اقتصاد خدماتی

 اصطلاح اقتصاد خدماتی[1]  به آن دسته از صنایع و مشاغل اقتصاد رسمی اشاره دارد که خدمات گوناگونی ارائه می‌کنند. اقتصاد خدماتی اصطلاحی گسترده و عام است که طیف گسترده‌ای از صنایع مانند بیمه، حمل‌و‌نقل، و غذا و مشاغل متنوعی چون وکالت، مالکیت بانک‌های سرمایه‌گذاری، و می‌فروشی را دربرمی‌گیرد. بخش خدمات امروزی، به‌جای تولید کالایی مادی برای فروش در بازار ‐ همان کاری که تولید کارخانه‌ای در عصر صنعتی، انجام می‌داد ‐ خدماتی ناملموس‌تر عرضه می‌کند؛ برای مثال، زمانی‌که والدین فرزندان خود را به مهدکودک می‌سپارند، صرفاً برای خدمت فرزندداری پول می‌پردازند. امروزه، ایالات متحده اقتصادی خدماتی دارد؛ راهبر اصلی این اقتصاد تدارک خدمات است نه مانند ادوار گذشته تولید صنعتی و محصولات کشاورزی؛ البته، هنوز هم این دو شکل تولید نقش مهمی در اقتصاد ایفا می‌کند. باوجوداین، تغییر جهت اخیر به‌سوی اقتصاد اکثراً خدماتی در جامعهٔ ایالات متحده تغییرات اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی مهمی را پدید آورده است.

 اقتصاد خدماتی «بخش‌ها»ی پرشماری دارد که بر اساس نوع خدماتی که ارائه‌ می‌کنند، از یکدیگر متمایز می‌شوند. برخی از مصادیق این بخش‌ها عبارت است از خدمات آتش‌نشانی، بیمه، و املاک و مستغلات (که معمولاً به آنها «فایر[2]» می‌گویند)، بخش اطلاعات، بخش خدمات حقوقی، بخش خدمات حفاظتی (مانند امنیت و اجرای قانون) و بخش خوراک و پوشاک. دانشوران غالباً مشاغل هر بخش را با هم مقایسه می‌کنند نه مشاغل بخش‌های مختلف را. بااین‌حال، مقایسۀ میان بخش‌ها می‌تواند واقعیت‌های بسیاری را دربارهٔ سرشت اقتصاد خدماتی در کلیت آن عیان سازد. بااین‌حال، آنچه در تحلیل گره می‌اندازد این است که گاه گنجاندن شغلی در دستۀ مشاغل کاملاً خدماتی دشوار است، زیرا بسیاری از مشاغل به‌نوعی خدماتی‌اند و کارگران اقتصاد خدماتی در مقایسه با کارگران اقتصاد صنعتی روابط گسترده‌تری با مردم دارند. وجه ممیز اصلی عصر کنونی با گذشته این است که امروزه بخش بزرگی از اقتصاد ایالات متحده با عرضۀ خدمات گوناگون همساز شده است و در نتیجه مشاغل خدماتی جدیدی پدید آمده است و مشاغل موجود افزایش یافته است.

  ظهور اقتصاد خدماتی

هرچند تدارک برخی از اشکال خدمت همواره بخشی از کار اقتصاد ایالات متحده بوده است، تنها در چند دههٔ اخیر است که بخش خدمات بر رشد اقتصادی این کشور سایه افکنده است. عوامل مختلفی موجب افول کلی تولید صنعتی و مشاغل یقه‌آبی در ایالات متحده شده است: افزایش سطح خودکارسازی که سبب شده است بسیاری از کارها دیگر به کارگر نیازی نداشته باشند؛ افزایش صدور کار به خارج از کشور و به‌تبع آن افزایش تولید خارجی؛ و رقابت بین‌المللی در بازارهای جهانی. همراه با این افول، در سدۀ گذشته تغییرات اقتصادی و اجتماعی چندی نیز روی داد که به افزایش مشاغل خدماتی و ظهور اقتصاد خدماتی انجامید. یکی از این دگرگونی‌ها آن بود که در نتیجۀ افزایش خانواده‌های دودرآمده و کاسته‌شدن از زمان‌های خالی روزهای هفته، شمار خانواده‌هایی که نیاز‌های خود مانند غذا، فرزندداری، و خانه‌داری را برون‌سپاری می‌کردند نیز افزایش یافت. بدین‌ترتیب، بر شمار افرادی که در زمینه‌های گوناگونی از زندگی‌شان به خدمات دیگران بیش‌ازپیش وابسته شدند، افزوده شد.

امروزه، خدمات به‌خودی‌خود شکلی از کالاست و قابل خریدوفروش. سطح خدمت‌رسانی یک شرکت اهمیت چشمگیری دارد و معمولاً تنها مبنای رقابت برای جلب مشتری است. در نتیجه، کسب‌و‌کارها و کارآفرینان منفرد پیوسته خدمات جدید و/یا راهبردهای تازه‌ای برای عرضۀ خدمات قدیمی خود ارائه می‌کنند. نتیجهٔ این امر روابط اجتماعی جدیدی است که تحت لوای اقتصادی نو شکل می‌گیرد و نتایج پیچیده‌ای به‌همراه دارد.

مشکلات اقتصاد خدماتی

یکی از مشکلات اساسی اقتصاد خدماتی دوشاخه‌شدن اشتغال است. باوجود اینکه اشتغال‌زایی بسیار در حوزۀ خدمات و گسترش چشمگیر مشاغل ازپیش‌موجود، مثلاً مشاغل حوزهٔ خدماتی فایر یا بخش‌های خوراک و پوشاک، بیشتر این مشاغل تازه عموماً کم‌درآمدند و امکان چندانی برای تحرک صعودی ندارند. اینها مشاغل بخش‌هایی مانند غذاهای فوری‌اند که افرادی آنها را بر عهده می‌گیرند که در مقایسه با شاغلان بخش‌های خدماتی منزلت‌مندتر، تحصیلات و فرصت تحصیلی کمتری دارند. بنابراین، اقتصاد خدماتی گرایش بدان دارد که کارگران خود را از نظر طبقه و تحصیلات رده‌بندی کند؛ کاری که اغلب به مسائلی در خصوص نژاد، قومیت، و جنسیت ترجمه می‌شود. اقتصاد خدماتی نظامی دولایه‌ای می‌آفریند که در آن، برخی افراد مشاغل پردرآمد و عالی‌منزلت را از آنِ خود می‌کنند؛ حال‌آنکه به دیگران مشاغل بی‌ثبات، کم‌درآمد، و دون‌منزلت می‌رسد. کسانی‌که در گروه دوم قرار می‌گیرند، اغلب به اقلیت‌های قومی و نژادی تعلق دارند. گاهی این شکل تقسیم کار میان سطوح گوناگون حتی در محل کاری واحد نیز مشهود است؛ برای مثال، رستوران‌ها اغلب اقلیت‌های قومیتی (بیشتر مهاجران) را در نقش‌های پشت‌صحنه، کم‌درآمد، و دون‌منزلتی مانند ظرف‌شویی و ‌آشپزی و سفیدپوست‌ها را در جلوی صحنه در نقش پیشخدمتی که با مشتری‌ها سروکار دارد و حقوق بیشتری دارد به‌کار می‌گیرند.

مشکل مهم دیگر اقتصاد خدماتی اوضاع‌واحوالی است که مشاغل خدماتی پدید می‌آورد، زیرا اقتصاد خدماتی بسیاری از اشکال تعامل اجتماعی روزمره را به مبادلات اقتصادی بدل کرده است. بسیاری از دانشوران دریافت کلاسیک کارل مارکس را از بیگانگی در مورد اوضاع‌واحوال برآمده از اقتصاد خدماتی به‌کار بسته‌اند. هرچند مارکس آن زمان که دربارۀ بیگانگی کارگران از خود، فرآیند کار، و محصولشان در اثر شرایط مادی و مناسبات تولید در اقتصاد سرمایه‌داری بحث می‌کرد، به سرمایه‌داری صنعتی اشاره داشت. بسیاری از دانشوران استدلال می‌کنند کارگران بخش‌های خدماتی مختلف نیز به‌دلیل اوضاع‌واحوال اقتصاد خدماتی به همین صورت دچار بیگانگی می‌شوند. یکی از مسائلی که این دانشوران بدان اشاره می‌کنند، وجود نظامی مدیریتی است که استقلال کارگران را در کارشان محدود می‌کند. کارگران خدماتی هم مانند کارگران تولیدی اغلب کارهای یکنواختی انجام می‌‌دهند که به‌سادگی می‌توان آنها را عقلانی‌، تکراری، کنترل‌پذیر، و محاسبه‌پذیر کرد. اما، بیشتر کارکنان بخش خدمات برخلاف کارگران کارخانه‌ها اتحادیه‌ ندارند یا به بیان دقیق‌تر عضو اتحادیۀ صنعتی که در آن کار می‌کنند، نیستند. این امر نتیجۀ سرشت ناپایدار و گذرای این مشاغل و نیز این واقعیت است که شرایط کار اداری با شرایط کار در کارخانه‌ها تفاوت بسیاری دارد.

  به همین قیاس، بسیاری از پژوهشگران نیز مفهوم کار احساسی[3]یا آن دسته از کارهای خدماتی را بررسی می‌کنند که در آن کارمندان باید رودررو یا تلفنی با مشتریان و ارباب رجوع سروکار داشته باشند. در این مشاغل، کارگران از توانایی‌هایشان برای کنترل احساسات خود و مشتریان یا ارباب رجوع‌ بهره می‌برند. این کارگران نوعی از هیجانات را به نمایش می‌گذارند که ممکن است هم نشان‌دهندهٔ عواطف راستینشان باشد و هم نباشد. هرچند کارگران خدمات احساسی گاه در نحوۀ نشان‌دادن هیجان‌هایشان به دیگران استقلال دارند، مدیران، مالکان، شرکت‌ها، مسئولان تشریفات، یا جمعی از آنها از مهارت‌های احساسی این کارگران سوءاستفاده می‌کنند تا بتوانند خدمات خاصی ارائه کنند. به‌این‌ترتیب، آن دسته از کارگران خدماتی که ابراز احساسات و هیجانات بخشی مهم از کارشان است الف- از خودشان بیگانه می‌شوند، زیرا عواطف خود را به طریقی غیر از طریق معمولشان به نمایش می‌گذارند؛ ب- از کارشان بیگانه می‌شوند، زیرا وظایفشان را به‌شیوه‌ای غیر از شیوۀ معمول به انجام می‌رسانند؛ و ج- از محصول کارشان بیگانه می‌شوند، زیرا عواطف و احساساتی که در زمان انجام کار نشان می‌دهند، مالِ خودشان نیست. در نتیجه، این کارگران خود به کالا بدل می‌شوند.

 از سوی دیگر، دانشوران اقتصاد خدماتی را به‌چشم تغییر جهتی می‌نگرند که اقتصاد را از عصر صنعتی رهایی بخشید. این دانشوران نشان داده‌اند چگونه آونگ کار خدماتی و کار احساسی در سمت دیگری هم در نوسان است تا استقلال بیشتری برای کارگران ایجاد کند و به آنان اجازه دهد خودشان باشند و خلاق. این مسئله بی‌گمان در مورد بسیاری از حرفه‌ها صادق است؛ مثلاً، پیشخدمت‌ها که از جاذبۀ احساسی خود در به‌دست‌آوردن انعام بهره می‌گیرند. اما، این مسئله را هم باید در نظر داشت که این امکان را جایگاه فرد در اقتصاد خدماتی میسر می‌کند و این یعنی همهٔ مشاغل این حوزه واجد مزیت استقلال نیست. همان‌طورکه پیش‌تر اشاره شد، خانوارهای امروزی ایالات متحده اغلب دودرآمده‌اند و افراد در زندگی روزمره‌شان پیوسته با کمبود وقت مواجه‌اند و برای پرداختن به خود زمان اندکی دارند. یک اقتصاد خدماتی بزرگ و باثبات به افراد کمک می‌کند وقت آزاد بیشتری داشته باشند و بتوانند به فعالیت‌های زمان فراغت بپردازند. همچنین، دانشوران به انعطاف‌پذیری شغلی روزافزونی که این تحول اقتصادی با خود آورده است اشاره می‌کنند. کارگران دیگر به یک شرکت، منطقه، یا حتی صنعت مقید نیستند و با آزادی بیشتری گزینه‌های گوناگون اقتصاد خدماتی را می‌کاوند.

روی‌هم‌رفته، ظهور اقتصاد خدماتی تأثیر ژرفی در جامعهٔ ایالات متحده داشته است. تا وقتی اقتصاد خدماتی و صنایع خدماتی گسترش می‌یابد و حوزه‌های بیشتر و بیشتری از زندگی روزمره به کسب‌وکارهای خصوصی سپرده می‌شود و تعاملات اجتماعی به مبادلات اقتصادی مبتنی بر خدمات‌رسانی متکی است، جامعهٔ ایالات متحده همچنان تأثیراتی از این دست را به‌شکلی همواره متغیر و پویا تجربه خواهد کرد.

و نیز ببینید: بازسازی اقتصادی؛ اقتصاد جهانی؛ جهانی‌شدن؛ شرکت‌های چندملیتی؛ تغییر اجتماعی؛ تحلیل نظام‌های جهانی.

بیشتر بخوانید

Bell, Daniel [1973] (1999). The Coming of Post-Industrial Society: A Venture in Social Forecasting, New York: Basic Books.

Ehrenreich, Barbara (2001). Nickel and Dimed: On (Not) Getting by in America, New York: Holt

Florida, Richard (2002). The Rise of the Creative Class: And How It’s Transforming Work, Leisure, Community, and Everyday Life, New York: Basic Books

Hochschild, Arlie Russell (2003). The Managed Heart: Commercialization of Human Feeling, 2nd ed. Berkeley, CA: University of California Press

Lloyd, Richard (2006). Neo-Bohemia: Art and Commerce in the Postindustrial City, New York: Routledge

MacDonald, Cameron Lynne and Carmen J. Sirianni, eds. (1996). Working in the Service Society, Philadelphia: Temple University Press

   [1] service economy

 [2] FIRE

    [3] emotional work

 

 

  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید