فاصلۀ اجتماعی
فاصلۀ اجتماعی[1] اصطلاحی است که به میزان پذیرش اعضای گروههای نژادی یا قومی نزد اکثریت اشاره دارد. اموری بوگاردس[2] جامعهشناس (1882-1973)، برای سنجش نزدیکی یا فاصلهای که نزد افراد پذیرفتنی است، از ابزار اندازهگیری سادهای استفاده میکند. گزینهها شامل پذیرش از رهگذر ازدواج، دوستی و همسایگی، همزبانی یا اجازه گردشدادن یا منع ورود به کشور میشود. پژوهشگران در مطالعات ملی که در سال 1926 آغاز و 50 سال ادامه پیدا کرد، پاسخهای دانشجویان 18 تا 35 سال دانشسرا را دربارۀ ترجیحاتشان از میان 30 گروه پیشنهادی گرد آوردند. بهطور کلی، یافتهها نشان داد که بر اساس پیوند شباهت-جذابیت، اروپاییهای شمال و غرب در ردۀ بالا و پس از آن، اروپاییهای جنوبی، مرکزی و شرقی در ردۀ وسط و اقلیتهای نژادی در ردۀ پایین قرار دارند.
در سال 2001، وینسنت ان. پریلو جامعهشناس، سنجۀ بوگاردس را بازبینی کرد تا تغییرات جمعیتشناخی در ایالات متحده را نشان دهد. او اقلیتهایی را که بهتازگی کمتر مشاهدهپذیرند (ارمنیها، چکیها، نروژیها، اسکاتلندیها، سوئدیها و ترکها) را حذف کرد و نیز بهرغم حفظ ژاپنیها و مکزیکیها، مکزیکی-امریکاییها و ژاپنی-امریکاییها را کنار گذاشت. نه گروه جایگزین عبارت بودند از: افریقاییها، عربها، کوباییها، دومینیکنیها، هائیتیاییها، جامائیکاییها، مسلمانان، پورتوریکویی ها و ویتنامیها. مطالعۀ ملی او که بزرگترین مطالعهای بود که تا آن زمان دربارۀ فاصلۀ اجتماعی انجام شده بود (و 126000 پاسخ را در برمیگرفت)؛ از جهات دیگر، یعنی در نمونهگیری و روششناسی، همانند مطالعات پیشین بود.
در گزارش پریلو و کریستوفر داناهیو[3]، هم یافتههای پیشبینیشده و هم یافتههای پیشبینینشده وجود داشت. چنانکه داناهیو پیشبینی کرده بود و جملگی مطالعات پیشین نشان میدادند، نمرۀ میانگین برای همۀ گروهها و فاصلۀ اجتماعی میان بالاترین گروهها و پایینترین گروهها همچنان رو به کاهش بود و این حاکی از افزایش پذیرش گروههای مختلف است. همچنین، چنان که همۀ مطالعات پیشین نیز نشان دادند، امریکاییهای سپیدپوست همگن و غیرقومی، کمترین فاصلۀ اجتماعی را از یکدیگر داشتند. با عطف نظر به مطالعهای که درست 3 ماه پس از 11 سپتامبر سال 2001 -روز حملههای تروریستی به ایالات متحده- انجام شد، نباید تعجب کرد که مسلمانان و عربها در پایینترین رده قرار گیرند. بااینحال، نمرۀ فاصلۀ اجتماعی آنها از نمرۀ 17 گروهی که در مطالعۀ سال 1977، اُون[4]، آیزنر[5] و مکفاول[6] بررسی شدند، کمتر بود. این مطالعه حاکی از آن بود که امریکاییها کمتر مایلاند همه را بابت اعمال عدۀ اندکی مقصر بدانند. از میان یافتههای پیشبینینشدۀ مطالعۀ سال 2001، یکی آن بود که ایتالیاییها جلوتر از کاناداییها و انگلیسیها بودند و دیگری این بود که افریقایی-امریکاییها برای نخستینبار جزء ده ردۀ بالا بودند. در هر دو مورد، پذیرش چشمگیر آنها از سوی پاسخگویان لاتینتبار که شمارشان در مطالعات پیشین بهمراتب کمتر بود، عاملی مهم بود.
پریلو و داناهیو برآن بودند که کاهش چشمگیر فاصلۀ اجتماعی، چهبسا شاهدی بود بر «نشانگان وحدت» و اتحاد گروههای نژادی و قومی علیه دشمنی مشترک، بیفاصله پس از حملههای تروریستی در خاک ایالات متحده. از آنجا که هر مطالعهای در باب فاصلۀ اجتماعی، پذیرش اجتماعی گروهها را تنها در مقطع زمانی خاصی بررسی میکند، مطالعات آتی مشخص میکند که امریکاییها در جامعهای که روزبهروز چندنژادیتر و چندفرهنگیتر میشود، چگونه مدارایشان را حفظ میکنند.
و نیز ببینید: همگونشدن؛ قوممداری؛ ازدواج میانگروهی؛ تکثرگرایی؛ نژادپرستی؛ جداسازی
بیشتر بخوانید
- Owen, Carolyn A., Howard C. Eisner, and Thomas R. McFaul. 1981. “A Half-Century of Social Distance Research: National Replication of the Bogardus Studies.” Sociology and Social Research 66:89
- Parrillo, Vincent N. and Christopher Donoghue. 2005. “Updating the Bogardus Social Distance Studies: A New National Study.” Social Science Journal 42:257–71
[1] social distance
[2] Emory Bogardus
[3] Christopher Donoghue
[4] Owen
[5] Eisner
[6] McFaul