نسل بومرنگ

 نسل بومرنگ[1] به جریانی در بین جوانان عموماً 18 تا 30 سالهٔ امریکای شمالی اشاره دارد که برای زندگی با والدین میانسالشان به خانه بازمی‌گردند و شمار این جوانان نسبت به جوانان نسل‌های پیشین بسیار است. این مفهوم با نظریهٔ طول عمر[2] در روان‌شناسی اجتماعی پیوند نزدیکی دارد و استعاره‌ای است از جوانانی که می‌روند و بازمی‌گردند؛ در مقاطع مختلف پیش از تشکیل خانوادهٔ جدید خود از خانه می‌روند و بازمی‌گردند. این الگو انتظارات مربوط به هنجارهای سنی را که بنا بر آن فرزندان بین 18 تا 24 سالگی باید از والدینشان جدا شوند و زندگی مستقل خود را داشته باشند،‌ نقض می‌کند.

  اگر معرف گذار به بزرگسالی مجموعه‌ای از نقاط عطف باشد، از جمله تکمیل تحصیلات یا مهارت‌آموزی، به‌دست‌آوردن استقلال اقتصادی و تشکیل پیوند زناشویی طولانی‌مدت یا تشکیل خانواده، جوانانی که در خانواده با والدین زندگی می‌کنند نمی‌توان کاملاً بزرگسال انگاشت. تأخیر در ترک خانهٔ پدری و بازگشت به خانه پس از ترک آن بر انتظارات جدید دربارهٔ بزرگسالی و معنایی که بزرگسالی برای نسل‌های مختلف اهالی خانواده دارد، دلالت می‌کند. پژوهش‌های مربوط به سیر زندگی خانواده به چند پرسش دربارهٔ این پدیده می‌پردازد: گرایش جوانان امروزی به زندگی با والدین تا چه حد بیشتر است؟ این ترتیبات خانوادگی تا چه حد معرف پیشامدهای تازه است؟ چه‌کسی به چه‌کسی و در چه موردی کمکی می‌کند؛ به‌عبارت دیگر، دادوستدهای خانوادگی (والدین با فرزندان، فرزندان با والدین، یا کمک دوسویه) چگونه است؟ سرانجام اینکه، تأثیر این ترتیبات خانوادگی در همزیستی بزرگسالان نسل‌های مختلف چیست؟

تازه‌ترین ارقام ادارهٔ سرشماری ایالات متحدهٔ امریکا نشان می‌دهد در سال 2000، از میان جوان‌ترین بزرگسالان ‐ یعنی 18 تا 24 ساله‌ها ‐ 50 درصد مرد و 43 درصد زن در خانهٔ والدین خود زندگی می‌کردند. از میان جوانان بزرگ‌تر، یعنی 25 تا 34 ساله‌ها، 12 درصد مرد و فقط 5 درصد زن با والدین خود زندگی می‌کردند. این جریان از دههٔ 1980، که سن ترک خانه افزایش پیدا کرد، تا کنون ادامه دارد. دشوارتر آن است که بخواهیم رقم دقیق جوان بزرگسالی را که ترک خانه می‌کند و بیش از یک‌بار به خانهٔ والدین خود برمی‌گردد، معلوم کنیم؛ اما می‌توان تخمینی گفت که احتمال رخ‌دادن این موضوع از دههٔ 1920 تا دههٔ 1980 دوبرابر شده است. هرچه سن جوان بزرگسال کمتر، احتمال اینکه در مقاطع مختلف به خانهٔ والدین برگردد بیشتر. این موضوع دلالت بر آن دارد که امروزه تثبیت استقلال الگویی متنوع‌تر از گذشته پیدا کرده است.

چرا امروزه احتمال بیشتری دارد که جوانان با والدین خود زندگی کنند؟ زمان‌بندی و بسامد دلایل معمول برای ترک خانه تغییر کرده است. به‌طورکلی، فرزندان بزرگسال بسان گذشته خانه را ترک می‌کنند تا شغل به‌دست بیاورند، ازدواج کنند، به دانشسرا یا دانشگاهی دور از خانه بروند یا به ارتش بپیوندند. پیشامد معمول برای ترک همیشگی خانه ‐ ازدواج‌کردن ‐ دیرتر، یعنی در 25 یا 26 سالگی رخ می‌دهد و این یعنی شمار جوانانی که ازدواج نمی‌کنند بیش از گذشته است. دلایل دیگری که ممکن است در بازگشت جوانان به خانه سهم داشته باشد، دلایل اقتصادی را شامل می‌شود: شغل کم‌درآمد، هزینهٔ بالای مسکن، ازدست‌دادن حریم خصوصی در ازای به‌دست‌آوردن توانایی پس‌اندازکردن هنگام زندگی با والدین. جوانی که خانه را ترک می‌گوید چون استقلال می‌خواهد و مدتی تنها یا با معشوق یا با هم‌اتاقی زندگی می‌کند، محتمل‌تر است که مدتی بعد برای زندگی با والدین به خانه بازگردد. همچنین در درون گروه‌های مهاجر، که از فرزندان انتظار دارند مدتی از بزرگسالی را هم در خانه بگذرانند و هم در درون گروه‌های نژادی/قومی محلی، تفاوت‌های فرهنگی چشمگیری وجود دارد.

  حضور فرزندان بزرگسال برای والدین میانسال یا برای والدین سالخورده‌ای که فرزندانشان برای زندگی با آنها نزدشان بازمی‌گردند، پیامدهایی دارد. به‌استثنای سالمندان ازپاافتاده و ناتوان، والدین بیشتر مایل‌اند خانه را برای فرزندان بزرگسالشان آماده کنند و از آنان حمایت کنند نه خلاف آن. احتمال مورد استقبال قرارگرفتن در خانه به موقعیت والدین و اینکه به چه دلایلی فرزند در خانه زندگی می‌کند، وابسته است. والدینی که در همان اولشان

[نوری،1]

به‌سر می‌برند و همچنان با هم‌اند، بیش از والدین طلاق‌گرفته یا ازدواج‌مجددکرده محتمل است که از برگشت فرزندان به خانه استقبال کنند. والدینی که خانوادهٔ کوچک دارند، بیش از آنهایی که خانوادهٔ بزرگ دارند احتمال دارد از فرزندان بزرگسال حمایت کنند. آنچه بیش از همه والدین را اندوهگین و ناخشنود می‌کند آن است که فرزندشان خانه را ترک کند و در مقاطع زمانی مختلف به‌دلیل ناکامی در بازار کار یا در ادامهٔ تحصیل به خانه بازگردد. از اینها که بگذریم، والدین مشکلات زناشویی یا ناخشنودی مرتبط با بازگشت فرزندان به خانه را آشکار نخواهند کرد.

از این‌رو، این ادعا که گروهی از والدین میانسال هستند که میان والدین مسنّشان و فرزندان بزرگسال رفته‌بازگشته‌شان ‐ که از بزرگ‌شدن گریزان یا ناتوان‌اند ‐ منگنه شده‌اند، چه بسا مبالغه‌ای باشد در جریانی تدریجی که در خانواده‌ها راه افتاده است. ترک زودهنگام یا دیرهنگام و ترک خانه برای زندگی بهتر اساساً با تغییر الگوهای ازدواج و با رخدادهای تاریخی خاص که دوران بزرگسالی جوانان نسل‌های خاص را رقم می‌زند، مرتبط است؛ به‌عنوان مثال، جنگ‌های جهانی یا دسترسی به تحصیلات عالی. اگرچه ترک کامل خانه برای جوانان طولانی‌تر از نسل‌های گذشته شده است، بیشتر آنان همچنان بر هنجار زندگی مستقل صحه می‌گذارند و به محض امکان خانه را ترک می‌گویند.

و نیز ببینید: هم‌خانگی؛ خانواده؛ خانوادهٔ گسترده؛ سیر زندگی؛ نسل منگنه‌شده.

بیشتر بخوانید

 Fields, Jason (2004). America’s Families and Living Arrangements, Current Population Reports, pp 20-553, Washington, DC: U.S. Government Printing Office

Goldscheider, Frances; Calvin Goldscheider; Patricia St. Clair; and James Hodges (1999). “Changes in Returning Home in the United States, 1925-1988”, Social Forces 78: 695-721

Messineo, Melinda and Roger Wojtkiewicz (2004). “Coresidence of Adult Children with Parents from 1960 to 1990: Is the Propensity to Live at Home Really Increasing?” Journal of Family History 29: 71-83

[1] Boomerang Generation

 [2] life course theory

 [3] Elizabeth Hartung

 

 

       


برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید