آپارتاید
آپارتاید[1] (به معنی واقعی «جدایی»[2] افریقاییها از هلندیهاست)، بهنوعی نظام جداسازی نژادی در افریقای جنوبی اشاره دارد که «حزب ملی»[3] سپیدپوستان از زمان انتخابات سال 1948 تا نخستین انتخاباتی که به روی همه نژادها گشوده بود، یعنی انتخابات سال 1994 برقرار کرده بود. پیش از سال 1948، جدایی نژادی غیررسمی تا اندازۀ زیادی وجود داشت که از آن جمله میتوان به این موارد اشاره کرد: کنترلهایی که نخست بریتانیا، در سدۀ نوزدهم، در مستعمرۀ کیپ[4] اعمال کرد، «قانون اراضی»[5] سال 1913 و 1936 که حق سیاهان از اراضی را محدود میکرد و خطمشیهای موسوم به «نیروی کار متمدن»[6] که از سال 1924 تا سال 1926، برای حمایت از سپیدپوستان فقیر اعمال میشد. این جداییها سبب شد برخی اصطلاح آپارتاید را در مورد دورۀ پیش از سال 1948 نیز بهکار بندند. گرچه به تازگی از آپارتاید برای توصیف خطمشیها یا نظامهای جداسازی نژادی در سایر نقاط جهان استفاده میکنند، اما این اصطلاح در اساس با افریقای جنوبی پیوند خورده است، جایی که کاربست آن با کوشش بلندپروازانه برای قالببندی مجدد جغرافیای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور به منظور توسعۀ مجزای چهار گروه نژادی معین -یعنی سپیدپوستان، رنگینپوستان (دورگهها)، هندوها و افریقاییهای سیاهپوست یا «بانتو»[7]- به نحوی که استمرار سلطۀ سپیدپوستان را تضمین کند، مترادف است.
سرشت جدایی
جدایی بر همۀ سپهرهای زندگی اثر گذاشت، ازجمله ازدواج و آمیزش جنسی، بهداشت و رفاه، آموزش، فرصتهای شغلی، تفریح و سرگرمی، حملونقل و بسیاری حوزههای دیگر. اختلاط اجتماعی میاننژادی، بسیار دشوار بود و هنگامی هم که رخ میداد، مانند اختلاط در بعضی از کلیساهای انگلیسیزبان، نظر به زندگی ذاتاً متمایزی که افراد داشتند، اغلب خودآگاهانه بود. بهلحاظ جغرافیایی، آپارتاید در سه مقیاس مکانی بهکار گرفته میشد که همه آنها در اساس میان سپیدپوستان و غیرسپیدها تفکیک برقرار میکردند. سطح خرد یا «آپارتاید خرد»
[8]، تسهیلات و امکانات رفاهی مانند حملونقل، سواحل، ادارات پست، سینماها و حتی نیمکتهای پارک را تفکیک میکرد. جداسازی سطح میانه، عبارت بود از: منطقهبندی نژادی در مناطق شهری از رهگذر «قانون مناطق گروهی»
[9] سال 1950 و سال 1966 به منظور تفکیک نژادی سپیدپوستان، رنگینپوستها و هندیها. جداسازی سطح کلان 10 بَنتونشینها
[10] را به گروههای قومی سیاهپوست بهرسمیت شناختهشده اختصاص داد و در صدد برآمد که حضور سیاهپوستان را در مکانهایی که برای اقتصاد سپیدپوستان اهمیت حیاتی داشتند، به حداقل برساند. نقاط روستایی سیاهپوستنشین -مناطق مسکونی کوچکی که بهوسیله کشتزارهای سپیدپوستان احاطه شده بود- تخلیه شدند و ساکنانشان در بانتونشینها اسکان داده شدند و همزمان بسیاری از سیاهپوستانی که صلاحیت ماندن در مناطق شهری را نداشتند، از این مناطق اخراج شدند. در مجموع، بین سالهای 1960 و 1983، به موجب خطمشیهای آپارتاید، 5/3 میلیون نفر، به زور، به مناطق دیگری روانه شدند.
زادگاهها بهتدریج خودگردان شدند و چهار تای آنها بهصورت رسمی مستقل شدند، البته این استقلال تنها در افریقای جنوبی بهرسمیت شناخته میشد. بنتونشینها بهسان نمونههای آغازینشان که به موجب خطمشیهای استعماری برای اسکان کسانی که به کشاورزی معیشتی وابسته بودند، ساخته شدند؛ جملگی در قیاس با مراکز اصلی اقتصاد فضای افریقای جنوبی حاشیه به حساب میآمدند و به استثنای بفوتاتسوانا[11] (از تولیدکنندگان مهم پلاتین)، هم از جهت کمکهای مالی بلاعوض و هم از جهت اشتغال، همچنان به افریقای جنوبی وابستگی اقتصادی داشتند.
نظر به سطح بالای شهرنشینی در میان رنگینپوستان و هندوها، در خصوص آنان جداسازی سرزمینی کلانمقیاس، شدنی نبود هرچند رفتوآمد میاناستانی هندوها تا سال 1975 محدود بود و تا سال 1985، زندگی در «ایالت آزاد اورنج»[12] و نیتال شمالی برای آنان ممنوع بود. خطمشی همراستایی[13] برای رنگینپوستان و هندوها، نهادهای سیاسی برپا کرد که نمایندگانشان نخست انتسابی بودند و سپس انتخابی شدند، منتها این نهادها در اصل برای دولت ملی تمام سپیدپوست که سپیدپوستان انتخابش میکردند، نقش مشورتی داشتند. در سال 1984، قانون اساسی جدید برای هندوها و رنگینپوستان، مجالس نمایندگان جداگانهای بهوجود آورد و به آنها در امور خود، ازجمله آموزش، بهداشت و رفاه، خودمختاری اعطا کرد. این مکانها از نظر بودجه، به دولت ملی وابسته بودند و صلاحیت محلیشان که بر قانون اراضی گروهی سال 1950 مبتنی بود، بهشدت چندپاره بود. تنها اقلیتی کوچک از هندوها و رنگینپوستان واجد شرایط در انتخابات 1984 و 1989، پای صندوقهای رأی رفتند.
جداسازی شهریِ برآمده از قوانین اراضی گروهی، جابهجایی اجباری نزدیک به 125000 خانواده -که بیشتر رنگینپوست و هندو بودند- را در پیداشت. این رخداد با جابهجایی بیسابقه و احتمالاً پرشمار سیاهپوستان به شهرکهای سیاهپوستنشین، به موجب قوانین پیش از آپارتاید همراه شد. سپیدپوستان به نحو نامتناسبی مناطق بزرگی از هر شهر یا شهرک، ازجمله مساعدترین قسمتها را از آن خود میکردند، حال آنکه سیاهپوستان معمولاً نزدیک مناطق صنعتی که در آن کار میکردند، اسکان داده میشدند. همچنین کوششهای معطوف به جداسازی قومی-زبانی سیاهپوستان، موفقیت چندانی نداشت. در سال 1986 که کنترلهای رفتوآمدی متضمن تبعیض نژادی لغو شد، 5/5 میلیون سیاهپوست حق سکونت شهری دائمی را بهدست آوردند و این حق، وضعیت شغلیشان را بهتر کرد. نزد اکثریت افراد، اعمال کنترلهای رفتوآمدی بهشدت مانع مهاجرت به شهرها شد و شمار زیادی بهدلیل نقض مقررات عبورومرور دستگیر شدند. محدودیتهای خاصی بر جابهجایی سیاهان به استان کیپ غربی که سکونتگاه بیشتر رنگینپوستان بود و بین سالهای 1962 و 1985، منطقهای را برای کارگران رنگینپوست تعیین کرده بود، اعمال شد. در جای دیگر، سیاهپوستانی که از بنتونشینها و یا مناطق روستایی سپیدپوستان آمده بودند، تنها بهعنوان کارگران مهاجر میتوانستند در معادن و یا شهرکها، جویای کار باشند و به ناچار خانواده خود را در زادگاهها میگذاشتند و میآمدند. بااینحال بسیاری از آنها، به شکل غیرقانونی در مناطق شهری ماندند و با خانوادههای سیاهپوستان شهرکنشین زندگی میکردند و همزمان افزایش طبیعی شمار سیاهان، رشد جمعیت شهری سیاهپوستان را تداوم بخشید. از سال 1968 به بعد، از شهرداریها انتظار میرفت که نیاز سیاهپوستان به مسکن، در این سو و آن سوی مرزهای بنتونشینها را تا جایی که مقدور است، برآورده کنند. این امر به ساخت سکونتگاههای رسمی و غیررسمی بزرگ برای سیاهپوستان در مناطق سیاهپوستنشین نزدیک به شهرهای بزرگ، مانند مدانتسان[14] (سیسکی[15]، در نزدیکی لندن شرقی) و همچنین در وینترولد[16] بفوتاتسوانا که تقریباً نیمی از جمعیت سیاهپوستنشینهایی که در 50 کیلومتری پرتوریا[17] در آن زندگی میکردند، انجامید. مسافران مرزی که روزانه برای کار به افریقای جنوبی سپیدپوستنشین میرفتند، در سال 1982، به حدود 773000 نفر رسیدند.
فشارهای منجر به انتقال در دهۀ 1980، رئيسجمهور پی.دبلیو بوتا[18]، تلاش کرد آپارتاید را اصلاح کند، تا نزد سیاهپوستان و همچنین رنگینپوستان و هندوهایی که از بودجۀ مجالس قانونگذاری جدیدشان برای تمشیت «امور خود» بهرۀ مادی برده بودند، پذیرفتنیتر گردد. انگیزههای اصلی این کار، عبارت بودند از: افزایش سریع هزینههای آموزشی سیاهپوستان (که البته به معنای پایان مدارس تفکیکشده نبود)، لغو کنترلهای رفتوآمدی و حمایت غیرمستقیم گستردۀ دولت از اسکان سیاهپوستان و ایجاد شوراهای خدمات منطقهای که مسئولیت صرف منابع جدید مالیاتی در جایی که بیشترین نیاز را داشت، برعهده داشتند.
بعید بود که این اصلاحات مادی، آمال و آرزوهای اقتصادی و سیاسی سیاهپوستان را برآورده کند. مقاومت سیاهان که پیش از این تا حد زیادی با ممنوعکردن «کنگره ملی افریقا» (ای.ان.سی)[19]، کنگره پانافریکنیسم (پی.ای.سی)[20] و حزب کمونیست افریقای جنوبی (اس.ای.سی.پی)[21]، در سال 1960 و قوانین امنیتی سفتوسخت در داخل کشور سرکوب شده بود، از سال 1984 تا سال 1986، افزایش چشمگیری یافت. این امر نه تنها دستگاههای امنیتی دولت را محک زد، بلکه توجه جهانیان را نیز به خود جلب کرده و منجر به شدتگیری تحریمها و فشارهای دیگر برضدرژیم آپارتاید شد. تنزدن بانکهای امریکایی و اروپایی از دادن وامهای کوتاهمدت در سال 1986، خروج سرمایه در اواخر دهۀ 1980 را در پیداشت و مشکلات جدی اقتصادی را شتاب بخشید. رئيسجمهور جدید، اف.دبلیو. کلرک[22]، در فوریه 1990، با اعلام لغو ممنوعیت ای.ان.سی، پی.ای.سی و اس.اس.سی.پی و آزادی نلسون ماندلا و دیگر زندانیان سیاسی، به منظور مذاکره در باب نظام سیاسی جدید، همه را حیرتزده کرد. این مذاکرات، 4 سال به طول انجامید و در این اثنا، پسرویها و خشونتهای بسیاری که برخی از آنها احتمالاً زیر سر رژیم رو به تلاشی آپارتاید بود، رخ دادند. بااینحال نخستین انتخابات آزاد در افریقای جنوبی، در آوریل سال 1994، دوران آپارتاید را پایان داد و دولت وحدت ملی -دولتی متشکل از ای.ان.سی که 62درصد از آراء را از آن خود کرده بود، حزب ملی و «حزب آزادی اینکاتا»[23]، نمایندۀ قوم زولو- را پدید آورد.
میراث آپارتاید، دههها بر افریقای جنوبی سایه افکنده بود. این کشور همچنان یکی از نابرابرترین کشورهای جهان است. طبقه بهتدریج جایگزین نژاد شد و نابرابریهای دروننژادی، از سال 1994 به این سو، افزایش یافتهاند. بیگمان در مناطق مسکونی و مدارس تفکیکزدایی رخ داد، اما این تفکیکزدایی تقریباً سلسلهمراتب نژادی آپارتاید را افزایش داد و بیشتر سیاهپوستان را بهسان گذشته در جداماندگی و فقرشان تنها گذاشت. بااینحال از نظر سیاسی، گذار سیاسی بهنسبت صلحآمیز، از رهگذر سه انتخابات عمومی دموکراتیک، در سالهای 1994، 1999 و 2004 تثبیت شده است.
و نیز ببینید: تبعیض؛ قومیت؛ قوممداری؛ ابرجداسازی؛ ملتسازی؛ تکثرگرایی؛ نژاد؛ نژادپرستی؛ جداسازی؛ قشربندی نژادی؛ برتری سپیدپوستان
بیشتر بخوانید
Beinart, William. 2001. Twentieth-Century South Africa. New York: Oxford University Press
Lemon, Anthony. 1987. Apartheid in Transition. Aldershot, England: Gower
1991. Homes Apart: South Africa’s Segregated Cities. Bloomington, IN: Indiana University Press
Posel, Deborah. 1991. The Making of Apartheid 1948–1961. Oxford, England: Clarendon
Smith, David M. 1982. Living under Apartheid. Boston: Allen & Unwin
[1] Apartheid
[2] apartness
[3] National Party
[4] Cape Colony
[5] LandActs
[6] civilized labor
[7] Bantu
[8] petty apartheid
[9] Group Areas Act
[10] Bantustan
[11] Bophuthatswana
[12] Orange Free State
[13] parallelism
[14] Mdantsane
[15] Ciskei
[16] Winterveld
[17] Pretoria
[18] P. W. Botha
[19] (African National Congress (ANC
[20] (Africanist Congress (PAC
[21] (South African Communist Party (SACP
[22] F. W. de Klerk
[23] Inkatha Freedom Party