آموزش جنسی
آموزش جنسی[1]؛ مترقی و فراگیر، در برگیرندۀ مسائل بسیاری در رابطه با جنسینگی انسان است، ازجمله کنترل زادوولد، پیشگیری از بیماری، گرایش جنسی، نقشهای جنسیتی، روابط و صمیمیت است. این برنامهها، در سراسر آموزش ابتدایی و متوسطه، بسته به سن، اطلاعات مناسب را فراهم میکنند و دانشآموزان را در کاوش و رشد عواطف، نگرشها، ارزشها و هویت و نیز ارتباطات میانفردی و مهارتهای تصمیمگیری یاری میکنند.
آموزش جنسی، در اوایل سدۀ بیستم و بهنحوی مشهود، از دل نهضتی که برای مقابله با سوزاک و سیفلیس راه افتاده بود، سر برآورد و این احساس آنرا پیش راند که سستشدن آدابورسوم اخلاق و جسم جوانان را به خطر میاندازد؛ سپس، بهسان این روزها، آموزش جنسی با تنش میان اثرات بالقوه مصونیتآورش علیه خطرهای جنسینگی و این احتمال که چنین آموزشی، شاید خودش بهنحوی خطرناک، آموزشدیدگان را برانگیزد مواجه است. درحالیکه بسیاری از آموزگاران، مربیان رابطه جنسی را امری منفی معرفی میکنند و بر خطرهای و ترسهای برآمده از آن تمرکز میکنند، شمار اندکی -مانند مری ور دنت[2]- این حالت را رد کردند و بر لذت و زیبایی تمایلات جنسینگی پای فشردند.
در سالهای نخست پس از جنگ جهانی دوم، زاهدمآبی ویکتوریایی احیا شد و نیز دلبستگی تازهای به آرمان خانوادۀ هستهای پدیدار گشت. گرچه تولید پنیسیلین، هراس از بیماریهای آمیزشی مسری (اس.تی.دیها) را کاهش داد، گزارش کینزی دربارۀ رفتار جنسی، شواهدی بهدست داد که حاکی از لغزش جامعه به سوی فساد اخلاقی بود. گرچه شمار اندکی از مطالعهشوندگان، آموزش جنسی رسمی دیده بودند، خردهگیران چنین برنامههایی را بدنام کردند. در دهۀ 1950، آموزش جنسی تا حد زیادی جای خود را به آموزش زندگی خانوادگی داد که بیشتر بر آیین آشنایی و اقتصاد منزل متمرکز بود تا امور جنسی. در سال 1964، در واکنش به خلأ در آموزش، «شورای آموزش و اطلاعرسانی ایالات متحده، دربارۀ جنسینگی (سیکس) »[3] پدید آمد. سیکس تا به امروز، تنها سازمان ملی دستاندکار آموزش جنسی است و از متخصصان این امر عضوگیری میکند و با سازمانهای حرفهای در ارتباط است. این شورا به پایگاه دادهای برای پژوهشها و خطمشیهای این حوزه بدل شده است.
از برنامههای فراگیر آموزش جنسی، حمایت عمومی چشمگیری شده است. درصد موافقت عمومی، بسته به بحثانگیزبودن موضوع خاص مدنظر، سن دانشآموزان و جمعیت خاصی که پیمایش میشوند، فرق میکند، اما از 60درصد کمتر نمیشود و برای برنامههای راهنمایی و دبیرستان به نزدیک 100درصد میرسد. مجادلهای که به تازگی در ایالات متحده درگرفته است، حول برنامههای «پرهیز صرف» میگردد که به مقدمات زیستشناختی و آموزش اینکه تنها فعالیت جنسی پذیرفتنی فعالیت جنسی در بافت ازدواج دگرجنسگرایانه است، بسنده میکنند و بر خطرهای ناشی از هرگونه انحراف از این هنجار پای میفشارند و هیچ اطلاعاتی دربارۀ کنترل زادوولد و پیشگیری از اس.تی.دیها نمیدهند. درحالیکه برخی قوانین بهطور خاص، تجویز فدرالی برنامۀ درسی آموزش جنسی را ممنوع کردهاند، نفوذ مسیحیت محافظهکار، سبب شد که از سال 1981، تنها برنامههای پرهیز تأمین مالی شوند. این بودجه در دهۀ 1990، گسترش یافت و در آغاز هزارۀ جدید، به 100 میلیون دلار رسید و در سال 2007، از مرز 241 میلیون دلار نیز گذشت.
هنگام ارزیابی آموزش جنسی، شواهد فزاینده آشکار ساختند که برنامههای آموزشی فراگیر، هم آغاز فعالیت جنسی را به تأخیر میاندازد و هم احتمال استفاده از شگردهای ایمنتر رابطۀ جنسی را افزایش میدهد. در مقابل، شمار اندکی از مطالعات، حاکی از آن است که برنامههای پرهیز صرف، بر نرخ یا زمانبندی فعالیت جنسی اثر میگذارند و برخی دلالت بر آن دارند که این برنامهها استفاده از شگردهای جنسی ایمنتر را کاهش میدهند. مقایسۀ آمار امریکا با آمار کشورهای اروپای غربی که در آنها آموزش جنسی فراگیر حضوری پررنگ دارد، حکایت از سودمندی برنامههای اروپایی دارد. بااینحال، آموزش جنسی از فعالیتهای کلاس درس فراتر رفته و نگرش مثبتتر و سالمتری که در اروپا نسبت به رابطه جنسی و جنسینگی وجود دارد، ممکن است عاملی مهمتر باشد.
و نیز ببینید: ارزشهای فرهنگی؛ هویت جنسی و جامعهپذیری؛ هنجارها؛ جنسینگی؛ بیماریهای آمیزشی مسری؛ گرایش جنسی
بیشتر بخوانید
Chen, Constance M. 1996. The Sex Side of Life: Mary Ware Dennett’s Pioneering Battle for Birth Control and Sex Education. New York: New Press
Moran, Jeffrey P. 2000. Teaching Sex: The Shaping of Adolescence in the 20th Century. Cambridge, MA: Harvard University Press
Sexuality Information and Education Council of the United States. (http://www.siecus.org/)
[1] sex education
[2] Mary Ware Dennett
[3] Sexuality Information and Education Council of the United States (SIECUS)