آسایشگاههای محتضران
آسایشگاه محتضران[1]؛ در پاسخ به پیشرفتهای پزشکی و فنّاوری بهوجود آمد تا مؤثرتر از بیمارستانها، نیازهای افراد محتضر را برآورد. آسایشگاه محتضران که فقط از مبتلایان به بیماریهای لاعلاج مراقبت میکند، ممکن است مستقل، وابسته به بیمارستان، بخشی از آسایشگاه خصوصی، جزئی از مراکز مراقبتی بزرگ یا جزئی از مؤسسات درمانی خانگی باشد.
رویآوردن بهشکل مدرن آسایشگاه محتضران در انگلستان آغاز شد. خاستگاه آن به قرون وسطی و زمانی بازمیگردد که روحانیون کلیسا برای غریبهها، سربازان، و زائران خانهها یا پناهگاههایی را دایر میکردند. در سال ۱۸۴۲، گروهی از زنان کاتولیک در فرانسه آسایشگاه محتضرانی را برای زنان فقیری که بیماریهای لاعلاج داشتند، راه انداختند. این مدل الهامبخش سیسیلی ساندرز[2] در تأسیس آسایشگاه محتضران سنت کریستوفر[3] در شهر سیدنهام[4] انگلستان در سال ۱۹۶۷ بود. او در سال ۱۹۶۳، دانشجویان پزشکی دانشگاه ییل را با مفهوم آسایشگاه محتضران آشنا کرد و سبب شد فلورانس والد[5]، رئیس دانشکدهٔ پرستاری دانشگاه ییل[6]، نخستین آسایشگاه محتضران ایالات متحده را در سال ۱۹۷۴ در شهر نیو هیون[7] ایالت کانتیکات تأسیس کند.
خدمات آسایشگاه محتضران
آسایشگاه محتضران به محتضران امکان میدهد زندگیشان، درد، و داروها را تا حدی در کنترل داشته باشند و انزوایی را که اغلب مشخصۀ مرگ در بیمارستانهاست، ندارد. برای ورود به برنامههای آسایشگاه محتضران، بیمار و خانوادهاش احتمال مرگ بیمار و بعیدبودن درمان را تصدیق میکنند. آسایشگاه محتضران میتواند مراقبت، آسایش، و کرامت انسانیای را که محتضران در جریان مردن محتاج آناند، در منزلشان تأمین کند.
خدمات آسایشگاه محتضران در جایی آغاز میشود که پزشکی سنتی پایان مییابد و به محتضران امکان میدهد کمتر درد بکشند، پیش از مرگ زندگی دلخواهشان را تجربه کنند و مرگی باکرامت داشته باشند. آسایشگاه محتضران ممکن است ارتباطات میان بیمار، پزشک، و خانواده را افزایش دهد تا درد بهتر تسکین یابد و نشانگان بیماری بهتر مدیریت شود. چالش پیش روی این آسایشگاهها دادن معنا، کرامت، و زندگی به محتضران در زمانی است که درد، نشانگان نگرانکننده، وابستگی، رنج فراوان، ازدستدادن کرامت، روزهای بیمعنای بیپایان، مرگ در تنهایی و فقر وجودشان را از ترس و بیم پر کرده است.
ساندرز مدیریت درد را نخستین هدف آسایشگاه میدانست. اگر درد بیماران مدیریت شود، آنها میتوانند کارهای ناتمام خود را سروسامانی بدهند و به جنبههایی از زندگی و روابط پراهمیت خود رسیدگی کنند. درد اضطراب مرگ و افسردگی را افزایش میدهد. کسانیکه درد ندارند بهتر میتوانند فکر کنند و دستکم برخی از ترسهایشان را برطرف کنند.
ترس اغلب جلوی تفکر روشن و کشف بدیلهایی برای موقعیتمان را میگیرد. بنابراین، آسایشگاه محتضران در پی مدیریت درد و نشانگان رنجآور است و محیطی آرامشبخش میآفریند، بیآنکه در رویکرد مراقب سختگیریای در کار باشد. برخلاف بیمارستانها که نوعاً برای طولانیکردن عمر درمانهای رنجآور تجویز میکنند ‐ درمانهایی که همیشه با ارزشها و ترجیحات بیماران هماهنگ نیست ‐ آسایشگاههای محتضران نمیخواهند عمر را طولانی کنند یا درمانهای دردآوری ارائه دهند که رنج اضافی بهبار آورد.
آسایشگاه محتضران میکوشد در صورت امکان در خانه و در غیراینصورت در جایی شبیه به خانه که بیماران بتوانند داراییهای ارزنده، خانواده، و دوستانشان را در کنار خود داشته باشند، از این بیماران نگهداری کنند و از این رهگذر آسایش آنها را تا حد ممکن فراهم آورند. حتی اگر بیمارستانها به حیوانات خانگی اجازهٔ ورود بدهند و مقرراتی برای ملاقات نداشتند، باز هم نمیتوانستند خدمات و شرایط لازم برای مرگی باکرامت را که آسایشگاههای محتضران مهیا میکنند، ارائه دهند. رویکرد گروه آسایشگاه محتضران سازگاری با گروههای فرهنگی مختلف را تشویق میکند، به سنتها ارج مینهد، و خانوادهها را به جزئی جدانشدنی از فرایند تبدیل میکند. آسایشگاه محتضران خانوادهها را تشویق میکند تا جاییکه تمایل دارند و میتوانند، مشارکت داشته باشند و آسایشگاه محتضران نیز خود را با جدول زمانی خانوادهها و بیماران هماهنگ میکند.
آسایشگاه محتضران میکوشد کیفیت جسمی و معنوی زندگی محتضر از جمله درد جسمی، روابط، ارتباطات، و کرامت وی را بهبود بخشد؛ منتها نه بهعنوان بیمار که بهعنوان شخص. کارکنان داوطلب آسایشگاه محتضران به همان اندازه با خانواده کار میکنند که با بیمار. شاید لازم باشد به اعضای خانواده بیاموزند چگونه پانسمان را عوض کنند، سوند را بردارند، داروها را سروسامان دهند، از لگن و تخت بیمارستانی استفاده کنند، یا به شیوههایی دیگر به فرد محتضر یاری رسانند. ازآنجاییکه هیچچیز جای روابط خانوادگی را نمیگیرد، هیچ الگوی معینی دربارهٔ اینکه آسایشگاه محتضران چه آموزشهایی بدهد، چهکسی چه کاری را انجام دهد، یا دقیقاً به چه صورت به نیازهای فرد محتضر رسیدگی شود وجود ندارد. برخلاف بیمارستانها، در آسایشگاههای محتضران پس از مرگ بیمار، از خانوادۀ وی مراقبتهای پسآمدی[8] بهعمل میآید تا خانواده را در پشتسرگذاشتن مصیبت یاری دهند.
بیمارستانها و آسایشگاههای محتضران
مرگ در بیمارستان نوعاً غیرشخصیتر از مرگ در آسایشگاه محتضران است. دانشکدههای پزشکی شخصانگارهای[9] حرفهای را آموزش میدهند که سبب فاصلهگرفتن از بیماران میشود. دانشجویان پزشکی یاد میگیرند از اصطلاحات دقیق پزشکی استفاده کنند که اغلب بیماران و خانوادههایشان را دربارۀ تشخیصها، درمان، نشانگان، و حتی چیستی واقعی بیماری سردرگم میسازد. چنین نیست که پزشکان نتوانند بهشکل مؤثری به محتضران و خانوادههایشان رسیدگی کنند، بلکه نظام پزشکی بهگونهای طراحی شده است که زمان و مکان لازم را برای ارائۀ خدمات دلسوزانهای بسان خدمات آسایشگاههای محتضران ندارد. هدف آسایشگاه محتضران زیستن تا لحظۀ مرگ است. هدف بیمارستانها مداوا و بهتأخیرانداختن مرگهاست. اما، مردم غالباً در بیمارستانها میمیرند.
ماندن در خانه نوعاً از مراقبتهای بیمارستانی کمهزینهتر است. برنامههایی وجود دارد که با تأمین تجهیزات، دارو، غذا، و سایر نیازهای محتضران یا خانوادههایشان با هزینهٔ کم یا بهصورت رایگان، کیفیت مراقبت خانگی را بالا میبرد. اگرچه ممکن است پرستاران گران باشند، هنوز درمان خانگی از درمان بیمارستانی ارزانتر است. برای بیشتر خانوادهها مسائل اقتصادی مطرح نیست، بلکه توانایی اعضای خانواده و کارکنان آسایشگاه در ارائۀ خدمات باکیفیت، مدیریت بهتر درد، و بهبود کیفیت زندگی برای بیمار و حفظ زندگی، شغل و کیفیت زندگی خودشان است که اهمیت دارد. مراقبت از محتضران توانفرساست و متضمن محدودکردن مدت و شمار ملاقاتها برای بیماران دممرگ، کنترل سروصداهای محل زندگی، کمک به بیمار برای عبور از پله، حمامکردن، تعویض سوند، برخورد مناسب با فورانهای هیجانی بیمار، و ترس وی از بیرونرفتن مراقب برای خرید یا انجام امور ضروری دیگر، و پرهیز از اختلافات خانوادگی است. در نتیجه، بهرغم هزینههای پایینتر مراقبت خانگی، برخی از اعضای خانواده ترجیح میدهند فرد در خانه فوت نشود. همچنین، بیمارستانها ممکن است خانوادهها را نسبت به این باور مطمئنتر سازند که آنها هرچه ممکن بوده است برای فرد محتضر انجام دادهاند.
بیشتر خانوادهها میخواهند از عزیز محتضرشان مراقبت کنند، اما بسیاری از آنها از نظر جسمی، مالی، روانی، یا احساسی نمیتوانند به فرد محتضر کمکی کنند. هرچند بهنظر میرسد پزشکان در آغاز از آسایشگاههای محتضران پرهیز میکردند و شاید آن را نشانی از ناکامی خود میانگاشتند، اکنون چنین مینماید که بیشتر آنها این رویکرد را پذیرا شدهاند. آسایشگاههای محتضران حتی در بیمارستانها هم تأثیر گذاشتهاند و سبب شدند مرگ در آنجا هم کمتر از گذشته غیرشخصی و دیوانسالارانه باشد. رشد اخلاق پزشکی، رهنمونهای پیشرفته، مراقبتهای تسکینبخش، و خدمات سوگواری در بیمارستانها که تا مدت زیادی بعد از مرگ ادامه مییابد، گواهی است از تأثیر آسایشگاههای محتضران.
و نیز ببینید: سوگواری و تأثیر نژاد در آن؛ خدمات مدیکید؛ مدیکر.
بیشتر بخوانید
Connor, Stephen R. (1998). Hospice: Pitfalls, and Promise, Bristol, PA: Taylor & Francis
Saunders, Cicely M. and Robert Kastenbaum (1997). Hospice Care on the International Scene, New York: Springer
[1] hospices
[2] Dame Cicely Saunders
[3] St. Christopher’s Hospice
[4] Sydenham
[5] Florence Wald
[6] Yale University School of Nursing
[7] New Haven
[8] follow-up care
[9] persona