کودکان مفقودالاثر

   کودکان گمشده کودکانی‌اند که معلوم نیست کجایند. این کودکان چند قسم‌اند: معمول‌ترین دسته کودکانی‌اند که گم شده‌اند (کودکانی‌اند معمولاً کم‌سن‌وسال که اغلب به‌سرعت پیدا می‌شوند)، خانه‌گریزها (نوجوانانی‌اند که بعد از غیبت کوتاهی به خانه برمی‌گردند، اگرچه برخی از آنها برای مدت طولانی غیبت می‌کنند). دغدغهٔ عمومی بر دو نوع کمتر رایج کودکان مفقودالاثر[1] تأکید دارد: آنهایی که از سوی اعضای خانواده ربوده می‌شوند (معمولاً این رخداد زمانی پیش می‌آید که والدین طلاق‌گرفته بر سر حضانت کودک اختلاف دارند)؛ و آنهایی که از سوی غریبه‌ها ربوده می‌شوند (این کودکان ممکن است برای اخاذی ربوده شوند و قربانی آزار جنسی و دیگر اشکال بهره‌کشی خطرناک قرار گیرند).

  عنوان «کودکان مفقودالاثر» در اوایل دههٔ 1980 از سوی جنبشی اجتماعی مطرح شد که مدعی بود این مشکل بسیار گسترده است (در آن زمان، فعالان برآورد کردند هرساله حدود 2 میلیون کودک در ایالات متحدهٔ امریکا مفقود می‌شود) و اینکه برای پیداکردنشان کار چندانی صورت نمی‌گیرد. در بیشتر موارد، گم‌شدن کودکان (خاصه نوجوانان) به نهادهای محلی مجری قانون گزارش می‌شود و اغلب فرض بر آن گذاشته می‌شود که این کودکان فرار کرده‌اند و با پای خودشان بازمی‌گردند، تا آنجاکه مأموران پلیس بعد از دو یا سه روز جست‌وجو را آغاز می‌کنند. هیچ سازوکار نظام‌مندی برای مطلع‌کردن نهادهای مجری قانون وجود ندارد جز آنهایی که نخستین‌بار خبر مفقودشدن را می‌دهند. فعالان برای اثبات اینکه برای یافتن کودکان مفقودالاثر اقدامات بیشتری لازم است، به مواردی از قتل کودکان و ناپدیدشدن همیشگی کودکان اشاره می‌کنند. این مسئله پوشش رسانه‌ای چشمگیری را جذب کرد و سبب شد دولت فدرال قوانینی را تصویب کند؛ از جمله «قانون کودکان مفقودالاثر»[2] مصوب سال 1982 (که «مرکز ملی اطلاعات جرم[3] اف‌بی‌آی» را مسئول پذیرش گزارش‌های مرتبط با کودکان مفقودالاثر کرد)؛ «قانون کمک به کودکان مفقودالاثر»[4] مصوب سال 1984 (که به تأسیس «مرکز ملی کودکان مفقودالاثر و قربانی بهره‌کشی [ان‌سی‌ام‌ای‌سی]»[5] ‐ که می‌توانست در کار جست‌وجوی کودکان مفقودالاثر همکاری کند ‐ منجر شد و نیز دولت را ملزم کرد به‌شکل ادواری برای اندازه‌گیری شمار کودکان مفقودالاثر اقدام کند)؛ «قانون تسهیل جست‌وجوی ملّی کودکان»[6] مصوب 1990 (که نهادهای مجری قانون را ملزم می‌کرد موارد را به ان‌سی‌ام‌ای‌اس گزارش دهند). در واکنش به عمومی‌شدن این مشکل، تصاویر کودکان مفقودالاثر را بر روی پاکت شیر، کیسه‌های فروشگاه‌‌ها و چیزهای دیگر زدند.

 در اواسط دههٔ 1980، روزنامه‌نگاران رفته‌رفته برخی از آمارهای جنبش پیش‌گفته را زیر سؤال بردند. اگرچه بی‌گمان برخی از کودکان ربوده‌شده به‌شیوه‌های هولناکی قربانی می‌شدند، چنین مواردی کمتر از آنچه فعالان این جنبش ادعا می‌کردند رخ می‌داد. روزنامه دنوِر پست[7] به‌سبب گزارشی که دربارهٔ «فاصلهٔ عددی» میان برآوردهای جنبش (مانند این ادعا که هرساله 50٬000 کودک به‌دست غریبه‌ها ربوده می‌شوند) و آمارهای مجریان قانون (مانند اینکه اف‌بی‌آی هرساله دربارهٔ 75 کودک‌ربایی تحقیق می‌کند) ارائه داد، جایزهٔ پولیتزر راگرفت. دسته‌بندی انواع گوناگون تحت عنوانی واحد یعنی «کودکان مفقودالاثر» به‌کار خطابه می‌آمد: شمار خانه‌گریزها (که از شمار کودکان ربوده‌شده به‌مراتب بیشتر بود) به فعالان امکان می‌داد ادعا کنند صدها هزار نفر ‐ شاید حتی میلیون‌ها نفر ‐ از کودکان هرسال مفقود می‌شوند. کودک‌ربایی‌های غیرخانوادگی به آنها امکان می‌داد برای توصیف مشکل به مصادیق ترسناک قربانی‌شدن کودکان اشاره کنند. خانواده‌هایی که کودکانشان به‌دست اعضای خانواده ربوده شده بودند (و آنهایی که از بی‌میلی مجریان قانون از درگیرشدن در این پرونده‌ها مأیوس شده بودند) رهبری جنبش را بر عهده داشتند.

 دولت فدرال تا حدودی در واکنش به مناقشات موجود بر سر شمار کودکان مفقودالاثر از برنامهٔ «نیسمارت (مطالعات ملی دربارهٔ شمار کودکان مفقودالاثر، ربوده‌شده، و خانه‌‌رانده)»[8] حمایت کرد. نیسمارت عبارت بود از پژوهش‌های کلان علمی-اجتماعی که شامل دو پیمایش می‌شد: پیمایش‌هایی دربارهٔ نهادهای مجری قانون و نهادهای خدمات اجتماعی و نیز پیمایش‌های خانوارسنج که برای سنجش درصد خانوارهایی که کودک مفقودی داشتند طراحی شده بود. مطالعهٔ اول (نیسمارت 1) در سال 1988 انجام شد؛ و در سال 1999 با نیسمارت 2 پی گرفته شد. ازآنجایی‌که آمارهای کودکان مفقودالاثر بحث‌برانگیز شده بود، نیسمارت دو تعریف را برای بیشتر اقسام کودک مفقودالاثر ارائه داد: تعاریف «پهن‌دامنه» تمام موارد را جزو کودکان مفقودالاثر به‌شمار می‌آورد (برای مثال، همهٔ خانه‌گریز‌ها)، حال‌آنکه «تعاریف خط‌مشی‌محور» تنها موارد جدی‌تر را شامل می‌شد (مانند خانه‌گریزهایی که محل امن و آشنایی برای ماندن ندارند حتی برای یک شب).

 به‌طورکلی، نیسمارت برآورد کرد بیشتر اقسام کودک مفقودالاثر کمتر از آنچه فعالان در آغاز گفته بودند شایع بوده است. بنا به برآوردهای نیسمارت 1، میزان وقوع جدی‌ترین اقسام کودک مفقودالاثر بدین شرح بود: ربایش‌های غیرخانوادگی سالانه 200 تا 300 مورد؛ ربایش‌هایی خانوادگی 163٬200 مورد؛ خانه‌گریزها 133٬500 مورد؛ و خانه‌رانده‌ها (کودکانی که خانواده‌هایشان آنان را از خانه بیرون می‌کنند) 59٬200 تا 127٬100 مورد. نیسمارت 2 نشان داد نرخ بیشتر اقسام کودک مفقودالاثر (هر 1000 نفر) بین سال‌های 1988 و 1999 کاهش یافته بود.

جنبش کودکان مفقودالاثر در خط‌مشی عمومی اثر قرار گذاشت. افزایش آگاهی عمومی به طرح برنامه‌های گوناگون پیشگیری انجامید (که بر خطر کودک‌ربایی غریبگان ‐ پدیده‌ای کم‌وبیش نامعمول ‐ متمرکز بود) و نیز روال پژوهش را بهبود بخشید. ان‌سی‌ام‌ای‌سی به اتاق دادوگرفت گزارش‌های مرتبط با کودکان مفقودالاثر بدل شد و برخی ایالات نهادهای مجری قانون را ملزم کردند همهٔ پرونده‌ها را به این اتاق دادوگرفت ایالتی تازه‌تأسیس گزارش دهند. افزون‌براین، این جنبش توجه مسئولان را به لزوم بهبود خدمات اجتماعی برای خانه‌گریزان طولانی‌مدت و نیز کودکان خانه‌رانده که خانواده‌شان طردشان کرده بودند، جلب کرد.

اگرچه پس از دههٔ 1980 دغدغه‌های شدید دربارهٔ کودکان مفقودالاثر فروکش کرد، این مسئله گاهی در پی پرونده‌های بسیار پرسروصدا دوباره توجه عموم را جلب می‌کند. بدین‌ترتیب در تابستان 2002، گزارش‌های رسیده دربارهٔ دختر نوجوانی که شبی از اتاق خوابش ربوده شده بود، سبب شد مشکل کودکان مفقود بار دیگر پوشش رسانه‌ای بیابد و در این رسانه‌ها ادعا شود «موجی» از کودک‌ربایی به راه افتاده است (اگرچه شواهد دال بر این امر موضوع بی‌پایه‌واساس است). این موضوع نشان می‌دهد چگونه پرونده‌های پرسروصدا می‌تواند دغدغه دربارهٔ مشکلی اجتماعی را زنده کند، حتی اگر شمار افراد تأثیرپذیرفته از مشکل نه زیاد باشد و نه روبه افزایش.

و نیز ببینید: کودک‌آزاری؛ کودک‌آزاری جنسی؛ غفلت از کودک؛ بی‌خانمان جوانان.

 بیشتر بخوانید

Best, Joel (1990). Threatened Children: Rhetoric and Concern about Child-Victims, Chicago: University of Chicago Press

Finkelhor, David; Gerald Hotaling; and Andrea Sedlak (1990). Missing, Abducted, Runaway, and Thrownaway Children in America, Washington, DC: U.S. Office of Juvenile Justice and Delinquency Prevention

Hammer; Heather; David Finkelhor; Andrea J. Sedlak; and Lorraine E. Porcellini (2004). National Estimates of Missing Children: Selected Trends, 1988–1999, Washington, DC: U.S. Office of Juvenile Justice and Delinquency Prevention

Schwartz, Felice (1989). “Management Women and the New Facts of Life”, Harvard Business Review (January-February): 65-76

[1] missing children

[2] Missing Children’s Act

[3] FBI’s National Crime Information Center

[4] Missing Children’s Assistance Act

[5] National Center for Missing and Exploited Children [NCMEC]

[6] National Child Search Assistance Act

[7] Denver Post

 [8] NISMART (National Incidence Studies of Missing, Abducted, Runaway, and Thrownaway Children)

 

 

  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید