اندیشه‌ربایی و مالکیت معنوی

 از نقطه‌نظر قانون‌گذاری، «معالکیت معنوی[1]» به معنای حقوق انحصاری نسبت به اشیاء معنوی است. در ایالات متحده، مالکیت معنوی شامل حقوقی است که توسط حق تألیف، اختراع و قوانین مرتبط به نشان تجاری اعطاء می‌شود. قانون حق‌تألیف حقوق انحصاری بازتولید، توزیع، اجرا و اقتباس یک اثر ادبی، هنری یا موسیقایی را برای یک مؤلف تضمین می‌کند. قانون اختراع، حقوق انحصاری تولید، استفاده و فروش یک اختراع را به مخترع می‌دهد و قانون نشان تجاری، حقوق انحصاری استفاده از یک نماد برای شناسایی محصولات یک شرکت را برای آن تضمین می‌کند. به شکل متعارف‌تر، مالکیت معنوی به خود اشیاء معنوی اشاره دارد؛ یعنی تجلی‌های اصلی ایده‌ها که در شکل‌هایی ملموس تثبیت شده است، همانند کتاب‌ها و نوارهای ضبط‌شده و کاربردهای بدیع ایده‌هایی که در ماشین‌ها و فرایندهای فنی متبلور می‌شوند.در ایالت متحده، نقض حقوق مربوط به اشیاء معنوی، تخطی از قانون مدنی محسوب می‌شود. فرد خاطی، مشمول پیگرد مدنی و مجازات‌های اصلاحی، مانند پرداخت غرامت به قربانی، قرار می‌گیرد. برای مثال، شخصی که یک ابزار اختراع‌شده را می‌سازد، مشمول اقدام مدنی می‌شود؛ همانند فردی که به نادرستی از طرح داستانی یک کتاب نسخه‌برداری می‌کند یا به محصول خود برچسبی الصاق می‌کند که همانند علامت استفاده‌شده از سوی یک شرکت برای محصولاتش است. شکل‌هایی از نقض حق‌تألیف و علامت تجاری که از روی اراده و در راستای سود مادی انجام شده‌اند نیز تخطی کیفری محسوب می‌شوند. فرد خاطی در معرض تعقیب کیفری و مجازات‌های تنبیهی قرار می‌گیرد که طیفی از جریمه تا زندانی‌شدن را شامل می‌شود. تکثیر بدون مجوز نرم‌افزار رایانه‌ای برای مقاصد تجاری، نقض کیفری قانون حق‌تألیف محسوب می‌شود و برچسب‌زدن دغلکارانه به لباس، به منزله پوشاک طرح اصلی برای کسب سود تجاری نیز یک تخلف کیفری از قانون علامت تجاری به‌شمار می‌رود.

اندیشه‌ربایی و دزدی  یکی از انواع نقض مالکیت معنوی، اندیشه‌ربایی است. اندیشه‌ربایی به معنای نقض قانون حق‌تألیف و اکتساب، بازتولید، توزیع یا اجرای غیرمجاز یک اثر خلاقانه است. برخی از افراد تعریف «اندیشه‌ربایی» را به‌نوعی سوءاستفاده محدود می‌کنند که ارادی و دارای جهت‌گیری سود مادی است (فقط تخطی جنایی از حق‌تألیف). افراد دیگر، ازجمله دارندگان حق‌تألیف، دیدگاهی فراگیرتر دارند و اندیشه‌ربایی را در عمل، به منزله هر نوع استفاده غیرمجاز از یک اثر خلاقانه تعریف می‌کنند. برای مثال، انجمن نرم‌افزار و صنعت اطلاعات[2]، اندیشه‌ربایی را به منزله «استفاده غیرمجاز از نرم‌افزار» تعریف کرده است. این عمل، شامل بارگیری یک نسخه مجاز نرم‌افزار در رایانه‌های مختلف، تولید و توزیع نسخه‌هایی از یک منبع مجاز، اجازه نرم‌افزار بدون اجازه و مبادله نرم‌افزار از طریق اینترنت بدون اجازه است.  گرچه مالکان حق‌تألیف عموماً اندیشه‌ربایی را به منزله دزدی توصیف می‌کنند، این کنش‌ها از منظرهای مختلف با‌هم تفاوت دارند. در دزدی، فرد خاطی یک شیء مادی را به‌دست می‌آورد و بنابراین قربانی را از آن محروم می‌کند. در اندیشه‌ربایی، خاطی از یک شیء معنوی استفاده نادرست می‌کند و بنابراین قربانی را از فرصت کسب سود ناشی از استفادة آن شیء محروم می‌کند. برخلاف شکل متعارف دارایی، یک اثر خلاقانه، هم غیرانحصاری[3] (در زمان واحد می‌تواند در مکان‌های مختلفی باشد) و هم غیرانحصاری[4] است (استفاده نمی‌تواند سبب تحلیل‌رفتن آن شود)؛ بنابراین، سوءاستفاده قربانی را از آن شیء محروم نمی‌کند. فرد می‌تواند نوار صوت را به‌دست آورد، آن‌را بازتولید کند و نسخه‌هایی از آن‌را بدون دست‌زدن به نسخه اصلی توزیع کند. به‌علاوه، سوءمصرف ظرفیت قربانی برای استفاده کامل از یک شیء را تهدید می‌کند، زیانی که عموماً از آنچه متوجه قربانی دزدی می‌شود، نامعین‌تر و ناملموس‌تر است. 

اندیشه‌ربایی و دزدی، از نظر اینکه اشیایی که تحت پوشش قانون قرار دارند تا چه میزان نسبت به رفتار نادرست، آسیب‌پذیر هستند، باهم تفاوت دارند. برخلاف شکل‌های متعارف دارایی، اثر خلاقانه غیرانحصاری و بنابراین حفاظت از آن، به‌نسبت دشوار است. به‌علاوه، برخلاف مالک عادی دارایی که می‌خواهد از تعلق یک دارایی به خود مطمئن شود، مالک حق تألیف تمایل دارد تا اثر خلاقانه خود را در دسترس همگان قرار دهد؛ بنابراین، آثار خلاقانه را می‌توان به منزله مالکیت خصوصی «منتشرشده» تلقی کرد، زیرا آن‌ها در قلمرو فیزیکی و اجتماعی منتشر می‌شوند. این نوع انتشار، یکی از کارکردهای فعالیت‌های اقتصادی مالک است. در اصل کنشگران شرکتی مالک آثار خلاقانه هستند -ناشران، شرکت‌های پخش صوت و موسیقی و همانند این‌ها- و این کنشگران می‌خواهند از این آثار استفاده مالی کنند. مالکان در پی بازاریابی برای چیزهای ملموس -کتاب‌ها، لوح‌های فشرده و همانند این‌ها- هستند و نه آثاری که درون این‌ها تثبیت شده است. قانون به مصرف‌کنندگان اجازه می‌دهد تا هر کاری که می‌خواهند با این چیزها انجام دهند؛ اما قانون مصرف‌کنندگان را از بهره‌برداری از آثاری که در آن‌ها تثبیت شده است، منع می‌کند؛ زیرا حق مالکیت این چیزها برای مالکان است. مالکان برای کسب سود، تمایل دارند تا به‌طور گسترده برای اشیاء محسوس بازاریابی کنند؛ اما توزیع گسترده این چیزها به این معناست که آثار متجسم‌شده در آن‌ها در دسترس بسیاری از افراد، ازجمله خاطیان بالقوه، قرار می‌گیرد و این عمل، آسیب‌پذیری این آثار در برابر سوءاستفاده را افزایش می‌دهد.

اندیشه‌ربایی و دزدی، همچنین از نظر میزان تمایز آن دو از یکدیگر باهم تفاوت دارند. در دزدی، تخلف اغلب آشکار است؛ برای مثال، قربانی به‌سرعت پی می‌برد که خودروی وی دزدیده شده است؛ اما در اندیشه‌ربایی، تخلف اغلب، اگر نگوییم نامرئی، فرّار است. توزیع وسیع چیزهایی که آثار خلاقانه در آن‌ها تثبیت شده است، سبب می‌شود که این آثار در دسترس بسیاری از افراد قرار بگیرند و همچنین آن‌ها را تحت مالکیت مصرف‌کنندگان نیز قرار می‌دهد. مالکان، از نظر قانونی و در عمل، برای نظارت بر اینکه مصرف‌کنندگان چگونه از آثار آنان استفاده می‌کنند، ظرفیت محدودی دارند؛ بنابراین، قربانیان سرقت، دوران به‌نسبت دشواری را صرف کشف تخلف‌ها می‌کنند.

گرچه اندیشه‌ربایی و دزدی باهم تفاوت دارند، بیش‌ازپیش مشخص می‌شود که مشکل اندیشه‌ربایی، همانند دزدی نیست. اندیشه‌ربایی چیز جدیدی نیست. تاریخ نسخه‌برداری غیرمجاز از آثار خلاقانه را می‌توان تا زمان ابداع چاپ دنبال کرد؛ اما به مدتی طولانی از اندیشه‌ربایی غفلت شد که دلیل عمده آن، بی‌اهمیت‌بودن آن برای مالکان بود. یکی از دلایل این امر، ابداعات فناورانه است که توانست حق مالکیت طولانی‌مدت مالکان را دگرگون کند. در سال‌های اخیر، شاهد توسعه و ازدیاد فناوری‌های اطلاعات سوءاستفاده‌آمیز هستیم که به آسانی قابل مدیریت و تهیه هستند، وسایلی که امکان دسترسی، بازتولید و توزیع آثار خلاقانه را فراهم می‌کنند و بنابراین، آنان از آثار به شیوه‌ای استفاده می‌کنند که ناقض حقوق مالکان است. با توجه به کنترل بیشتر بر آثار خلاقانه، مصرف‌کنندگان بیش از گذشته، از آن‌ها سوءاستفاده می‌کنند. مالکان اصرار دارند که انواع گوناگون مصرف، به منزله عمل نادرست اعلام و اندیشه‌ربایی به منزله مشکلی جدی معرفی شود.گستردگی اندیشه‌ربایی  به‌دلیل کم‌بودن آمارها، تعیین گستردگی اندیشه‌ربایی دشوار است. بر اساس گزارش اداره اجرایی دادگاه‌های امریکا[5]، داده‌های ناحیه‌ای امریکا در سال 2005، در مجموع به 4595 پرونده مدنی نقض حق‌تألیف رسیدگی کرده‌اند که نشان می‌دهد، این نوع پرونده‌های مدنی نسبت به سال 2000، 124درصد افزایش یافته است. بر طبق آمارهای اداره اجرایی وکلای امریکا[6]، در سال 2005، دادگاه‌های منطقه‌ای به 81 پرونده کیفری نقض حق‌تألیف نیز رسیدگی کرده‌اند که نشان می‌دهد، تعداد آن‌ها نسبت به سال 2000، برابر با 153درصد افزایش یافته است. به‌طور حتم، این ارقام، بسیار کوچک‌تر از تعداد رسیدگی به جرایم متداول مالکیت در دستگاه قضایی جنایی است؛ اما آن‌ها فقط نمایانگر بخش کوچکی از موارد اندیشه‌ربایی است. گرچه این ارقام به پرونده‌هایی اشاره دارد که توسط دادگاه‌های فدرال مورد رسیدگی قرار گرفته‌اند، برخی از مالکان حق‌تألیف از قوانین ایالتی به‌جای قوانین فدرال برای مدیریت اندیشه‌ربایی استفاده می‌کنند. گذشته از این، تعداد قابل ملاحظه‌ای از این موارد، مورد توجه مقامات قرار نمی‌گیرند. برخی از مالکان علیه شکل‌های کوچک نقض حق مالکیت، اقدام قضایی انجام نمی‌دهند، همانند نسخه‌برداری برای استفاده شخصی. بیشتر مالکان نیز از بسیاری از تخلف‌ها آگاه نمی‌شوند. انتشار آثار خلاقانه، دسترسی مردم به آن‌ها و دشواری نظارت بر مصرف آن‌ها، سبب می‌شود تا مالکان نتوانند از موارد نقض حق مالکیت خود آگاه شوند. 

مالکان حق‌تألیف، به‌دلیل حساسیت نسبت به این احتمال که اسناد دادگاه‌ها درصد اندکی از اندیشه‌ربایی را منعکس می‌کنند، اقدام به ارائه آمار در مورد وسعت سرقت کرده‌اند. این آمارها به شکل‌های مختلفی هستند که زیان‌های ناشی از سرقت را نیز در برمی‌گیرند. برای مثال، انجمن صنعت ضبط موسیقی امریکا، گزارش کرده که سرقت سالیانه دست‌کم 300 میلیون دلار در این کشور، به این صنعت ضرر می‌زند که این رقم در سرتاسر جهان، برابر با 4.2 میلیارد دلار است. انجمن فیلم امریکا مدعی است که اندیشه‌ربایی و مالکیت معنوی، هر سال 1.3 میلیارد دلار در امریکا و 6.1 میلیارد دلار در سرتاسر جهان ضرر برجای می‌گذارد. همچنین، انجمن صنعت اطلاعات و نرم‌افزار نیز اعلام کرده که آسیب ناشی از اندیشه‌ربایی و مالکیت معنوی برای صنعت نرم‌افزار، برابر با 3.2 میلیارد دلار در امریکا و 12 میلیارد دلار در جهان است. البته، این ارقام را می‌توان مورد تردید قرار داد. مالکان به‌ندرت، نحوه محاسبه این ارقام را اعلام و منبع داده‌های مورد استفاده خود را مشخص می‌کنند. بر همین اساس، به سادگی می‌توان این ارقام را افزایش داد و احتمالاً این عمل از نظر مالکان درست است.

تبیین اندیشه‌ربایی

  چگونه می‌توانیم اندیشه‌ربایی را تبیین کنیم؟ مالکان حق‌تألیف، عموماً علت این تخلف را دسترسی آسان به فناوری‌های اطلاعاتی همراه با نظام‌های ضعیف کنترل قانونی ذکر کرده‌اند؛ اما این استدلال، تنها نوعی گمانه‌زنی است؛ زیرا در مورد این مشکل، به شکل نظام‌مند تحقیق نشده است. نظریه فعالیت‌های روزمره[7]، یک تبیین جایگزین را ارئه می‌کند. بر اساس این نظریه، اندیشه‌ربایی از همگرایی زمان و فضا در سه عنصر نشأت می‌گیرد: خاطیان باانگیزه، هدف‌های مناسب و نبود محافظان توانا.

اندیشه‌ربایی به یک خاطی باانگیزه نیاز دارد، شخصی که هم مایل به تخطی از قانون است و هم توانایی انجام این کار را دارد. به‌نظر می‌رسد در امریکا، تمایل برای سوءاستفاده از آثار خلاقانه، امری رایج است. این موضوع ممکن است تا اندازه‌ای از ایدئولوژی که قانون حق‌تألیف را شکل می‌دهد، نشأت بگیرد؛ ایدئولوژی که از ارزش‌های فرهنگی بهره می‌برد. گرچه قانون مالکیت معنوی، این اصل اقتصادی را تأیید می‌کند که مؤلفان حق دارند از اجرت کارهای خود بهره ببرند، این اصل دموکراتیک را نیز تصدیق می‌کند که شهروندان حق دارند به تمامی اطلاعات مورد نیاز خود دسترسی داشته باشند. ایده اصلی در اینجا، این است که اگر افراد باید برای ثروتمندشدن و زندگی معنادار هدایت شوند، باید بتوانند به آثار خلاقانه دیگران نیز تکیه کنند و از آن‌ها بهره ببرند. این اصل افراد را تشویق می‌کند تا اشیاء معنوی را رایگان تلقی کرده و از آن‌ها به هر شکلی که مناسب می‌دانند، استفاده کنند. همچنین، تمایل برای سوءاستفاده از آثار خلاقانه، ناشی از این باور است که این رفتار ضرری برای کسی ندارد. اندیشه‌ربایی برخلاف شکل‌های متعارف جرم، فاقد زیان آشکار و ملموس است و این ویژگی سبب می‌شود این رفتار توجیه‌پذیر و حتی قابل قبول به‌نظر برسد.

 پیمایش تعاملی هریس[8] در سال 2006، در مورد نگرش امریکاییان دربارة بارگیری فیلم از طریق اینترنت تا اندازه‌ای این دیدگاه را تصدیق کرده است. بر اساس یافته‌های این تحقیق، 54درصد از جوانان، بارگیری را عملی نادرست تلقی کرده بودند، این در حالی بود که از نظر 92درصد از افراد، سرقت کالا از مغازه عمل نادرستی به‌شمار می‌رفت. به‌خاطر داشتن این نکته حائز اهمیت است، شخصی که می‌خواهد در یک اندیشه‌ربایی شرکت کند، باید قادر به انجام این کار نیز باشد. تخلف توسط فناوری‌های اطلاعاتی سوءاستفاده‌آمیز، همانند اسکنرهای نوری، دوربین‌های دیجیتال، دستگاه‌های ضبط و رایانه‌های شخصی تسهیل شده، اگر نگوییم امکان‌پذیر شده است.

اندیشه‌ربایی به یک هدف مناسب نیاز دارد، شیئی که جذاب و آسیب‌پذیر باشد. در امریکا، آثار خلاقانه ارزش قابل ملاحظه‌ای دارند. تقاضای زیادی برای آن‌ها وجود دارد و آن‌ها منبع ثروت کلان به‌شمار می‌روند. آثار خلاقانه در معرض سوءاستفاده نیز قرار دارند. آشکارا، آن‌ها در دسترس مردم قرار دارند. از آنجا که آن‌ها برای مصرف طراحی شده‌اند، مالکانش می‌کوشند تا این چیزها را قابل دسترس کنند. از آنجا که دسترسی به اطلاعات مغتنم شمرده می‌شود، دولت‌های دموکراتیک می‌کوشند تا تعداد بسیاری از این اشیاء را از طریق مجاری عمومی، همانند کتابخانه‌ها در دسترس قرار دهند. به‌علاوه تبدیل واژگان، صداها و تصاویر به شکل دیجیتال، بازتولید، تغییر و توزیع آثار خلاقانه را آسان‌تر کرده است.

درنهایت، اندیشه‌ربایی به غیاب محافظان توانا نیز بستگی دارد. در حوزه حق‌تألیف، تعداد محافظان توانا محدود است. از سوی دیگر، تلاش‌های دولت‌ها در جهت محافظت از آثار خلاقانه، در حد معمول بوده است. از نظر تاریخی، دولت تلاش چندانی برای کنترل سوءاستفاده انجام نداده است. در بیشتر موارد، سازمان‌ها آثار را ثبت و حقوق انحصاری به آن‌ها تخصیص داده‌اند. مالکان مسئول محافظت از حقوق این آثار و اعمال آن بوده‌اند. از سوی دیگر، کوشش‌های مالکان برای برای حفاظت از آثارشان با موانعی روبه‌رو بوده است. به‌دنبال انتشار آثار خلاقانه، دسترسی آسان مردم به این چیزها و فناوری‌های اطلاعاتی سوءاستفاده‌گرانه و حقوق مردم برای استفاده از این چیزها در حوزه شخصی، سبب شد تا نظارت مالکان بر استفاده از آثار آنان و اطمینان از ملاحظه حقوق آن‌ها دشوار شود.

کنترل اندیشه‌ربایی

با توجه به جذابیت و آسیب‌پذیری آثار خلاقانه و در دسترس بودن فناوری‌های اطلاعاتی سوءاستفاده‌گرانه، مالکان حق‌تألیف کوشیده‌اند تا سوءاستفاده را کنترل کنند. این تلاش‌ها به شکل‌های مختلفی بوده است.

مالکان نظام حقوقی را برانگیختند تا اندیشه‌ربایی را کنترل کنند. در امریکا، مالکان مصرّانه از قانون‌گذاران خواستند تا از آثار خلاقانه بهتر محافظت کنند. برای مثال، صنایع موسیقی و فیلم، از کنگره درخواست کردند تا مجازات‌های اندیشه‌ربایی موسیقی و فیلم را افزایش دهد. در همان زمان، این صنایع از نمایندگان کنگره درخواست کردند تا در مورد فناوری‌های اطلاعاتی سوءاستفاده‌گرانه، قوانینی وضع کنند. صنعت فیلم در پی این بود که از طریق ملزم‌کردن کنگره، برای ممنوع اعلام‌کردن تولید و توزیع ابزارهایی برای خنثی‌کردن اقدام‌های ضدنقض حق‌تألیف، اندیشه‌ربایی را کنترل کند. به تازگی، آنان از نمایندگان خواسته‌اند تا قوانینی را در مورد آن دسته از خدمات اینترنتی که افراد را قادر می‌سازند آزادانه به شکل برخط به مبادله آثار خلاقانه بپردازند، تصویب کنند. گذشته از این، مالکان به قانون‌گذاران فشار آورده‌اند تا خاطیان را شناسایی و مجازات کنند و بسیاری از مالکان نیز برنامه‌هایی را برای کمک به این اقدام توسعه داده‌اند. آن‌ها از مردم خواسته‌اند تا موارد نقض قانون را گزارش کنند و به‌علاوه، آن‌ها دفاتر امنیتی را برای تحقیق در مورد شکایت‌ها، شناسایی متخلفان و کمک به مقامات برای پیگرد آن‌ها تأسیس کرده‌اند. گرچه مالکان از مدت‌ها پیش بر فرایند قانونی مقابله با سوءاستفاده تأکید می‌کردند، به این نتیجه رسیدند که این روند، امنیت محدودی ایجاد می‌کند و باید با سایر روش‌های کنترل کامل شود.

 مالکان از فناوری برای کنترل اندیشه‌ربایی استفاده کرده‌اند. با توجه به دشواری شناسایی و پیگرد متخلفان، مالکان کوشیده‌اند تا سوءاستفاده از آثارشان را با به اجراگذاشتن موانع فناورانه، دشوار کنند. برای مثال، شرکت‌های ضبط موسیقی برای مقابله با بازتولید غیرمجاز آثار، واترمارک‌های دیجیتال[9] و رمزهای حفاظت برای غیرقابل شنودکردن، لوح‌های فشرده را اضافه کرده‌اند، استودیوهای فیلم، اقدامات ضدنسخه‌پرداری را برای دی.وی.دی‌هایی که از پیش روی آن‌ها فیلم‌هایی ضبط شده‌اند، به‌کار برده‌اند و تولیدکنندگان نرم‌افزار رایانه‌ای نیز از لوحه‌های ضدنسخه‌برداری و فرایندهای پنهان‌سازی استفاده کرده‌اند. گرچه فناوری به ابزار مهمی برای کنترل سرقت تبدیل شده است، مالکان اذعان کرده‌اند که موانع فناورانه، بیشتر بر سر راه کاربران معمولی مانع ایجاد می‌کند تا کاربران پیچیده.  مالکان از آموزش برای کنترل اندیشه‌ربایی استفاده کرده‌اند. مالکان به امید اینکه مردم به حقوق مالکیت آن‌ها پی‌ببرد و به آن احترام بگذارند، کوشیده‌اند تا نگرش‌های عمومی نسبت به استفاده از آثار خلاقانه را شکل دهند. آنان از طریق رسانه‌های مختلف، وظایف مصرف‌کنندگان را گوشزد کرده‌اند و برای بیان مخالفت خود با انحراف از این وظایف، به چارچوب‌های فرهنگی شناخته‌شده متوسل شده‌اند. برای نمونه، این مالکان مدعی شده‌اند که اندیشه‌ربایی، نوعی «دزدی» و نقض «احترام دوجانبه» است که به خیر ملی و نیز تمامی افرادی که از اثر خلاقانه منتفع می‌شوند، آسیب می‌زند. باید خاطرنشان کرد که اقناع مردم برای احترام به حقوق مالکان، وظیفه‌ای دشوار است؛ زیرا به‌نظر می‌رسد بسیاری از آنان به اندازه شکل‌های متعارف مالکیت، آثار خلاقانه را شایسته احترام نمی‌دانند.به مدتی طولانی، اندیشه‌ربایی در بیشتر موارد به‌نسبت کم بوده است و بسیاری از افراد، ظرفیت فناورانه محدودی برای سوءمصرف آثار خلاقانه داشته‌اند. این جریان معکوس شده است؛ توسعه و ازدیاد فناوری‌های اطلاعاتی سوءاستفاده‌گرانه همراه با اشاعه، سهولت به‌دست‌آوردن و دستکاری این چیزها و انتشار ارزش‌ها و باورهایی که سوءمصرف را تشویق می‌کنند، اندیشه‌ربایی را تسهیل و مشکل کنترل این فعالیت را تشدید کرده است. جای تعجب ندارد که قابلیت بقاء مالکیت معنوی، سبب ایجاد نگرانی‌های جدی شده است. 

و نیز ببینید: رایافضا (فضای سایبری)؛ جرم علیه اموال؛ دزدی

بیشتر بخوانید:

Lessig, Lawrence. 2004. Free Culture.New York: Penguin

Luckenbill, David F. and Susan L. Miller. 1998. “Defending Intellectual Property: State Efforts to Protect Creative Works.” Justice Quarterly15:93–120

  National White Collar Crime Center. 2004. “Intellectual Property and White-Collar Crime.” Retrieved February 10, 2008 (http://www.nw3c

    [1] . Piracy, Intellectual Property

[2] . Software and Information Industry Association

[3] . nonexclusive

  [4] . inexhaustible

 [5] . Administrative Office of the United States Courts

[6] . Executive Office of the United States’ Attorneys

[7] . Routine activities theory

 [8] . Harris Interactive survey

 [9] .digital watermarks

 [10] . David F. Luckenbill

[11] . Kirk Miller

 

 

  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید