آموزش دو زبانه
آموزش دوزبانه[1]؛ استفاده از دو زبان برای آموزش کودکان در مدرسه- سرشت، اهداف، رویکردها و برآمدهای پیچیدهای دارد. به همان اندازه که بسته به مدرسه، منطقه، ایالت و کشور فلسفه و ورزههای آموزش دوزبانه فرق میکنند، مسائل بحثبرانگیز و جدلهای پیرامون آن، نه تنها عوام، بلکه پژوهشگران و عملورزان حوزۀ آموزش دوزبانه را، خاصه در امریکا، سردرگم کرده است.
برای مثال، گرچه پژوهشگران همواره اهمیت برنامههای دوزبانه را برای آموزش کودکانی که به زبان اقلیتها سخن میگویند اثبات کردهاند، قانون رسیدگی آموزشی به کلیۀ کودکان (2001)، مدارس را به رهاکردن آموزش دوزبانه تشویق میکند. هواداران فقط زبان انگلیسی، لزوماً مؤثر بودن آموزش دوزبانه را رد نمیکنند، اما این نوع آموزش یا دوزبانگی را تهدیدی برای هویت ملی و پیشدرآمد جدایی قومی-زبانشناختی افراد از هم تلقی میکنند؛ برخی از آنها حتی این پرسش را مطرح میکنند که مگر رویکرد قدیمی «غرق شو یا شنا کن»[2] که در مورد مهاجران اولیه کارساز بود، مشکلی دارد؟
واکنش دوزبانگیستیزانه، دلالت بر آن دارد که بسیاری آموزش دوزبانه را مسئلهای سیاسی تلقی میکنند، نه آموزشی. بااینحال، بهرغم برداشت عمومی، رشتۀ دانشگاهی آموزش دوزبانه بهشدت بر پژوهشهای تجربی دقیق و نیز مطالعات و نظریههای عمیق دربارة یادگیری زبان و پیشرفت تحصیلی کودکان دوزبانه متکی است.
رشتۀ آموزش دوزبانه
آموزش دوزبانه، حوزهای چندرشتهای است با ساحتهای پژوهشی گوناگون که بر سه ساحت تمرکز بسیار دارد: (1) بنیان جامعهشناختی و روانشناختی زبانشناسی؛ (2) آموزشوپرورش خرد و کلان و (3) چشماندازهای اجتماعی-زبانشناختی.
بنیانهای جامعهشناختی و روانشناختی زبانشناسی، پیشینههای تاریخی را بررسی میکند و نظریههای گوناگون را ادغام میکند. پژوهشگران در این حوزه، بر پیشرفت شناختی و دوزبانگی کودک و تأثیری که خانه و محله بر این پیشرفت میگذارند، پای میفشارند؛ آنها راههای برقراری ارتباط میان آموزش دوزبانه و حفظ زبان اقلیتها و نیز فروپاشی و احیای زبان را میکاوند. حوزهای که در برگیرندۀ آموزشوپرورش خرد و کلان است، به اثربخشی انواع مختلف برنامههای دوزبانه میپردازد. پژوهشگران ویژگیهای ذاتی کلاسهای دوزبانه را که دوزبانگی و یادگیری تحصیلی را پرورش میدهد، بررسی میکنند، روشهای گوناگون تدریس را میکاوند و دیدگاههای مختلف دربارة ارزش و هدف دوزبانهگرایی و نیز سرشت چندفرهنگگرایی در جامعه، مدارس و کلاسهای درس را تحلیل میکنند. چشمانداز اجتماعی-زبانشناختی بر برنامهریزی و خطمشیگذاری در حوزۀ زبان تمرکز میکنند، مسائل مهمی که نظرگاههای گوناگون دربارۀ اقلیتهای زبانی و آموزش دوزبانه را بازمیتابانند، مطرح میسازد، عواملی را میکاود که در ترجیح یکی از دو گزینۀ همگونسازی اقلیتهای زبانی و تنوع زبانی بر دیگری مؤثرند و سرانجام خطمشیهای زبانی را بررسی میکند.
رشتۀ آموزش دوزبانه، به هنگام پرداختن به حوزههای پیشگفته در سطوح فردی و اجتماعی، انواع مختلف برنامههای دوزبانه را شکل داد. برای مثال، «برنامۀ دوزبانۀ انتقالی»[3]، گذار از زبان مادری به زبان اکثریت را آسان میسازد. گفتنی است که آموزش دوزبانه امریکا که بودجۀ آنرا دولت تأمین میکند، در مرحله گذار است، به این معنا که در اصل درصدد سوق دادن کودکان به آموزش تکزبانه (فقط-انگلیسی) در ظرف 2 یا 3 سال هستند. بااینحال، برخی مدارس نوعی «برنامۀ دوزبانه خودبسنده» ارائه میدهند که در آن، آموزگاری دوزبانه همۀ موضوعات را به دو زبان تدریس میکند. شکل جالب دیگر آموزش دوزبانه، «برنامه دوزبانۀ دوسویه» (که «برنامۀ زبان دوگانه» نیز نامیده میشود) است که در آن، کلاس به شکلی برابر میان دانشآموزان انگلیسیزبان و دانشآموزان غیرانگلیسیزبان تقسیم میشود. این برنامهها در برنامههای درسی از دو زبان کموبیش به یک اندازه بهره میگیرند تا هم کودکان انگلیسیزبان و هم کودکان غیرانگلیسیزبان بتوانند به دو زبان بخوانند و بنویسند. برخی برنامههای انگلیسی ای.اس.ال (انگلیسی به مثابۀ زبان دوم)[4] شکلی از آموزش دوزبانهاند، بدین معنا که همۀ دانشآموزان به زبانی غیر از انگلیسی صحبت میکنند و آموزگار به زبان مادری دانشآموزان سخن میگوید، اما آموزش تقریباً به زبان انگلیسی داده میشود.
آموزش دوزبانه در عرصۀ سیاسی
آموزش دوزبانه رشتۀ دانشگاهی جاافتادهای است، اما در نظر و عمل پیوند دوسویۀ نزدیکی با مهاجرت، تغییرات اجتماعی و جنبشهای اجتماعی مانند جنبش حقوق شهروندی و جنبش برابری فرصتهای آموزشی دارد. جالب آنکه، تا قبل از جنگ جهانی اول، جامعۀ امریکا عموماً تنوع زبانی را که نهادهای دینی و روزنامهها تبلیغ میکردند، پذیرفته بود. گذشته از این، در برخی ایالتها، آموزش دوزبانه وجود داشت (برای مثال مدارس آلمانی-انگلیسی در اوهایو، پنسیلوانیا، مینهسوتا، داکوتای شمالی و جنوبی و ویسکانسین)؛ اما زمانی که امریکا وارد جنگ جهانی اول شد، موج میهنپرستی ترس از خارجیها را در پی داشت و عدم تسلط خارجیها به زبان انگلیسی، مایۀ نگرانی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی شد. درنتیجه، فشار عمومی و دولتی در راستای الزام خارجیان به انگلیسی صحبتکردن و امریکاییشدن و الزام مدارس به برگزاری همۀ کلاسها به زبان انگلیسی بیشتر شد.
تغییرات اجتماعی در اواسط سدۀ بیستم، به مساعدترشدن نگرش عمومی نسبت به آموزش دوزبانه انجامید. برای مثال، «قانون حقوق شهروندی سال 1964»[5]، نماد و نشانهای از آغاز نگرشی مثبت نسبت به گروههای قومی و میراث زبانیشان بود. مهمترین رویداد در آموزش دوزبانه در ایالات متحده در این دوره، دعوایی است که در دفاع از دانشآموزان چینی و علیه ناحیۀ آموزشی سانفرانسیسکو اقامه شد. این پرونده که به لائو علیه نیکولز[6] معروف است، این مسئله را پیش کشید که آیا وقتی دانشآموزان غیرانگلیسی به زبانی آموزش داده میشوند که آنرا نمیفهمند، از فرصتهای آموزشی برابری برخوردار میشوند یا خیر؟ در سال 1974، دیوان عالی به نفع دانشآموزان رأی داد و بدین ترتیب، حقوق زبانی دانشآموزانی را که تسلط کمی به زبان انگلیسی داشتند، گسترش داد.
جامعه همچنان تغییر میکند و به موازات این تغییرات، امور مرتبط با زبان و آموزش، اشکال مختلفی به خود میگیرند. از اواخر سدۀ بیستم، آموزش دوزبانه به درجات مختلف با ناملایمتهای سیاسی روبهرو شد. در اوایل دهة 1980، سناتور اس.آی. هایاکاوا[7] از کالیفرنیا با همکاری سایر فعالان، گروهی را برای حمایت از انگلیسی امریکایی تشکیل داد. این لابی هواداران انگلیسی رسمی در کنگره، قانونگذاران ایالتی و کارزارهای رأیگیری را رهبری کرد. در سال 1996، مجلس نمایندگان، لایحهای تصویب کرد که زبان انگلیسی را تکزبان رسمی دولت فدرال قرار میداد، اما سنا با اجرای آن مخالفت کرد و به عمر این لایحه پایان داد. در سال 1998، رأیدهندگان کالیفرنیا با «پیشنهاد رأیگیری 227»[8] که حکم به برچیدن بخش اعظم آموزش دوزبانه در این ایالت میداد، موافقت کردند. رأیدهندگان آریزونا به سال 2000 و رأیدهندگان ماساچوست به سال 2002، با اقدامات مشابه موافقت کردند؛ در کلورادو به سال 2002، رأیدهندگان با این اقدام مخالفت کردند. به تازگی، جریانهایی که درصددند به موجب قانون پوشش آموزشی همۀ کودکان از رهگذر آزمون پرخطر[9]، بهویژه در زمینۀ زبان انگلیسی، مدارس را پاسخگو سازند، مدارس را از ارائۀ برنامههای دوزبانه بازمیدارند.
نگرش اجتماعی-سیاسی و آموزشی
گرچه آزمون خطیر به تهدیدی برای آموزش دوزبانه بدل شد، اما شکل تازهای به این مسئله بنیادی میدهد: منافع برنامههای دوزبانه. به تازگی، مدافعان آموزش دوزبانه، با تأکید بر منافع برنامههای دوزبانۀ دوسویه/دوگانه، از این برنامهها دفاع میکنند. برخلاف برنامههای دوزبانه انتقالی یا خودبسنده که از همان ابتدا برای کودکانی که تسلط کمی به زبان انگلیسی داشتند، شکل گرفت و اجرا شد، برنامۀ زبان دوگانه هم برای دانشآموزان غیرانگلیسیزبان و هم دانشآموزان انگلیسیزبان طراحی شد. هر کلاس به شکل مساوی میان دانشآموزان انگلیسیزبان و دانشآموزان غیرانگلیسیزبان تقسیم میشود، چراکه آموزگاران قصد دارند دو زبان را در کلاسهایشان از یکدیگر جدا نگه دارند. این برنامه، زبان دوگانه چالشی اجتماعی-سیاسی جالبی است از این جهت که آموزش دوزبانه هم به دانشآموزان گروه زبانی غالب نفع میرساند و هم به دانشآموزان گروه زبانی اقلیت.
بااینحال، ناظران علاقهمند خاطرنشان میسازند که برنامۀ زبان دوگانه، در خدماترسانی گسترده به دانشآموزان با محدودیت روبهروست، چراکه زبان غیرانگلیسی در چنین برنامه ای، شاید زبانی نباشد که همۀ دانشآموزان بدان رغبت نشان دهند. برای مثال، مدرسهای که شمار کودکان مهاجر اسپانیاییزبان در آن زیاد است، شاید به برنامۀ زبان دوگانه اسپانیایی-انگلیسی علاقهمند باشند، اما والدینی که فرزند اسپانیاییزبان ندارند، شاید نخواهند که زبان اسپانیایی زبان دوم فرزندانشان باشد و مانند ایتالیایی، فرانسوی یا لهستانی را، بهرغم اینکه فایدۀ علمی مالی یا آمادی ندارند، ترجیح دهند.
پس آموزش دوزبانه، مسائلی چندوجهی را پیش میکشد. بقا یا پایان آن و انتخاب نوع برنامهها، مسائلی اجتماعی-سیاسی و نیز آموزشی هستند. بیگمان، کوششهای پیگیرانهای شد تا عوام را از منافع اجتماعی بهبود مهارتهای زبان مادری کودکان غیرانگلیسیزبان آگاه سازند. بااینحال، خطمشی آموزشی امریکا که آزمونهای خطیر و لزوم پاسخگویی آنها را هدایت میکنند، جریان اصلی را به سوی برنامههای در کل انگلیسی سوق دادهاند؛ بنابراین دشواریهایی که در زمینۀ آموزش دوزبانه پیش روی مدارس، اجتماعها، ایالتها و متخصصان دوزبانه قرار دارد، فراوان هستند. این دشواریها عبارتاند از: پیافکندن سنجهای برای ارزیابی موفقیت برنامهها و خدمات دوزبانه در تضمین دسترسی برابر کودکان غیرانگلیسیزبان به آموزش؛ زدودن این برداشت اشتباه که آموزش دوزبانه نظم اجتماعی را تهدید میکند و بسط آموزش دوزبانه به کودکان انگلیسیزبان، به منظور افزایش تسلطشان به زبانهای خارجی و مهارتهای ارتباطی درونفرهنگیشان.
و نیز ببینید: آموزش و عملکرد تحصیلی؛ آموزش، خطمشی و سیاست؛ برابری آموزشی؛ انگلیسی به مثابۀ زبان دوم؛ جنبش فقط زبان انگلیسی؛ مهاجرت در ایالات متحده
بیشتر بخوانید
- Baker, Colin. 2006. Foundations of Bilingual Education and Bilingualism. 4th ed. Clevedon, England: Multilingual Matters
- Crawford, James. 2000. At War with Diversity: US language policy in an Age of Anxiety. Clevedon, England: Multilingual Matters
- Government Accountability Office. 2006. “No Child Left Behind Act: Assistance from Education Could Help States Better Measure Progress of Students with Limited English Proficiency.” GAO-06-815, July 26. Washington, DC. Retrieved November 30, 2007 (http://www.gao.gov/ highlights/d06815high.pdf).- Krashen, Stephen and Grace McField. 2005. “What Works? Reviewing the Latest Evidence on Bilingual Education.” Language Learner 1(2):7–10, 34.- Lessow-Hurley, Judith. 2004. The Foundations of Dual Language Instruction.
White Plains, NY: Longman
[1] bilingual education
[2] sink or swim
[3] transitional bilingual program
[4] ESL (English as a second language)
[5] Civil Rights Act of 1964
[6] Lau v. Nichols
[7] S. I. Hayakawa
[8] Proposition 227
[9] high-stakes testing