هولوکاست
هولوکاست [1]به آزار و قتل نظاممند و دولتی نزدیک 6 میلیون یهودی، بهدست آلمان نازی و همپیمانان و همدستان آن، اشاره دارد. آنها دوسوم از یهودیان اروپا و یکسوم جمعیت یهودیان جهان را نابود کردند. اگر نیات نازیها بهطور کامل محقق میشد، سراسر حیات و سنت یهودیان در سطح جهان نابود میشد، چراکه ادولف هیتلر (1889-1945) و سرسپردهترین پیروانش، یهودیان را تهدیدی جدی و از نظر نژادی، اقتصادی و سیاسی ناخوشایند تلقی میکردند و نابودی کامل آنها را در دستور کارشان قرار داده بودند. هولوکاست نشان میدهد که نژادپرستی میتواند تا کجا برود. بر اساس ایدئولوژی نازی، یهودیان در طبقهبندی نژادی گستردۀ نازیها -که آلمانیها در صدرش بودند- در پایینترین مرتبه قرار داشتند. این ایدئولوژی از دو ترس مایه میگرفت: (1) اینکه برتری آلمانها با اختلاط نژادی که خون آلمانی را آلوده میکند، آسیب ببیند و (2) اینکه نژادهای «پست» باید اگر نه نابود، دستکم کنترل شوند تا پیروزی قدرت و فرهنگ آلمانی تضمین شود. درنتیجه، خطمشیهای نسلکشانه آلمان نازی، میلیونها تن از افراد بیدفاع دیگر را که آنها نیز پست و تهدیدآور تلقی میشدند، نابود کرد. رومانیاییها و سینتی (کولیها)[2] و شهروندان لهستانی و همچنین همجنسگرایان، معلولان، شاهدان یهوه[3] و دیگر مخالفان سیاسی و دینی، ازجملۀ این گروهها بودند؛ بنابراین، گرچه هولوکاست در اصل به نابودی یهودیان بهدست نازیها اشاره دارد، گروههای دیگری را که به دلایل نژادی، فرهنگی و سیاسی، به هدف نازیها بدل شدند در برمیگرفت. البته این گروهها، به شکلهایی دیگر که با سرنوشت یهودیان مرتبط، اما متفاوت بود، هدف نازیها و هیتلر قرار گرفتند.
هولوکاست بیش از یک نام دارد. دستاندرکارانش در آنچه نازیها سرانجام «راهحل نهایی»[4] مسئلۀ یهودیت نامیدند، شرکت داشتند. در اوایل دهة 1940، یهودیان اروپای شرقی به کتاب مقدس یهودیان رجوع کردند و از کلمه یدیشی، بهنام «خوربَن»[5] که به معنی «امحا» است و یا اصطلاح عبری «شوآ»[6] که به معنی «فاجعه» است، برای نامگذاری بلایی که بر سر مردمشان آمد، استفاده کردند. اگرچه شوآ به طور گستردهای در اسرائیل استفاده میشود و روز رسمی یادبود هولوکاست «یوم هاشوآ»[7] نامیده میشود، اصطلاح هولوکاست که در دهة 1950، رفتهرفته مشهور شد، همچنان رایجترین نام است. منشأهای گوناگون این اصطلاح، از هفتادگانی[8]، ترجمۀ یونان باستانی از کتاب مقدس عبری، که «هولوکاستون»[9] را برای واژۀ عبری «اولاه»[10] بهکار گرفته است، مشتق شدهاند. این واژههای کتاب مقدس به قربانی کاملاً سوخته شده اشاره دارند.
نژادپرستی و دین
هیتلر و پیروانش نژادپرست محسوب میشوند، چراکه یهودستیزانی[11] بودند که در پی زدن داغی به یهودیان بودند که از هر داغی که پیشداوریهای مذهبی، اقتصادی و سیاسی به تنهایی بتوانند بهبار آورد، عمیقتر باشد. چراکه اگر دین یهودیان معیوب انگاشته میشد، آنان میتوانستند دینشان را تغییر دهند. اگر ورزههای اقتصادی یا دیدگاههای سیاسی به نحوی نامناسب بود، تغییر رفتار میتوانست کاستیهایشان را اصلاح کند؛ اما یهودستیزانی چون هیتلر و نازیها بر این باور بودند که یهودیان قطعنظر از آنچه انجام میدهند، تهدیدند. نظریۀ نژادی دلیل این را که چرا -برخلاف ظاهر امر- یهودیان تهدیدی محسوب میشدند که آلمانیها قدرت تحمل آنها را نداشتند، بیان کرد.
برخلاف ایدئولوژی نازیسم، یهودیان یک نژاد نبودند. هر شخصی، صرفنظر از «خون» و یا هر ویژگی زیستی دیگر، میتواند با تغییر دین، یهودی شود. با این وجود، این باور که یهودیان از یک نژادند در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم باب شد. وقتی یهودستیزی و نژادپرستی با یکدیگر پیوند خوردند، به یکدیگر نیرو بخشیدند. بااینحال، یهودستیزی نژادی، هرگز نمیتوانست سر برآورد اگر اشکال غیرنژادی پیشداوری و نفرت ضدیهودی که در خاستگاههای آن وجود داشت، نبودند. در میان خواستگاههای آن، هیچیک مهمتر از مسیحیت نبود.
همۀ یهودیان دیندار نیستند؛ اما هویت تاریخی یهودی بهندرت جدا از آیین یهود و سنتهای آن تصورپذیر است، آیین و سنتهایی که نزدیک 2000 سال پیش، ناخواسته به سنت دینی رقیبش، مسیحیت، منتهی شدند. تاریخ هولوکاست نشان میدهد که گرچه مسیحیت شرط کافی وقوع هولوکاست نبود، شرط لازم وقوع این فاجعه بود. از این گفته برنمیآید که مسیحیت علت هولوکاست بود. با وجود این، هولوکاست، جدا از مسیحیت به سختی تصورپذیر است؛ زیرا هدف قرارگرفتن یهودیان از سوی آلمان نازی را نمیتوان جدا از انگارههای ضدیهودی (مثل «قاتلان مسیح»[12]، کافران لجوج، پسران و دختران ناشرمسار شیطان) که عمیقاً در آموزهها و ورزههای مسیحی ریشه داشتهاند، تصور کرد. این آموزهها و ورزهها پابرجا بودند تا اینکه اصلاحات پساهولوکاست آنها را ریشهکن کرد. در سدههای پیش از نازیسم، انگارههای منفی مسیحیت از یهودیان و یهودیت -که نهادها و روابط اجتماعی مشوق این کلیشهها حامی آنها بودند- در حمایت از یهودستیزی نژادی و نسلکشانۀ هیتلر و رایش سوم، او نقشی کلیدی ایفا میکردند.
«راهحل نهایی»
در اواخر سال 1941، راینهارد هایدریش[13]، از رهبران نازی، دعوتنامههایی را بهدست مقامات برجستۀ دولتی آلمان و مقامات اس.اس (شوتسشتافل[14]) رساند تا در نشستی که قرار بود در 9 دسامبر آن سال برگزار شود، شرکت کنند. به این دعوتنامهها روگرفتهایی از سندی که هایدریش در 31 ژوئیۀ سال 1941 از هرمان گورینگ[15]، مقام نازی ارشد خود را دریافت کرده بود نیز پیوست شده بود. این سند به هایدریش اختیار میداد که «راهحل نهایی مسئلۀ یهود» را طرحریزی کند. بمباران پرل هاربر[16] در 7 دسامبر 1941، از سوی ژاپنیها و ورود ایالات متحده به جنگ جهانی دوم، نشست ماه دسامبر را به تعویق انداخت؛ اما در 20 ژانویه سال 1942، هایدریش همایش وانزه[17] را در قوسن وانزه 58/59، ویلای ساحلی آرام در حومۀ ثروتمندنشین برلین، تشکیل داد.
بسیاری از کسانی که در جلسه حضور داشتند، از دانشگاههای آلمان، درجه دکترا گرفته بودند. بیشترشان میدانستند که کشتار جمعی یهودیان به خطمشی دولتی بدل شده است. در همایش هایدریش، این اطمینان حاصل شد که همۀ رهبران پا در رکاباند و ادارات تحتنظارتشان با این خطمشی همراه. گزارشی که از کنفرانس وانزه بیرون آمد، مجوزی بود بر صنعتیشدن مرگ. زبان مبهم و توأم با حسن تعبیر این گزارش، برای کسانی که ناچارند بدانند روشن ساخت که رایش سوم همۀ یهودیان اروپایی را به مرگ محکوم کرد، و این محکومیت را با فرسودن، کار اجباری مرگبار یا کشتار بیپرده یهودیان عملی کردند.
همانطور که در سال 1942 آشکار شد، شش مرکز کشتار نازی در لهستان آشغالی مشغول فعالیت بودند: خلمنو[18]، بلزک[19]، سوبیبور[20]، تربلینکا[21]، مایدانک[22] و آشویتس-بیرکانو[23]. در هریک از این مکانها، اتاقهای گاز -که در برخی از مونواکسید کربن استفاده میشد و در برخی دیگر، آفتکشی بهنام سیکلون بی[24]- زندگی یهودیان را میگرفتند. فقط در سال 1942، مرگبارترین سال در تاریخ یهود، نزدیک 2.7 میلیون یهودی در هولوکاست کشته شدند.
یهودستیزی نژادپرستانۀ نازیها، سرانجام به فرایند انهدامی بدل شد که مستلزم همکاری همۀ بخشهای جامعۀ آلمان بود و این همکاری هم صورت گرفت. گذشته از این، بهطور کلی، نازیهای قاتل و آلمانیهایی که مستقیم یا غیرمستقیم -با دیدن و دمنزدن- شریک جرم آنان شدند، مردم متمدن جامعهای بودند بهلحاظ علمی پیشرفته، بهلحاظ فناورانه توانمند، از نظر فرهنگی پیشرفته و فرهیخته، سازمانمند و کارآمد و حتی دیندار.
برخی از آلمانیها و گروههای همپیمان نازیها، با هیتلر مخالفت کردند. بااینحال، بسیاری گروههای دیگر، در ماجرای هولوکاست خاموشی گزیدند یا در آن نقشی فعال داشتند. مانند برخی از کشیشان و کاهنان، درهای کلیساهای خود را به روی نازیسازی و یکی از رهآوردهای آن، یعنی جداسازی یهودیان، گشودند. افزونبراین، آموزگاران و نویسندگان در پرورش خاکی که یهودستیزی نژادپرستانه در آن ریشه دواند، سهیم بودند و دانشجویان و خوانندگانشان فرآوردۀ مرگبار آن آموزهها را درو کردند. قوانینی را که یهودیان را جداساخته و اسباب مرگشان را فراهم کردند، حقوقدانان نوشتند و قضات اجرا کردند. کارکنان دولت و کلیسا، سوابق تولد و غسل تعمید را که نازیان را در تشخیص یهودی از غیریهودی کمک میکرد، تهیه کردند. رؤسای دانشگاه، پذیرش دانشجویان یهودی را محدودکرده و اعضای یهودی هیئتعلمی را اخراج کردند. دیوانسالاران وزارت دارایی، کار مصادرۀ ثروت و اموال یهودیان را برعهده گرفتند. دلالان هنری، گنجینههای غارتشده از خانوادههای یهودی را میفروختند. دانشمندان پژوهشها و نظریههای نژادی خود را روی آنهایی که در علم آلمانی زبرانسان یا غیرانسان تلقی میشدند، پیاده و آزمون میکردند. مدیران کسبوکار دریافتند که اردوگاههای کار اجباری نازیها، میتوانند نیروی کار ارزان فراهم کنند. کارکنان راهآهن، قطارهایی که یهودیان را به سوی مرگ میبردند، زمانبندی و هدایت کردند. اگر فرایند امحا با شکست نظامی رایش سوم متوقف نشده بود، «راهحل نهایی»، احتمالاً تا پایان برنامهاش ادامه مییافت.
پژواکها و پیامدها
تأثیر هولوکاست چشمگیر بوده است. اعتماد به باورهای دینی (خدا کجاست؟)، نهادهای سیاسی (قانون را چه شد؟) و اخلاق (حقوق بشر به چه معنا وجود دارد؟)، متزلزل شد. در اواخر دهۀ 1990، دربارۀ جبران خسارت بازماندگان هولوکاست و کارگران بردهسان سابق و نیز دربارۀ استرداد اموال بهسرقترفته از خانوادهها و اجتماعهای یهودی در دوران هولوکاست، موجی از دغدغه و نگرانی سر برآورد. این مختصر عدالت مهم است، اما از عدالت کامل فرسنگها فاصله دارد.
هولوکاست در شکلگیری «کنوانسیون سال 1948 سازمان ملل متحد، در باب پیشگیری و مجازات جنایت نسلکشی»[25] نقش داشت؛ اما جهان به دستور اخلاقی دوران پساهولوکاست، یعنی «دیگر هرگز»، دستکم به حد کافی گوش نسپردهاند تا جلوی پاکسازی قومی و نسلکشی که جهان پس از آشویتس، یعنی بالکان، روآندا و دارفور را آکنده است، بگیرند. همچنین هولوکاست در تشکیل دولت اسرائیل، نقشی تعیینکننده داشت. بااینحال، پیامدهای هولوکاست به بیثباتی و خشونت انجامید، چراکه اسرائیلیها، فلسطینیان و همسایگانشان در خاورمیانه، میکوشند بر یکدیگر غلبه کنند.
روزی گمان میرفت، خاطرۀ هولوکاست یهودستیزی را اگر نه نابود، دستکم مهار میکند. ثابت شده که این امید، بهویژه نظر به جهان عرب و اسلام، امیدی خام بود، جهانی که در آن ادعا میشود یهودیان و بهخصوص اسرائیلیها، هولوکاست را دستاویزی برای مشروعیتدادن به خطمشیهای ناقض حقوق بشر کردهاند. انکار هولوکاست -این دیدگاه بیپایهواساس که هولوکاست افسانهای است که هرگز رخ نداده یا این دیدگاه که ادعاها دربارة وسعت آن اغراقآمیز است- در اساس محدود به گروههای حاشیهای ساکن در اروپا و امریکا شمالی است که بیحرمتیشان نسبت به پژوهشهای تاریخی درست و دقیق، شکل تجدیدنظرطلبی دانشورانه به خود گرفته است. بااینحال، در اوایل سدۀ بیستویکم، انکار هولوکاست بسیار گستردهتر و خطرناک شد، چراکه ایدئولوژیهای اسلامی رادیکال، بارها بمبگذاران انتحاری را تشویق کرده و در پی نابودی اسرائیل بودهاند. هولوکاست زمانی که جنگ جهانی دوم در سال 1945 به پایان رسید، پایان نیافت. تاریخ آن همچنان در دست تکوین و اهمیت آن همچنان پابرجاست.
و نیز ببینید: یهودستیزی؛ پاکسازی قومی؛ نسلکشی؛ حقوق بشر؛ پیشداوری دینی؛ جرایم دولتی؛ جنایات جنگی
بیشتر بخوانید
Berenbaum, Michael. 2006. The World Must Know: The History of the Holocaust as Told in the United States Holocaust Memorial Museum. Washington, DC: U.S. Holocaust Memorial Museum
Bergen, Doris L. 2003. War & Genocide: A Concise History of the Holocaust. Lanham, MD: Rowman & Littlefield
Dwork, Debórah and Robert Jan van Pelt. 2002. Holocaust: A History. New York: Norton
Hilberg, Raul. 2003. The Destruction of the European Jews. 3rd ed. New Haven, CT: Yale University Press
Patterson, David and John K. Roth, eds. 2004. After-Words: Post-Holocaust Struggles with Forgiveness, Reconciliation, Justice. Seattle, WA: University of Washington Press
Roth, John K. 2005. Ethics during and after the Holocaust: In the Shadow of Birkenau. New York: Palgrave Macmillan
Rubenstein, Richard L. and John K. Roth. 2003. Approaches to Auschwitz: The Holocaust and Its Legacy. Louisville, KY: Westminster John Knox
[1] Holocaust
[2] Roma and Sinti (gypsies)
[3] Jehovah’s Witnesses
[4] die Endlösung
[5] Churb'n
[6] Shoah
[7] Yom Hashoah
[8] Septuagint
[9] holokauston
[10] olah
[11] anti- Semites
[12] Christ-killers
[13] Reinhard Heydrich
[14] Schutzstaffel
[15] Hermann Göring
[16] Pearl Harbor
[17] Wannsee Conference
[18] Chelmno
[19] Belzec
[20] Sobibor
[21] Treblinka
[22] Maidanek
[23] Auschwitz-Birkenau
[24] Zyklon B
[25] 1948 United Nations Convention on the
Prevention and Punishment of the Crime of Genocide