بلاگردانی

  مفصل‌ترین تعاریف دربارة بلاگردانی[1] را باید در نوشتارگان راجع به پیش‌داوری میان‌گروهی، خانواده‌درمانی و گروه‌درمانی یافت. بلاگردانی ممکن است به وضعیتی اشاره داشته باشد که در آن خشم و ناکامی که نسبت به شخصی خاص احساس می‌شود، به شخصی دیگر که اغلب از شخص ناکامی‌آور کم‌قدرت‌تر است، افکنده شود. در نیمۀ نخست سدۀ بیستم، روان‌شناسان اجتماعی تلاش کردند از این ایده (که به «فرافکنی»[2] هم معروف است) برای تبیین پیش‌داوری میان‌گروهی استفاده کنند، اما ثابت شد که این رویکرد تحلیلی برای تبیین پیچیدگی‌های پیش‌داوری، زیاده ساده‌انگارانه است. بااین‌حال، بلاگردانی در نوشتارگان خانواده‌درمانی و گروه‌درمانی، مفهومی کامل‌تر است. شالودۀ این کارها، معمولاً تفکر روانکاوانه و سیستمی است که بر مورد پژوهی‌های درمانگاهی مبتنی هستند. یکی‌انگاری فرافکنانه[3] (مفهومی روانکاوانه)، زمانی رخ می‌دهد که رفته‌رفته چنین تصور شود که شخصی که احساسات منفی روی او افکنده می‌شود، درواقع این خصلت‌ها یا احساس‌های دردسرساز را دارد. برای مثال، دیگران ممکن است کم‌کم آن فرد را شخصی تندخو یا ناکام بیانگارند. مثلث‌سازی[4] (مفهومی سیستمی) وقتی رخ می‌دهد که رابطۀ میان دو فرد یا دو گروه، به‌دلیل تضادی ناگفته در معرض خطر گسست قرار می‌گیرد. یکی از طرفین یا هر دو، برای تحکیم رابطه شخص یا گروه سومی را به‌کار گیرند. آن‌ها تا زمانی که تضاد اصلی به‌صورت مستقیم برطرف نشده، این کار را با افکندن احساسات آزار دهنده روی این شخص یا گروه انجام می‌دهند؛ بنابراین، وقتی تنش‌های میان دو طرف درگیر، وحدت گروه را تهدید می‌کند، ممکن است بلاگردانی ظهور کند و رفته‌رفته به چشم گروه، «مشکل اصلی» تلقی شود. بدین ترتیب، اعضای خانواده یا گروه تا زمانی که مشکل واقعی -یا نبرد قدرت- برطرف نشده است باهم دست دوستی می‌دهند.  بی‌گمان، بلاگردانی ممکن است بر قربانیانش -از احساس اضطراب، بی‌کفایتی و ناامنی گرفته تا تجربۀ آزار کلامی، تبعیض و صدمۀ بدنی- اثر منفی بگذارد. دشواری در شناخت این مسئله است که چگونه به بهترین شکل می‌توان جلوی آن‌را گرفت و به هنگام وقوع، چگونه می‌توان مهارش کرد. برای مثال، گروه‌درمانان، آن‌را بخش جدانشدنی پیشرفت گروهی تلقی می‌کنند. گذشته از این، نوشتارگان درمانی معمولاً آن‌را فرایندی تعبیر می‌کنند که مهاجمان به‌طور کامل از آن آگاه نیستند. پژوهش‌های بیشتر دربارۀ این فرایند همیشه‌حاضر و دردناک سودمند خواهند بود.

برای مثال، آیا جابه‌جایی خشمی که نسبت به شخص یا گروهی احساس می‌شود، به شخص یا گروهی کم‌قدرت‌تر می‌تواند مصادیق فراوان پیش‌داوری را که در سراسر تاریخ جهان رخ داده است، مانند مسیحیان در روم باستان، یهودیان در اروپای سدۀ بیستم و به تازگی خارجی‌های ساکن در ایالات متحده، تبیین می‌کند؟ نمونه‌های پیشین و کنونی فراوانند از ایدئولوگ‌هایی که از تبلیغات استفاده کرده‌اند تا برخی گروه‌ها را بابت مشکلات اجتماعی سرزنش کنند. با گذشت زمان، در کشورهای مهاجرپذیر -مانند استرالیا، کانادا، آلمان، ایتالیا، بریتانیا و ایالات متحده- گروه‌های نژادی و قومی گوناگون قربانی شده‌اند. یکی از علل این امر آن است که منشأ حقیقی ناکامی، زیاده مبهم یا زیاده قدرتمند است و درنتیجه، فرد یا گروه ناکام، خشم‌شان را معطوف هدفی می‌کنند که اجتماع تحریمش کرده و قدرت دفاع ندارد. به همین قیاس، بلاگردانی ممکن است تبیینی برای رخدادهای ورزشی باشد که در آن هواداران یا مفسرانی را می‌توان دید که بر بازیکنی واحد، به‌عنوان علت شکست انگشت می‌گذارند.

و نیز ببینید: سرزنش قربانی؛ خانوادۀ کژکارکرد؛ تضاد اجتماعی

بیشتر بخوانید

- Billheimer, John. 2007. Baseball and the Blame Game: Scapegoating in the Major Leagues. Jefferson, NC:

McFarland

- Douglas, Tom. 1995. Scapegoats: Transferring Blame. New York: Routledge

- Gemmill, G. 1989. “The Dynamics of Scapegoating in Small Groups.” Small Group Behaviour 20(4):406–18

Joly, Daniele. 1998. Scapegoats and Social Actors: The Exclusion and Integration of Minorities in Western and

Eastern Europe. New York: St. Martin’s

  [1] scapegoating

 [2] projection

 [3] Projective identification

 [4] Triangulation

 

 

  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید