چکیده مقالات همایش خویش‌کاوی ایرانیان در دوران مدرن

چکیده مقالات همایش خویش‌کاوی ایرانیان در دوران مدرن

 

مقدمه

مجلۀ مسایل ایران در شمارۀ بهمن 1342 به صاحبنظران فراخوان داد که ویژگی­های یک ایرانی آن روز را ترسیم نمایند. از میان کسانی که به این دعوت پاسخ گفتند سرشناس­ترین­شان محمدعلی جمال‌زاده بود. وی مقاله­ای بلندبالا نوشت که بعدها مجله آن را شایستۀ چاپ به صورت کتاب دید. این گونه شد که در فروردین 1345 کتاب خلقیات ما ایرانیان به چاپ رسید تا امروز به مناسبت پنجاهمین سالگرد انتشارش گرد هم آییم و کیفیت تأمل ایرانیان نسبت به خویش را به بحث گذاریم.

اهمیت خلقیات ما ایرانیان از چند جنبه است. نخستین اهمیت کتاب در نویسندۀ آن است. جمال‌زاده در سال 1300 در برلین نخستین مجموعۀ داستان کوتاه ایرانی را با نام یکی بود یکی نبود منتشر کرد. او را پدر داستان کوتاه فارسی و همچنین آغازگر سبک واقع­گرایی در ادبیات فارسی می­دانند. اهمیت دیگر جمال‌زاده در این است که وی را در کنار بزرگ علوی و صادق هدایت، سه بنیانگذار اصلی ادبیات داستانی معاصر فارسی محسوب می­کنند. دومین اهمیت کتاب این است که نخستین کتابی است که یک نویسندۀ ایرانی منحصراً در باب خلقیات ایرانیان به رشتۀ تحریر درآورده است. اگرچه پیش از جمال‌زاده متفکرین ایرانی دیگری هم در باب ویژگی­های ملّی ما نظرورزی و نظرپردازی کرده بودند، اما خلقیات ما ایرانیان نخستین کتابی است که فقط و فقط در این موضوع به رشتۀ تحریر درآمده است. البته مقالۀ بلند مهندس مهدی بازرگان،  سازگاری ایرانی، نیز مضمونی شبیه به خلقیات ما ایرانیان داشت و در همان سال­های ابتدایی دهۀ 1340 نگاشته شد اما هیچ گاه به اهمیت کتاب جمال‌زاده دست پیدا نکرد و تأثیرات بعدی آن نیز به اندازۀ کار جمال‌زاده نبوده است.

اهمیت بعدی کتاب در تبدیل شدنش به مهم­ترین منبع خلقیات­نویسی ایرانیان است. اگر نویسندگان پیش از جمال‌زاده برای نقل توصیفات خلقیات ایرانیان لابد به رجوع به سفرنامه­های خارجی بودند، جمال‌زاده با گردآوری گزینشی برخی از این توصیفات، کار را برای نویسندگان بعدی ساده­تر ساخت تا بتوانند از اقتدار نام او به عنوان سند نقل قول­های خود سود جویند. بدین ترتیب، متن وی به پایانۀ مرکزی تبدیل می­شود که توصیفِ، البته گزینشیِ، سفرنامه­نویسان و دیپلمات­های خارجی از ویژگی­های ایرانیان در آن جمع و سپس در شکل­های مختلف به مقاصد دیگر ارسال شده است. و نهایتاً، این کتاب عملکردی بسیار فراتر از توصیف خلقیات ایرانیان پیدا کرده و آن برجسته کردن انواعی از نظریۀ ارتباط فرهنگ و شخصیت با توسعه است که معتقدند رمز عقب­ماندگی ایرانی­ها را بایستی بیش از همه در خلقیات­شان جستجو کرد. این رویکرد امروز همچنان داغ است و در متون پراقبال حسن نراقی، علی­محمد ایزدی، حسن قاضی مرادی، علی رضاقلی، و محمود سریع­القلم به شکل برجسته ­ای نمایان است.

برپا ساختن همایشی به مناسبت پنجاه ساله شدن کتاب خلقیات ما ایرانیان، فارغ از قضاوت دربارۀ اعتبار محتوای اثر، صرفاً بهانه­ای است برای هم­اندیشی دربارۀ تأمل اندیشمندان ایرانی نسبت به خودمان. هرچند اثر جمال‌زاده در همان زمان انتشار ممنوع شد و مشکلاتی نیز برای خود او به وجود آمد، که بخشی از آن به دلیل مخالفت او با حکومت پهلوی و دفاع از مشروطه بود، و هرچند شور انقلابی دهۀ 1350 و امید به تغییر و توسعه، و سپس انقلاب اسلامی و دفاع مقدّس توجه بر خلقیات ما ایرانیان را به محاق بردند اما پس از حدود 35 سال و از ابتدای دهۀ 1380 نظریۀ ارتباط فرهنگ و شخصیت با توسعه و نیز توصیفات جمال‌زاده از ویژگی­های منش ایرانی مورد اقبال اندیشمندان ایرانی منش ملّی و مخاطبان آنها قرار گرفت. جمع حاضر در این همایش، گروهی از اندیشمندان هستند که با نگاهی ژرف، انتقادی و چندبعدی موضوع تأمل ایرانیان دربارۀ منش ملّی خویش را واکاوی می­کنند، باشد تا از این رهگذر به بصیرت‌های تازه­ای دست یابیم و مطالعات منش ملّی را قدمی به پیش بریم.

 

آرمین امیر

دبیر همایش

 




 

 

چکیده مقالات همایش

 




 

مدخل بحث در مورد خلقیات ما ایرانیان

 

تقی آزاد ارمکی[1]

خلقیات ما ایرانیان، تألیف سیدمحمدعلی جمال‌زاده در سال 1345 در تهران به چاپ رسیده است. از آن زمان تا کنون که بیش از نیم قرن از انتشارش می­گذرد، این اثر خوشبختانه در ایران و حوزۀ مطالعات ایران­شناسی خارج از کشور از پر بیننده ترین و پر خواننده­ترین و با ارجاعات بسیاری در مقایسه با دیگر منابع فارسی در دورۀ جدید می­باشد. کمتر اهل فضل و علم در ایران می­توان شناخت که از این اثر خبری نداشته باشد و در عین حال از دعوی اصلی جمال‌زاده در مورد اندیشه و کتابت و فرهنگ مدرن بی­اطلاع باشد. کتاب آنقدر خوانده شده است که نمی­توان مدعی شد که داعیه­های او دیده نشده است. بر خلاف بعضی از منابع، همۀ زوایای این کتاب مورد بازخوانی قرار گرفته است. حضور مؤلف همراه با کتاب نقش عمده­ای در خوانده شدن کتاب داشته است. بدین دلیل، نمی­توان مدعی شد که این کتاب مخاطبان کافی پیدا نکرده و بعضی از بخش­ها یا ابعاد یا مفاهیم و داعیه­های آن خوانده نشده یا بد فهمیده شده است. نمی­توان مدعی شد که باید یکبار دیگر کتاب را به دلیل دیده نشدن و خوانده نشدن یا بد خوانده شدن و  بد روایت کردن، مورد بازخوانی قرار داد یا در همایشی با حضور متخصصان فرهنگ و اندیشه و ادب معاصر مورد بازخوانی قرار داد تا نکات و اصول و مفاهیم دیده نشدۀ آن به شکل جدید طرح شوند. به طور قطع می­توان مدعی شد که اصلاً اینگونه نیست. کتاب اتفاقاً بیش از حد مجاز و متعارف دیده شده و خوانده شده است. آنقدر خوانده شده است که از همه گروه­های اجتماعی مخاطب یافته است. این نکته و اصلی است که در این نوشتار قصد دارم مورد توجه قرار دهم.

جایگاه این اثر در میان آثار تولید شده در نیمۀ اول قرن بیستم در ایران نیز قابل توجه می­باشد. کتاب صرفاً جمع شدۀ مجموعه­ای از داوری­ها و ادعاهای خودی­ها و بیگانگان در مورد مردم و فرهنگ و جامعۀ ایرانی است. این کتاب در ادامۀ سنّت کتاب نویسی است که در دورۀ پهلوی اول در میان صاحبان قلم و کتاب و اندیشه شکل گرفت. رویکرد غالب در این دوره بیش از طرح مسائل بنیادین مربوط به فرهنگ و جامعۀ ایرانی و جهان مدرن، توجه به ارائه سیمای کلی از جامعه و فرهنگ ایرانی و غربی در غالب مجموعه­ای از «دایره‌المعارف‌ها» بود. بدین لحاظ اکثر صاحبان قلم در این دوره به شکلی درگیر تهیۀ دایره­المعارفی شده و بعضی از آنها توانسته­اند دایره­المعارف زبان و ادبیات یا علم و دانش و شعر یا ... به دست ناشر بسپارند. در این هیاهوی به اصطلاح فرهنگی و علمی است که جمال‌زاده هم در این راه افتاده و به دلیل در حاشیه فرهنگی قرار گرفتن، شروع به اتود اولیه در تهیه دایره­المعارف اجتماعی (بخش اول آن نگاه دیگران به ما و نگاه خودی­ها به خودمان) کرده است. حاصل این اتود اولیه می شود کتاب خلیقات ما ایرانیان. همین و بس. این کتاب به لحاظ تأسی­جویی از رویکرد دایره­العمارفی، در حد جمع­آوری سطحی و سریع و محدود داوری­ها و قضاوت­های رسمی دیگران و خودی­ها (آن هم بخشی از آنها) در مورد خلقیات ایرانیان است.

به نظر می­آید خلقیات ما ایرانیان در حد یک نوشتار روزنامه­ای است و ارزش کتاب شدن هم نداشته است. نمی­دانم منطق صاحبان مجلۀ مسایل ایران چه بوده است که مقاله­ای طولانی و روزنامه­ای را به صورت کتاب چاپ کرده­اند. من این متن را در حد یک کتاب نمی­دانم. کتاب نه بر اساس سؤالی بنیادین شروع شده و نه پاسخ دقیقی به سؤال پنهانی که در نزد مؤلف بوده است، در آن دیده می­شود.

در مقابل ادعای فوق، گفته می­شود کتاب دغدغۀ فهم و درک علمی در مورد خلقیات ایرانیان را دارد. این ادعا در حد یک گزارۀ سیاسی و روزنامه­ای باقی مانده است و کمترین شاهدی برای اثبات آن وجود ندارد. مؤلف در این اثر از حد یک ادعای عمومی گذر نکرده و صرفاً داعیه­های طرح شده به واسطۀ دیگران را تکرار کرده است. بدین لحاظ، بیش از اینکه به فهم علل و زمینه­ها و شرایط ظهور تلقی خاص در مورد ایرانیان برسد، به بیان زوایای متعدد فرهنگ ایرانی اقدام کرده است. این زوایا را بیشتر از نگاه دیگران جستجو کرده است، نه اینکه صحت و سقم آنها را بازگو کند. او بیشتر در نقش راوی و ناقل داعیه­ها ظاهر می­شود تا منتقد و تجزیه و تحلیل کنندۀ آنها. و این همان فرض و داعیۀ شرق­شناسانه­ای است که جمال‌زاده آن را با مستندات متعدّد بازگو کرده است. عنوان کتاب بیش از اینکه بیان­کنندۀ نگاه تحلیلی باشد، نشان از قضاوت فرهنگی در مورد ایرانیان است. عنوان کتاب «خلقیات ما ایرانیان» است اما به شناخت ابعاد و زمینه­ها یا علل شکل­گیری بدفهمی در مورد خلقیات ایرانیان نمی­پردازد. به همین دلیل هم هست که می­شود این کتاب را زمینه و اساس نگارش بسیاری از کتاب­هایی دانست که با رویکرد سیاسی و ایدئولوژیک نسبت به ایران نگارش یافته است. به عبارت دیگر، ما بعد از این کتاب با ظهور جریانی اندیشه­ای روبرو هستیم که باید آن را «جمال‌زاده­ای­ها» نامید. جمال‌زاده­ای­ها راوی قضاوت­ها و داوری­های غلط و درست در مورد فرهنگ و اخلاق و مردم ایران هستند. بدون اینکه طرح مسئله­ای داشته باشند و بدون اینکه جهت تاریخی و نظری و فرهنگی خاصی را پی­گیری کرده باشند، با سنخ شناسی آن هم با ارجاع و تکیه بر افراد یا گروه­ها تا جریان­های فکری و اندیشه­ای، از اخلاق و خلقیات ایرانی سخن گفته­اند. به همین دلیل است که کار جمال‌زاده اصلاً با هیچ کار تتبّعی در حوزۀ مطالعات تاریخی و ایران­شناسانه همطراز نیست. این اثر، کاری سطحی است. به لحاظ روشی دارای اشکالات بسیاری است. نمی­توان این اثر را به عنوان اثری تاریخی قلمداد کرد، زیرا بدون هیچ دقّتی اطلاعات و داده­ها را نقل کرده است. هم چنین مؤلف در این اثر بدون توجه به منابع و اسناد به ذکر اطلاعات اقدام کرده است. این اثر در سطح آثار مردم­شناسی یا جامعه­شناسی توصیفی هم نیست. زیرا از دقّت مفهومی به­دور می باشد و همچنین با کمترین توجه و عنایتی به شرایط اجتماعی و فرهنگی، به ذکر اقوال افراد اقدام کرده است. این اثر، متن ادبی هم نیست زیرا مشخصات متن ادبی را به لحاظ ظرافت­های ادبی و رعایت اصول و قواعد نگارشی ندارد و در عین حال بازگو کنندۀ بخش­های ادبی به لحاظ تاریخی در مورد فرهنگ و اخلاق ایرانی هم نیست. در نتیجه بهتر است اثر را در حد یک گزارش سادۀ رسانه­ای برای مخاطب با تکلیف؛ کسانی که با کلیشه­هایی معین در مورد ایران زیست می­کنند، قلمداد کرد و اجاز داد تا آنها با ارجاع به این متن به جمع­آوری مجموعه­ای از اتهامات و توهّمات در مورد جامعه و فرهنگ ایرانی اقدام کنند.

برای فهم مطلب مورد نظرم، بهتر است نگاهی به نقشی که مقاله­های طولانی بزرگان اندیشه در دیگر جهان­ها در تحوّل اندیشه داشته­اند بیندازیم. در دورۀ رنسانس و بعد از آن می­توان به نقش کتاب خیلی ساده و معمولی و جمع­آوری شده­ای تحت عنوان نامه­های ایرانی مونتسکیو و در دورۀ جدید به نقش مقالۀ طولانی توماس کوهن تحت عنوان ساختار انقلاب­های علمی بیندازیم. هر دوی این مقاله­ها و نوشته­های طولانی به کتاب تبدیل شده­اند. به دلیل پرخواننده بودن­شان و البته مسئله‌محور بودنشان هر یک به گونه­ای متفاوت در تحوّل­آفرینی اندیشه و نظام اجتماعی و سیاسی نقش عمده­ای داشته­اند. جهان اجتماعی بعد از انتشار این دو مقالۀ بلند در قالب کتاب، بسیار متفاوت از جهان اندیشه قبل از آن می­باشد. این اتفاق در مورد مقالۀ طولانی فارابی نیز صادق است. فارابی طی مسافرت از حلب، مقاله مطوّلی تحت عنوان آراء اهل مدینۀ فاضله می­نویسد. این مقالۀ طولانی توانسته است بعد از او در شکل دهی به تفکر اجتماعی جهان اسلام نقش عمده­ای بازی کند. این کتاب هم مسئله‌محور است و داعیۀ فهم جهان را به گونه­ای دیگر دارد. با توجه به این سه مورد، این سؤال مطرح است که «آیا مقاله طولانی جمال‌زاده که در کتابی تحت عنوان خلقیات ما ایرانیان به چاپ رسیده است توانسته است نقشی نزدیک یا شبیه به مقاله‌های فارابی، مونتسکیو، و کوهن در دورۀ خودش بازی کند؟». شواهد نشان از بداثری این مقالۀ طولانی در شناخت و تفسیر فرهنگ و جامعه و اخلاقیات ایرانیان داشته است. اتفاقاً مدافعان و تابعان جمال‌زاده با طی مسیری که او شروع کرده بود، بیراهه­های جدیدی در فرهنگ و جامعه و اندیشۀ ایرانی ایجاد کردند. آنها مانند جمال‌زاده به جای فهم منطق فرهنگی ایرانیان، و درک علل و شرایط تحوّل فرهنگی و نتایج آن، به ارائه مجموعه­ای از تفاسیر ناروا در مورد ایران و ایرانیان اقدام کردند و مردم ایران را «نخبه­کش»، «استعمار زده»، «استبداد زده»، «جاهل»، «غیر مدنی»، «شاه دوست»، و «گذشته­گرا» قلمداد کردند. این گروه از منتقدان و شارحان اجتماعی، استبداد و استعمار و ظلم و بی عدالتی و جهل و تحجّر را حقّ مردم ایران دانسته و در مقابل به تمجید تجدّد و مدنیت غربی اقدام کردند. آنها به جای فهم علل شرایط پیش آمده برای ایرانیان، به جای فهم علل بداخلاقی مردم ایران، به جای میل به گذشته تا آینده، به تحقیر فرهنگی مردم ایران اقدام کردند. این نتیجۀ عمده­ای است که از خواندن­های مکرر بی دلیل از مقالۀ طولانی جمال‌زاده که نه سؤال در آن هست و نه پاسخی به سؤال مستتری در ذهن و زندگی جمال‌زاده، برای ایرانیان باقی مانده است.




خویش‌کاوی ایرانیان در تاریخ ایران

نصراله پورمحمدی املشی [2]

 

خویش­کاوی در تاریخ ایران در واقع نقد عملکرد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و غیره از منظر کنشگرانی است که در شکل دادن شاکلۀ نظام اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یک کشور نقش داشتند و ارزیابی خلق و خوی نسبتاً پایداری است که در یک ملّت دیده می­شود. توجه به علّت ظهور، چگونگی و چرایی آن همواره از موضوعاتی بوده است که در حوزه­های مختلف علوم انسانی می­تواند مورد مطالعه قرار گیرد. ایران با دارا بودن بیش از دو هزار سال تاریخ مکتوب و برخورداری از پشتوانه­های میراث فکری در قالب متون مختلف دینی، سیاسی، فرهنگی دور از انتظار نخواهد بود که از جنبه­های گوناگون در ادوار مختلف نگاهی به خویشتن و عملکرد خویش داشته باشد. اگر پژوهش مستقلی تا زمان خلقیات ما ایرانیان صورت نگرفته است به این معنا نیست که ایرانیان هرگز به خصلت­ها و خلق و خوی خویش توجه نداشته­اند. بررسی تاریخی نشان می­دهد از نظر نوع و میزان مطالب بیان شده، خویش کاوی ایرانیان بعد از اسلام را به دو دوره می­توان تقسیم نمود؛ یکی از آغاز ورود اسلام به ایران تا جنگ­های ایران و روس و دیگری از جنگ­های ایران و روس تا کنون.

اگر چه بعد از شکست ایران در جنگ­های ایران و روس، آثار ارزشمندی در این زمینه به نگارش در آمده است ولی چون یکی از اهداف این مقاله بررسی خویش­کاوی ایرانیان قبل از جنگ­های ایران و روس نیز هست ضروری می­دانم تا به خویش­کاوی اندیشمندان و اندیشه­ورزان ایرانی بعد از اسلام بپردازم. از منظر گونه­شناسی، چهار نوع منابع تاریخی در این مطالعه مورد توجه هستند:

-   متون جغرافیایی (مسالک الممالک­ها و البلدان­ها)

-   متون تاریخ­نگارانه

-   سیاست­نامه و اندرز­نامه­ها

متون ادبی (نظم و نثر) 

اگر چه سیاست در تاریخ ایران نقش اول را ایفا نموده است و سیاست­نامه­ها باید نقش کلیدی در این زمینه داشته باشند اما به دلیل اینکه در متون جغرافیایی، گزارش‌های خویش­کاوی با صراحت بیشتری بیان شده­اند. لذا در ابتدا به مطالعۀ خویش­کاوی ایرانیان در متون جغرافیایی توجه شده است. ضمن اینکه باید توجه داشت مصادیق و موارد این خویش­کاوی به الگوهایی ارتباط پیدا می­کند که در جهان­های متفاوت مورد توجه ایران و ایرانی بوده است. بدون تردید اولین الگو بعد از اسلام نوع دین و مذهب بوده که در قالب الگوی امّت اسلام دیده شده است و به دنبال آن می‌توان به خصیصه‌های فردی و اجتماعی مانندِ راستی، درستی، پشتکار، وفا و غیره توجه داشت تا اینکه بعد از آشنایی ایرانیان با تمدن غربی به خلاقیت، توسعه و پیشرفت منتهی می­گردد.





محمود سریع­القلم خلفِ صاحب­اقتدارِ محمدعلی جمال‌زاده

آرمین امیر[3]

 

محمود سریع ­القلم دکترای روابط بین­ الملل از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی و استادتمام دانشکدۀ علوم اقتصادی و سیاسی دانشگاه شهید بهشتی است. وی از اوایل دهۀ 1370 گمانه­زنی­هایی دربارۀ نظریۀ فرهنگ و شخصیت آغاز کرد. هرچند مجموع متون سریع‌القلم دچار پراکندگی در موضوع علّت غالب عدم توسعۀ ایران و تقدم اقتصاد یا فرهنگ در آغاز روند توسعۀ حقیقی است؛ اما رویۀ پررنگ­تر آثار او عامل اصلی توسعه‌نیافتگی ایران را فرهنگ ایرانی می­داند که بارزترین شکل آن را بایستی در ویژگی­های شخصیتی ایرانیان جستجو کرد. بر همین اساس هم می­توان او را احیاء کنندۀ نظریۀ فرهنگ و شخصیت­ی دانست که جمال‌زاده در خلقیات ما ایرانیان بدین شکل بیان کرده بود: «... اگر درست دقیق شویم و با صداقت و مصلحت­بینی واقعی قضیه را در ترازوی سنجش بگذاریم و به قول مولوی با دیدۀ علّت­شکاف و با نظرِ سبب سوراخ کُن در اسباب و علل عقب­ماندگی خودمان بیندیشیم قطعاً به این نتیجۀ معقول و منطقی خواهیم رسید که همین معایب و نقایص اخلاقی است ... که مانند تخته‌سنگ‌های زمخت و خارهای مغیلان پرآزار و پُرزیان قدم به قدم در طول مسیر و جادۀ ما راه ترقّی و سیادت و رستگاری را بر ما دشوار ساخته است و رویهم‌رفته

علّت‌العلل این که ما ایرانیان با آن همه گذشته­های تاریخی نتوانسته­ایم شانه به شانه و هم­رکاب ملت­های نوخاسته جلو برویم و همچنان که دارای صفات و مواهب معنوی و درونی تمدن هستیم از نعمات مادی و ظاهری آن نیز برخوردار باشیم همین معایب اخلاقی و امراض روانی ما بوده است و امروز هم اگر بخواهیم آرزوی قلبی خود را عملی بسازیم و در طریق ترقی و رفاه و عافیت قدم­های مؤثری برداریم قبل از همه چیز باید به دفع و رفع این موانع سهمناک بپردازیم ...». علاوه بر این شواهد، سریع‌القلم در مقدمۀ کتاب فرهنگ سیاسی ایرانیان ابراز تمایل می­کند که پژوهش او ادامۀ کاری باشد که جمال‌زاده در خلقیات ما ایرانیان آغاز کرده بود.

بنابر یافته­های سریع­القلم، کیفیت ویژگی­های شخصیتی ایرانیان به گونه­ای بوده و هست که روند توسعه را کند و گاه متوقف می­کنند. از جمله این ویژگی­ها، که به اعتقاد وی در غالب طول تاریخ ما حضور داشته­اند عبارتند از استفادۀ کم از تدبیر و عقلانیت، زندگی کردن با غریزه و مشتقات آن، عدم یادگیری از تجربیات دیگران، ناتوانی در تأسیس سیستم، فقدان اجماع، فردگرایی منفی، جلوگیری از رشد دیگری، تضعیف دیگران، خصوصیات عشیره­ای، بی­اعتمادی، ضعف در پیگیری اهداف جمعی، آشنا نبودن با قواعد رقابت، تمایل به آزار و تحقیر و تخریب دیگران، فرهنگ عمومی غیرعقلایی و غیره. برای غلبه بر عدم توفیق در فرایند توسعه­یافتگی، نقطۀ آغاز نیز تغییر ویژگی­های شخصیتی ما است که سریع­القلم در نقش یک روشنفکر در قالب ویژگی­های سی­گانه درصدد بسط آنها است. در این که ملّتی با این ویژگی­ها دچار عدم امکان یا کندی بسیار در توسعه می­شود کمتر می­توان تشکیک کرد. اما آیا ایرانی­ها واقعاً واجد ویژگی­هایی که سریع­القلم برمی­شمارد هستند؟ برای پاسخ به سؤال اخیر به سراغ سه کتاب اصلی ایشان در این حوزه- فرهنگ سیاسی ایران، اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار، عقلانیت و آیندۀ توسعه­یافتگی ایران- می­رویم تا ببینیم نویسنده بر اساس کدام روش­ها و مستندات ویژگی­های ذکر شده و بسیاری ویژگی­های دیگر را به ایرانیان نسبت داده است.




 

آیا حاجی بابای جیمز موریه معرّف شخصیت ملی ایرانیان است؟

محمدرضا جوادی یگانه[4]

از سال 1824 که جیمز موریه، منشی و کاردار انگلیس در ایران، کتاب حاجی بابای اصفهانی را نوشت، حاجی بابا به عنوان نمایندۀ شخصیت ایرانی شناخته شد. سیّاحانی که پس از آن به ایران آمدند، در همه جا نشان از حاجی بابا یافتند (برای نمونه دو بُد، فرد ریچاردز، سکویل-وست)، همچنین برخی دیگر (از جمله گوبینو در داستان­های آسیایی) تلاش کردند تا داستانی مانند حاجی بابا بنویسند. نگاهی به محتویات کتاب موریه نشان می­دهد که این شخصیت مرکزی (و آنچه در پیرامون او رخ می­دهد) تماماً نشان دهندۀ جهالت و شرارت حاجی بابا است و نگاه موریه به ایرانیان، در میان تمام سیّاحان و کارگزارانی که به ایران سفر کرده­اند، یکی از منفی­ترین نگاه­ها است و جز معدودی صاحب منصب روس، دیگر نمی­توان نظیری برای آن یافت.

اما این داستان سراپا نقد (و حتّی توهین) به ایران و ایرانی، از همان ابتدای انتشار نزد ایرانیان با استقبال زیاد روبرو شد، تا آنجا که برخی موریه را فقط یک مترجم دانستند که نوشتۀ یک ایرانی را به نام خود منتشر کرده است. و مهمتر اینکه ایرانیان در دوره­های بعد که به نقد خویش و بررسی شخصیت و خلقیات ایرانی پرداختند، این کتاب را به عنوان یک متن مهم پذیرفتند و آن را به عنوان توهین تلقی نکردند.

صاحبنظران ایرانی، مانند یک کتاب ادبی برجسته، انواع تحقیقات را دربارۀ اینکه اولین مترجم کتاب کیست انجام دادند و انواع صنایع ادبی بکار رفته در آن را بررسی کردند. و جالب اینکه حاجی بابا توسط ادیبان برجسته­ای چون جمال‌زاده و مدرّس صادقی تصحیح شده است. وجود جمال‌زاده در میان مصحّحین از این نظر اهمیت دارد که وی نویسندۀ یکی از مهمترین متون خودانتقادی ایرانیان است.

چرا ایرانیان، از این کتاب توهین آمیز نرنجیده­اند و آن را به خود نگرفته­اند؟ نظر ما این است که این کتاب، از نظر جامعۀ ایران، نقد جامعۀ ایران نیست بلکه نقد سیاسیون و حاکمان جامعۀ ایران است و لذا بجای رنجش از آن، از آن استقبال هم کرده­اند. از این رو، می­توان حاجی بابا را نماد درخشان کارگزاران دولت ایران در دورۀ قاجاریه (به­ ویژه میرزا ابوالحسن خان شیرازی، ملقب به ایلچی) دانست. در سطح دیگری، می­توان این کتاب را معرّف رفتارهای همۀ ایرانیان در حوزه­های اقتصادی و سیاسی، یا گزلشافتی دانست.

ایلچی، اولین وزیر خارجۀ ایران، گنجینه­ای از انواع مفاسد بوده و سی و پنج سال از انگلستان رشوه می­گرفته است. معاشرت مداوم موریه با ایلچی در سفر از ایران به انگلستان، اقامت در انگلستان و بازگشت به ایران از طریق ینگه دنیا و هند، تصویری جاندار از سیاسیون ایرانی در موریه ایجاد کرده است. مشابه این تصویر را هم صادق هدایت در حاجی آقا زنده کرده است با نامی بسیار شبیه به حاجی بابا. حاجی بابای موریه و حاجی آقای هدایت، ترکیب سیاستمدار-تاجری است که در هر دو، دستش آلوده است؛ و این صنف است که مورد طعن جامعۀ ایرانی بوده است.

در این مقاله، تلاش می­شود تا این دو فرضیه (بویژه فرضیۀ اول) با توجه به متن دو سفرنامۀ جیمز موریه به ایران (1812 و 1819)، و دو داستان حاجی بابای اصفهانی (1824) و حاجی بابا در لندن (1828) نوشتۀ موریه، و با مقایسه با دو سفرنامه­ای که میرزا ابوالحسن خان ایلچی از سفر به انگلیس و روسیه (حیرت نامه، 1224 قمری؛ دلیل السفراء، 1228 قمری) نوشته است، بررسی شود.





تأمل در چند شاخص در مطالعات جهانی مربوط به صفات ملّت­ها

مقصود فراستخواه[5]

برنامۀ پژوهشی در باب خلقیات ایرانی، فارغ از ارزش نظری می­تواند دلالت­هایی نیز برای کنشگران و مصلحان داشته باشد؛ در سیاست اجتماعی، حکمرانی خوب، فعالیت­های مدنی، سازمان­های مردم نهاد، تعلیم و تربیت، مدیریت، آینده نگاری، پویش­های جمعی و غیره.

یک مشکل جدی در این برنامۀ پژوهشی، شاخص­ها وسنجه­هایی است که برای بررسی نیاز داریم. در مطالعات جهانی، نمایه­ها و نشانگرهای مختلفی برای پژوهش در فرهنگ­ها و جوامع به کار رفته است. بحث حاضر می­کوشد سه نمونه از این مطالعات را با تأکید بر مورد ایران مرور و تأمل بکند.

الف. تیپولوژی هافستید

گيرت‌ هافستيد از جمله نظريه­پردازاني است كه فعاليت‌هاي خود را دربارۀ تحليل اطلاعات مربوط به تفاوت­هاي فرهنگي در سطح بين­المللي از اواخر دهۀ 60 و اوايل دهة 70 سدۀ بيستم ميلادي آغاز كرد. براساس اطلاعاتي كه از صد هزار نفر در چهل كشور جهان گردآوري و تحليل كرد و نيز مطالعات اضافي بعدي (در زمينة كاركنان و مديران چيني) هافستيد پنج شاخص براي تفاوت­هاي فرهنگي تعريف كرد. بعدها شاخص ششمی نیز افزوده شد. یک: شاخص فاصله قدرت (PDI)، دو: شاخص فردگرايي (IDI). سه: شاخص فرهنگ مردانگی (MAS)، چهار: شاخص اجتناب از نااطميناني و عدم قطعيت (UAI)، پنج: شاخص جهت‌گيري دراز مدت (LTO)، شش: شاخص سختگیری در مقابل سهل­گیری (IVR).

ب. تیپولوژی شوارتز

شوارتز تفاوت­های فرهنگی را در سه محور پیوستاری مقایسه کرده است. محور اول: خودگردانی فردی (عقلانی یا عاطفی)/ادغام­گرایی فردی، محور دوم: میل به برابری/سلسله مراتب، محور سوم: همنوایی و هماهنگی/برتری و خودبیانگری. وی از این طریق هفت خصوصیت فرهنگی را به مقایسه می­ نهد.

ت. مطالعۀ گلوب

هاوس و همکاران رابطۀ خصوصیت­های رهبران سازمانی 62 کشور با فرهنگ آن کشورها را بررسی کرده­اند با عنوان اثربخشی رفتار رهبری و سازمان در جهان. فرهنگ در این مطالعه معادل ارزش­ها، انگیزه­ها و باورهای مشترک و معانی و نمادها و خاطرات و هویت جمعی در یک سازمان و یا جامعه تلقّی شده است. در نُه مؤلفه که برخی مشابه یا نزدیک به شاخص­های هافستید است به علاوۀ نشانگرهای تازه­ای مانند جهت­گیری معطوف به عملکرد، اظهار و جرأت، جهت گیری معطوف به انسانیت و جمع­گرایی نهادی یا درون گروهی؛ جاویدان ودستمال­چیان، از همکاران پروژۀ گلوب، پژوهشی میدانی و با استفاده از پیمایش در ایران انجام داده­اند.

در کنار این مطالعات، پژوهشگران و نویسندگان ایرانی نیز مشخصه­های ملّت خویش را سنجیده و توصیف کرده­اند. پس از شرح پژوهش­ها و شاخص­های یاد شده، شیوۀ خویش­کاوی ایرانیان را با این مطالعات نمونه­ای به مقایسه گذاشته و تفاوت­ها را نمایان می­کنیم. در واقع آنچه مطمح نظر ما است فاصلۀ خویش­کاوی ایرانیان با این پژوهش­های روش­مند و قاعده­ مند است.

 




نگاهی انتقادی به برخی آثار پیرامون خویش‌کاوی ایرانیان از منظر روان‌پژوهی

سید حسین مجتهدی[6]

پاسخ به پرسش«من کیستم؟»، در طول تاریخ بشر یکی از بنیادی­ترین چالش­های ذهنی و روانی انسان بوده است. در تاریخ معاصر یکی از اصلی­ترین حوزه­هایی که به این مسئله می­پردازد، حوزه­های در پیوند با روان­پژوهی است. ازآن جایی که «من» در پیوند با «دیگری» و «دیگری­ها» لایه­های معنایی عمیق­تری می­یابد، روان­پژوهی در سطوح فردی و اجتماعی به این مسأله می­پردازد. از این روی در غرب، پژوهشگران و نظریه­پردازان حوزه­های جامعه­شناسی، روان­شناسی و روان­شناسی اجتماعی، دهه­ها است که پیرامون مفاهیمی چون منش ملّی، ویژگی­های قومی، روح ملّت­ها، اخلاق ملّی و نظایر آن، یک ملّت را به عنوان واحدی مستقل از جهت منش­ها و ویژگی­های روان‌شناختی و رفتاری مورد بررسی قرارداده، شخصیتی جمعی را برای آن ملّت فراتر از تفاوت­ها در سطوح فردی متصور می­گردد، که منش و خلق و خوی و صفات جمعی آنان را توصیف می­کند و بر پایۀ آن تحوّل­های اجتماعی و تاریخی و سیاسی در آن مرز و بوم تحلیل می­گردند، و مطالعه و بررسی در مورد آنها صورت می­گیرد. نکتۀ مهم آن است که در غرب حتی اگر این پژوهش­ها به صورت­بندی نظریه­های متقابل انجامیده است، اما به هر حال بستر آن، بستر کاری علمی و روش­مند در چهارچوب­های نظری بوده است. در ایران ولی مسأله به گونه­ای دیگر بوده است. طیفی از شناخته شده ترین آثار در این زمینه توسط افراد غیر متخصص در حوزه­های علمی یاد شده نگاشته شده است.

باید در این جا به این نکته نیز اشاره کرد که یک رکن اساسی چنین پژوهش­هایی، نگاه دیگری است. از گزنفون (قرن 4 پیش از میلاد) که در فصل پایانی کوروش­نامه در مورد برداشت­اش از خلق و خوی ایرانیان سخن گفته تا دوران معاصر که بسیاری از سیّاحان برداشت­های خود را نگاشته­اند و یا پژوهشگرانی که از بیرون به این مسأله پرداخته­اند، منابعی در دست است که شایستۀ تحلیل محتوا با نگاهی غیرگزینشی است. در آثار موجود اگر هم اشاره­ای شده است، بیشتر گزینشی است، تا پژوهشی شامل همۀ نگاه­های موجود.

پرداختن به بررسی، تحلیل و نقد این آثار با توجه به تعدّد و تنوع­شان، خود می­تواند موضوع یک رشته از پژوهش­ها باشد اما در این گفتار کوشیده می­شود از منظر  روان­پژوهی فردی و اجتماعی، نگاهی تبیینی - انتقادی به آثاری که توسط غیرمتخصصان در حوزه­های روان - جامعه پژوهی انتشار یافته و مورد اقبال بوده است، افکنده شود و برخی نکته­ها عنوان گردد از جمله:

1. نقد روش­های استنتاج در چنین آثاری از منظر روان­شناسی و نیز روش­شناسی علمی مطرح گردد.

2. به نقش مؤلفه­های میان­فرهنگی و اهمیت آنها در روان­شناسی بین فرهنگی جهت مطالعه­های تطبیقی اشاره شود.

3. تمایز و تعامل مسایل فرهنگ زدوده و فرهنگ بسته در چنین پژوهش­هایی مورد بحث قرار گیرد.

4. به کاستی­های نظری تحلیل­ها و مسألۀ روایی محتوایی آنها پرداخته شود.

5. چند عاملی ندیدن مسأله و تک­محوری بودن این نگاه­ها اجمالاً مورد بررسی قرار گیرد.

6. به کاستی غیاب نگاه­های روان – زبان - تاریخ پژوهانه اشاره شود.

برخی فرضیه­ های روان­شناختی پیرامون علل اقبال جامعه به برخی از این آثار مورد تحلیل قرار گیرد.

 


[1]. استادتمام جامعه­ شناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران. ایمیل: azadarmaki@gmail.com

[2]. دانشیار تاریخ دانشگاه بین­المللی امام خمینی قزوین. ایمیل: poor_amlashi@yahoo.com

[3]. دکترای جامعه­ شناسی نظری و فرهنگی. پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات. amir.sociologist@yahoo.com

[4]. دانشیار جامعه­ شناسی، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران. myeganeh@ut.ac.ir

[5]. دانشیار برنامه­ ریزی توسعه/آموزش عالی. مؤسسۀ پژوهش و برنامه­ریزی آموزش عالی. m_farasatkhah@yahoo.com

[6]. دکترای روانشناسی از دانشگاه هامبورگ، مدرس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی. shm1675@gmail.com

مطالب مرتبط
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید