پلیسیسازی اجتماعی
پلیسیسازی اجتماعی[1] که برخاسته از سنت سازماندهی محلی نیروهای پلیس در امریکاست، نوعی فلسفه مدیریت پلیس است که بر همکاری و همدلی بین نیروهای پلیس محلی و اجتماعها تمرکز میکند. این نوع پلیسیسازی، شامل اقدامات پلیسی آشکار، مانند گشت پیاده یا سواره و تعامل با اعضای اجتماع خارج از رویدادهای اضطراری، تصادفهای اتومبیل یا جنایت است. همچنین، این رویکرد به شکل قابل ملاحظه گفتوگوی بین نمایندگان پلیس و سازمانهای محلی را تشویق میکند و گاهی تا جایی پیش میرود که مشوقهایی به افسران گشت پیشنهاد میشود تا در میان جماعتهایی که آنها کار میکنند، زندگی کنند. بر اساس این ایده که پلیس و عامه مردم باید تا حد ممکن یکدیگر را بشناسند تا بتوانند مؤثر باشند، پلیسیسازی اجتماعی در اواخر دهة 1990 میلادی، به واژهای محبوب تبدیل شد. گرچه، گاهی این رویکرد سبب استیصال افسران پلیس میشود، زیرا تصور میکنند که بیشتر سبک باشد تا ماهیت و در وقتهای دیگر در تناقض با ایده پلیسیسازی با «خطمشیهای نابردبارانه » قرار میگیرد، درواقع تصور میشود پلیسیسازی اجتماعی، در شرایط درست، کیفیت زندگی را بهبود میبخشد. امروزه، پلیسیسازی اجتماعی، بهدلیل محدودیتهای بودجه و اجبارهای ناشی از امنیت داخلی، در معرض خطر قرار دارد.
نمونههای کوششهای پلیسیسازی اجتماعی، شامل نمایندگی پلیس در نشستهای نظارت بر ناحیه[2] و در سازمانهای مدنی؛ همکاریهای پلیس با جوانان در لیگهای ورزشکاران یا باشگاههای اکتشاف[3]؛ حضور پلیس در نشستهای آموزش در مدارس دربارة آموزش در مورد مواد مخدر، خشونت و سوءاستفاده و گشتهای پیاده است که هم به پلیس و هم به عامه مردم، این فرصت را میدهد تا به شکل غیررسمی با هم تعامل کنند. گذشته از این، بیشتر برنامههای پلیسیسازی اجتماعی با اصلاحات اساسی، مانند هیئتهای بررسی مدنی و پاسخگویی دربارة سطح مناطق مختلف از نظر کیفیت مسائل زندگی مترادف دانسته میشود.
در سال 1967، کمیسیون اعمال قانون و اجرای عدالت ریاستجمهوری، گزارشی را تولید کرد که ازجمله، «پلیسیسازی گروهی» را پیشنهاد کرد. این ایده که به دنبال شورشهای انجامشده در شهرهای امریکا علیه ادارههای پلیس شهری طرح شد، از نیروهای پلیس میخواست تا از مسائل اجتماعی، اطلاعات بیشتری کسب کنند و نسبت به نگرانیهای آنها حساس باشند. مجموعههایی از مطالعات دربارة افزایش گشت پیاده در دهة 1970، سبب انجام مطالعهای تأثیرگذار دربارة روابط پلیس و اجتماع شد که در سال 1981 در نیویورک، نیوجرسی، برگزار شد که بر این موضوع متمرکز شده بود که اکنون چه تلقی از فرمانهای عمده پلیسیسازی اجتماعی وجود دارد. این مطالعه، مدعی شد که گرچه افزایش گشتهای پیاده و تعاملهای روزمره بین افسران پلیس و اعضای اجتماع سبب افزایش جرم نشد، اما سبب شد که افراد نسبت به اجتماع خود و پلیس احساس بهتری داشته باشند و عموماً از جرایم خیابانی تصادفی چندان نترسند.
پس از چندین مطالعه دربارة اصلاح پلیس اجتماع-محور، گزارشی در سال 1987، دربارة برنامههای پلیسیسازی اجتماعی اصلاحات قابل توجهی را در مدیریت و سازمان پلیس ترسیم کرد و دریافت که این برنامهها بسیار موفقیتآمیز بودهاند. پس از انتشار گزارش و کنفرانس همراه آن در ریسین، ویسکانسین، در همان سال بود که سیاستسازی اجتماعی به منزله پارادایم اصلاح پلیس، توسعه پیدا کرد. اوج شناسایی عمومی این حرکت، وعده کارزار ویلیام کلینتون برای حمایت مالی از 100 هزار افسر پلیس، برای برنامههای پلیسیسازی اجتماعی بوده است. در طی دهة 1990، سیاسیسازی اجتماعی همچنان مفهومی بسیار رایج، هم درون سازمانهای پلیس و هم در بحثهای عمومی، دربارة پلیسیسازی بوده است.
اما بهدنبال حملات 11 سپتامبر، پلیسیسازی اجتماعی، بهطور عمده در تخیل عمومی با پلیس به منزله «اولین واکنشگر» شکل گرفته است که برای حمایت از اجتماع در برابر حملات تروریستی، واکنش نشان دادند و با اداره امنیت داخلی همکاری نزدیکی دارد. بهعلاوه، گرچه گاهی تصور میشود پلیسیسازی اجتماعی مثبت است، اما لزوماً اینگونه نیست. فعالیتهای این نوع پلیس، بیشتر نخستین اداره پلیسی هستند که با کاهش درآمد و افزایش مسئولیت برای «جنگ علیه ترور» سروکار دارند.
گرچه این اصلاح گاهی همراه با یکدیگر بهکار میروند، اما اصلاحات پلیسیسازی اجتماعی نباید با فلسفه پلیس به شکل «بدون مدارا» اشتباه گرفته شود که طی آن، نیروهای پلیس مرتکبان جرایم کوچکی مانند وندالیسم، تجاوز و فرار از مسئولیت را به منظور حفظ نظم عمومی دستگیر میکنند. گرچه پلیسیسازی بدون مدارا بر دانش اجتماعی تمرکز کرده است، اما اطلاعات بیشتر از برنامههای جغرافیایی پیچیده رایانهای میآیند که جرایم را دنبال میکنند و نه ادراکات اجتماعی از مسائل جرم. بهعلاوه، پلیسیسازی اجتماعی به تصمیمگیری پلیسی مهمی نیاز دارد که پلیس دستگیری-محور و بدون مدارا نمیتواند آنرا برآورده کند. درواقع، برخی از جنبه های مناقشهبرانگیز پلیسیسازی بدون مدارا، مانند ایست و بازرسی بدنی، باورهای اجتماعی فعالیتهای پلیسی را کمرنگ میکند. همچنین، بسیاری از منتقدان تاکتیکهای بدون مدارا را به بیرحمی پلیس مرتبط میکنند. برای مثال، نیروی پلیس نیویورک، پیش از 11 سپتامبر 2001، بهطور کامل در پلیسیسازی بدون مدرا محصور و پنج تحقیق دولت فدرال دربارة آن، انجام و یک پرونده حقوقی علیه آنها مطرح شده بود.
گرچه پلیسیسازی اجتماعی توسط دستورات امنیت داخلی به چالش کشیده شده است، اما هیچ مطالعهای تاکنون نتوانسته توان بالقوه فوقالعاده آنرا در سطح محلهای زیر سؤال ببرد و در سرتاسر ایالات متحده همچنان محبوب است. درواقع، پردیسهای دانشگاهی، بخشی از موفقترین جایگاههای فعالیتهای پلیسیسازی اجتماعی است که در آنجا پلیس پردیس با دانشگاهها و دانشجویان آنها هم به منظور واکنش به جرم و آگاهانیدن دانشجویان از اعتیاد به مواد مخدر، سوءاستفاده در محیط خانه و خشونت جنسی، به شکلی نزدیک همکاری میکنند. طی 15 سال گذشته، پردیسهای دانشگاهی، شاهد افزایش گزارش تجاوز جنسی بودهاند که تصور میشود تا حدودی علت آن، کوششهای پلیس در پردیسها به منظور زدودن شرم ناشی از قربانیشدن است و همچنین با جمعیت دانشجویان نیز ارتباط برقرار میکند.
استیسی کی. مکگولدریک[4]
و نیز ببینید: جرم؛ پلیس؛ پلیسیسازی راهبردی؛ شک معقول؛ ترورگری و رویکردهای پادترورگری؛ خطمشیهای نابردبارانه
بیشتر بخوانید:
Greene, Jack R. and Stephen D. Mastrofski. 1991.Community Policing: Rhetoric or Reality.New York: Praeger
Manning, Peter K. 2006. “Transformation: The Emergent Growth of Cooperation amongst Police Agencies”
Pp. 203–230 in Uniform Behavior: Police Localism and National Politics, edited by S. K. McGoldrick and A. McArdle. New York: Palgrave Macmillan
Oliver, Willard M. 2006. “The Fourth Era of Policing: Homeland Security.” International Review of Law, Computers and Technology 20:49–62
Thatcher, David. 2005. “The Local Role in Homeland Security.” Law and Society Review 139: 636–76. Greene, Jack R. and Stephen D. Mastrofski. 1991
Community Policing: Rhetoric or Reality.New York: Praeger
Manning, Peter K. 2006. “Transformation: The Emergent Growth of Cooperation amongst Police Agencies”
Pp. 203–230 in Uniform Behavior: Police Localism and National Politics, edited by S. K. McGoldrick and A. McArdle. New York: Palgrave Macmillan
Oliver, Willard M. 2006. “The Fourth Era of Policing: Homeland Security.” International Review of Law, Computers and Technology 20:49–62
Thatcher, David. 2005. “The Local Role in Homeland Security.” Law and Society Review 139: 636–76
[1] . Policing, Community
[2] . Neighborhood Watch
[3] . Explorer Clubs
[4] . Stacy K. McGoldrick