تقسیم کار

تقسیم کار[1]

  تقسیم کار عبارت است از تقسیم وظایف شغلی بین گروه‌های اجتماعی، بر اساس ویژگی‌های جمعیت‌شناختی‌ای چون نژاد، جنس، سن، و طبقهٔ اجتماعی. کارل مارکس در پاسخ به این استدلال آدام اسمیت اقتصاددان، که تقسیم کار به افزایش ثروت برای همگان خواهد انجامید، مدعی شد بهره‌کشی از طبقات کارگر به بیگانگی و انقلاب می‌انجامد. به گفتهٔ مارکس، بورژوازی ارزش اضافی[2] را از پرولتاریا می‌گیرد تا سودآوری خود را افزایش دهد و قدرتش را حفظ کند.

  امیل دورکیم باور داشت این تقسیم‌بندی کار برای حفظ نظم اجتماعی-اخلاقی و انسجام میان همۀ گروه‌های اجتماعی ضروری است. دورکیم مدعی بود در جوامع ساده که تنوع فرهنگی اندکی دارند، تقسیم کار نشان‌دهندهٔ همبستگی مکانیکی[3] است. همبستگی مکانیکی معرف شکلی از تقسیم کار است که در آن افراد وظایف یکسانی را انجام می‌دهند و جامعه را به‌آرامی پیش می‌برند. در جوامع پیشرفته‌تر، لازم است کارها مطابق با همبستگی ارگانیک[4] تقسیم شود. این بدان‌معنی است که کارگران به انجام وظایفی تخصصی می‌پردازند تا اجتماعشان مانند اندام‌های بدن انسان به‌درستی عمل کند.

 فردریک وینسلو تیلِر، پیشگام مدیریت علمی، استدلال کرد کار باید تا خردترین اجزای آن شکسته شود تا بهره‌وری به بیشترین حد ممکن برسد. تیلور ورزه‌های تولیدی را با ساده‌سازی وظایف شغلی دگرگون کرد و کنترل فرآیند کار را در دست مدیران قرار داد و الگویی برای تولید را ایجاد کرد که الهام‌بخش هنری فورد در ایجاد خط مونتاژ بود.  

هزاران سال، کار بر اساس ویژگی‌های جمعیت‌شناختی تقسیم می‌شد. زنان و غیرسفیدپوستان را از قدیم از ورود به حرفه‌های خاص منع می‌کردند. نوشتارگان جامعه‌شناختی، تقسیم کار جنسی، و این را که این نوع تقسیم کار چگونه به‌نفع مردان عمل می‌کند، بررسی کرده‌اند. این نوشتارگان جداسازی جنسی در محیط کار و این را که چرا از زنان و مردان انتظار می‌رود در قبال کارهای بی‌مزد خانه به‌شکلی متفاوت عمل کنند، می‌کاوند. روث میلکمن[5] زیربنای فرهنگی این تقسیم جنسی کار را برجسته ساخته است؛ فرآیندی که می‌تواند مطابق با تمایلات اقتصادی کارگران و مدیران مرد به سرعت تغییر کند.

  آخرین مؤلفۀ تقسیم کار تمایز میان بخش‌های اقتصاد و خصوصاً بخش‌های تولید و خدمات است. درحالی‌که برخی استدلال می‌کنند کشورهای توسعه‌یافته در آستانۀ ورود به عصر تولید پساصنعتی‌اند که پیرامون خدمات می‌گردد، دیگران بر این نکته انگشت می‌گذارند که ما صرفاً شاهد ظهور شکل جدید و پیچیده‌تری از تقسیم کار جهانی‌ایم.

و نیز ببینید: تبعیض؛ مدیریت علمی؛ جداسازی جنسیتی؛ تیلوریسم.

بیشتر بخوانید

Durkheim, Émile. [1893] (1997). The Division of Labor in Society,New York: Free Press.

Milkman, Ruth (1987). Gender at Work: The Dynamics of Job Segregation by Sex during World War II. Urbana, IL: University of Illinois Press.

Reskin, Barbara (1984). Gender at Work: Perspectives on Occupational Segregation and Comparable Worth, Washington, DC: Women’s Research and Education Institute of the Congressional Caucus for Women’s Issues.

Taylor, Frederick Winslow. [1911] (1998). The Principles of Scientific Management, Mineola, NY: Dover.

Tucker, Robert, ed. (1978). The Marx-Engels Reader, New York: Norton.

  
 
[1] division of labor      

[2] surplus value

 [3] mechanical solidarity

[4] organic solidarity

 [5] Ruth Milkman

  

  

   

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید