آموزش و خصوصیسازی مدارس
آموزش و خصوصیسازی مدارس[1]؛ خصوصیسازی مدارس در ایالات متحده، ایدهای است جنجالبرانگیز که رنگ و بوی سیاسی نیز به خود گرفته است. این ایده، طرحهای گوناگون برای انتقال آموزش 12-پایهای از بخش دولتی به بخش خصوصی را توصیف میکند. این طرحها اغلب از سوی منتقدان محافظهکار آموزش دولتی ارائه میشود که بهنوبۀ خود، جرقۀ اصلاحاتی مانند بن تحصیلی، مدارس نظامنامهای و انتخاب مدرسه را زدند. هدف از این طرحها، آن بود که مدارس دولتی زیر نفوذ نیرویهای بازار -عرضه و تقاضا- قرار گیرند و ورزههای آموزشی خوب تشویق و ورزههای بد تنبیه شوند.
این طرحها، معمولاً این باور را بازمیتابانند که بخش دولتی نسبت به نهادهای خصوصی، چه انتفاعی چه غیرانتفاعی، بازدهی و کارآمدی کمتری دارند. همچنین آنها شاید از این ایدۀ آزادیخواهانه نیز کمک بگیرند که توجه به آموزش و برنامههای اجتماعی، در زمرۀ صلاحیتهای دولت نیست و دغدغۀ دولت فقط باید به تأمین مقتضیات نظم عمومی و دفاع محدود باشد. طرحهای خصوصیسازی، همچنین برای تأمین مالی و مشروع جلوهدادن اهدافشان، دست به دامان مدافعان آموزش دینی میشوند و این برنامهها فرصتی فراهم میکنند که هواداران آموزش دینی، برخی از آموزههای مدارس دولتی را که به دلایل دینی با آنها مخالفاند -مانند تکامل انسان و آموزش رابطۀ جنسی- دور بزنند.
مدارس نظامنامهای و مدارس خصوصی
مدارس نظامنامهای، معرف فراگیرترین تلاش در جهت خصوصیسازی در ایالات متحدهاند. تا سال 2007، حدود 4000 مدرسه نظامنامهای ابتدایی و متوسطه، مشغول فعالیت بودند. مدارس نظامنامهای در دهۀ 1990، بهعنوان راهکاری برای مشکلات گوناگون مدارس دولتی ظاهر گشتند. برخی از آنها در عمل خصوصی هستند، درحالیکه بقیه بیشتر زیر نظارت مستقیم ناحیۀ آموزشی بودند. ورزۀ مشابه دیگر، مدارس دولتی است که بهصورت خصوصی اداره میشوند، جایی که یکی از سازمانهای مدیریت آموزشی (ای.ام.اُ)[2] که اغلب یک شرکت انتفاعی مانند «مدارس ادیسون»[3] است، یک یا چند مدرسۀ ناحیه را اداره میکند. در هر دو مورد، این مدارس ممکن است بنا به صلاحدید گردانندگانشان، از مقررات و ورزههای خاص مدارس دولتی فاصله بگیرند و دست به نوآوریهایی بزنند. برای مثال، مدارس نظامنامهای، معمولاً مقررات پذیرش و خطمشیهای استخدام و مدیریت متفاوتی دارند و در بسیاری از موارد، بهطور کامل بهوسیلۀ سازمانهای مدیریت آموزشی اداره میشوند. این مدارس بیشتر، از ترکیبی از ورزههای «بدیل» چه در آموزشوپرورش و چه در مدیریت بهره میگیرند، گرچه برخی از آنها از این ورزهها بهره نبرده یا بهرۀ کمی میبرند. بااینحال، در عالم نظر، جملگی این مدارس نسبت به پیشرفت دانشآموزان مسئولاند و در صورت ناکامی دانشآموزان در رسیدن به سطح موفقیتی که ایالت تعیین کرده است، نظامنامهشان در معرض خطر ابطال قرار میگیرد. بهواقع، گسترۀ سازمانها، ساختارها، برنامههای درسی و آموزشوپرورش این مدارس، مانعی است بر سر راه ارزیابی اثربخشیشان. گرچه همه آنها باتوجه به مدارس دولتی، منزلت قانون خاصی دارند، اما بههیچوجه خطمشی یا راهبرد آموزشی واحد و منسجمی که به ارزیابی درآید ندارند. اگر با آنها بهگونهای برخورد کنیم که گویی روش مدرسهداری واحدی هستند، تفاوتهای گوناگون میان آنها را نادیده گرفتهایم.
ارزیابیهای پژوهشی
عالمان اجتماعی، در بیشتر موارد، تصویری دلچسب از انگیزهها یا برآمدهای طرحهای خصوصیسازی ترسیم نکردهاند. مدارس دولتی، مدتی طولانی، سازوکاری همسطحساز -هرچند ناقص- بود برای کاهش نابرابریهای جامعه؛ برخی از فیلسوفان اجتماعی، استدلال میکنند که هرقدر هم که مدارس دولتی ناکارآمد باشند، باز هم آموزش حقی بنیادین و از ملزومات مردمسالاری است. در حالت آرمانی، مدارس دولتی به مردم کمبضاعت امکان میدهند تا مهارتها و استعدادهایشان را شکوفا کنند و این شکوفایی بهنوبۀ خود، امکان رقابت مؤثر بر سر یافتن جایگاهی در آموزش عالی و مشاغل مطلوب را میسر میسازد. بااینحال، از عملکرد مدارس دولتی در فراچنگ آوردن این آرمان، نقدهای صریحی شده است؛ بنا به گزارش مشاهدهگران این مدارس، میدان رقابت را به اندازه کافی هموار نکردهاند؛ بنابراین، برخی خصوصیسازی را اینگونه توجیه میکنند «هرچند مدارس دولتی به عهدشان وفادار نماندند، اما نظریۀ پیشگفته به قوت خود باقی است و مدارس خصوصی میتوانند شکاف نظر تا عمل را پر کنند». بااینحال، بیشتر دانشوران وقتی از منظر فراهمکردن فرصت برابر برای گروههایی که در محرومیت اقتصادی و اجتماعی بهسر میبرند به خصوصیسازی نگاه میکنند، به چنین نتیجهای نمیرسند، بلکه برعکس، در نگاه آنها خصوصیسازی نوعی عقبنشینی از هدف آموزش همگانی است. آنها به یاری نظریهها راجع به طبقه و نابرابری استدلال میکنند که خصوصیسازی تنها شکاف میان فرصتها را بیشتر میکند. افزونبراین، برخی دانشوران مناطق بازار آزاد را که بیشتر طرحهای خصوصی بر آن استوارند، زیر سؤال میبرند. آنان بر اعتقاد دارند که انتخاب مدارس برتر بر پایۀ اطلاعات ناقص و قدرت والدین ثروتمندتر برای اعمال نفوذ در فرستادن فرزندانشان به مدارس ممتاز، نابرابری میان طبقات را بازتولید میکند. دانشوران این پرسش را نیز مطرح کردند که آیا در مقابل صنعتی که کیفیت آموزش را پایین میبرد تا سود و سهم بازار را تحکیم کند، صنعتی بهراستی رقابتی را میتوان یافت که کیفیت آموزش را بالا ببرد.
مدارس خصوصی، بسته به محل، میتوانند مدارس دولتی را از دانشآموزان آمادهتر خالی کنند، دانشآموزانی که ممکن است مدارس نظامنامهای را بهدلیل کیفیت آموزشی بالاترشان برگزینند. این مسئله در آریزونا، جایی که دانشآموزان سپیدپوست غیرلاتینتبار، به شکل بیتناسبی، مدارس نظامنامهای را بر مدارس دولتی عادی ترجیح دادند و از قضا همین دانشآموزان، معمولاً در آزمونها نمرههای بالاتری کسب میکردند؛ اما مدارس خصوصیشده ممکن است محل تجمع دانشآموزان ناآماده باشد، مانند مواردی که در آن مدرسهای نظامنامهای جای مدرسۀ دولتی محل را که از حد متوسط پایینتر تلقی میشود، میگیرد. در هر دو سناریو، جمعیت مدرسه خصوصیشده با جمعیت مدارس پیرامونش فرق میکند، تفاوتی که رهآورد گزینشی سوگیرانه است که ممکن است هم بر مدارس خصوصیشده و هم بر مدارس دولتی اثر بگذارد. همچنین، مطالعات نشان میدهند که افزایش مدارس نظامنامهای، ممکن است بر نسبت آموزگار به دانشآموز در مدارس عادی پیرامون، اثر منفی بگذارد؛ بنابراین، مشکل یافتن مقایسهای بسنده است که مزیتهای مدارس خصوصی بر مدارس سنتی را بسنجد.
یک راهکار این است که موفقیت دانشآموزان بر اساس مقولات قومیت، جنسیت، زبان مادری و عملکرد تحصیلی گذشته مقایسه شود (برای مثال، مقایسۀ دانشآموزان سیاهپوست موفق مدرسهای نظامنامهای با دانشآموزان سیاهپوست موفق در مدرسهای دولتی). سایر رویکردها از این قرارند: مقایسه نرخ رشد یادگیری با میانگین ملی و دنبالکردن روند پیشرفت دانشآموزان در مدارس، به منظور سنجش دستاورهای خاصشان. در مورد بنهای تحصیلی به دانشآموزان، تخصیص تصادفی -مناسبترین راهحل- در شهرهایی مانند نیویورک به دادههایی قاطعتری انجامید. در یک کلام، هر مقایسه معناداری باید هم تفاوت خطمشیها و هم سوگیری بالقوه در گزینش را بهحساب آورد. شوربختانه، برخی از ارزیابیهای منتشر شده در انجام این کار، شکست خوردهاند و گاهی به ارزیابیهای نابهنگام منفی یا مثبت دربارة منافعی که این مدارس دارند میانجامند.
رویهمرفته، بهرغم حمایت مالی و توجهی که معطوف مدارس نظامنامهای، بنهای تحصیلی و طرحهای مشابه شده است، پژوهشها نتایج ضدونقیضی بهدست دادهاند. بسیاری از مطالعات دقیق در باب این مسائل، دریافتهاند که خصوصیسازی، در بهترین حالت، برتری اندکی دارد که معمولاً بر اساس سنجش عملکرد در آزمونهای استاندارد مشخص میشود. بااینحال، شمار اندکی از مطالعات اقتصادسنجانه دربارة دستاوردهای بهتر دانشآموزان -آن هم در برخی از گروههای دانشآموزی- را با طرحهای خصوصیسازی پیوند میزنند. اغلب، مقایسهها حاکی از آن است که میان مدارس خصوصیشده و مدارس دولتی سنتی، تفاوتی نیست و در برخی موارد، تلاشهای خصوصی بدتر بهنظر میرسند. از مطالعاتی که دربارة برنامههای بن تحصیلی (مانند ویسکانسین)، مدارس نظامنامهای (در آریزونا) و مدارس تحت مدیریت خصوصی (چندین مدرسه که تحت مدیریت مدارس ادیسون است) صورت گرفته، نتایج بسیار مشابهی بهدست آمده است. کمشدن مدافعان اصلاحات خصوصیسازانه، شاهدی است بر این مدعا که طرحهای خصوصی و مدارس نظامنامهای میتوانند با گرفتن منابع و افزایش جداسازی قومی، به مدارس دولتی آسیب زنند. جان کلام اینکه، خصوصیسازی جنبۀ مثبت کمرنگی دارد و جنبۀ منفی بالقوهاش ممکن است بر آن بچربد.
و نیز ببینید: مدارس نظامنامهای؛ نابرابری درآمدها؛ نابرابری؛ بودجۀ مدارس؛ جداسازی در مدارس؛ بن تحصیلی
بیشتر بخوانید
Carnoy, Martin1998 “National Voucher Plans in Chile and Sweden: Did Privatization Reforms Make for Better Education?” Comparative Education Review 42:309–37
Dee, Thomas S. and Helen Fu 2004 “Do Charter Schools Skim Students or Drain Resources?” Economics of Education Review 23:259–71
Hoxby, Caroline M 2003The Economics of School Choice. Chicago: University of Chicago Press.
Miron, Gary and Brooks Applegate2000. An Evaluation of Edison Schools Opened in 1995 and 1996 Kalamazoo, MI: Western Michigan University, The Evaluation Center
Sanders, Nicholas M 2002. “Would Privatization of K–12 Schooling Lead to Competition and Thereby Improve Education? An Industrial Organization Analysis.” Educational Policy 16:264–87
Travers, Paul D 1996. “Academic Privatization and Choice in Public Education, K–12” Education 116:471–75
Woods, Philip A., Carl Bagley, and Ron Glatter1998 School Choice and Competition: Markets in the Public Interest? New York: Routledge
[1] education, school privatization
[2] education management organization (EMO),
[3] Edison Schools