داغ
داغ [1]هرگونه شاخص اجتماعی است که به انحراف از هنجار اشاره دارد. داغ میتواند خصلتی باشد که مردم جامعه، آنرا نپذیرفتنی یا نامطلوب یا نشانهای از مخالفتِ مبتنی بر باورها، ایدهها، رفتارها یا حتی ویژگیهای شخصی نامطلوب میانگارند. هریک از جوامع، امر پذیرفتنی یا «بهنجار» خاص خود را تعیین میکند. هرچیزی که از امر پذیرفتنی منحرف میشود، داغ میخورد. آنچه ممکن است در جامعه یا اجتماعی خاص در برهة خاصی از زمان، داغ محسوب شود، ممکن است در مکان و زمان دیگر خصلتی پذیرفتنی باشد. گاهی داغ خوردهها را کجرو میانگارند؛ زیرا داغهای آنان ممکن است آنها را از آنچه هنجارهای اجتماعی انگاشته میشود، منحرف سازند.
داغها اغلب بر نژاد، قومیت، فرهنگ، منزلت اجتماعی و اقتصادی، جنسیت، گرایش جنسی، دین و حتی تحصیلات استوارند. برای مثال، در ایالات متحده اقلیتهای نژادی/قومی، افراد متعلق به فرهنگهای غیرغربی، طبقة فقیر و/یا کارگر، زنان، همجنسگرایان، مسیحیان غیرپروتستان و افرادی که تحصیلاتشان زیر سطح دانشگاه است، احتمال داغخوردگیشان بیشتر است. ظاهر فیزیکی، اغلب به ساختن فرضهایی در مورد افراد میانجامد. داغها حتی ممکن است بر پایۀ ویژگیهای جسمانی، مانند رنگ پوست و چشم و مو؛ حالت مو؛ اندازه و نوع بدن و قد استوار باشد. اغلب افرادی که پوست و چشمان تیرهتر، موی تیرۀ ناصاف، اضافه وزن (یا گاهی حتی کمبود وزن) و قد بیشازحد بلند یا کوتاه دارند، جملگی مستعد داغ خوردناند و این امر در مورد افراد دارای کمتوانی جسمی و ذهنی نیز صادق است. مهمتر از همه اینکه، فهم و برداشتها از داغ برساختۀ جامعهاند. ویژگیهای داغزننده بسته به زمان و/یا مکان تغییر میکنند. برای مثال، 200 سال پیش در غرب جهان، یک مرد سفیدپوست برنزه و عضلانی ناخوشایند انگاشته میشد؛ زیرا پیکر برنزه و عضلانی او به این واقعیت اشاره داشت که او احتمالاً جزء طبقة کارگر، دهقان یا کسی که کار یدی میکند، است.
شاخصههای هویت و/یا خصلتهای فیزیکی نیز در کنار رفتارها، باورها و حتی وابستگیهای سیاسی داغ خوردهاند. برای مثال، رفتار مجرمانه یا کجروانه و حتی برخی ناخوشیها یا بیماریها، مستعد داغخوردناند. افرادی که نظامهای اعتقادیشان با نظام اعتقادی گروه مسلط فرق دارد، در معرض ریشخند و داغخوردگی هستند، رخدادی که هواخواهان کمونیسم در امریکای دهة 1950 تجربهاش کردند.
احتمالاً شناختهشدهترین کار در باب داغها، در علوم اجتماعی کتاب داغ: یادداشت هایی در باب مدیریت هویت تضییعشده[2] نوشتۀ اروینگ گافمن است. داغ که نخستینبار در سال 1963 منتشر شد، تجربههای فرد و جامعه را هنگامی که شخصی به دلایلی «بهنجار» انگاشته نمیشود، میکاود. به گفتة گافمن، سه نوع داغ وجود دارد. نخستین نوع داغ، سرشتی جسمی دارد؛ این داغ شامل کژاندامیهایی چون نقص عضو یا معلولیت جسمی آشکار است. دومین نوع داغ، بر ایدهها یا باورها مبتنی است؛ مصادیق این نوع داغ فراواناند از همجنسگرایی گرفته تا باورهای سیاسی. بنا به توصیف گافمن، آخرین نوع داغ، مسائل مرتبط با خانواده و تبار را دربرمیگیرد. این داغها به دین، کاست و نژاد -چیزهایی که از نسلی به نسل بعد میرسد- مربوطاند.
گافمن برآن است که شکلگیری داغ دربارۀ یک فرد، ممکن است تا حدودی برای کسانی که داغ را در مورد گروههای مختلف بهکار میگیرند، سودمند باشد؛ زیرا داغ، آنها را بهلحاظ روانی از این ایده که خود ممکن است به آسانی به صفات داغزننده متصف شوند، مصون میدارد. گافمن برآن است که ما در پی راهی برای سرزنش فرد داغخوردهایم و این کار، طرز رفتار داغنخوردگان با او را توجیه میکند.
بیماری ایدز نمونهای از این قضیه است که در اوایل دهة 1980 رخ داد و تا به امروز همچنان باقی مانده. وقتی ایدز -بیماری که بر اثر تضعیف دستگاه ایمنی بدن بهوسیلۀ ویروس اچ.آی.وی و بیدفاع شدن بدن در برابر عفونت بهوجود میآید- برای نخستینبار کشف شد، بهشدت داغ خورد. نشانههای ایدز در آغاز در میان مردان همجنسگرا کشف شد و به همین سبب نام «سندرم نقص ایمنی مرتبط با مردان همجنس (گریدز)»[3] را روی آن گذاشتند. پس از آنکه دگرجنسگرایان گریدز به ایدز مبتلا شدند، به «سندرم نقص ایمنی اکتسابی»[4] تغییر نام داد. بااینحال، در اندک زمانی معلوم شد که معتادان هروئین، کارگران جنسی و سایر گروههای کجرو نیز بهدلیل افزایش رفتارهای خطرزایی که متضمن آمیزش مایعات بدنی است، در حال مبتلا شدناند، بهجز بیماران هموفیلی و نوزادان زادهشده از مادران آلوده به اچ.آی.وی. ایدز با مردم حاشیهنشین پیوند خورد و بدینترتیب به بیماری داغخورده بدل شد. از آنجا که عدهای خود را در معرض خطر آلودگی به اچ.آی.وی نمیانگاشتند، چون نه همجنسگرا بودن و نه معتاد، میزان آلودگی به اچ.آی.وی در میان معتادان غیرتزریقی افزایش یافت.
رابطة میان داغخوردگان و جامعه، در کاوش معنای احتمالی یک داغ، اهمیت دارد. داغها پیوسته در تبعیض و پیشداوریها دخیل بودهاند. واکنشهای جامعه به داغها، به شکلی باورنکردنی بر فرد داغخورده اثر منفی دارند. داغها از تهدیدی که گمان میشود فرد ممکن است برای دیگران داشته باشد، تأثیر میپذیرند. در نتیجۀ ارزشزدایی از ویژگی فرد داغخورده، وی با عوامل استرسزای زیادی مواجه میشود. پیشداوری و تبعیضی که در نتیجة داغخوردگی گریبان افراد را میگیرد، سطح استرسشان را بالا میبرد و ممکن است بر هرچیزی، از محل زندگی تا محل تحصیل و کارشان اثر گذارد. این امر میتواند بر خودپنداشت فرد داغخورده نیز اثر منفی داشته باشد. آنها ممکن است از خود ارزشزدایی کنند یا خود را بیارزش یا غیرجذاب بیانگارند و این امر بهویژه در سنین نوجوانی، یعنی زمانی که خودپنداره بهشدت بر پذیرش دیگران متکی است، مشکلآفرین میشود. گرچه عالمان اجتماعی بر اثری که داغ بر فرد دارد تمرکز میکنند، آنها بیشتر نگران اثری هستند که داغ بر جامعه دارد. داغها اغلب بر باورهای کلیشهای افراد دربارۀ داغخوردگان مبتنی است. تبعیضی که افراد در نتیجۀ داغخوردگیشان تجربهاش میکنند، دلالتهای جامعهای گستردۀ بسیاری دارد. نژادپرستی و خطمشیهای اجتماعی نژادپرستانه، مانند آنهایی که پس از جنگ داخلی در جنوب ایالات متحده وجود داشت (برای مثال، جیو کرو[5] و ایدۀ «جدا اما برابر»)، میان سیاهپوستان (و سایر رنگینپوستان) و سفیدها نوعی جدایی قانونی برقرار کرد. امروز، رنگینپوستان همچنان با تبعیض شغلی و سکونتگاهی و حتی آزار مواجهاند.
و نیز ببینید: پیوند افتراقی؛ تبعیض؛ سپربلاکردن؛ طرد اجتماعی؛ کلیشهسازی؛ عوامل استرسزا؛ قربانیشدن
بیشتر بخوانید
- Goffman, Erving. 1963. Stigma: Notes on the Management of Spoiled Identity. New York: Simon & Schuster
- Link, Bruce G. and Jo C. Phelan. 2001. “Conceptualizing Stigma.” Annual Review of Sociology 27:363–85
- Miller, Carol T. and Cheryl R. Kaiser. 2001. “A Theoretical Perspective on Coping with Stigma.” Journal of Social Issues 57(1):73–92
[1] stigma
[2] Stigma: Notes on the Management of Spoiled Identity
[3] gay-related immune deficiency syndrome
[4] acquired immune deficiency syndrome
[5] Jim Crow