شکنجه
عمل شکنجه[1] چنان قدیمی است که ریشههای آن در گذشتههای دور گم شدهاند. بااینحال، تاریخ ثبتشده نشان میدهد که تمام تمدنهای بزرگ آنرا بهکار بردهاند یا بهعنوان شکلی از مجازات یا بهعنوان وسیلهای برای کسب اطلاعات. مصریان، آشوریان، یونانیان، ایرانیان، رومیان و چینیهای باستان، اسنادی از شکنجه برجای گذاشتهاند و انجیل موارد بسیاری را برمیشمارد. در قرون پانزدهم و شانزدهم در اروپا، تفتیش عقاید مقدس[2] از شکنجه برای گرفتن اعتراف به الحاد یا اعتقادات یا اعمال دیگر مخالف با باورهای جزمی کلیسای کاتولیک استفاده کرد. در قرن هفدهم، جادوگران مظنون در اصل برای همان هدف، مورد شکنجه قرار میگرفتند و ملحد یا جادوگر را زنده میسوزاندند.
کاوش در قلعههای باستانی، مناطقی را نشان میدهد که بهعنوان زندان استفاده میشدند و تا حد ممکن، ناخوشایند طراحی شده بودند. برخی اماکن، تنها چالههایی عمیق زیر طبقۀ پایینتر برج قلعه بودند؛ زندانی به آنجا افکنده میشد و تا زمان معینی آنجا میماند تا زمانی که فردی به فکر بیرون کشیدنش بیفتد. چنین فضاهایی، بر مبنای واژة فرانسوی «اوبلیق»[3]، به معنای «فراموش کردن»، «فراموشخانه»[4] نامیده میشوند. گاهی امکان رسمی حبس در نواحی سرداب با ورودیهای بسته بودند. این مکانها معمولاً آنقدر کوچک بودند که زندانی نمیتوانست بایستد و موقعیتشان بهگونهای بود که بارها مورد هجوم سیلابهای زیرزمینی یا خندق دور قلعه قرار میگرفتند. بهطور کلی، زندانهای طراحیشده برای نگهداری زندانیان، خود نوعی شکنجه بودند.
اعمال مدرن شکنجه، چندین هدف ممکن دارند: استخراج اطلاعات، ایجاد ترس یا هراس، ایجاد درد برای مجازات، گرفتن اعتراف در بازجویی جنایی یا در موارد نادرتر، بهکارگیری درد برای منحرفکردن لذت جنسی.
موانع حقوقی شکنجه
در میان ملل غربی، موانع حقوقی شکنجه بین سالهای 1750 و 1820، عمومیت یافتند؛ تا حدی در نتیجة روشناندیشی و تا حدی بهدلیل این تشخیص که شکنجه، روش کارآمدی برای گرفتن اعتراف یا اطلاعات نیست؛ زیرا قربانی ممکن است برای متوقفکردن شکنجه، هر چیزی بگوید. اصلاحیة هشتم قانون اساسی امریکا، «مجازات ظالمانه و نامعمول» را ممنوع و از این طریق، شکنجه را غیرقانونی اعلام میکند.
تلاشهای بینالمللی برای پایاندادن به شکنجه، توسط قانون، موجب تصویب برخی کنوانسیونها شد. مادۀ یک کنوانسیون شکنجه سازمان ملل[5]، منع شکنجه را «هر عملی که بهوسیلة آن، درد یا رنج شدید ایجاد شود، خواه جسمی باشد یا ذهنی، به شکل عامدانه بر شخص تحمیل شده باشد و... چنین درد یا رنجی توسط یک مقام عمومی یا به تحریک یا با رضایت او، تحمیل شده باشد» تعریف میکند. کنوانسیون اروپایی حفاظت از حقوق بشر و آزادیهای بنیادین و کنوانسیون اروپایی پیشگیری از شکنجه و رفتار یا مجازات غیربشری یا موهن نیز شکنجه را ممنوع میکنند. کنوانسیون ژنو، دربارۀ رفتار با زندانیان جنگی[6] نیز بهطور خاص، شکنجه و بدرفتاری با زندانیان را ممنوع میکند. این آخرین مورد، در مجموعة کنوانسیونهای ژنو است که در سال 1864 آغاز شدند و همة آنها شکنجه را ممنوع میکنند. بند 5 از اعلامیة جهانی حقوق بشر سازمان ملل، میگوید: «هیچکس نباید مورد شکنجه یا رفتار یا مجازات ظالمانه، غیرانسانی یا موهن قرار گیرد».
با وجود این عمومیت آشکار موانع حقوقی شکنجه، مقاومت در برابر کنار گذاشتن آن بسیار سرسختانه بوده و پلیس محلی بهطور روزمره، زندانیان را برای گرفتن اعتراف در قرن بیستم، شکنجه و آزار میکرد. بسیاری از دولتها، هنوز به پلیسشان اجازه میدهند تا زندانیان را آزار و شکنجه کنند، بهویژه در آفریقا، آسیا و امریکای لاتین.
روشهای شکنجه
بهطور کلی، شکنجه میکوشد با تحمیل یا تهدید درد شدید یا قطع عضو یا از طریق روشهای روانشناختی که در آنها، شخص از خواب محروم و گیج و منزوی میشود و در برخی موارد، مورد بیحسی و تزریق مواد قرار میگیرد، قربانی را مطیع سازد. تهدید یا نمایش شکنجة دیگران نیز ممکن است مورد استفاده قرار گیرد.
روشهای شکنجه برحسب فرهنگ و کاربرد فناوری موجود، تفاوت میپذیرند. یونانیان باستان، در مورد استفاده از گاو از جنس برنج نوشتهاند که در آن، قربانیان کباب میشدند تا بمیرند. رومیان از مصلوبکردن و شلاقزدن (شلاقزدن با شلاقی چندرشتهای و سنگین که نوک رشتهها سربی بود)، استفاده میکردند. در قرون وسطی، دولت و/یا کلیسا از ابزارهای مکانیکی برای شکنجه استفاده میکردند. انگشت شستشکن[7]، فرو چرخ شکنجه[8] و محفظۀ آهنی میخدار[9]، تعداد اندکی از شناختهشدهترین ابزارهای شناختهشده برای شکنجه هستند.
روشهای مدرن شکنجه، برحسب کشور تغییر میکند. برای مثال، کشورهای امریکای لاتین، استفاده از «لا کاپوچا»[10]، یعنی قراردادن کلاهی پر از گاز سمی بر سر قربانی و «سابمارینو»[11]، یعنی آویزانکردن فرد از پا و فروبردن سرش در یک بشکه آب تا زمانی که قربانی تقریباً غرق شود را میپسندند. بسیاری از دولتهای عرب «فالانجا»[12] را انجام میدهند، یعنی با یک شیء سخت و نازک به کف پا ضربه میزنند که دردی آزارنده دارد و سپس قربانی ناتوان از راهرفتن را به حال خود رها میکنند. سفتبستن ممکن است بخشی از روشهای دیگر شکنجه یا خود نوعی شکنجه باشد و مستلزم بستن فرد در موقعیتی غیرطبیعی، بهوسیلة طناب یا محدودیتهای دیگر است.
در ایالات متحده که در آنجا قانون شکنجه کرده است، سازمانهای اطلاعاتی، شکلهایی از شکنجة روانی را بهکار میگیرند و آنها را به عاملان دیگر ملتها نیز آموزش میدهند. سازمان اطلاعات مرکزی امریکا، دهها سال است که برنامهای آموزشی را در مدرسة امریکاییها در فورت بنینگ[13] جورجیا، برگزار میکند که بسیاری از روشهای بازجویی را آموزش میدهند، ازجمله فنون تعریفشده، بهعنوان شکلهای شکنجه که توسط اعمال آنها در زندان ابوغریب عراق، به نمایش درآمد.
تجاوز و آزار جنسی، روشهای رایج شکنجه در سراسر جهان هستند. هم مردان و هم زنان ممکن است مورد آزار جنسی و قطع عضو قرار گیرند تا آرام شوند و ارادهشان درهم شکسته شود و نتوانند در مقابل پرسشها مقاومت کنند. تابوهای اجتماعی در مورد سکسوالیته، اغلب به نفع شکنجهگران هستند، برای اینکه قربانی مطرود جامعه میشود و نیز انگ بازماندة شکنجه به او میخورد. سربازان، شورشیان، مبارزان چریکی و نیروهای شبهنظامی، معمولاً از ضربات شدید و تجاوز برای شکنجه استفاده میکنند و جمعیت غیرنظامی را به هراس میافکنند.
اجرای شکنجه میتواند ابزار یا اسبابی عادی یا فنونی پیچیده باشند، ازجمله استفاده از داروها، شرطیکردن رفتاری و فروکردن سوزن به بدن. ابزارهای بیتحرککنندة الکترونیکی (تفنگهای بیحسکننده) که شوکهایی با ولتاژ بالا ساتع میکنند، دیگر شکلهای اجرای شکنجه هستند.
بیشتر بحثهای توجیهکنندة استفاده از شکنجه، واقعگرا هستند، مانند سناریوی «بمب ساعتی»[14] که توسط آلان درشوویتز[15]، کارشناس حقوق، مطرح شد. با وجود این، فنون مدرن بازجویی در استخراج اطلاعات واقعی، بسیار کارآمدتر از شکنجه هستند. وقتی قوانین، سازمانهای امنیتی را از کاربرد شکنجه در کشورهایشان باز میدارند، آنها گاهی به انتقال غیررضایتمندانة زندانیان به کشورهایی مبادرت میورزند که شکنجه در آنجا هنوز وجود دارد. شکنجهگران
شکنجهگران چندان جدا از دیگر مردم و متفاوت نیستند. برخی بر اساس اعتقاد سیاسی یا اجتماعی و/یا باور دینی، به شکنجهگر تبدیل میشوند. سربازان کودک شکنجه میکنند، چون خودشان بهوسیلة فرماندهان دچار هراس شدهاند یا به این دلیل که میکوشند بر نظامیان همردۀ خود از طریق نشاندادن «خشن» بودنشان، اثر بگذارند. برخی اعضای نیروهای امنیتی، آنرا عملکرد شغلی معمولی میدانند. برخی شکنجهگران جامعهستیز هستند، اما در موارد دیگر، دولت افراد را آموزش میدهد تا شکنجه کنند و مرتکب بیرحمی شوند. در جوامعی که شکنجه در آنها بهطور سنتی استفاده شده است، هیچ شرم یا جرمی به این عمل نسبت داده نمیشود و ازاینرو، کارکنان پلیس، نیروهای امنیتی و نظامی بهعنوان شکنجهگران بدون ندامت عمل میکنند، اگرچه این عمل ممکن است غیرقانونی باشد. در بسیاری موارد، فنون شکنجه ممکن است با کمک متخصصان مراقبت پزشکی توسعهداده و عملی شوند، البته با نقض معیارهای اخلاقی.
نتایج شکنجه
فرد بازماندة شکنجة انفرادی از پیامدهای بسیار شکنجه، پیامدهای جسمی و برخی پیامدهای ذهنی، رنج میبرند. این پیامدها ممکن است حاد یا مزمن باشند و هزینة زیادی برای فرد، خانواده و جامعه همراه با احتمال معلولیتهای بلندمدت ناشی از شکنجه و بدرفتاری مرتبط با آن داشته باشند.
پیامدهای روانی شکنجه، عبارتاند از: اختلال استرس پساتن ضربه، افسردگی، دلهره، اختلال در خواب، واکنشهای تشویشی، احساس گناه (بهویژه گناه زندهماندن)، کژکارکرد جنسی (بهویژه در قربانیان تجاوز) و تغییرات شخصیتی. بازماندگان شکنجه، اغلب برای خوددرمانی ضربه روحی خود، به مواد مخدر روی میآورند. حتی ممکن است اختلال استرس پساتن ضربه در اعضای خانواده قربانی رشد پیدا کند یا هنگامی که فردی توسط نیروهای امنیتی یا نظامیان ربوده شود، اعضای خانوادهشان از نوعی فقدان مبهم رنج ببرند.
پیامدهای دیگر شکنجه برای جامعه، ازدستدادن افراد تحصیلکرده و ماهر است. ارتکاب هر نوع شکنجه و بیرحمی علیه جمعیت غیرنظامی، موجب میشود تعداد زیادی از افراد طبقة متوسط ناپدید شوند. این افراد، برخی از نخستین اهداف نیروهای شورشی هستند و کسانی که کشته نمیشوند، معمولاً به کلی از کشور میگریزند و مشارکت بالقوهشان در کشور خود، برای همیشه از بین میرود.
درمانهای قربانیان شکنجه
درمان بازماندگان شکنجه، بر اساس وجود امکانات در جامعه، اشتیاق قربانیان به دسترسی به درمان و دسترسی متخصصان مراقبت بهداشتی متغیر است. درحالیکه روش رایج درمان در سرتاسر جهان روانپویایی بوده است، شواهد نشان میدهند که روشهای دیگر، کارآمدتر و مؤثرترند. درمان شناختی-رفتاری، درمان دارویی، حساسیتزدایی از طریق حرکات چشم و پردازش مجدد[16] و درمان پیوستة زناشویی و خانوادگی، همگی به طرزی موفقیتآمیز عوارض را کاهش داده و عملکرد بلندمدت بازماندگان شکنجه را افزایش دادهاند. در این موارد خانوادهدرمانی بسیار مورد نیاز است، البته در مواردی که در آنها کل خانواده در نتیجة شکنجه یا ناپدیدشدن عضوی از خانواده دچار هراس شده باشد. لغو شکنجه
سازمانهای غیردولتی متعددی میکوشند از طریق پایش، کمپینهای تبلیغاتی، آموزش عمومی و تلاشهای انسانی با شکنجه در سرتاسر جهان مبارزه کنند. این سازمانها، عبارتاند از: عفو بینالملل، ادارة کمیسیونر عالی حقوق بشر سازمان ملل در ژنو، صلیب سرخ بینالمللی، پزشکان برای حقوق بشر و شورای بازپروری بینالمللی قربانیان شکنجه در کپنهاگ دانمارک. این سازمانها به حرفهایها و نیمهحرفهایها، میآموزند که چگونه با ضربۀ روحی مبارزه کنند و پیامدهای شکنجه و ضربههای روحی برای جامعه را به اطلاع عموم برسانند. به تازگی، کمیسیونهای حقیقت و مصالحه، در افزایش آگاهی عمومی از شکنجه و استفاده از آن در نزاعهای مسلحانه در برخی جوامع نقشآفرینی کردهاند.
یوجین آر. پارکر[17]
و نیز ببینید: اندیشۀ گروهی؛ تجاوز؛ ارزشها؛ خشونت
بیشتر بخوانید:
American Psychiatric Association. 2000. Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders. 4th ed. Washington, DC: American Psychiatric Association
Boss, Pauline. 2000. Ambiguous Loss. Cambridge, MA: Harvard University Press
Duner, Bertil, ed. 1999. An End to Torture: Strategies for Its Eradication. New York: Zed
European Union. 2000. Charter of Fundamental Rights of the European Union. Brussels, Belgium: European Union
Foa, Edna B., Terence M. Keane, and Matthew J. Friedman, eds. 2004. Effective Treatments for PTSD. New York: Guilford
Forrest, Duncan, ed. 1996. A Glimpse of Hell: Reports on Torture Worldwide. New York: New York University Press
Harbury, Jennifer K. 2005. Truth, Torture, and the American Way. Boston: Beacon Press
Levinson, Sanford, ed. 2004. Torture: A Collection. New York: Oxford University Press
Prip, Karen. 1994. “Physical Torture Methods and Their Sequelae.” Torture (suppl. 1):9–13
Timerman, Jacobo. 2002. Prisoner without a Name, Cell without a Number. Madison, WI: University of Wisconsin Press
[1] . Torture
[2] . Holy Inquisition
[3] . oubliette
[4] . oubliettes
[5] . UN Convention Against Torture
[6] . The Geneva Convention Relative to the Treatment of Prisoners of War
[7] . thumbscrew
[8] . rack
[9] . iron maiden
[10] . la capucha
[11] . submarino
[12] . falanga
[13] . Fort
Benning
[14] . ticking bomb
[15] . Alan Dershowitz
[16] . eye movement desensitization and reprocessing (EMDR)
[17] . Eugene R. Packer