عوامل استرس‌زا

 عوامل استرس‌زا[1]  بیش از ۵۰ سال پیش، هانس سلی[2] ‐ متخصص کانادایی غدد درون‌ریز[3] ‐ استرس را «واکنش عام بدن به هر مقتضا» تعریف کرد. سلی در آزمایشگاه موش‌های صحرایی را در معرض مجموعهٔ متنوعی از مواد شیمیایی مضر و شرایط محیطی دشوار که «مقتضا»[4] می‌نامیدشان، قرار داد. مقتضیات محیطی دمای انجماد، نور مداوم، صدای کرکننده، و حرکت بدون توقف از طریق دوی ثابت موتوری و شنای مداوم برای غرق‌نشدن را شامل می‌شد. سلی دریافت زمانی‌که این مقتضیات دستگاه‌های فعالیتی طبیعی موش‌های صحرایی را (تنفس، گردش خون، هضم غذا، و تنظیم دمای بدن) به میزان زیادی از حیطۀ کارکرد طبیعی‌شان دور می‌ساخت، آنها با درپیش‌گرفتن الگوی پیچیده‌ای از تغییرات فیزیولوژیکی، که او «واکنش استرسی» نامیدشان، با مقتضبات منطبق می‌شدند. موش‌های صحرایی نه‌تنها این واکنش نجات‌بخش را از خود بروز دادند، بلکه این واکنش صرف‌نظر از اینکه چه نوع مقتضایی آن را برانگیخته باشد، همواره یکسان بود. سلی این پدیده را «واکنش عام به هر مقتضا» نامید. سلی این واکنش را افزون بر موش‌های صحرایی، در موش‌های خانگی، خرگوش‌ها، سگ‌ها، گربه‌ها، و دیگر حیوانات آزمایشگاهی نیز مشاهده کرد. عام‌بودن[5] واکنش به هر مقتضا عاملی کلیدی در شکل‌گیری نظریهٔ استرس سلی بود.

عوامل استرس‌زا چه‌اند؟

از سلی به بعد پژوهشگران غالباً به مقتضیات با عنوان عوامل استرس‌زا اشاره کرده‌اند. عوامل استرس‌زا اشخاص، اشیاء، و موقعیت‌هایی است که مقتضیات غیرعادی یا بیش‌ازاندازه‌ای را برای افراد پدید می‌آورند و آنها را با احساس تهدیدشدگی و ناتوانی در مقابله تنها می‌گذارند. بیشتر مردم از عوامل استرس‌زای اجتماعی مرتبط با شغل، مدرسه، روابط، زندگی خانوادگی، و رخدادهای جهانی بیش از مقتضاهای محیطی مانند آنهایی که سلی در آزمایشگاه به‌وجود آورد، در رنج‌اند.

  تامس هولمز[6] و ریچارد راه[7]، پیشگامان مطالعهٔ رخدادهای زندگی و ارتباط آنها با استرس، دریافتند  میان رخدادهای استرس‌زا و آسیب‌پذیری در برابر بیماری رابطه‌ای وجود دارد. آنها سوابق پزشکی مطالعه‌شوندگان‌شان را بررسی کردند و دریافتند بیماری‌های جدی اغلب به‌دنبال تغییرات چشمگیر در زندگی سر برمی‌آورد. آنها از عبارت رخدادهای زندگی برای اشاره به این تجارب دگرگون‌کنندۀ زندگی استفاده کردند. برخی از این رخدادها مثبت است (استرس مثبت[8]) ‐ مانند ازدواج، تولد فرزند، شغل جدید ‐ حال‌آنکه رویدادهای دیگر منفی‌اند (استرس منفی[9]) ‐ مرگ عزیزان، ازدست‌دادن شغل.

  هولمز و راه دریافتند قرارگرفتن در معرض این رخدادهای مثبت و منفی زندگی دستگاه‌های بدن را از تعادل خارج می‌کند و واکنش استرسی را برمی‌انگیزند. آنها نیز مانند سلی باور داشتند واکنش استرسی راهکار بدن برای انطباق دوباره با عوامل استرس‌زاست. افزون‌براین، آنها باور داشتند بدن انرژی محدودی برای ایجاد تغییرات سازگاری‌بخش با عوامل استرس‌زا دارد. مواجهه با شمار زیادی از رخدادهای زندگی در مدت‌زمانی کوتاه خطر ابتلای فرد را به بیماری افزایش می‌دهد.

نقش برداشت در عوامل استرس‌زا

پژوهشگران حوزهٔ روان‌شناسی شناختی در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ ایدۀ مقایسه‌پذیری استرس مثبت و استرس منفی را به پرسش گرفتند. آنها همچنین این باور را که رخدادهای زندگی ‐ که هولمز و راه مطرح کردند ‐ عوامل استرس‌زای جهان‌شمول‌اند و در مورد همۀ افراد و اوضاع و احوال صادق‌اند، زیر سؤال بردند.

  ریچارد لَزِرِس[10]، یکی از پژوهشگران پیشگام در این حوزه، دریافت افراد بسته به اینکه چگونه رخدادهای زندگی را ادراک کنند و بسته به میزان توانایی‌شان برای مقابله با این رخدادها، واکنش‌های متفاوتی نسبت به آنها نشان می‌دهند. لزرس و همکارش، سوزان فوکمان[11]، نشان دادند برخی از مطالعه‌شوندگان رخدادهای زندگی مانند طلاق را بسیار استرس‌زا می‌یابند، حال‌آنکه دیگران آنها را اصلاً استرس‌زا نمی‌انگارند. چنین رخدادهایی تنها زمانی استرس‌زایند که افراد آنها را تهدیدگر تلقی و خود را در مقابله با آنها ناتوان احساس کنند. رخدادهای زندگی و دیگر متقضیات تا پیش از تعیین این مسئله، عوامل استرس‌زای بالقوهاند.

تهدید بر حالتی دلالت دارد که مواجهه با وضعیتی آسیب‌زا را پیش‌بینی می‌کند. اینکه عامل استرس‌زا واقعی یا خیالی باشد، اهمیتی ندارد. دریافت فرد از تهدید همراه با عامل استرس‌زای بالقوه تعیین می‌کنند که آیا آن عامل به عامل استرس‌زای بالفعل که واکنش استرسی را برمی‌انگیزد بدل می‌شود یا خیر. دریافتی که فرد از توانایی‌اش برای مقابله با عوامل استرس‌زای بالقوه دارد، نقشی کلیدی در تعیین اینکه آن عامل چه‌اندازه تهدیدکننده است ایفا می‌کند. اگر فردی احساس کند می‌تواند با عامل استرس‌زای بالقوه‌ای مقابله کند، چندان محتمل نیست که آن عامل ‐ فارغ از اینکه در واقعیت چقدر تهدیدکننده باشد ‐بالفعل شود.

عنصر کلیدی دیگر در فرایند ارزیابی استرس این است که این فرایند همواره از مکان و زمان تأثیر می‌پذیرد. فرد ممکن است عامل استرس‌زای بالقوهٔ یکسان را در مواجههٔ بعدی به‌نحو دیگری ارزیابی کند. نه‌تنها بافت (زمان متفاوت و اوضاع‌واحوال متفاوت)، بلکه خود فرد نیز متفاوت خواهد بود (کمی پیرتر، داناتر، شاید سرزنده‌تر، شاید در راه بازگشت به خانه از تعطیلاتی بی‌نظیر).

نگاهی تازه به عوامل استرس‌زا

یکی از جنبه‌های کلیدی نگریستن به استرس به‌عنوان مبادلهٔ فرایند ارزیابی تهدیدی است که عوامل استرس‌زای بالقوه با خود دارند. نگریستن به عوامل استرس‌زا به‌عنوان عواملی بالقوه نه بالفعل، توانایی آنها را برای برانگیختن واکنش استرسی کاهش می‌دهد. این تغییر زبانی ملایم تأیید مجددی است بر این اصل که مقتضیات ذاتاً برای همه و در همۀ شرایط استرس‌زا نیست. افراد باید عوامل استرس‌زای بالقوه را به عوامل استرس‌زاهای بالفعل تبدیل کنند. آنها اساساً خنثی‌اند تا اینکه فرد این‌گونه برداشت کند که آنها عواملی تهدیدکننده و از حیطهٔ توانایی او برای مقابله فراترند.

این نگرش جهشی ناگهانی نسبت به این باور منسوخ است که مقتضیات معیّن (طلاق، ازدواج، ازدست‌دادن شغل، آغاز شغلی جدید) ذاتاً برای همه و تحت هر شرایطی استرس‌زاست. پیامد اصلیِ نگریستن به مقتضیات به‌عنوان عوامل استرس‌زای بالقوه و نه استرس‌زاهای واقعی توانمندسازی است. عوامل استرس‌زا را عواملی انگاشتن که توانش ایجاد استرس را دارند، به فهم این موضوع می‌انجامد که استرس دیگر چیزی کنترل‌شدنی که یکباره رخ می‌دهد، نیست. عوامل استرس‌زا از «صورت‌حساب‌ها» یا «ترافیک» یا «حکومت» فراتر می‌رود. آنها به مقتضیاتی بدل می‌شوند که افراد می‌توانند نقش فعالی در درک و مدیریتشان داشته باشند. این توانمندسازی بدان‌معنی است که تحول عوامل استرس‌زای بالقوه به واکنش استرسی لزوماً به‌صورت خودکار رخ نمی‌دهد. بنابراین، مقابله با استرس با درک این مسئله آغاز می‌شود که مقتضیات عوامل استرس‌زای بالقوه‌اند و اینکه جهش از استرس‌زاهای بالقوه به واکنش استرسی خود‌به‌خود رخ نمی‌دهد.


و نیز ببینید: بیگانگی؛ بی‌هنجاری؛ ورشکستگی شخصی؛ طلاق؛ رضایت شغلی؛ و بیکاری.


بیشتر بخوانید


Blonna, Richard. (2007). Coping with Stress in a ChangingWorld, 4th ed. New York: McGraw-Hill

Holmes, Thomas H. and Richard H. Rahe (1967). “The Social Readjustment Rating Scale”, Journal of Psychosomatic Research 11: 213

Lazarus, Richard S. (1999). Stress and Emotion: A New Synthesis, New York: Springer

Lazarus, Richard S. and Susan Folkman (1984). Stress Appraisal and Coping, New York: Springer

Selye, Hans (1978). The Stress of Life, 2nd ed. New York: McGraw-Hill

    [1] stressors

[2] Hans Selye

[3] endocrinologist

 [4] demand

 [5] nonspecificity

[6] Thomas Holmes

[7] Richard Rahe

[8] eustress

[9] distress

 [10] Richard Lazarus

[11] Susan Folkman


 


 


  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید