گروه اقلیتی

اصطلاح «گروه اقلیتی[1]» معانی متعددی دارد. بااین‌حال، عنصر کلیدی در هر تعریفی فقدان نسبی قدرت است. به‌طور سنتی، گروه اقلیتی به گروه‌های نژادی و قومی اشاره دارد. دو انسان‌شناس به‌نام‌های چارلز واگلی[2] و ماروین هریس[3]، در سال 1964، پنج عنصر معرف گروه اقلیتی را شناسایی کردند:

گروه جزئی کهتر از واحدی سیاسی است که در قیاس با گروه‌های دیگر برخورد نابرابری با آن می‌شود.

ویژگی‌های فیزیکی و/یا فرهنگی دارد که به آسانی شناسایی می‌شوند و بی‌ارزش تلقی می‌گردند.

حس وحدت گروهی و احساس خودآگاهی دارد.

عضویت وابسته به تبار است؛ فرد در درون گروه متولد می‌شود.

ازدواج در درون گروه رخ می‌دهد، خواه به ضرورت خواه به انتخاب.

نخستین عنصر، مهم‌ترین آن‌هاست. «کهتری» تنها به بی‌قدرتی نسبی یا سرکوب اشاره دارد. «ویژگی‌های شناسایی‌پذیر و کوچک‌شمرده»، به اموری مانند رنگ پوست، زبان یا لباس اشاره دارند. «احساس وحدت گروهی» بدان معنی است که اعضای گروه‌های اقلیتی آگاه‌اند که بخشی از گروهی جداگانه هستند. «عضویت وابسته به تبار»، بدان معنی است که معمولاً فرد در درون چنین گروهی به دنیا می‌آید و این گروه مانند کاست است؛ کسی به راحتی نمی‌تواند از گروه خارج شود. «ازدواج درون‌گروهی، به ضرورت یا انتخاب»، وجوه بیشتری از مفهوم گروه اقلیتی را آشکار می‌سازد. گاهی خود این گروه‌ها، خواهان ازدواج درون‌گروهی هستند و گاهی گروه‌های دیگر، آنان را از ازدواج برون‌گروهی منع می‌کنند. برای مثال، در ایالات متحده، تا پیش از سال 1967 که قوانین ایالتی منع ازدواج میان‌گروهی مغایر قانون اساسی اعلام شد، امریکایی‌های افریقایی‌تبار در بسیاری از ایالت‌ها مجاز به ازدواج با سپیدپوستان نبودند.

این تعریف کلاسیک، مناسب برداشت سنتی از گروه‌های اقلیت است. امروزه، افریقایی-امریکایی‌ها، مکزیکی-امریکایی‌ها و بومیان امریکا از مصادیق این گروه‌ها هستند. اگر تاریخ را به سال 1900 برگردانیم، بسیاری دیگر از گروه‌های قومی، ازجمله یهودی-امریکایی‌ها، ایتالیایی-امریکایی‌ها، لهستانی-امریکایی و گروه‌های دیگر نیز گروه‌های اقلیتی تعریف می‌شدند.

تعریفی محدودتر از «گروه‌های اقلیتی»، به گروه‌های قومی و نژادی ستم‌دیده نظر دارد. می‌توان دید که گروه‌های نژادی و قومی بی‌قدرت، با این تعریف هم هم‌خوانی دارند.

گفتنی است که برخی دانشوران اجتماعی فقط بر عنصر نخست این تعریف تأکید دارند. این کار، انواع و شمار گروه‌های اقلیتی را افزایش می‌دهد و برای بسیاری از گروه‌هاست؛ زیرا این فقط گروه‌های نژادی و قومی نیستند که بی‌قدرت‌اند. اگر از ملاک‌هایی مانند درآمد، ثروت، تحصیلات، مسکن و حضور سیاسی بهره گیریم، زنان هم بی‌قدرت هستند. مردان هم‌جنس‌گرا نیز در بسیاری از این حوزه‌ها شاهد شکاف‌هایی هستند. اگر تنها عنصر اول این تعریف -یعنی بی‌قدرتی نسبی- را به‌کار گیریم، بسیاری از گروه‌های دیگر را هم می‌توان در دستۀ گروه‌های اقلیتی گنجاند: دانشجویان، چپ دست‌ها، سالمندان، ماری‌جواناکش ها، مصرف‌کنندگان تنباکو و غیره.

سرانجام اینکه، گرچه تعاریف موجود از گروه اقلیتی تنوع گسترده‌ای دارند، ولی گفتنی است که اصطلاح «اقلیت» به‌شمار اشاره نمی‌کند. هرچند گروه‌های اقلیتی در بسیاری از کشورها از حیث شمار کمترند، اما این واقعیت جهان‌شمول نیست. آپارتاید در افریقای جنوبی و رودزیای[4] سابق، نشان می‌دهند که گروه اقلیت ممکن است اکثریت جمعیت باشد.

و نیز ببینید: گروه اقلیتی؛ قدرت؛ نژاد؛ بدنمایی نژادی؛ خرده‌فرهنگ‌ها

بیشتر بخوانید


Van den Berghe, Pierre L. 1978. Race and Racism. 2nd ed. New York: Wiley

Wagley, Charles and Marvin Harris. 1964. Minorities in the New World. New York: Praeger

[1] MINORITY GROUP

[2] Charles Wagley

 [3] Marvin Harris

[4] Rhodesia

 

 

  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید