رسانهها
رسانهها[1] از میان مهمترین دغدغههای این کتاب، این یکی امر است که چگونه شرایط اجتماعی بهعنوان مسائل اجتماعی تعریف میشوند و شیوههایی که سازمانها و کنشگران اجتماعی متفاوت، این مسائل را درنظر گرفته و در جهت حل آنها تلاش میکنند. رسانهها، با هر مقیاسی، برای این فرایندها حائز اهمیت بسیار هستند. زمانی که ما در مورد رسانهها صحبت میکنیم، دقیقاً در مورد چه چیز حرف میزنیم؟ درحالیکه تعاریف بسیار زیادی از رسانهها وجود دارد، در این کتاب، رسانهها بهصورت اصطلاحی «همهکاره»[2] مورد استفاده قرار میگیرد؛ رسانه به همه یا هر شکلی از اطلاعات و سرگرمی اطلاق میشود که در دسترس تعداد زیادی از افراد هستند؛ بنابراین، این اصطلاح برنامههای تلویزیونی، روزنامهها، نشریهها، کتابها، فیلمهای مستند، فیلمهای عامهپسند، رادیو، خبرنامههای اجتماعی[3] و بهتازگی چیزهایی شبیه وبسایتهای اینترنتی، پست الکترونیک و وبلاگها یا «بلاگها» که بهطور فزایندهای به محبوبیتشان افزوده میشود را شامل میشود. (ذکر دامنه باورنکردنی تنوعی که در درون هرکدام از این مقولهها قرار گرفته، حائز اهمیت است؛ طیف همواره در حال گسترش برنامههای تلویزیونی، تعداد قابلتوجه نشریههای عمومی و تخصصی، طیف گسترده روزنامههای محلی، منطقهای و ملی و مجموعه بهظاهر نامتناهی موارد اینترنتی را درنظر بگیرید.)
برخی از تحلیلگران تلاش کردهاند تا از طریق تقسیم رسانهها به دستهبندیهای کوچکتر، نظیر مطبوعات (مثل تولیدهای رسانهای که اغلب با اخبار «سخت»[4] سروکار دارند) و رسانههای سرگرمکننده، با این مفهومپردازی وسیع مواجه شوند؛ اما این مقولهها، هنوز بهشدت وسیع هستند. علاوه بر این، باتوجه به حضور فزاینده تولیدهای رسانهای که با افزودن عناصری هم از طرح [برنامة] خبری و هم برنامة سرگرمکننده (به این ژانر ترکیبی، اغلب تحت عنوان «خبر سرگرمی[5]» ارجاع داده میشود)، ورای مقولههای سنتی رفتند، چنین تقسیمبندی ممکن است دیگر آنقدر که زمانی قابل دوام بود باقی نماند.
پس برای اهداف ما، تعریفی عمومی از رسانهها کفایت خواهد کرد؛ بنابراین، در اینجا «رسانه» برای ارجاع به کل طیف «محصولات» خبری و سرگرمکنندهای که مخاطبان میتوانند مصرف کرده و از طریق آنها، در مورد برخی از جنبههای جهان پیرامونشان چیزی بدانند، بهکار میرود. درحقیقت، تقسیمبندی وسیعی، همچون این تقسیمبندی، ممکن است برای ایجاد فهم جامعی از نقشی که رسانههای معاصر در ساختن مسائل اجتماعی بازی میکنند، ضروری باشد، چراکه چنین تقسیمبندی، ملاحظه اینکه چگونه کل دامنه محصولات رسانهای (نه فقط اشکال رسانهای مسلط، نظیر اخبار تلویزیونهای کابلی و شبکهای، روزنامههای شهرهای بزرگ و نشریههای ملی که عمدة مردم آنها را با اصطلاح «رسانه» مرتبط میدانند)، به مسیرهایی شکل میدهند که افراد از طریق آنها، به مسائل اجتماعی فکر کرده، آنها را برساخته و به آنها پاسخ میدهند را موجه میکند.
فهم رابطة بین رسانهها و مسائل اجتماعی
رسانهها برای مسائل اجتماعی حیاتی هستند؛ رسانهها به شکلگیری اینکه چه شرایطی در جایگاه مسائل اجتماعی «بالقوه» قرار میگیرند، چه مسائل بالقوهای مسائل اجتماعی «واقعی» میشوند، چگونه این مسائل مورد بحث قرار میگیرند (مانند چارچوبهای مسلطی که این مسائل از طریق آنها بیان شده و مدنظر قرار میگیرند) و چگونه به مسائل برساختهشده پاسخ داده میشود، کمک میکنند. بهطورقطع نیروها و کنشگران اجتماعی دیگر (مثل دانشمندان، دانشگاهیان، کارشناسان، فعالان[6] و سیاستمداران)، نقشی مهم در برساخت شرایطی مشخص بهعنوان مسائل اجتماعی و سوقدادن آنها به آگاهی عمومی بازی میکنند؛ اما بدون همدستی رسانههای جمعی، حتی متقاعدکنندهترین ادعاهایی که به گیراترین شکل، بیان شده باشند نیز به دشواری در میان همة این ادعاهای رقیب بر سر مسائل اجتماعی، اخبار عمومی و محتواهای سرگرمکننده و تفریحات متنوع زندگی روزمره، شنیده خواهند شد.
چرا رسانهها برای نحوة فکرکردن و عملکردن ما در مورد مسائل اجتماعی، این قدر مهم هستند؟ درحالیکه عوامل و نیروهای گوناگونی در مرکزیت رسانهها، در برساخت مسائل اجتماعی سهیم هستند، اما دو مورد بهطور خاص، رابطه مسائل اجتماعی با رسانهها را محکم میکنند: (1) نقش محوری رسانهها در زندگی اجتماعی روزمره و (2) فرایندهایی که مسائل اجتماعی از طریق آنها برساخته میشوند.
رسانهها و زندگی اجتماعی
نقش مهم رسانهها در اینکه مردم چگونه به مسائل اجتماعی فکر میکنند و به آنها پاسخ میدهند، پیش و بیش از هرچیز بازتابی است از نقش محوری رسانهها، در سراسر زندگی اجتماعی. ما به رسانههای خبری و سرگرمکننده، برای آموختن در مورد جهانی که در آن زندگی میکنیم، تکیه زدهایم. رسانهها بهصورت منبعی از اطلاعات عمل کرده و متون و تصاویر بسیاری را برای ما فراهم میکنند که ما برای برساخت فرهنگ، شکلدادن به واقعیت اجتماعیمان و هدایت زندگی روزمره خود از آنها استفاده میکنیم. چیزهایی که ما در تلویزیونهایمان میبینیم و یا در روزنامههایمان میخوانیم، به هدایت ما بهسمت موضوعات یا رخدادهای خاص و شکلگرفتن نحوة فکرکردن و حرفزدن ما در مورد آن چیزها کمک میکنند. این ظرفیت برای شکلدادن به اینکه مقامات دولتی، سیاستسازان و عموم مردم، در مورد چه موضوعات و شرایطی فکرکرده و حرف بزنند و همچنین تنظیم پارامترهایی در مورد اینکه آنها چگونه میتوانند در مورد آن موضوعات و شرایط حرف بزنند، بیانگر عنصری کلیدی در رابطه رسانهها و مسائل اجتماعی است.
برساختن مسائل اجتماعی
عامل دومی که نقش ضروری رسانهها در برساختن مسائل اجتماعی را تقویت میکند، خود فرایندهایی هستند که موضوعات و شرایط توسط آنها بهعنوان مسائل اجتماعی تعریفشده و «برساخته» میشوند. مسائل اجتماعی همینطور از خلأ ظاهر نمیشوند، آنها محصول تلاشهای فعالانه تعدادی از افراد و سازمانها هستند. برخی محققان خاطرنشان کردهاند که مسائل اجتماعی، از طریق ترکیب پیچیدهای از فرایندها و کنشهای اجتماعی ایجاد میشوند که میتوان تحت عنوان «کار مسائل اجتماعی»[7] به آنها اندیشید؛ بنابراین، زمانی که کسی تلاش میکند تا دیگران را متقاعد کند که موضوع یا شرایطی مشخص جای نگرانی داشته و نیازمند چاره است، او کار مسائل اجتماعی را انجام میدهد. کار مسائل اجتماعی در کلاسهای درس (مانند استادی که در کلاس جامعهشناسی خود ایستاده و شرایطی نظیر بیخانمانی و یا استفاده نوجوانان از مواد مخدر را بهعنوان دغدغهای جدی و چیزی که ما باید به آن رسیدگی کنیم، صورتبندی میکند)، در کلیساها (مانند موعظهای در مورد تبعیت رو به افول از اصول دینی و تهدیدهایی که ادعا میشود، این افول برای دوام بلندمدت جامعه مطرح میکند)، در سالنهای اجتماعات (مانند انجمنی در مورد خطرهای ذخیره در حال کاهش آب و کارهایی که در این مورد باید صورت بگیرند)، در راهروهای کنگره (مانند بحثی در مورد تروریسم داخلی) و در قلمروهای اجتماعی گوناگون دیگر اتفاق میافتد.
انجام کار مسائل اجتماعی: طرحکنندگان ادعاها[8] و مخاطبان
بیشتر کار مسائل اجتماعی که در اینجا مورد بحث قرار میگیرد، توسط دو گروه وسیع انجام میشود: «طرحکنندگان ادعاها» (مانند آنهایی که «ادعاهایی» مبتنی بر اینکه موضوع یا شرایطی مشخص، بیانگر مسئلهای اجتماعی بوده که نیازمند اصلاح است را مطرح میکنند) و مخاطبان (مانند افرادی که آن ادعاها را ارزیابی میکنند). طرحکنندگان ادعاها، کسانی هستند که تلاش میکنند تا دیگران را متقاعد کنند که در اینجا مسئلهای وجود دارد که نیازمند توجه و منابع است، به معنای اینکه دو هدف اساسی وجود دارد که در کار مسائل اجتماعی آنها متبلور شده: (1) انتشار ادعاهایشان برای بیشترین تعداد ممکن مخاطبان (در بعضی از موارد، تا جایی که عضویت در مخاطبان، شامل کسانی با قدرت، جایگاه یا ثروت عظیم باشد، نظیر سیاستمداران، اشخاص مشهور و مقامات ردهبالای رسانهها، کار بر روی مخاطبانی کمتر صورت میگیرد)؛ (2) متقاعدکردن مخاطبان موردنظر به اینکه شرایط مشکلسازی وجود دارد که نیازمند چاره است. طرحکنندگان ادعاها از سخنوری، آمارها، تصاویر جذاب و هر ادعای کلامی، تصویری و رفتاری دیگری استفاده میکنند تا مخاطبان توجه را به مسئلة اجتماعی ادعاشده، معطوف کرده و بهنام آن اقدامی انجام دهند.
کار مسئله اجتماعی مخاطبان، شامل ارزیابی این ادعاها و تعیین این امر است که آیا مسئله ارزش توجه و منابع را دارد یا خیر؛ بنابراین، وظیفه مخاطبان شامل سنجش این موارد میشود: آیا شرایط آنقدر که طرحکننده ادعا میخواهد ما را متقاعد سازد، مسئلهساز[9] است یا خیر؛ اینکه آسیبهای ادعاشده چه قدر فوری هستند و اینکه آیا محتمل است که این آسیبها آنگونه که طرحکننده ادعا خاطرنشان میکند، رخ بدهند یا نه. اگر مخاطب متقاعد نشود که این شرایط به اندازه کافی مشکلزا بوده و ارزش توجه و منابع فوری دارد، آنگاه احتمالاً ادعاهای دیگری که مهمتر، قابل باورتر، قابلتوجهتر، فوریتر و غیره فرض شدهاند، جایگزین آن ادعای مشخص میشوند. این امر، مخاطبان را بهصورت عنصری بسیار مهم در ایجاد موفقیتآمیز مسئلهای اجتماعی در میآورد؛ درنهایت، چیزی نمیتواند به مسئلهای اجتماعی تبدیل شود، مگر آنکه مخاطبی بپندارد که این ادعاها مهم و قابلباور هستند.
مشخصکردن رابطه رسانهها با مسائل اجتماعی
اگر این درست باشد که طرحکنندگان ادعاها و مخاطبان دو گروه اصلی هستند که مشمول کار مسائل اجتماعی میشوند، آنگاه نقش رسانهها در این فرایند طرح ادعا چیست؟ به یاد بیاورید که گفتیم یک هدف مطلوب برای طرحکنندگان ادعاها، رساندن ادعاهایشان به مخاطبانی وسیعتر است. بهترین راه برای انجامدادن این کار، دادن پیام به رسانهها و اجازهدادن به آنهاست تا پیام را در میان مخاطبان خود منتشر کنند (به این دلیل است که ما طرحکنندگان ادعای بسیاری را مییابیم که در برنامههای صبحگاهی شبکههای خبری و یا در کانالهای خبری کابلی گوناگون برای زمان تلاش میکنند). در جامعة بهطور فزاینده رسانهای شدة ما، رسانهها مؤثرترین راه برای رسیدن به مخاطبان وسیع در زمانی بهنسبت کوتاه را عرضه میکنند.
بیشتر کار مسائل اجتماعی که توسط سازمانهای رسانهای و پرسنل آنها بهعهده گرفته شده است، شامل بستهبندی و گزارش ادعاهایی است که دیگران طرح کردهاند (مغایر با برساختن ادعاهای متعلق به خودشان از آغاز)، نظیر گزارشی خبری که توصیفهای دلخراش را برجسته میکند، خلاصههای صحبتهای[10] مقامات دولتی، آمارها، تصاویر جذاب (هرکدام از اینها، «ادعایی» را در مورد مسئلهای اجتماعی بیان میکنند). قراردادن رسانهها در این موقعیت، به این صورت که آنها بهسوی بازبستهبندی گزینشی کار مسائل اجتماعی دیگران، جهتدهی شدهاند، نباید بهعنوان نشانهای گرفته شود مبنی بر اینکه رسانهها نقشی منفعل در برساخت مسائل اجتماعی دارند. رسانهها تنها مجرایی برای ادعاهای دیگران نیستند؛ آنها ادعاها را به سادگی به آن صورت که طرحکنندگان ادعاها به آنها عرضه کردهاند، منتشر نمیکنند. درواقع، حقیقت، درست عکس این است، حتی زمانی که رسانهها سازنده ادعایی مشخص نیستند، نقشی ضروری در شکلی که آن ادعا به خود میگیرد، بازی میکنند. ادعاها دائماً برای آنکه با نیازهای رسانهها و مخاطبان آنها تنظیم شوند، شکل داده شده و تغییر شکل داده میشوند.
این ظرفیت دگرگونکننده، اهمیت نقش رسانهها را در اینکه ما چگونه به مسائل اجتماعی فکرکرده و به آنها پاسخ میدهیم، مضاعف میکند؛ چراکه این به آن معنا است که رسانهها (تا جایی که به مخاطبان آنها مربوط است)، آنچه در مورد مسائل اجتماعی گفته میشود، نحوة گفتهشدن آنها (مانند اینکه آیا موردی بهصورت خبر سرراست[11]، بهصورت سرمقاله، بهصورت ترکیبی از گزارش و توصیفهای شاهدان عینی، بهصورت مستند و غیره انتشار مییابند)، اینکه چه کسی آنها را بگوید (رسانهها تمایل دارند که منابع رسمی، آنهایی که در مورد موضوعات در دست تجربه دارند، افراد بسیار مشهور[12] و سایر افراد شناختهشده را ترجیح بدهند) و زمان گفته شدن آنها (به این معنا که آنها در کجای چرخههای رسانهای جا داده شوند، چندبار و برای چه مدت ارائه شوند) را تعیین میکنند.
بازار رسانههای مدرن، بهشدت رقابتی است و پرسنل رسانهها، باید تلاش کنند تا «محصولاتی» را شناسایی و ایجاد کنند که درعینحال که قادر به جذب و حفظ علاقه و توجه دامنهای از مخاطبان هستند، بتوانند آنها را بهطور سریع و مؤثری تولید کرد؛ بنابراین، تصمیمات پرسنل رسانهها تعیین میکند، چه چیز از این محصولات، محصولاتی رسانهای میسازد که مخاطبان آنها مصرف میکنند. آنچه مردم در تلویزیونها یا صفحههای رایانههای خود میبینند، در روزنامهها و نشریهها میخوانند و یا در رادیوها و پادکستها میشنوند، بیانگر ظاهر شدن ملموس یک سری از تصمیماتی است که توسط کارمندان رسانهها -سردبیران، تولیدکنندهها، گزارشگران، مجریان، افراد اجرایی، تنظیمکنندگان مهمان، تبلیغکنندهها- گرفته میشود، در مورد اینکه چه کسی و چه چیزی مورد توجه قرار خواهند گرفت، موضوعات گوناگون به چه میزان پوشش داده خواهند شد و چگونه مواد گزینششده تنظیم و بیان خواهند شد.
البته این تصمیمات، در مورد اینکه کدام مسائل اجتماعی بالقوه به محصولات رسانهای تبدیل میشوند (و کدام از آنها نمیشوند) و اینکه چه زمان، چگونه و توسط چه کسی ادعاها ارائه خواهند شد، در خلأ گرفته نمیشود. تصمیمگیری سازمانهای رسانهای و کارمندان آنها، توسط تعدادی از قیود بیرونی که از ساختار صنعت رسانه (به معنای مجموعه رسانهای[13]، گرایش سود، اتکای به تبلیغکنندهها و غیره) تا تقاضاهای روزانه اخبار پیشهها یا محصولات سرگرمکننده (مانند محدودیتهای بودجهای، ضربالاجلها، پخش محدود یا فضای چاپ و غیره) متغیر است. از چشماندازی ناظر به مسائل اجتماعی، محدودیت کلیدی میزان محدود زمان و فضایی است که رسانهها باید به موضوعات اجتماعی اختصاص دهند. خیلی ساده، رسانهها فقط آن میزان از توجه برای اختصاص به طیف بهظاهر نامحدود چیزها، در دسترس دارند که میتوانند دارای ارزش پخش زمان یا فضای چاپی درنظر گرفته شود. این امر، فضا را در درون چرخههای ارائة رسانه، محدود و درنتیجه کالایی ارزشمند در بازار رسانه میکند. رسانهها نمیتوانند همهچیز را پوشش دهند؛ بنابراین، کارمندان رسانهها، مجبورند طیف بهظاهر بیپایان اطلاعات، موضوعات، افراد و اتفاقها را الک کرده و اینکه چه چیز حضور داشته باشد را تعیین کنند. معنی این امر برای فهم ما از مسائل اجتماعی، این است که تنها بخش خیلی کوچکی از اتفاقها و موضوعاتی که در زمانی مشخص در جریان هستند، بهعنوان مسائل اجتماعی «بالقوه» شناسایی میشوند و تنها بخش کوچکی از اینها، در محصولات رسانهای که افراد در زندگی روزمره خود میبینند، میخوانند و یا میشنوند، نمایان میشوند.
محدودیتهای ساختاری، فرهنگی و عملیای که کارمندان رسانهها با آنها مواجه هستند آنها را به سمت ترجیح انواع مشخصی از مواد ]خبری[ به مواد دیگر هدایت میکند، که این هم به نوبه خود بر پوشش مسائل اجتماعی گوناگون تأثیر میگذارد. کارکنان رسانهها باید بهگونهای بهطور فعال ادعاهایی که ارائه میدهند را گزینش و بازسازی کنند تا ادعاها متناسب با محدودیتهای ساختار کاری آنها بوده و با انتظارهای مخاطبانشان سازگار باقی بمانند. درنتیجه، کارکنان رسانهها متمایلاند برای مواد ]خبری[ که دارای عناصر مشخصی هستند، اهمیت بیشتری قائل میشوند (مانند قطعههای خبری که مهم، بدیع، بههنگام و جالب بهنظر میرسند؛ آنها همچنین مواد خبری را ترجیح میدهند که شخصتهای جالب را نشان داده، بتوانند با عکسها ویدیوهایی جذاب همراه شوند، به شیوهای ساده بستهبندی شدهاند و از قبل برنامهریزی شدهاند). خلاصه اینکه، رسانهها هم نقشی مستقیم و هم نقشی غیرمستقیم در چگونگی ادعاها برساختهشده و منتشرشده، بازی میکنند. نقش مستقیم زمانی اتفاق میافتد که کارکنان رسانه، ادعایی را برمیسازند (یعنی ادعاسازی[14] اولیه) یا ادعاهای دیگران را دستکاری میکنند (یعنی ادعاسازی ثانویه) و آنها را برای مخاطبانشان منتشر میکنند. نقش غیرمستقیم رسانهها، میتواند در تلاشهای ادعاسازانی بازتاب داده شود که از انواع ادعاهایی که ارائه شدن آنها در رسانهها محتمل است، آگاهشده و شروع میکنند به اینکه ادعاهایشان را به شیوههایی شکل دهند که احتمال میرود برای علایق سازمانهای رسانهای مشخص یا مخاطبان آنها، گیرا باشد. ادعاسازان موفق، کسانی هستند که «واقعیتها» و محدودیتهایی که مقامات رسانهها با آنها مواجه هستند را بهحساب آورده و میخواهند و میتوانند که تلاشهای ادعاسازانه خودشان را مطابق با آنها تنظیم کنند.
رابطة رسانهها و مسائل اجتماعی، بهوضوح رابطهای قوی است. بیشتر کار مسائل اجتماعی ادعاسازان اگر بخواهد مؤثر باشد، مستلزم همدستی رسانههاست، درحالیکه درعینحال رسانهها از کار مسائل اجتماعی دیگران برای ساختن محصولات خبری و سرگرمکنندهای که پاسخگوی نیازهای منحصربهفرد خودشان و همچنین مخاطبانشان باشند، استفاده میکنند. رسانهها در اینکه ما چگونه مسائل اجتماعی را برمیسازیم و به آنها واکنش نشان میدهیم، نیرویی حیاتی هستند؛ چگونگی توجه رسانهها به تلاشهای ادعاسازان گوناگون، به شکل گرفتن آنچه گفته میشود، نحوة گفتهشدن آن، اینکه چه کسی آنرا میگوید و زمان گفتهشدن آن، شکل میدهد و همة این موارد تعیینکننده حیاتی این امر که آیا مسئله اجتماعی «بالقوهای» به مسئله اجتماعی «بالفعل» تبدیل بشود یا نه و همچنین مقامات سیاسی، سیاستگذاران و منتخبان عمومی، چگونه به مسائل برساختهشده پاسخ میدهند، هستند.
درحالیکه رابطة رسانهها و مسائل اجتماعی، همچون همیشه، قوی باقیمانده است، جامعهشناسان و سایر تحلیلگران، باید تغییرات اخیر در چشمانداز کلی رسانهها را که میتواند این رابطه را تحت تأثیر قرار دهد، مدنظر داشته باشند (نه الزاماً در نیرویش، بلکه در ماهیتش). در سالهای اخیر، تعدادی از اشکال رسانهای جریان اصلی که بهطور سنتی به مثابه روزنههای اصلی برای تلاشهای ادعاسازانة فعالان مسائل اجتماعی عمل میکردند -برای مثال، برنامههای خبری عصرگاهی شبکههای تلویزیونی اصلی و تعدادی از روزنامهها و نشریههای ملی که زمانی حائز اهمیت بسیار بودند- شاهد افولی کموبیش پرشتاب در تعداد کلی مخاطبان خود (و در میزان وفاداری برخی از آن مخاطبانی که باقیماندهاند) بودهاند، به این صورت که بسیاری از مخاطبان سابق آنها، منابع ]خبری[ راحتتری را یافتهاند (مثل سایتهای خبری اینترنتی یا کانالهای خبری 24 ساعته در تلویزیونهای کابلی و ماهوارهای) که به آنها اجازه میدهد تا آخرین محتواهای خبری را هروقت که بخواهند بهدست آورند. درعینحال، اشکال رسانهای خلاقانهای (مانند چترومهای اینترنتی، بلاگها، پادکستها) پدیدار شدهاند که درآمدهای جدیدی را فراهم میکنند که از طریق آنها، ادعاسازان میتوانند ادعاهای خود را برای مخاطبانی جمعی منتشرکرده و مخاطبانی بیابند که مسیرهایی تازه برای تعامل با آن ادعاها دارند؛ بنابراین، این زمانی است هم برای هیجان و هم برای نگرانی: زمانی برای هیجان، چراکه این تغییرات میتواند جامعهشناسان و سایر تحلیلگران را تشویق کند که ارزیابیهای تجربی مهمی از نیرو و ماهیت رابطه رسانهها و مسائل اجتماعی را برعهده گیرند؛ و زمانی برای نگرانی، چراکه این تغییرات و ابتکارها، پیچیدگیهای جدیدی را برای مصرفکنندگان رسانهها که به چرخش بهسمت رسانهها برای معنادادن به جهان پیرامون خود ادامه میدهند، برای هدایت و جهتدهی عرضه میکند. برایان ای موناهان[15]
همچنین رجوع شود به: مطالبهگری؛ رسانههای جمعی؛ نظریه برساختگرایی اجتماعی
برای مطالعه بیشتر
Best, Joel. 2001. Damned Lies and Statistics: Untangling Numbers from the Media, Politicians, and Activists. Berkeley, CA: University of California Press
Gusfield, Joseph. 1984. The Culture of Public Problems: Drinking-Driving and the Symbolic Order. Chicago: University of Chicago Press
Hilgartner, Stephen and Charles Bosk. 1988. “The Rise and Fall of Social Problems: A Public Arenas Model.” American Journal of Sociology 94:53–78
Loseke, Donileen R. 2003. Thinking About Social Problems: An Introduction to Constructionist Perspectives. 2nd ed. New York: Aldine de Gruyter
Surette, Ray. 2007. Media, Crime, and Criminal Justice: Images, Realities, and Policies. 3rd ed. Belmont, CA: Thomson Wadsworth
Tuchman, Gaye. 1980. Making News: A Study in the Construction of Reality. New York: Free Press
[1] media
[2] catch-all term
[3] community
[4] hard news منظور اخبار جدی و با تأثیر گسترده است، م
[5] infotainment
[6] activists
[7] social problems work
[8] claims makers
[9] problematic
[10] sound bites
straight news [11]: منظور اخباری است که بهطور مستقیم و بدون پیرایش، به واقعیتها میپردازد (م).
[12] celebrities
media conglomeration [13]: منظور شرکتی است که مالک تعداد زیادی شرکت رسانهای تلویزیونی، رادیویی و غیره است (م).
[14] claims making
[15] Brian A. Monahan