت بزرگسالان (نوع 2) با آهنگ هشداردهنده‌ای افزایش می‌یابد. فربهی افزون بر خطرهای سلامت‌کاه آشکارش، به‌سبب نیاز به مداخلات پزشکی ‐ چه در قالب عمل جراحی و چه به‌صورت دارویی ‐ برای افراد و شرکت‌های بیمه هزینه‌های هنگفت به‌بار می‌آورد و به نظام سلامت‌بانی فشار وارد می‌کند. برخی از مداخلات مانند داروی کاهش وزن فن-فن[6] وعدهٔ معجزه دادند، اما نتایج ویرانگر و حتی مرگباری به‌بار آوردند.

در پاسخ به موج پیش‌روندۀ فربهی، جنبش‌های مردمی در کاهش دور کمر امریکایی‌ها کامیابی‌هایی داشته‌اند. در پی اعتراضی عمومی، بسیاری از مدارس دستگاه‌های فروش شکلات و نوشابه را برداشتند، زدن برچسب اطلاعات تغذیه‌ای برای مواد غذایی بسته‌بندی‌شده الزامی شد، امکانات ورزشی در محیط‌های کار دسترس‌پذیرتر شد، و بسیاری از رستوران‌های غذای فوری اکنون بدیل‌های غذایی سالم‌تری را ارائه می‌کنند.

افزون بر خطرهای فربهی برای سلامتی، وزن بیش‌ازاندازه با مجموعه‌ای از مشکلات اجتماعی-روان‌شناختی، از تبعیض وزنی[7] گرفته تا انزوای اجتماعی و کاهش عزت‌نفس، نیز پیوند خورده است. سه حوزهٔ پژوهش به جنبه‌های مختلف فربهی و در سطحی کلی‌تر به وزن زیاد به‌عنوان مشکل اجتماعی و اجتماعی-روان‌شناختی توجه می‌کنند: تأکید فرهنگی بر لاغری، تبعیض وزنی، و مشکلات مربوط به عزت‌نفس.

  فرهنگ لاغری

پژوهش‌های بسیاری از وجود پیوندی میان افزایش اخیر اختلال‌های تغذیه خاصه در میان دختران و زنان جوان و تأکید فرهنگی بر لاغری خبر می‌دهند. تمایل برای دستیابی به هنجار فرهنگی لاغری در کنار ترس از انحراف از آن، کوشش افراد را برای لاغرشدن و مجموعه‌ای از اختلالات تغذیه‌ای ویرانگر از جمله فربهی به‌دنبال دارد. انحراف فرد از انگارۀ آرمانی لاغری بدن ممکن است دیگران را به قضاوت و محکوم‌کردن رفتار او برانگیزد و شرمساری، انزوای شدید، و بیگانگی او را در پی داشته باشد. بسیاری در اثنای تلاش برای وفادارماندن به هنجار لاغری در دور باطل کاهش وزن موقت و افزایش وزن متعاقب آن گرفتار می‌آیند.

  اگرچه فربهی هم در زنان هم در مردان وجود دارد و نیز میزان ابتلا به اختلال‌های تغذیه در میان مردان روبه رشد است، نکوهش اجتماعی بیشتر متوجه فربهی زنان است تا فربهی مردان. به همین دلیل، پژوهشگران برای تبیین فشارهای اعمال‌شده بر زنان رسانه‌ها و سایر محصولات فرهنگی را مطالعه می‌کنند. آنچه در تلویزیون، در فیلم‌ها، و در تبلیغات توجه ویژه‌ای بدان می‌شود بازنمایی زنان است. به‌طورکلی، اگرچه زنان واقعی سنگین‌تر شده‌اند، زنان رسانه‌ها باریک‌اندام‌تر شده‌اند. نمونه‌ای از دگرگونی فرهنگی ۵۵ سال گذشته دختر روی بطری آب‌معدنی وایت راک[8] است که در سال ۱۹۵۰، ۱۶۳ سانتی‌متر قد و ۶۴ کیلوگرم وزن داشت، حال‌آنکه امروز ۱۷۸ سانتی‌متر قد و ۵۰ کیلوگرم وزن دارد. به همین قیاس، بازیگر و نماد جنسی دههٔ ۱۹۵۰، مرلین مونرو، لباس سایز ۱۲ می‌پوشید، حال‌آنکه سایز سوپرمدل معاصر، کیت ماس[9]، ۴ است. دخترک روی بطری آب‌معدنی وایت راک و کیت ماس نشان‌دهندهٔ زنی رسانه‌ای است که به‌معنای واقعی روبه آب‌رفتن دارد.

 رسانه‌ها با ارائهٔ انگاره‌ای از کمال زنانه ‐ مانند باریک‌اندامی، ظرافت، یا وقار ‐ تلویحاً می‌گویند زنانی که از آن حد کمال فاصله دارند، دچار کمبودند. تبلیغات چاپی، نشریات، برنامه‌های تلویزیونی، فیلم‌ها، و نیز محصولات تجاری که به زنان همۀ سنین عرضه می‌شود، همگی مثال‌هایی از این مسئله‌اند. این «ناکامی زنانه» نه‌تنها شادکامی یک زن را به خطر می‌اندازد، بلکه زنانگی او را نیز زیر سؤال می‌برد.

بسیاری از پژوهش‌های پیرامون وسواس وزن در زنان فرض را بر آن می‌گذارند که همۀ زنان و دختران به یک اندازه از فرهنگ لاغری تأثیر می‌پذیرند. اما برخی از شواهد نشان می‌دهد همۀ زنان به یکسان تأثیر نمی‌پذیرند. زنان سفیدپوست در مقایسه با زنان سیاه‌پوست تحت فشار اجتماعی به‌مراتب بیشتری برای لاغربودن قرار دارند؛ لذا، میزان اختلال‌های تغذیه در میان زنان سفیدپوست از زنان رنگین‌پوست بالاتر است.

هنگامی‌که پای فربهی به‌میان می‌آید، امریکایی‌های افریقایی‌تبار و سایر اقلیت‌ها از سفیدپوستان جلوترند. چندین عامل در شیوع فربهی در میان فقیران و محرومان دخیل است. یکی از این عوامل قیمت غذاست، زیرا غذاهای فوری و میان‌وعده‌های چاق‌کننده کمابیش ارزان است، حال‌آنکه گزینه‌های سالم‌تر گران‌ترند. گذشته از این، حفظ سبک زندگی سالم به زمان و پول نیاز دارد.

تبعیض وزنی

تبعیض وزنی آشکار نه‌تنها در بسیاری از حوزه‌های زندگی اجتماعی جاری و ساری است، بلکه افراد بیش‌وزن یکی از معدود گروه‌هایی‌اند که همچنان در ملأعام ریشخندشان می‌کنند و درعین‌حال این ریشخندها چندان نکوهش عمومی‌ای در پی ندارد. در ۱۵ سال گذشته، دعاوی حقوقی بسیاری تلاش کرده‌اند با اشاره به ورزه‌های تبعیض‌آمیز استخدام و اخراج، موارد نقض حق سکونت، و عدم دسترسی به وسایل ایمنی ضروری و حمل‌ونقل عمومی فربهی را به‌منزلۀ مسئله‌ای مرتبط با حقوق شهروندی به جامعه بشناسند. برخی از این کوشش‌ها موفق بوده‌اند. بااین‌حال، ازآنجاکه هم‌اکنون هیچ قانون فدرالی تبعیض علیه فربهان را ممنوع نمی‌کند، تبعیض وزن‌بنیاد همچنان به رشد خود ادامه می‌دهد.

تبعیض اقتصادی

شاید پذیرفته‌شده‌ترین نوع تبعیض وزن‌بنیاد خود را به‌شکل پیش‌داوری، عدم حساسیت، و بی‌عدالتی در محیط کار نشان می‌دهد. گرفتن وسیلۀ امرار معاش از فرد ممکن است واضح و بی‌پرده باشد؛ نمونه‌های این قضیه گوناگون است؛ از مربی هوازی‌ای که اخراج می‌شود چون با «انگارهٔ» کلیشه‌ای از مربی هوازی سازگار نیست گرفته تا متقاضیان شغل مهمانداری هواپیما که به‌دلیل هیکلشان استخدام نمی‌شوند. چیزی که کمتر نقل می‌شود تبعیض سازمانی است که از کلیشه‌های جاافتاده که فربهی را نوعی ناتوانی قلمداد می‌کند، مایه می‌گیرد.

پژوهش‌ها نشان می‌دهد درآمد زنان فربه از زنان غیرفربه ۱۲ درصد کمتر است. مردان فربه به‌اندازهٔ زنان فربه با این مجازات مالی روبه‌رو نیستند، اما در مشاغل مدیریتی و حرفه‌ای نسبت به مردان غیرفربه حضور کمرنگ‌تری دارند و حقوق کمتری می‌گیرند. زمان برآوردشده برای اینکه فردی بیش‌وزن شغل جدیدی بیابد، به‌طور میانگین سه هفته از جویندگان کاری که فربه نیستند، بیشتر است.

سلامت

  نگرش‌های تبعیض‌آمیز در میان متخصصان سلامت‌بانی ممکن است در قضاوت‌های بالینی آنها تأثیر بگذارد و فربهان را از جست‌وجوی خدمات بازدارد. بسیاری از متخصصان سلامت‌بانی فربگی را با ناپاکیزگی، بدخواهی، و ریاکاری پیوند می‌زنند و بر این باورند بیماران فربه تنبل و تن‌پرورند و کف‌نفس ندارند. این سوگیری‌ها تأثیری منفی در قضاوت‌ها و ورزه‌های پزشکی می‌گذارد؛ مانند آنکه پزشکان گزارش می‌کنند مدت‌زمانی که با بیماران فربه پیرامون برنامه‌های کاهش گفت‌وگو می‌کنند، غالباً کمتر از نصف زمان گفت‌وگو با افراد کمی چاق دراین‌باره است. «پیمایش ملی مصاحبه در باب سلامت»[10] گزارش می‌کند فربهی با کاهش اقدامات پیشگیرانه مانند معاینهٔ پستان و معاینات زنان و زایمان همراه است.

  مشکلات اجتماعی

شواهد پژوهشی روزافزون آشکار می‌سازد فربهان بیش از دیگران منزوی‌اند؛ برای مثال، هم کودکان و هم بزرگسالان کودکان فربه را نه‌تنها در قیاس با کودکان غیرفربه، بلکه در قیاس با کودکان دارای انواع معلولیت‌های جسمانی و بدریختی‌ها در ردهٔ دوست‌نداشتنی‌ترین کودکان قرار می‌دهند. این فاصله‌گذاری اجتماعی برقرارکردن رابطه را برای افراد فربه دشوارتر ساخته است و بدین‌ترتیب، انزوای اجتماعی‌شان را بیشتر و عزت‌نفسشان را کمتر می‌سازد.

عزت‌نفس

ظاهر فیزیکی همواره پیوندی ناگسستنی با عزت‌نفس داشته است. این مسئله در میان نوجوانان برجسته‌تر است، اما در کل جمعیت نیز وجود دارد. ۶۰ درصد از نوجوانان، خاصه دختران، گزارش می‌کنند به‌دلیل ظاهر خود عزت‌نفس پایین‌تری دارند. انسان‌ها به‌عنوان حیواناتی اجتماعی گرایش دارند خود را بر اساس نگرش دیگران و تعامل با آنها تعریف کنند. بدین‌ترتیب، فربهان اغلب گرفتار عزت‌نفس پایین و خودانگارهٔ منفی‌اند و این امر سطوح بالاتری از پریشانی روان‌شناختی را پدید می‌آورد و در نتیجه افراد اضافه‌وزن‌دار نه‌تنها در معرض مشکلات و ناخوشی‌های جسمانی، که در معرض ریشخند، انزوای اجتماعی، و تبعیض نیز قرار دارند.

فشار اجتماعی بر زنان غربی برای پذیرش فرهنگ لاغری توان‌فرساست. زنان پیوسته گوش‌به‌زنگ‌اند و عزت‌نفسشان را به این مسئله وابسته کرده‌اند که آیا با هنجارهای اجتماعی هم‌نوایند و از نکوهش جامعه توان گریز دارند یا خیر. این گریز برای برخی دشوار است و به قیمت فروریختن عزت‌نفسشان تمام می‌شود.

لسلی آر. اس ِالراد


و نیز ببینید: تن‌انگاره؛ ارزش‌های فرهنگی؛ تبعیض؛ اختلال‌های تغذیه؛ رسانه‌ها؛ جنسی‌سازی محتوای رسانه‌های جریان اصلی.


بیشتر بخوانید


Bruch, Hilde (1957). The Importance of Overweight, New York: Norton

Critser, Greg (2003). Fat Land: How Americans Became the Fattest People in the World, Boston: Houghton Mifflin

Dowling, Colette (1988). Perfect Women: Hidden Fears of Inadequacy and the Drive to Perform, New York: Simon & Schuster

Kilbourne, Jean (1995). Slim Hopes: Advertising and the Obsession with Thinness, Northampton, MA: Media Education Foundation

Pipher, Mary (2005). Reviving Ophelia: Saving the Selves of Adolescent Girls, New York: Riverhead

Wolf, Naomi (1991). The Beauty Myth, New York: HarperPerennial


[1] obesity

[2] overweight

[3] obese

[4] morbidly obese

[5] body mass index

[6] Fen-Phen

[7] weight discrimination

[8] White Rock

 [9] Kate Moss

[10] National Health Interview Survey


 


 


  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید