پلیس

 نیروهای پلیس[1]  ، سازمان‌های دولتی هستند که بخشی از دولت -محلی، کشور، ایالت یا فدرال- این اختیار را به آن‌ها داده تا از طریق ابزارهای قانونی، اجبار یا استفاده از زور، نظم اجتماعی را حفظ کنند. پلیس به منزله بازوی اجرایی دستگاه قضایی عمل می کند و شامل پلیس، نظام قضایی و اقدامات اصلاحی است.

  برخلاف بسیاری از کشورها، در امریکا نیروهای پلیس متمرکز وجود دارند. به‌واسطه محلی‌گرایی که نیروهای پلیس امریکا را از زمان تکوین آن‌ها از هم متمایز کرده‌اند، شهرداری‌ها و فرماندهان پلیس در شکل‌دادن به فعالیت‌های پلیس، نقش اساسی داشته اند که سبب ایجاد نیروهای پلیس در مکان‌های مختلف شده و اغلب از یکدیگر بسیار متفاوت هستند. میراث برجای مانده به شکل سازمان غیرمتمرکز پلیس و عدم هماهنگی میان پلیس ناحیه، بخش و ایالت و اداره تحقیقات فدرال امریکا (اف‌.بی.آی) و پلیس ایالتی و بازرسی محرمانه[2]، به منزله یک مسئله در گزارش کمیسیون یازده سپتامبر[3] بیان شد که نتیجه ایجاد وزارت امنیت داخلی برای هماهنگی با اداره‌های پلیس محلی بود و سبب شد تا اداره امنیت داخلی برای هماهنگی با اداره‌های پلیس داخلی شکل بگیرد، گرچه میزان اختیارات آن نسبت به پلیس محلی، هنوز تعریف نشده است.

گرچه هنوز بسیاری از کتاب‌های درسی، زمان تشکیل نخستین نیروهای پلیس امریکا را در اواسط قرن هجدهم در شهرهای شمالی ذکر کرده‌اند، اما بسیاری از پژوهشگران مطالعات پلیس، ظهور نخستین نیروهای پلیس را در شهرهای جنوبی و حدود آغاز قرن نوزدهم بیان می‌کنند. این نیروها که بیشتر سواره‌نظام بودند و در برخی شهرها در خوابگاه زندگی می‌کردند، افرادی حقوق‌بگیر و غیرنظامی بودند که با هدف مهار جمعیت بردگان در شهرها ایجاد شدند. وظایف آنان عبارت بود از: بازرسی جواز عبورومرور برده‌ها که به آنان امکان می‌داد تا بیرون از خانه و در خیابان حضور داشته باشند، جست‌وجو برای برده‌های فراری و نظارت بر جمعیت آزاد امریکاییان آفریقایی‌تبار و ممانعت از گردهمایی یا تعامل آنان با برده‌ها؛ اما به دلیل اینکه این نیروها از صلاحیت قضایی برای دستگیری ساکنان شهرها برخوردار بودند و این کار را انجام می‌دادند و با دادگاه‌ها تعامل داشتند، آن‌ها بنا به تعریف نیروهای پلیس محسوب می‌شدند و بنابراین تاریخ منشأ نیروهای پلیس در امریکا، به سال‌های نخست قرن نوزدهم و از نظر جغرافیایی به شهرهای جنوبی و نه شهرهای شمالی برمی‌گردد.

 بوستون و نیویورک، به ترتیب، نیروهای پلیس را طی سال‌های 1838 و 1844 ایجاد کردند و این کار به‌دلیل فشار جماعت‌های محلی، با هدف ایجاد نظم بیشتر در دوران ناآرامی‌های مدنی صورت گرفت. در اواخر قرن نوزدهم، تقریباً در همه نواحی شهری، نیروهای پلیس وجود داشت و نیروهای پلیس ایالتی که در سال 1905 در پنسیلوانیا تشکیل شد (که نیروی پلیس ایالتی خود را در واکنش به ناآرامی ناشی از اعتصاب بزرگ آنتراسیت[4] شکل داد)، خدمت خود را در نواحی شهری آغاز کردند. در آغاز جنگ جهانی دوم، در همه ایالت‌ها، نیروهای پلیس وجود داشت.

عدم تداوم شکل‌گیری نیروهای پلیس، نشانگر رایج‌ترین ویژگی پلیسی‌سازی در امریکاست، یعنی تاریخ خودمختاری و سازمان محلی، آن که صرفاً اخیراً شروع به تغییر کرده است. از اواسط تا اواخر قرن نوزدهم، نیروهای پلیس شهری با احزاب و دستگاه‌های محلی به‌شدت پیوند خورده‌اند. در بسیاری از شهرهای بزرگ‌تر، همانند سان‌فرانسیسکو، نیویورک و نیواورلئان، شدت پیوند نیروهای پلیس با احزاب سیاسی به اندازه‌ای بود که اگر حزب مورد حمایت آنان، اکثریت خود را در شورای شهر از دست می‌داد، اداره پلیس پاکسازی می‌شد و افسران جدیدی به‌کار گماشته می‌شدند که به حزب حاکم وفادار باشند؛ بنابراین، استخدام در پلیس، به پیوندهای سیاسی مرتبط بود و تقریباً هیچ نوع آموزش رسمی یا فرایند کارآموزی جدی وجود نداشت. اگر این موضوع را با این واقعیت‌ها ترکیب کنیم که هیچ‌نوع برگه رأی مخفی چاپ‌شده وجود نداشت و اینکه افسران پلیس بر انتخابات نظارت داشتند، می‌توان به منشأ خشونت حاکم در بسیای از شهرهای بزرگ در روز انتخابات پی‌برد.

 ازجمله درخواست‌های بسیاری که برای اصلاح پلیس طی عصر رشد[5] (دهة 1890 تا دهة 1920) ارائه شد، تقاضا برای جداسازی نیروهای پلیس محلی از دستگاه‌های سیاسی بود. رشدگرایان خواستار این بودند که افسران پلیس در یک نظام درخواست و آموزش قرار بگیرند و افزایش حقوق و ترفیع آنان بر اساس آزمون‌های سنجش استحقاق باشد. شاید برجسته‌ترین نمونه قهرمانان این نوع حرفه‌ای‌گرایی، آگوست ولمر[6] (1876-1955)، نخستین رئیس‌پلیس برکلی بود که دانشگاه کالیفرنیا در برکلی را قانع کرد تا نخستین رشته عدالت جنایی را ارائه کند و متعاقب آن، خود وی در آنجا تدریس کرد. وی که به‌عنوان «پدر اعمال قانون مدرن» شناخته می‌شود، نخستین فردی بود که نیروی گشت موتوری و دوچرخه‌سوار را شکل داد، آکادمی پلیس تأسیس و کسب درجه­های دانشگاهی برای افسران پلیس را الزامی کرد. همچنین، وی نخستین افسران پلیس زن را استخدام کرده و به‌دلیل حمایت از افسران سیاه‌پوست مشهور است. پس از عصر رشد، درحالی‌که هنوز گاهی نیروهای پلیس شهری، در فساد و بی‌رحمی غوطه‌ور بودند، سطح ارتباط آن‌ها با سیاستمداران محلی همانند گذشته نبود. ارزش «حرفه‌ای‌شدن» در پلیس، به یکی از ویژگی‌های اصلی نیروهای پلیس در عصر حاضر تبدیل شد و نمایانگر انجام اصلاحات در پلیس در سرتاسر قرن بیستم است. 

شورش‌هایی که شهرهای امریکا را در اواسط قرن بیستم به ستوه آورده بود -که تقریباً جرقه آن‌ها به‌واسطه بی‌رحمی‌های پلیس زده شده بود- به چالشی جدی برای مشروعیت نیروهای پلیس محلی تبدیل شد. درنتیجه این ناآرامی‌ها، کمیسیون اجرای قانون و اجرای عدالت ریاست‌جمهوری، در گزارش خود در سال 1967، بسط «پلیسی‌شدن تیمی»[7] را پیشنهاد کرد. این مفهوم که طی دهة 1980 و دهة 1990به «پلیس اجتماعی»[8] تبدیل شد، در پی هماهنگی بیشتر میان پلیس و اجتماع و نظارت شهروندان بر کنش‌های پلیس، به‌ویژه هنگام تحقیق درباره موارد مربوط به خشونت پلیس بود. امروزه، تأکید بر روابط نزدیک میان پلیس و جماعت‌های ملی و مشارکت مدنی همچنان رواج دارد؛ اما الزام‌های رفتار پلیسی بر اساس سیاست کمترین تسامح که طی دهة 1990 ظاهر شد (و در آن نیروهای پلیس «دستگیری‌محور» هستند و بر آگاهی عمیق از نقاط اصلی جرایم محلی تمرکز می‌کنند و افراد را به‌دلیل جرم‌های کوچک، به امید جلوگیری از ارتکاب به جرایم بزرگ، دستگیر می‌کنند)، می‌تواند روابط پلیس و اجتماع را تضعیف کرده و گاهی با پلیس اجتماعی در تعارض باشد.

  درواقع، تنش‌ها و خشونت بین نیروهای پلیس محلی و اجتماع‌هایی که بر آن‌ها نظارت می‌کنند، از مدت‌ها پیش، یکی از خصیصه‌های نیروهای پلیس در امریکا به‌شمار می‌رود. فساد، بی‌رحمی و نژادپرستی نیروهای پلیس، یکی از رایج‌ترین شکایت‌های صورت‌گرفته درباره رفتار پلیس بوده است. بیشتر برآشفتگی شهروندان، عامل محرک اصلاحات اساسی در نیروهای پلیس بود. طی قرن بیستم، کمیسیون‌های مختلفی برای مطالعه مشکلات پلیس و پیشنهاد انجام تغییرها شکل گرفتند. به‌علاوه، دعاوی فدرال به یکی از عوامل اساسی اصلاحات در پلیس تبدیل شده که طی آن، انجام برخی تغییرها در سازمان‌های پلیس یا آموزش، به منزله بخشی از ختم دعوی تلقی می‌شود.

پس از حوادث یازدهم سپتامبر 2001، دولت فدرال، اداره امنیت داخلی را توسعه داد. این نهاد که به منزله یک دستگاه فراگیر بر همه انواع تهدید علیه ایالت متحده نظارت دارد، خواه بلایای طبیعی و خواه حمله، دلالت‌های مهمی برای نیروهای پلیس محلی دارد. این نفوذ دوسویه است؛ نخست، اداره امنیت داخلی منابع مالی را در اختیار اداره‌های پلیس محلی و دولت‌های ایالتی قرار می‌دهد تا تجهیزات و نیروهای ضروری برای آمادگی در مواقع اضطراری را به خدمت بگیرند؛ دوم، این اداره راهکارهای مقابله با حملات تروریستی را به نیروهای محلی پلیس آموزش می‌دهد. گرچه، دستورهای اداره امنیت داخلی در ارتباط با هر دوی این شرایط مناقشه‌برانگیز است، اما نخست، افرادی که نگران آزادی‌های مدنی هستند، نگرانند که درخواست از نیروهای پلیس برای جمع آوری اطلاعات محرمانه به‌جای «نشان‌دادن واکنش» به جرم یا بی‌نظمی، به‌طور بالقوه بتواند ماهیت پلیس را به‌دلیل درخواست از پلیس برای جاسوسی علیه شهروندان، تغییر دهد؛ دوم، اداره امنیت داخلی که به شکل فدرالی سازمان‌دهی شده است، ارزش مشارکت شهروندان محلی در پلیس یا حتی توانایی بیان نگرانی نسبت به کنش‌های پلیس را وقتی صلاحیت قضایی در حد دولت فدرال است، به پرسش می‌کشد. اما در بیشتر موارد، ساختار و اقدامات مجاز اداره پلیس داخلی، همچنان در حال ‌توسعه بوده و تغییرات بلندمدتی که این نهاد ایجاد خواهد کرد، درحال‌حاضر همچنان نامعین است.

  استیسی کی. مک­گولدریک[9]

  و نیز ببینید: حقوق مدنی؛ کنترل جرم در اجتماع؛ جرم؛ قانون میهن‌پرستی؛ تنش پلیس؛ پلیسی‌سازی اجتماعی؛ پلیسی‌سازی راهبردی؛ ترورگری و رویکردهای پادترورگری؛ تروریسم؛ ترورگری و تجسس داخلی

بیشتر بخوانید:

McArdle, Andrea. 2006. “Policing after September 11: Federal Local Collaboration and the Implications for Police-Community Relations.” Pp. 177–202 in Uniform Behavior: Police Localism and National Politics,edited by S. K. McGoldrick and A. McArdle. New York:

Palgrave Macmillan

Miller, Wilbur R. 1999. Cops and Bobbies: Police Authority in New York and London 1830–1870.Columbus, OH: Ohio State University Press

Rousey, Dennis C. 1996. Policing the Southern City: New Orleans 1805–1889.Baton Rouge, LA: Louisiana State University Press

Vollmer, August. 1971. The Police and Modern Society. Montclair, NJ: Patterson & Smith

 [1] .police

[2] . Secret Service

[3] . The 9/11 Commission Report

 [4] . Great Anthracite Strike

[5] . Progressive Era

  [6] . August Vollmer

 [7] . team policing

[8] . community policing

 [9] . Stacy K. McGoldrick

 

 

  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید