افسردگی روانی

   خُلق/ها[2] یا عواطف همراه با تجربه و محیط تغییر می‌کنند و گاه شادی و گاه غم را بازمی‌تابانند. خلق در افراد دارای هیجانات سالم مهارپذیر است، اما در افراد مبتلا به افسردگی روانی، خلق در کنترل جسم و افکار قرار دارد. افسردگی روانی اختلالی خلقی است که ویژگی بارز آن نشانگان خاصی است که نوعاً در اثر تغییرات شیمیایی در کارکرد طبیعی مغز روی می‌دهد. به گواه تاریخ، خاستگاه افسردگی دست‌کم به عهد عتیق[3] برمی‌گردد؛ یعنی زمانی‌که بنا به اقوال این مشکل گریبان شاه طالوت[4] را گرفت و مرگ او را رقم زد. شایع‌ترین و شناسایی‌پذیرترین نشانۀ افسردگی غمزدگی، مالیخولیا یا نومیدی است؛ بااین‌حال فردی که به افسردگی بالینی دچار است، چیزی بیش از غمگینی گذرا را پشت سر می‌گذارد. اغلب احساس خستگی یا فقدان انرژی از آغاز افسردگی روانی خبر می‌دهد.

  افسردگی روانی [1]یکی از اختلالات افسردگی است که ویژگی‌های بالینی متمایزی دارد. تعریف این اختلال بالینی و ملاک‌های تشخیص این اختلال در ویراست چهارم راهنمای تشخیصی و آماری بیماری‌های روانی آمده است. همچنین در این ویراست، برای درمانگران، پزشکان، و سایر متخصصان سلامت روان پرسشنامه‌های ویژه و ترفندهای مصاحبۀ تشخیصی آورده شده است تا از آنها برای شناسایی افسردگی روانی بالینی استفاده شود. دو ویژگی تشخیصی مهم افسردگی شدت و دوام نشانگان است. برای تشخیص افسردگی شدید، نشانگان باید برای مدتی بیش از دو هفته به‌شکلی پیوسته یا گسسته وجود داشته باشد. زیرشاخه‌های اختلالات افسردگی حاد عبارت است از افسردگی توأم با مالیخولیا (ازدست‌دادن علاقه یا لذت در فعالیت‌ها)، افسردگی توأم با ویژگی‌های غیرعادی مانند افزایش وزن یا پرخوابی[5] (خوابیدن مفرط)، یا افسردگی توأم با ویژگی‌های روان‌پریشانه مانند توهم[6] یا هذیان‌گویی[7]. انواع دیگر اختلالات افسردگی عبارت است از افسردگی خفیف طولانی‌مدت که دژخویی[8] نامیده می‌شود؛ اختلال دوقطبی که در آن، چرخۀ خلق‌وخو میان سرخوشی تا افسردگی در گردش است؛ افسردگی پسازایمان[9]؛ و افسردگی همراه با دوره‌های قاعدگی که بیشتر به سندروم پیشاقاعدگی (پی‌ام‌اس)[10] معروف است.

علل 

  افسردگی ممکن است علائم اولیه یا ثانویۀ اختلالی پزشکی مانند کم‌کاری تیروئید[11]، مصرف پزشکی یا تفننی داروها باشد یا در واکنش به بیماری مزمن روی دهد. اضطراب مزمن، عادات نامناسب خواب، و مصرف دارو ‐ چه با تجویز پزشک چه غیرمجاز ‐ ممکن است افسردگی روانی ایجاد کنند. مصرف مفرط الکل یا سایر داروهای تغییردهندهٔ خلق نیز ممکن است حاکی از کوشش فرد برای خوددرمانی در برابر احساس افسردگی باشد.

  وقایع زندگی، محیط، و روابط میان‌فردی می‌تواند از جمله عوامل روانی-اجتماعی دخیل در افسردگی باشد. استرس طولانی‌مدت با رخدادهای به‌غایت استرس‌زا ممکن است با خود افسردگی بیاورد. آسیب‌های روانی خانوادگی یا الگوهای بیماری‌های روانی در خانواده‌ها در توانایی فرد در پاسخ به عوامل استرس‌زا و بهبودیافتن از رخدادهای پراسترس و سازگارشدن با این رخدادها تأثیر دارد. سنخ‌های شخصیتی و عوامل ژنتیکی نیز تعیین‌کننده است.

افسردگی و اضطراب اغلب همراه هم‌اند. بر اساس «پیمایش ملّی چندابتلایی»[12] ایالات متحدهٔ امریکا، ۵۸ درصد از امریکایی‌هایی که به افسردگی حاد مبتلایند، از اختلالات اضطرابی نیز در رنج‌اند.

شیوع

در میان امریکایی‌های ۱۸ سال به بالا، هرساله نزدیک 2۱ میلیون نفر (۹٫۵ درصد) به اختلال خلقی مبتلا می‌شوند و فعالیت‌های روزانهٔ نزدیک ۱۵ میلیون نفر آنها از این مسئله تأثیر می‌پذیرد. اختلال افسردگی حاد یکی از عوامل اصلی ناتوانی افراد ۱۵ تا ۴۴ ساله است. بیش از ۶ میلیون مرد و ۱۲ میلیون زن به افسردگی مبتلایند، اما احتمال خودکشی ناشی از افسردگی در مردان چهار برابر زنان است. برخی از نظریات برآن‌اند افسردگی صفتی موروثی است. تغییرات جسمانی مانند بارداری، سالخوردگی، سکته، بیماری مزمن، یا حملهٔ قلبی نیز می‌تواند با تغییرات روانی همراه باشد. کودکان افسرده را روان‌پزشکان یا درمانگران متخصص کودکان مداوا می‌کنند.

نشانگان معمول عبارت‌اند از غمزدگی پایدار، اضطراب، یا احساس پوچی که ممکن است با احساس قربانی‌بودن، درماندگی، نومیدی، و/یا بی‌ارزشی همراه باشد. ممکن است فرد علاقه‌اش را به فعالیت‌هایی که روزی برایش مهم بودند از دست بدهد یا از کمبود انرژی یا ناتوانی در تمرکز گله کند. نشانگان جسمانی که به‌رغم درمان برطرف نمی‌شوند، افکار و تصورات خودکشی یا مرگ، و/یا خواب آلودگی مفرط یا بی‌خوابی از دیگر نشانگان افسردگی‌اند.

درمان

برای افرادی که به برخی از اشکال افسردگی مبتلایند، درمان‌های بلندمدت و کوتاه‌مدتی وجود دارد. رویکردها ممکن است رفتاری (معطوف به تغییر رفتارهای خاص)، شناختی (معطوف به فرایندهای فکری)، یا ترکیبی از این دو ‐ که درمان شناختی-رفتاری خوانده می‌شود ‐ باشند. درمان‌های دیگر عبارت‌اند از داروها، بستری‌شدن در بیمارستان، و/یا «شوک‌درمانی الکتریکی (ای‌سی‌تی)»[13].

بیشتر داروهای ضدافسردگی را باید به مدت نامعلومی به‌طور منظم مصرف کرد تا اثر درمانی حاصل آید و بسیاری از آنها را نباید یکباره قطع کرد، چون ممکن است بدن واکنشی منفی نشان دهد. برخی ممکن است برای دستیابی به اثر مطلوب، به ترکیبی از داروها نیاز داشته باشند. مبتلایان به افسردگی حاد مزمن یا بیماری دوقطبی مزمن باید بدانند که ممکن است به مدت نامعلومی نیازشان به دارو ادامه داشته باشد. برخی از بیماران ممکن است تحت مداوا با داروهای ضدتشنج ‐ که اثرگذاری‌شان در درمان اختلالات خلقی معلوم شده است ‐ قرار گیرند.

به‌رغم این واقعیت که بیشتر افسردگان در صدد جست‌وجوی کمک پزشکی برنمی‌آیند، افسردگی بیماری‌ای درمان‌پذیر است. افسردگی نشانه‌ای از ضعف عاطفی یا وضعیتی که صرفاً با اراده بتوان از آن خارج شد، نیست. افسردگی بدون درمان به بیماری مزمنی تبدیل می‌شود که در همهٔ جنبه‌های فعالیت‌های روزمرهٔ فرد اثر می‌گذارد. خانواده‌ها می‌توانند فرد افسرده را در گرفتن کمک، تشخیص، و درمان مناسب برای بیماری‌شان یاری دهند، بیش‌ازپیش او را حمایت کنند و یاد بگیرند چگونه بیمار را از حمایت عاطفی‌ پایداری برخوردار سازند. مسئلۀ خودکشی را هرگز نباید کم‌اهمیت یا بی‌اهمیت انگاشت. درگیرساختن فرد در بحث‌ها و فعالیت‌های سرگرم‌کننده به فرد کمک می‌کند عواطف و احساساتش را بروز دهد. پژوهش‌ها نشان می‌دهد افسردگان با درمان می‌توانند بهتر شوند و زندگی زایا و پرثمری داشته باشند.

و نیز ببینید: سلامت روان؛ عوامل استرس‌زا.

بیشتر بخوانید

Harvard University (2005). National Comorbidity Survey (NCS) and National Comorbidity Survey Replication (NCS-R), Retrieved December 7, 2007 (http://www.nimh.nih.gov/health/statistics/ncsr-study/index.shtml)

Kaplan, H. I. and B. J. Sadock (2002). Kaplan and Sadock’s Synopsis of Psychiatry: Behavioral Sciences/Clinical Psychiatry, 9th ed. Philadelphia: Lippencott Williams and Wilkins

Kessler, R. C., W. T. Chiu, O. Demler, and E. E. Walters (2005). “Prevalence, Severity, and Comorbidity of 12-Month DSM-IV disorders in the National Comorbidity Survey Replication (NCS-R)”, Archives of General Psychiatry 62(6): 590-592.

National Institute of Mental Health (2000). “Depression.” Retrieved December 7, (2007) (http://www.nimh.nih.gov/health/trials/depression.shtml)

National Institute of Mental Health (2006). “The Numbers Count: Mental Disorders in Americ”, Retrieved December 7, 2007 (http://www.nimh.nih.gov/health/publications/the-numbers-count-mentaldisorders-in-america.shtml)

 [1] mental depression

  [2] moods

 [3] Old Testament

 [4] King Saul

 [5] hypersomnia

 [6] hallucination

[7] delusion

[8] dysthymia

[9] postpartum depression

 [10] premenstrual syndrome (PMS)

[11] hypothyroidism

[12] National Comorbidity Survey

 [13] electro-convulsive therapy (ECT)

 

 

  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید