ارعاب
ارعاب[1] ، به رفتاری پرخاشگرانه که به قصد صدمهزدن به آرامش فیزیکی قربانی یا ایجاد احساس ترس و ارعاب انجام میشود، اشاره دارد. ارعاب شامل حملههای فیزیکی، ترساندن فیزیکی، ترساندن روانی، ناسزاگویی، سربهسر گذاشتن، انزوای اجتماعی و محرومیت است. دو ویژگی ارعاب را از سایر شکلهای رفتار پرخاشگرانه متمایز میسازد. نخستین ویژگی، ماهیت طولانیمدت و مکرر عمل ارعاب است؛ بنابراین، همه ناسزاگوییها نوعی از ارعاب نیستند. بسیاری از دانشآموزان، توهینهای کلامی از سوی همتایانشان را تجربه می کنند، اما ناسزاگویی تا زمانی که دانشآموز آنرا طی مدتی به شکل منظم تجربه نکند، به سطح ارعاب نمیرسد. دومین ویژگی که ارعاب را از سایر شکلهای رفتار پرخاشگرانه متمایز میکند، موقعیت نابرابر بین ارعابکننده و قربانی است. قربانی از نظر فیزیکی، روانی و اجتماعی در مقایسه با ارعابکننده، آسیبپذیرتر است و به همین دلیل، به وی اجازه میدهد تا با نگرانی اندک نسبت به تلافی یا سایر پیامدها به این رفتار اقدام کند. برای مثال، حملههای فیزیکی را، اگر قربانیان بهدلیل فقدان منابع ناشی از قامت فیزیکی، خصوصیات روانی یا مهارتهای اجتماعی برای دفاع از خودشان انتخاب شوند، میتوان به منزله کنشهای ارعاب دستهبندی کرد.
تا دهة 1970، از سوی مربیان، محققان و یا عموم مردم، توجه کمی نسبت به مسئله ارعاب وجود داشت. رفتار ارعابآمیز تقریباً به منزله آیین گذار تلقی میشود که اغلب جوانان در دورهای از کودکی، بزرگسالی و یا هر دو، آنرا تجربه میکردند. چنین برداشتی به این باور منجر شد که رفتار ارعابآمیز، هیچ پیامد طولانیمدتی برای قربانی و ارعابکننده در پی ندارد. امروزه، تحقیقات نشان میدهد که هر دو برداشت اشتباه است. هم ارعابکنندهها و هم قربانیانشان، از نظر اجتماعی و روانشناختی نسبت به سایر همتایانشان متفاوت هستند و نقش آنها در این جرم، طولانیمدت است. نه تنها نگاه سنتی به ارعاب به منزله آیین گذار، فهم ما از علل و پیامدهای ارعاب را تحلیل میبرد، بلکه از یک «فرهنگ ارعاب» در درون سیستم آموزشیمان نیز حمایت کرده است.
فرهنگ ارعاب
تحقیقات نشان میدهد، محیط مدارس سهواً حامی ارعاب است؛ بنابراین، «فرهنگ ارعاب» ایجاد میکند. محیط مدرسه برای اینکه مانند آنچه توصیفشد باشد، نیازمند دو عنصر مهمی است که توانایی مدرسه برای عملکردن بهعنوان محافظ در برابر ارعاب را تحلیل میبرد و در مقابل، رشد قلمرویی را امکانپذیر میکند که نه تنها با رفتارهای ارعاب مدارا میکند، بلکه به ارعابکنندگان اجازه میدهد تا موقعیت اجتماعی خود را از طریق پرخاشگری و بدون ترس از پیامدها، بهبود بخشند. نخست، این محیط باید دارای مدیریت و کادر آموزشی باشد که از میزان رفتار ارعابگونه، آگاه نباشند و درنتیجه، در حفاظت مؤثر از دانشآموزان آسیبپذیر در برابر قربانیشدن یا تنبیه دانشآموزانی که مرتکب رفتار ارعابآمیز میشوند، کوتاهی کنند. تحقیقات به شکلی سازگار نشان میدهد که واکنش مدرسه به ارعاب، اغلب در جلوگیری از مشکل مؤثر نبوده است. بهعلاوه، زمانی که رفتار ارعابآمیز مورد توجه کادر آموزشی قرار میگیرد، مدارس بهندرت افراد ارعابکننده را برای رفتارشان مسئول میدانند. عدم واکنش مؤثر، شاید بهدلیل سایر مشکلات اجتماعی، مانند حاملگی نوجوانان، استفاده از الکل و مواد مخدر و سایر شکلهای خشونت باشد که مدارس مجبور به واکنش نسبت به آنها هستند. بااینحال، مدیران با تمرکز بر مشکلات «جدی»تر در درون مدارس، شاید مقدمه این رفتارها را نادیده بگیرند.
دومین عنصری که فرهنگ ارعاب را درون نظام آموزشی ایجاد میکند، واکنش دانشآموزانی است که شاهد این رفتار هستند. اگرچه برخی دانشآموزان که شاهدند، ممکن است به نفع قربانی مداخله کنند، اما بیشتر دانشآموزان یا تماشاگری منفعل و یا مشارکتکنندگانی فعال در ارعاب هستند. دانشآموزانی که بهعنوان تماشاگران منفعل عمل میکنند، معمولاً از پیامدها برای خودشان میترسند، چون در این محیط نمیتوان به بزرگسالان برای تنبیهکنندگان تکیه کرد؛ بنابراین، قربانیان ارعاب، معمولاً نمیتوانند به همشاگردیهایشان برای اقدام بهعنوان محافظان توانمند علیه رفتار ارعابآمیز تکیه کنند. دانشآموزان دیگر، به شکل فعالانه، در عمل ارعاب مشارکت میکنند؛ چون شاید قربانی توسط همتایانشان و کادر آموزشی بهعنوان هدفی مقبول، بهخاطر موقعیت مطرودش در سیستم اجتماعی مدرسه، تلقی میشود. فرهنگ ارعاب رشد میکند؛ زیرا هم مدرسه و هم دانشآموزان در ارسال این پیام که رفتار ارعابآمیز، رفتاری غیرقابل قبول است، قصور میکنند. در مقابل، آنها شاید این پیام را مخابره کنند که پرخاشگری علیه یک مطرود اجتماعی، بهعنوان راهی برای حل مشکلات و ارتقاء موقعیت اجتماعی، قابل مداراست، حتی اگر قابل چشمپوشی نباشد.
ارعابکنندگان
خصوصیات روانی ارعابکنندگان، نشان میدهد که آنها از عزتنفس پایین و خودانگاره ضعیف، رنج میبرند. بهعلاوه، ارعابکنندگان را میتوان بهعنوان افرادی عصبانی یا افسرده و یا متمایل به کنشهای بیدلیل توصیف نمود. در مقایسه با همتایانشان، این افراد دارای نظامی ارزشی هستند که استفاده از پرخاش برای حل مشکلات و دستیابی به اهداف را تأیید میکند. درنهایت، مدرسه موقعیتی منفی برای ارعابکنندگانی محسوب میشود که عملکردی پایینتر از حد متوسط در مدرسه داشته و نیز در مدرسه ناراحت هستند. همچنین، معلمان و همتایان به آنها بهعنوان یک اخلالگر نگاه میکنند. این افراد، بر اساس وضعیت روانی، نظام ارزشی و نگرششان نسبت به مدرسه، برای حل مشکلات درون مدرسه و برای کسب موقعیت در سلسله مراتب مدرسه، به پرخاشگری روی میآورند. اگرچه تحقیقات آشکارا نشان میدهد که رفتار ارعابآمیز در میان دانشآموزان مدرسه راهنمایی، بیشترین رواج را دارد و با بالارفتن سن، بهطور ثابت کاهش مییابد؛ با وجود این، ارعابکنندگان ممکن است به رفتارهای جدیتر ضداجتماعی، شامل مصرف/سوءمصرف مواد مخدر و الکل، بزهکاری، همسرآزاری و رفتارهای مجرمانه بزرگسالی تغییر رویه دهند.
قربانیان
ارعابکنندگان، قربانیان خود را به شکل تصادفی انتخاب نمیکنند؛ بلکه آنها را بهطور خاص و بهدلیل آسیبپذیریشان برمیگزینند. قربانیان عموماً خجالتی، از نظر اجتماعی معذب، دارای عزتنفس پایین و کمبود اعتمادبهنفس هستند. بهعلاوه، این ویژگیها، منابع اجتماعی قربانی را کاهش میدهد و تعداد دوستانشان را محدود میسازد. این مسئله آنها را به هدفی مطلوب برای ارعابکنندگان تبدیل میکند؛ زیرا بعید است که قربانیان در دفاع از خودشان موفق شوند یا منابع اجتماعی برای وادار نمودن ارعابکنندگان به توقف رفتارشان در اختیار داشته باشند. همچنین احتمال کمتری است که آنها این رفتار را به یک مقام دارای قدرت گزارش دهند. در مقابل، قربانیان ارعاب که در توقف آزار موفق هستند، بهنوعی بر دوستانی برای مداخله از طرف آنها علیه فرد ارعابکننده یا گزارش این رفتار به مقام دارای قدرت اتکاء میکنند. برای قربانیان، عمل ارعاب میتواند پیامدهای دائمی چون ترس همیشگی، عزت نفس پایین و میزان بالای اضطراب در پی داشته باشد. بهعلاوه، تحقیقات نشان میدهد، دانشآموزانی که مورد هدف ارعاب در مدرسه قرار میگیرند، نسبت به کسانی که مورد ارعاب واقع نمیشوند، محتملتر است که در بزرگسالی قربانی جنایت شوند.
و نیز ببینید: بزهکاری نوجوانان؛ خشونت در مدارس
بیشتر بخوانید:
Bosworth, K., D. L. Espelage, and T. R. Simon. 1999. “Factors Associated with Bullying Behavior in Middle School Students.” Journal of Early Adolescence 19:341–62
Elsea, M., E. Menesini, Y. Morita, M. O’Moore, J. A. MoraMerchan, B. Pereira, and P. K. Smith. 2004. “Friendship and Loneliness among Bullies and Victims: Data from Seven Countries.” Aggressive Behavior 30:71–83
Olweus, D. 1999. “Sweden.” Pp. 7–27 in The Nature of School Bullying: A Cross-national Perspective, edited by P. K. Smith, Y. Morita, J. Junger-Tas, D. Olweus, R. Catalano, and P. Slee. New York: Routledge
Unnever, J. D. and D. G. Cornell. 2003. “The Culture of Bullying in Middle School.” Journal of School Violence 2:5–27
[1] . Bullying [2] . Ann Marie Popp