سوءمصرف مخدر/دارو

سوء مصرف مخدر/ دارو [1]، مخدر/دارو[2] چیست؟ اهداف علم اجتماعی اقتضا می‌کند که مخدر/دارو در بافت تعریف شود. در بافت پزشکی، مخدر/دارو ماده‌ای شیمیایی است برای التیام بخشیدن به جسم و روان و خاصیت درمانی آن، مورد تأیید پزشکان است. به این معنا، لیپیتور[3] (قرص ضدکلسترول)، زولوفت[4] (قرص ضدافسردگی) و سلبرکس[5] (قرص ضدالتهاب مفاصل) جملگی دارو/مخدرند. در بافتی قانونی، مخدر/دارو ماده‌ای غیرقانونی یا تحت‌نظارت است و نگهداری و فروختنش با مجازات قانونی همراه است؛ به این معنا ماری‌جوانا، ال.اس.دی و هروئین مخدر/دارو هستند. به معنایی روان-داروشناختی، مخدر/دارو ماده‌ای شیمیایی است که روان‌گردان است و اثری مهم بر عملکرد مغز و درنتیجه ذهن دارد؛ این ماده بر خلق‌وخو، هیجانات و فرایندهای شناختی دارد. بر اساس این تعریف، الکل، متامفتامین و کوکائین نیز مخدر/دارو هستند، حتی تنباکو که نشئگی یا مَلنگی نمی‌آورد، حالتی روانی پدید می‌آورد که هیجان‌های لذت‌بخشی را در مصرف‌کننده پدید می‌آورد، هیجان‌هایی که وی را به ادامۀ مصرف برمی‌انگیزد.

 نزد تحلیل‌گران مشکلات اجتماعی، تعریف سوم از دو تعریف دیگر مرتبط‌تر است. خصلت روان‌گردانی مخدر/داروها، شمار درخور توجهی از افراد را به استفادۀ تفننی از آن برمی‌انگیزد، یعنی رسیدن به حالتی از نشئگی که اغلب آثار پزشکی و روان‌شناختی آسیب‌زا و رفتارهای خطرناکی به‌بار می‌آورد که در مردم نگرانی پدید می‌آورد، توجه رسانه‌ها را به خود جلب می‌کند و قانون‌گذاران را به کنترل مصرف این مخدرها برمی‌انگیزد. افزون بر این، مدیریت پزشکی مخدر/داروها، مشکلات اجتماعی پدید می‌آورد، آنگاه که مصرف زیاده از حد یا سوءمصرفِ این مخدر/داروها آسیب‌هایی به‌بار می‌آورد که برای رفع و جبران آن بایستی اقدام‌های اصلاحی تازه‌ای را در دستور کار قرار داد.

مشکلات اجتماعی را می‌توان به‌شکلی ابژکتیو و سوبژکتیو سنجید. شاخص‌های انضمامی به‌شکلی ابژکتیو سنجش‌شده‌ای چون مرگ‌ومیر، بیماری، هزینۀ مالی و ناتوانی در کارکردن یا ادامه‌دادن تحصیلات، معرف مشکلی اجتماعی‌اند. معرف سوبژکتیو یک مشکل اجتماعی برساخت اجتماعی‌اش است، یعنی این امر که چگونه اعضای جامعه -ازجمله مردم، رسانه، قانون‌گذاران و مجریان قانون، فعالان اجتماعی و اهالی جامعۀ پزشکی و روان‌پزشکی- اوضاع و احوالی خاص را تعریف می‌کنند و بدان واکنش نشان می‌دهند. این معرف سوبژکتیو که «برساخت اجتماعی» مشکل اجتماعی هم خوانده می‌شود، از رهگذر عواطف و هیجان‌هایی مانند ترس و دلهره که ممکن است با آسیب ابژکتیو اوضاع و احوالی خاص، مرتبط باشد یا نباشد، نمود بیرونی می‌یابد.

سنجش ابژکتیو مشکل مخدر/دارو

«شبکه هشدار سوءمصرف مواد مخدر (داون)»[6] دربارة آثار نامطلوب مخدر/داروهای نکشنده که سبب می‌شوند کار مصرف‌کنندگان به بیمارستان بکشد، داده‌هایی را از مراکز اورژانس را گرد آورد. همچنین این برنامه، دربارۀ بیش‌گساری‌های مرگبار مرتبط با مخدر/دارو، از پزشکی قانونی داده‌هایی جمع‌آوری کرد. داده‌های داون، تنها حوادث ناگوار ناگهانی، مستقیم یا بحرانی مرتبط با مخدر/دارو یا بیش‌گساری، مانند بی‌هوشی، تشنج و رخدادهای روان‌پریشانه را در برمی‌گیرد. داون اثرات آسیب‌زای مزمن یا بلندمدت، مانند التهاب کبد، ایدز و هپاتیت، را به‌حساب نمی‌آورد. افزون بر این، برنامۀ داون، خاصه کوشش‌هایش برای گردآوری داده دربارۀ بیش‌گساری‌های مرگ‌بار، همۀ جمعیت را پوشش نمی‌دهد و ازاین‌رو، آمارهایش کامل نیستند. بااین‌حال، آثار ناگوار همچنان یکی از سنجه‌های ابژکتیو مصرف مخدر/دارو، به‌مثابۀ مشکلی اجتماعی است.

  در سال 2005، داون 816696 حادثۀ اورژانسی غیرمرگ‌بار مرتبط با سوءمصرف مخدر/دارو در مناطق کلان‌شهری ایالات‌ متحده را بررسی کرد. از این رقم، 31درصد حوادث به مخدرهای غیرقانونی، 27درصدشان به داروها، 14درصدشان به ترکیب الکل و یک یا چند مادۀ مخدر غیرقانونی، 10درصدشان به ترکیب الکل و دارو، 8درصدشان به ترکیب دارو و مواد مخدر، 4درصدشان به ترکیب الکل و دارو و مواد مخدر غیرقانونی مربوط بود و 7درصد نیز در دسته‌ای جداگانه قرار گرفتند: بیماران زیر 21 سالی که تنها الکل مصرف کرده بودند.

همچنین داون در ارتباط با مرگ‌ومیر ناشی از مخدر/دارو، از مراکز پزشکی قانونی 35 منطقۀ کلان‌شهر، داده‌هایی را گرد آورده‌اند؛ تا زمان این نوشتار، آمارهای سال 2003، تازه‌ترین آمار در دسترس است. از نزدیک 7000 مرگ ناشی از بیش‌گساری که داون دربارۀ آن‌ها اطلاعات جمع‌آوری کرد، 70درصدشان به یک یا چند مادۀ افیونی یا مخدر مانند هروئین، 43درصدشان به کوکائین، 30‌درصدشان به الکل، 17درصدشان به بنزودیازپین -از خانوادۀ مسکن‌ها- و 17درصدشان با داروهای ضدافسردگی مرتبط‌اند (مجموع این درصدها به 100 نمی‌رسد، چراکه این مرگ‌ومیرها با بیش از یک مخدر/دارو سروکار دارند). بی‌گمان با عطف نظر به مرگ ناشی از بیش‌گساری، می‌توان دریافت که این مخدر/داروها معرف مشکلی اجتماعی‌اند.

بیش از 100 واگیرشناس و زیست‌آمارشناس سازمان بهداشت جهانی[7]، داده‌های در دسترس را بررسی کردند و نزدیک 20 عامل اصلی مرگ افراد نابالغ در سراسر جهان را جدا کردند. عوامل خطرزا در کشورهای درحال‌توسعه با عوامل خطرزا در کشورهای توسعه‌یافته، تاحدی فرق داشت. در کشورهای درحال‌توسعه مانند نیجریه، اندونزی و بولیوی، عواملی مانند سوءتغذیه و بهداشت عمومی ضعیف، علل اصلی مرگ‌ومیر نابالغان بود؛ اما در کشورهای توسعه‌یافته یا صنعتی مانند فرانسه، ایالات‌ متحده و ژاپن، مصرف تنباکو 2/12درصد و مصرف بیش‌ازحد الکل 2/9درصد از مرگ‌ومیرهای ناشی از اثر عوامل خطرزا را رقم زد. در این خصوص، تنباکو و الکل به‌ترتیب عامل اول و عامل سوم‌اند. در مقابل، مخدرهای غیرقانونی، تنها 8/2درصد از مرگ‌ومیرها را رقم می‌زنند. به دیگر سخن، در جامعۀ صنعتی، مخدر/داروهای قانونی، بیش از پنج برابر مخدرهای غیرقانونی مرگ‌آورند.

 از آنجا که داده‌های داون ناکامل‌اند، «بنیاد رابرت وود جانسون»[8] مجموع مرگ‌ومیرهای مستقیمی را که هرساله در ایالات‌ متحده درنتیجۀ مصرف مخدرهای غیرقانونی (ناشی از بیش‌گساری) به‌جا می‌ماند، 15000 تا 20000 مورد برآورد کرده است. همچنین این بنیاد، با عنایت به همة منابع مرگ‌ومیر (ایدز، هپاتیت، سل، قتل، جراحت و خودکشی)، شمار مرگ‌ومیرهای ناشی از مصرف مخدرهای غیرقانونی را 25000 تا 30000 مورد تخمین زده است. شمار مرگ‌ومیرهای مستقیم ناشی از مصرف الکل، 20000 مورد برآورد شده است و برآورد این بنیاد از سهم الکل در مرگ‌ومیر، 100000 مورد است. مراکز کنترل بیماری و پیشگیری شمار مرگ‌ومیرهای برآمده از استعمال بلندمدت دخانیات را کمی کمتر از 440000 مورد برآورد کرده است (سیگارکشیدن درعمل هیچ مرگ ناگهانی را به‌بار نمی‌آورد). از 4/2 میلیون مرگی که هرساله در ایالات‌ متحده رخ می‌دهد، نزدیک یک‌چهارم آن‌ها را الکل، تنباکو و مصرف مخدرهای غیرقانونی رقم می‌زنند. بنیاد رابرت وود جانسون، سوءمصرف مواد مخدر را مشکل اول سلامت این کشور می خواند.

  مؤسسۀ ملی پژوهش، در مورد سوءمصرف الکل و الکل‌بارگی، باتوجه به سطح خاصی از غلظت الکل در خون (بی.ای.سی) خطر یا امکان مردن در سانحۀ رانندگی تک‌خودرویی را محاسبه کرده است. در سطح بی.اس.سی 08/0 تا 09/0، رانندگی در حال مستی (دی.دبلیو.آی)[9] یا رانندگی تحت تأثیر [الکل] (دی.یو.آی)[10] در همۀ ایالات، برای مذکران 16 تا 20 ساله، امکان مردن 52 برابر و برای مؤنثان همان بازۀ سنی، این امکان 15 برابر می‌شود. در سطح بی.ای.سی 15/0 یا بالاتر برای مذکران 16 تا 20 ساله، خطر مرگ بیش از 15 هزار برابر افزایش می‌یابد و برای مؤنثان، همان بازۀ سنی این رقم به 738 برابر می‌رسد و برای سنین بالاتر، خطر کمتر است. پس از سال 1982، شمار مرگ‌ومیرهای مرتبط با الکل در ایالات‌ متحده، 10000 مورد در سال کاهش یافت، اما بین سال 1999 و اوایل سدۀ 2000، هرساله اندکی بالا رفت. در مقابل، پس از سال 1982، شمار مرگ‌ومیرهای مرتبط با الکل در نوجوانان کاهش یافت و در سال 2002، برای نوجوانان زیر 16 سال، از 1269 به 573 نفر و برای 16 تا 20 ساله‌ها، از 5244 به 2329 نفر رسید. بااین‌حال، رانندگی در حال مستی همچنان مشکل اجتماعی بزرگی است.

  مرگ، اثراتی که به بستری‌شدن در بخش اورژانس می‌انجامند و سوانح رانندگی، تنها سه سنجه از سنجه‌های ابژکتیو متعدد مخدر/داروها، به‌عنوانی مشکلی اجتماعی‌اند. بنا به برآوردها، هزینۀ اقتصادی که سوءمصرف مخدر برای ایالات‌ متحده به‌بار می‌آورد، نیم‌تریلیون دلار است که حاصل جمع این هزینه‌ها عبارت‌اند از: کاهش بازدهی کار به‌دلیل بیماری و آسیب، مخارج سلامت‌بانی، سوانح رانندگی، آتش‌سوزی و خشونت. 40درصد مجموع این هزینه‌ها از سوءمصرف الکل، یک‌سوم از سیگارکشیدن و یک‌چهارم (27درصد) از مصرف مخدرهای غیرقانونی حاصل می‌شود.

دانش‌آموزان دبیرستانی که مخدرهای غیرقانونی مصرف می‌کنند و زیاده‌روانه می‌نوشند، بیشتر در معرض روابط شخصی معیوب و بیماری‌های روانی و جسمی‌ قرار می‌گیرند. رابطۀ علّی میان مصرف مخدر و رفتار مجرمانه پیچیده، ولی واقعیتی واگیرشناختی است؛ گرایش مجرمان به مصرف مخدر، به‌مراتب بیشتر از بقیۀ جمعیت بوده و چه بسا مصرف مخدر در ارتکاب رفتار مجرمانه، سهمی علّی داشته باشد.

بی‌گمان، سهم سوءمصرف مواد در مرگ، بیماری، هزینه‌‌های مالی، لطمه‌های تحصیلی و شغلی و خشونت چشمگیر است. مصرف مواد، مشکل اجتماعی بخش گسترده‌ای از جامعه است.

برساخت اجتماعی مشکل مخدر

در مسئله مصرف مخدر، به‌سان همۀ شرایطی که به جامعه صدمه و آسیب می‌زنند، امر سوبژکتیو و امر ابژکتیو تا اندازه‌ای از هم مستقل‌اند. برای نمونه، با عطف نظر به 600000 مرگ ناشی از مصرف الکل و تنباکو در قیاس با 20000 یا 30000 مرگ ناشی از مصرف مخدرهای غیرقانونی، این پرسش پیش می‌آید که چرا دومی بیش از اولی نگرانی پدید می‌آورد؟ اگر تنها آسیب ابژکتیو را درنظر بگیریم و از شمار مرگ‌ومیر به‌عنوان یکی از ملاک‌های آسیب استفاده کنیم، پرسشی که مطرح می‌شود این است، چرا مشکل کم‌اهمیت‌تر نگرانی و هراس عمومی بیشتری پدید می‌آورد؟

پاسخ این پرسش فقط از دلایل غیرعقلانی مایه نمی‌گیرد؛ برخی از آن‌ها کاملاً معقول هستند. یک دلیل آن است که اگر مبنا را خطر مخدرها در مقداری یکسان قرار دهیم، برخی از مخدرهای غیرقانونی (از همه شاخص‌تر هروئین و تا حد کمتری پی.سی.پی، کوکائین و متامفتامین)، از الکل و سیگار آسیب‌زاتر و خطرناک‌ترند. یک نوبت مصرف هروئین از یک نوبت مصرف الکل و به طریق اولی از یک نوبت مصرف سیگار، به‌مراتب کشنده‌تر است. دوم آنکه، هروئین و کوکائین از الکل و به‌ویژه سیگار زودهنگام‌تر زندگی مصرف‌کننده را می‌گیرند؛ بنابراین، از حیث شمار سال‌های ازدست‌رفتۀ زندگی هریک، مرگ ناشی از کرک‌کوکائین معادل 10 مرگ ناشی از سیگار و شاید سه تا پنج مرگ ناشی از الکل است. بدین‌ترتیب، کاملاً معقول به‌نظر می‌رسد که اولی بیش از دومی نگرانی عمومی پدید می‌آورد. سوم آنکه، بیشتر مرگ‌ومیرهای سیگاریان از بیماری‌های مزمنی مانند سرطال ریه مایه می‌گیرد، حال آنکه بیشتر مرگ‌ومیرهای کوکائینی‌ها و هروئینی‌ها، نتیجۀ وضعیت‌های ناگهانی‌اند و اینکه مرگ‌های ناگهانی بیش از مرگ‌های طولانی‌مدت و مزمن توجه برمی‌انگیزد. سرانجام اینکه، مخدرهای غیرقانونی افزون بر مرگ‌ومیرهای پزشکی مستقیم، به آسیب‌های دیگری از قبیل تیراندازی به رهگذران، دزدی، گروگان‌گیری قاچاق‌چیان مواد مخدر از میان اهالی محله، نوزادان معتاد، سرایت اچ‌.آی.وی (ایدز) می‌انجام. با وجود این، مخدرهای غیرقانونی، خاصه کوکائین، هروئین و متامفتامین در دیگر مشکلات اجتماعی ابژکتیو بیش از دارو/مخدرهای قانونی دیگر سهم دارند و بسیاری از این وضعیت‌ها، از مواردی‌ هستند که مردم بیش از همه نگران آن‌ها می‌شوند.

یکی از شاخص‌های چشم‌انداز سوبژکتیو یا برساخت‌گرا که معرف مشکلی اجتماعی است، تلقی عموم از سوءمصرف دارو/مخدر به‌عنوان مشکل درجه یک امریکای امروز است. بین ژانویۀ 1986 و سپتامبر 1989، نظرسنجی گالوپ و نظرسنجی نیویورک تایمز (سی.بی.اس) گزارش کردند که نسبت امریکایی‌هایی که سوءمصرف مخدر را مهم‌ترین مشکل این کشور می‌خوانند، از 2درصد به 64درصد جهش یافته است. بی‌گمان، در اواخر دهۀ 1980، رواج کرک‌کوکائین توجه عموم را به خود جلب کرد. بااین‌حال، ظرف دو ماه، این رقم به 38درصد سقوط کرده بود؛ در جولای 1990، این رقم به 18درصد رسیده بود و در آگوست 1990 به 10درصد. در سراسر دهۀ 1990 تا دو سال نخست سدۀ جدید (سپتامبر سال 2001)، درصدی از جمعیت ایالات‌ متحده که سوءمصرف مخدر را مهم‌ترین مشکل پیش روی امریکای امروز می‌انگاشتند، بین 5 تا 10درصد بود. پس از حمله به برج‌های مرکز تجارت جهانی و پنتاگون در 11 سپتامبر سال 2001، اولویت‌های مردم تغییر کرد. یکی از نظرسنجی‌های گالوپ که در نوامبر 2001 گرفته شد، آشکار کرد که بیش از یک‌سوم پاسخ‌گویان (37درصد)، ترورگری را مهم‌ترین مشکل کشور می‌نامند و از آن زمان تا به امروز، بسته به زمان پیمایش، بین 1 تا 3درصد از امریکایی‌ها سوءمصرف مخدر را مهم‌ترین مشکل کشور انگاشته‌اند.

سیر پرفراز و نشیب سوءمصرف مخدر، به‌عنوان مشکل اجتماعی بزرگ، نشان از آن دارد که شرایط مختلف در جلب توجه و نگرانی عمومی با یکدیگر در رقابت‌اند. به دیگر سخن، «ظرفیت انتقال»[11] یا نقطۀ اشباع توجه عمومی، به این معناست که مسائل بسیاری توان رده‌بندی در صدر مسائل مهم جامعه را دارند و تنها یکی از آن‌ها می‌تواند مهم‌ترین مسئله باشد. جنگ عراق و جنگ برضد ترورگری، مصرف مخدر به‌عنوان مشکل اجتماعی مهم را کنار زد و موجب افول آن در فهرست دغدغه‌های مهم عمومی شد.

  شیوۀ دیگر برساخته‌شدن سوءمصرف مخدر به‌عنوان مشکلی اجتماعی از رهگذر نظام عدالت کیفری است. در سال 1970، مجموع زندانیان ندامتگاه‌های ایالتی و فدرال به 200000 نفر رسید. در سال 2006، زندان‌های این کشور، 5/1 میلیون زندانی و بازداشتگاه‌ها نزدیک 800000 نفر را در خود جای دادند. این افزایش چشمگیر، درنتیجۀ بالارفتن نرخ جرم رخ داد؛ در‌واقع، نرخ جرم در این کشور به‌شدت افول کرد. در سال 1994، در هر 1000 نفر، 2/51 نفر قربانی جرایم خشونت‌آمیز شدند؛ در سال 2005، این شمار قربانیان 2/21 نفر بود. در سال 1977، از هر هزار نفر، 1/544 نفر قربانی جرایم علیه اموال شدند؛ این رقم در سال 2005، به 154 نفر رسید. به همین قیاس، مصرف مخدر در این کشور، از دهۀ 1970 کاهش داشته است نه افزایش. در سال 1979، 1/14درصد از پاسخگویان گفتند که دست‌کم یک مخدر غیرقانونی را در ماه قبل از پیمایش مصرف کرده بودند؛ در سال 2005، این رقم 1/8درصد بود. در سال 1979، 6/2درصد از پاسخگویان و در سال 2005، 1درصد پاسخگویان، کوکائین مصرف کرده بودند. آنچه رخ داد این است که بازداشت‌ها و حبس‌های ناشی از نگهداری مخدر، سر به فلک گذاشته است. در سال 1970، مجموع بازداشت‌های ناشی از مخدر، به 322000 مورد رسید؛ در سال 2004، بازداشت‌شدگان بیش از 7/1 میلیون نفر بودند. در سال 1970، 16درصد کل زندانیان ندامتگاه‌های فدرال، به‌سبب ارتکاب جرایم مربوط به مواد مخدر، محکوم شدند؛ امروزه، این رقم به 55درصد رسیده است. در زندان‌های ایالتی (که جمعیت‌شان 90درصد از کل زندانیان را شامل می‌شود)، شمار کسانی که به‌سبب ارتکاب جرم مرتبط با مواد مخدر به زندان می‌افتند، از مجرمان جرایم خشونت‌آمیز بیشتر است. دادگستری فدرال، سالانه 20 میلیارد دلار را صرف مقابله با مواد مخدر می‌کنند؛ ایالت‌ها هم تقریباً همین مقدار را هزینه می‌کنند. بی‌گمان، این کشور درگیر نبردی با مواد مخدر شده و این جنگ ملاکی است از مصرف مخدر، به‌عنوان مشکلی اجتماعی و نشانه‌ای است از نگرانی عمومی دربارة مصرف مخدر.

بازشناسی سوبژکتیو مصرف مخدر، به‌عنوان مشکلی اجتماعی، به این معنا نیست که این عنوان دلخواهانه یا موهوم نیست. از این گفته که مصرف مخدر مشکلی برساخته است، برنمی‌آید که این پدیده صرفاً یک برساخته باشد؛ همۀ برساخته‌های اجتماعی یکسان نیستند. بااین‌حال، ما باید به فرق مدعاها و شواهد تجربی واقف باشیم و مصرف مخدر، معرف وضعیتی است که این تفاوت‌ها برای آن به‌طور خاص چشمگیر است. به‌طور کلی، این تفاوت‌ها طبیعی‌اند، چراکه مدعاها از گروه‌ها و احزاب ذی‌نفع، فعالان سیاسی و کارآفرینان ایدئولوژیک و اخلاقی و نیز منابع گوناگون سرچشمه می‌گیرند؛ حال آنکه سنجه‌های ابژکتیو آسیب مادی را عالمان اجتماعی و پزشکی و طبیعی به‌دست می‌دهند. سوءمصرف مخدر، با هر معیاری که درنظر گرفته شود، مشکل اجتماعی مهمی است؛ اما مدعاهایی که دربارة میزان آسیبی که این امر به‌بار می‌آورد، همیشه با واقعیت مادی هم‌خوانی ندارد. درحقیقت، این مسئله یکی از ویژگی‌های توجه‌برانگیز مصرف مخدر، به‌عنوان مشکلی اجتماعی است.

اریک گود[12]


  و نیز ببینید: الکل‌بارگی؛ زیاده‌نوشی؛ مخدرهای باشگاهی؛ کوکائین و کرک؛ جرم سوءمصرف مخدر/دارو؛ سوءمصرف مخدر/دارو و مخدرهای تجویزی؛ سوءمصرف مخدر/دارو و ورزش؛ رانندگی در حال مستی؛ هروئین؛ ماری‌جوانا؛ سیگار کشیدن


بیشتر بخوانید


Becker, Howard S. 1963. Outsiders: Studies in the Sociology of Deviance. New York: Free Press

Best, Joel. 2000. “The Apparently Innocuous ‘Just,’ the Law of Levity, and the Social Problems of Social

Construction.” Perspectives on Social Problems 12:3 14

Goldstein, Paul J., Henry H. Brownstein, Patrick J. Ryan, and Patricia A. Bellucci. 1989. “Crack and Homicide in New York City, 1988: A Conceptually Based Event Analysis.” Contemporary Drug Problems 16(Winter):651–87

Himmelstein, Jerome J. 1983. The Strange Career of Marihuana: Politics and Ideology of Drug Control in America. Westport, CT: Greenwood

Hingson, Ralph and Michael Winter. 2003. “Epidemiology and Consequences of Drinking and Driving.” Alcohol Research and Health 27(1):63–78

Horgan, Constance, Kathleen Carley Skwara, and Gail Strickler. 2001. Substance Abuse: The Nation’s Number One Health Problem. Princeton, NJ: Robert Wood Johnson Foundation

Krug, Etienne G., Linda L. Dahlberg, James A. Mercy, Anthony B. Zwi, and Rafael Lozano, eds. 2002. World Report on Violence and Health. Geneva, Switzerland: World Health Organization

 

  [1] drug abuse 

[2] از آنجا که واژۀ drug دو معنی دارد، یکی مواد مخدر و دیگری دارو، اما معادل فارسی که حاوی هر دو معنا باشد، معادل بهتری از مخدر/دارو نیافتیم. [م.]

 [3] Lipitor

[4] Zoloft

[5] Celebrex

 [6] Drug Abuse Warning Network (DAWN)

[7] World Health Organization

[8] Robert Wood Johnson Foundation

[9] driving while intoxicated (DWI)

[10] driving under the influence [of alcohol] (DUI)

[11] carrying capacity

[12] Erich Goode


 


 


برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید