اعتیاد
اعتیاد [1]به مواد مخدر، بهعنوان پدیدهای اجتماعی، برساختهای بهنسبت تازه است؛ یعنی بهرغم اینکه مصرف مخدرهای روانگردان، سابقهای چندهزار ساله دارد، مصرف و سوءمصرف مواد مخدر تنها زمانی به مشکلی اجتماعی بدل شد که مصرف مواد به عملکرد عضوی از گروهی خاص یا عملکرد خود گروه لطمه زد؛ بنابراین، برساختۀ اعتیاد به مواد مخدر، زمانی تکامل یافت که به رابطۀ متقابل مصرفکنندۀ مواد با دیگری و اثر مصرف مخدر بر دیگری توجه شد. گرچه واژۀ ادیکشن از واژۀ لاتینی ادیکتوس[2]، به معنای «واگذاردن» یا «وقفکردن» ریشه گرفته است، شکسپیر بود که در نمایشنامۀ هنری پنجم، به این واژه معنایی مدرن داد، معنایی شبیه به معنای امروزین آن. بااینحال، استفادۀ شکسپیر از واژۀ اعتیاد، بیشتر برای اشاره به میل شدید پادشاه به الهیات است تا مصرف مواد مخدر. بهرغم این تکامل زبانی، مردم یونان و روم باستان میدانستند که بسیاری از مواد مخدر (مانند تریاک) سطوح مختلفی از وابستگی را پدید میآورند. ظهور اعتیاد به مواد مخدر، بهمثابۀ مشکل اجتماعی مهم و جهانی در سدۀ هفده و با تجارت تریاک میان دو امپراتوری چین و انگلستان آغاز شد. بریتانیا که نیازمند کالایی بود که با چای چین معاوضهاش کند، بهوسیلۀ «کمپانی هند شرقی»، مقادیر عظیمی از تریاک را به چین صادر کرد. در جریان تجارت تریاک بهوسیلۀ بریتانیا، یک ملت به مواد مخدر معتاد شدند و عاقبت جنگی خونین درگرفت که بهجا نام «جنگهای تریاک» را بر آن گذاشتند. همچنین تجارت، به محرکی برای معرفی مخدرهای شاخص دیگر به مردم بدل شد. بهواقع، تجارت کوکائین، چای و قهوه (کافئین) و تنباکو (نیکوتین) برای بسیاری از کشورهایی که قادر به پخش این محصولات تجاری در اقصینقاط جهان بودند، منبع درآمد چشمگیری فراهم کرد؛ بنابراین، بسیاری از جمعیتهای ناآشنا با مواد مخدر، از رهگذر این تجارت جهانی، در معرض مخدرهای اسرارآمیز و روانگردان قرار گرفتند.تغییرات دیگری که در دوران انقلاب صنعتی رخ داد نیز در مصرف جهانی مواد مخدر دخیل بود. در سدۀ نوزدهم، نظامهای مصرف دارو، کارآمدتر شدند. برای مثال، اختراع سوزن تزریق زیرپوستی مصرف مورفین -مخدری که در سال 1805 از تریاک گرفته شد- را به شیوهای متفاوت با روش خوردن ممکن ساخت. نظر به این کژفهمی رایج در سدۀ نوزده که مواد مخدر تنها زمانی اعتیاد میآورند که خورده شوند (مانند مورد الکل، نیکوتین و گرد کوکائین)، مصرف مواد مخدر از طریق سورنگ، نگرانی مردم دربارۀ اعتیادآوری مشتقات دارویی مواد مخدر را -که در پارهای موارد بهمراتب قویترند- کاهش داد. افزون بر این، صنعتیشدن و تولید انبوه دارو بهوسیله شرکتهای گوناگون داروسازی، موادی را که روزی تنها در دسترس ردههای بالای جامعه بود، در دسترس افراد کمبضاعت قرار داد. اعتیادآوری این داروها، دیگر نه مرز جغرافیایی میشناخت و نه طبقۀ اجتماعی و این امر سبب همهگیرشدن سوءمصرف مواد مخدر شد.در پی افزایش مصرف مواد مخدر در سدههای نوزدهم و بیستم، مخالفت با مصرف این مواد هم افزایش یافت. تحلیلگران برآنند که این تغییر، در تلقی جامعه از مصرف مواد مخدر بر چند الگوی کلیدی مسلط بر این دوره، متکی بود. برای مثال، با افزایش سوءمصرف مواد مخدر، میزان ارتکاب رفتارهای پرخطر دیگر نیز بالا رفت. این پدیده، افزایش نرخ مرگومیر معتادان مواد مخدر را در پی داشت. دوم آنکه، کاهش بازدهی برآمده از مصرف مواد، نه تنها بر توانایی فرد برای بقا در جهانی روزبهروز رقابتیتر، بلکه بر کارکرد اجتماعی فرد، بهویژه درزمینۀ ساعات کار، تولید و فروش اثر منفی گذاشت. افزون بر این، پیوندخوردن مواد مخدر با برخی از گروههای اقلیتی، نگرش مردم دربارۀ مقبولیت اجتماعی آنها را دگرگون ساخت. برای نمونه، هنگامی که حملونقل ریلی در ایالات متحده گسترش یافت، چینیهای مهاجر که نیروی کار ارزانتر و فراوانتری بودند، جای کارگران داخلی را گرفتند. همچنین، در میان مهاجران چینی، کشیدن تریاک رواج داشت و ورزهای فرهنگی بود. کاهش کار در اثر هجوم مهاجران چینی، آتش پیشداوریها و رفتارهای تبعیضآمیز برضد این گروه اقلیتی را شعلهور ساخت. مصرف تفننی مواد مخدر، بهصرف پیوندخوردنش با اقلیت چینی، به ورزهای ناپسند که تنها از اعضای گروههای مطرود سر میزند، بدل شد. بدینترتیب، در سدۀ بیستم، شرایط برای تغییر جهتی مهم در خطمشیهای بینالمللی و ملی، درخصوص مواد مخدر آماده شد.
بسیاری از دولتها، در واکنش به تهدید نوظهور افزایش سوءمصرف مواد مخدر، همزمان به وضع قوانین تحدیدکننده و ممنوعکنندۀ مواد مخدر، مبادرت ورزیدند. برای مثال، در ایالات متحده «قانون هریسون»، مصوب سال 1914، بر مخدرها مالیات بست. هدف از این مالیاتبستن، کاهش توزیع و مصرف آزاد بسیاری از مواد مخدر مانند کوکائین و تریاک بود. بااینحال، مالیات بر مخدرهای دیگر (مانند سیگار و الکل)، عواید چشمگیری را نصیب دولتها میکرد و نفع دولتها، از برخی جهتها، به تجارت مواد مخدر متکی بود. مثال دیگری از قوانین معطوف به اثرگذاری بر بازار مواد مخدر، ممنوعیت الکل[3] بود (قانون ولستد[4]، مصوب سال 1919). هدف از ممنوعیت الکل، جلوگیری کامل از مصرف الکل بود، نه مالیات بستن بر آن. به گذشته که مینگریم، میبینیم عاقبت وضع همۀ این قوانین، پیدایش بازار سیاه الکل و مجرمانگاری بخش بزرگی از مردم بود. در سال 1970، «قانون مواد مخدر تحت کنترل»[5]، واکنشی سنجیدهتر نسبت به مصرف مواد مخدر را در پی داشت. این قانون، گرچه مصرف بسیاری از مخدرها را بهشدت محدود و دارندگان و توزیعکنندگان مواد مخدر را به جریمههای سنگین و زندانهای بلندمدت تهدید کرد، این امکان را پدید آورد که بسیاری از مخدرها در محیطهای پزشکی باقی بمانند.
واکنش دوم به مصرف روزافزون مواد مخدر، افزایش گزینههای درمانی برای معتادان مواد مخدر بود. روانپزشکان برجستهای چون زیگموند فروید (بهرغم اینکه خود به کوکائین معتاد بود) و کارل یونگ، کوشیدند که در مورد اعتیاد به مواد مخدر، نظریهپردازی کنند و برای آنها درمان بیابند. دولت ایالات متحده در سال 1929، نخستین بیمارستان یا محوطۀ محصور را برای درمان اعتیاد احداث کرد. بیل ویلسون[6] در دهۀ 1930، برای ترک اعتیاد به الکل، برنامۀ دوازده مرحلهای[7] را تدوین کرد. اهمیت این برنامه، آن بود که سوءمصرف مواد مخدر را بهعنوان مشکلی که تا حد زیادی از کنترل معتاد خارج است را قالببندی کرد، نه خطای اخلاقی فرد را. متادون درمانی در دهۀ 1960، به عنوان یکی از راهحلهای برنامههای سمزدایی از هروئینیها سربرآورد. برنامههای مخدرزدایی و برنامههای ترک، از طریق بدیلهای بهتر، امروزه نیز مؤثر و فعال است.
آگاهیبخشی به مردم، دربارۀ خطرهای اعتیاد، سومین جبهۀ نبرد با مصرف و سوءمصرف مواد مخدر است. فیلمهایی مانند جنون ریفر[8]، کوشیدند که با ایجاد ترس، مردم را به ترک مصرف مواد مخدر وادارند. بااینحال، این اقدامات تا حدود زیادی ناهماهنگ بود و در پس آن، هیچ خطمشی منسجم داخلی یا بینالمللی وجود نداشت. ریچارد نیکسون، در سال 1971، در تلاش برای جلب توجه ملت به خطرات مصرف مخدر، بهطور رسمی از «جنگ با مواد مخدر» سخن گفت، جنگی که هنوز هم ادامه دارد.
یکی از پیامدهای سودمند افزایش آگاهی عمومی نسبت به اعتیاد به مواد مخدر، بهعنوان مشکلی اجتماعی، فزونی گرفتن کوششها برای فهم علتها و معلولهای آن است. [این باور شکل گرفت که] اگر عالمان بتوانند بنیانهای رفتاری و زیستشناختی اعتیاد به مواد مخدر را فهم کنند، درمانهای بهتری نیز طراحی میکنند. «مراکز اعتیادپژوهی ایالات متحده»[9] که در دهۀ 1930، پایهریزی شدند، در پی آن بودند که این راهحلهای درمانی را پیدا کنند. در دهۀ 1970، زیرشاخههای «مؤسسههای ملی سلامت»[10]، یعنی «مؤسسۀ ملی پژوهش دربارۀ سوءمصرف مواد مخدر»[11] و «مؤسسۀ ملی پژوهش دربارۀ سوءمصرف الکل و الکلبارگی»[12]، این وظیفه را برعهده گرفتند. این مؤسسها به همراه بسیاری از عالمان دانشگاهی، مردم را از کشفیات پیشگامانه خود دربارۀ اعتیاد به مواد مخدر باخبر ساختند. گرچه پژوهشهای متعاقب، علل متعدد و مسلم اعتیاد به مواد مخدر را به اطلاع رساندهاند، اما مردم همچنان مواد مخدرِ تفننی[13] را مصرف میکنند؛ زیرا این مواد، به آنها حسی خوب (یا در پارهای موارد حسی متفاوت) میدهند. خاصه اینکه، مواد مخدر از رهگذر بهدست گرفتن کنترل ساختارهای طبیعی پاداش در مغز، به فرد حس سرخوشی میدهد. این ساختارها که در حالت عادی کمابیش غیرفعالاند، از رهگذر تأثیر داروشناختی داروها، فعال میشوند. مخدرهای تفننی، بهشکلی مستقیم یا غیرمستقیم، سطح دوپامین (یکی از فرستندۀ عصبی) را در این نواحی مغزی افزایش میدهد. با افزایش سطح دوپامین، حس پاداشگیری نیز افزایش مییابد. جالب آنکه، گمان میرود این دستگاههای عصبتنی[14] در گذار فرد از مصرفکننده مادۀ مخدر به معتاد نقشی اساسی دارند، چراکه انعطافپذیری عصبی[15] با مصرف زیاد و مشکلآفرین مواد مخدر پیوند دارد. جای تعجب ندارد که پژوهشگران در پژوهشهای بسیاری -که بر درمان اعتیاد متمرکزند- کوشش میکنند که داروهای تازهای طراحی کنند تا تأثیر مخدرهای تفننی را در این سطح مغز متوقف کنند یا تغییر دهند. افزون بر این، در پژوهشهای دیگر، تلاش شده است از چرایی اینکه واکنش برخی افراد نسبت به اثرات مواد مخدر بر دستگاه عصبتنی شدیدتر است پرده بردارند. آیا گرایش به گذار از مصرف مواد مخدر به سوءمصرف آن، معلول ویژگیهای ژنشناختی، محیط یا ترکیبی از این عوامل است؟ پرسشهایی از این دست، همچنان کوششهای پژوهشی دربارة اعتیاد را هدایت میکند. فهم کنونی از اعتیاد، تا حدود زیادی بر ارزیابی جایگاه پیشین و کنونی اعتیاد مبتنی است.
و نیز ببینید: کوکائین و کرک؛ فرهنگ وابستگی؛ متادون؛ جرم سازمانیافته؛ ممنوعیت الکل؛ داروهای روانگردان و مصرف نادرست آنها؛ برنامههای دوازده مرحلهای
بیشتر بخوانید
Courtwright, David T. 2001. Forces of Habit: Drugs and the Making of the Modern World. Cambridge, MA: Harvard University Press
Goldstein, Avram. 2001. Addiction: From Biology to Drug Policy. New York: Oxford University Press
Hanes, W. Travis, III and Frank Sanello. 2002. The Opium Wars: The Addiction of One Empire and the Corruption of Another. Naperville, IL: Sourcebook
[1] addiction
[2] Addictus
[3] Prohibition
[4] Volstead Act
[5] Controlled Substance Act
[6] Bill Wilson
[7] 12-step program
[8] Reefer Madness
[9] U.S. Addiction Research Centers
[10] National Institutes of Health
[11] National Institute on Drug Abuse
[12] National Institute on Alcohol Abuse and Alcoholism
[13] recreational drugs: ماده مخدری (مانند کوکائین، ماریجوانا یا متامفتامین) است که بدون تجویز پزشک و برای اثرات روانگردانش مصرف میشود؛ با این باور که مصرف تفننی چنین مادهای اعتیادآور نیست. [م.]
[14] neurophysiology
[15] neuroplasticity
[16] Gregory D. Busse
[17] Anthony L. Riley