کودکان تحت قیمومت و سن خروج

 کودکان تحت قیمومت و سن خروج[1] ، مراقبت قیمومتی راه‌حلی است برای مشکل اجتماعی کودک‌آزاری، غفلت، و وابستگی. نظر به اینکه مراقبت قیمومتی راه‌حل کوتاه‌مدتی برای تأمین امنیت کودکان است، منتقدان با این استدلال بدان حمله می‌کنند که این نظام مشکلات اجتماعی مضاعفی را برای کودکان و خانواده‌ها و نیز برای جوانانی که اصطلاحاً به «سن خروج» می‌رسند، پدید می‌آورد. در بیشتر ایالات، حداکثر سن برای خروج از نظام مراقبت قیمومتی 18 سال و برای اشخاصی که ناتوانی رشد دارند 21 سال و در برخی ایالات حداکثر سن خروج بین 18 سال و 21 سال و پس از پایان دبیرستان است.

سن خروج از مراقبت به مشکلی اجتماعی بدل شده است، زیرا نظام مراقبت قیمومتی نمی‌تواند برای کودکان در سن پایین خانواده‌های فرزندپذیر پیدا کند و وقتی هم که این کودکان پا به بزرگسالی می‌گذارند، دیگر خانوادهٔ قانونی دائم ندارند. کودکان تحت قیمومت نمی‌توانند با خانوادهٔ اصلی‌شان یا اعضای خانوادهٔ جایگزین ‐ مانند عمه و خاله، دایی و عمو، پدربزرگ و مادربزرگ ‐ به‌طور کامل یکپارچه شوند؛ مراقبت قیمومتی را ترک می‌کنند، مستقیماً وارد دوران بزرگسالی می‌شوند، و از خانوادهٔ دائم محروم.

هرساله، نزدیک 20٬000 نفر به سن خروج می‌رسند. وضع زندگی و برآمدهایشان از افرادی که هرگز مراقبت قیمومتی را تجربه نکرده‌اند نوعاً بدتر است. چون نظام مراقبت قیمومتی به‌ندرت جوانان بالغ را برای مستقل‌شدن آماده می‌کند، آنان اغلب در بزرگسالی با مشکلات اجتماعی دیگری روبه‌رو می‌شوند و در قیاس با عموم مردم سطح بهروزی پایین‌تری دارند.

نظام مراقبت‌های قیمومتی از چند جهت در آماده‌کردن جوانان برای استقلال ناتوان است. نخست اینکه بسیاری از افرادی که به سن خروج از مراقبت قیمومتی رسیده‌اند شکایت می‌کنند که نظام مراقبت قیمومتی به دلایل اولیهٔ سپرده‌شدن آنها به نظام مراقبت قیمومتی ‐ کودک‌آزاری، غفلت و وابستگی ‐ به حد کافی نپرداخته است. بسیاری از افراد اعتراض می‌کنند که آنها باید به‌تنهایی با همهٔ تأثیرات روان‌شناختی تجربهٔ کودک‌آزاری و غفلت مقابله کنند، بی‌آنکه نظام مراقبت قیمومتی در این زمینه کمکی به آنان کند. اگرچه تأثیرات طولانی‌مدت کودک‌آزاری و غفلت گوناگون است، همهٔ این تأثیرات منفی است. افرادی که برای مواجهه با تأثیرات کودک‌آزاری، غفلت، و وابستگی خدمات مشاوره‌ای می‌گیرند، اغلب ادعا می‌کنند رویکردهای درمانی مشاوران بی‌اثر است و آنها همچنان با تأثیرات طولانی‌مدت این مشکلات دست‌به‌گریبان‌اند.

به‌نظر می‌رسد تجربهٔ مراقبت قیمومتی با برخی از جنبه‌های منفی زندگی بزرگسالانی که به سن خروج از مراقبت رسیده‌اند مرتبط است. بازگشت مجدد و وانهادگی این بزرگسالان در آموزش رسمی و نیز دیگر تجارب مهم یادگیری، مانند آموزش مهارت‌های زندگی مستقل که جوانان به‌سن‌خروج‌رسیده را به حد کافی برای استقلال آماده می‌کند، وقفه ایجاد می‌کند و از این رهگذر راه را بر فراگیری مهارت‌های زندگی مستقل می‌بندد. در نتیجه، متخصصان رفاه کودکان آموزش مهارت‌های زندگی مستقل را گسترش داده‌اند تا کودکان تحت قیمومت را برای گذار موفقیت‌آمیز به بزرگسالی آماده کنند. اگرچه بسیاری از پرورشگاه‌ها در زمینهٔ آموزش مهارت‌های زندگی مستقل خدمات مطلوبی ارائه می‌کنند، بسیاری از بزرگسالان به‌سن‌استقلال‌رسیده خاطرنشان می‌سازند آموزش نابسنده بوده است، به این دلیل که بر کتاب‌های کلی‌گویانه اتکا داشته و اجتماع‌محور نبوده و نیز اینکه طولانی‌مدت و مستمر نبوده است.

بزرگسالان به‌سن‌خروج‌رسیده ممکن است مشکلات اجتماعی دیگر را دامن بزنند. افرادی که به سن خروج از مراقبت‌های قیمومتی رسیده‌اند از نظام مراقبت قیمومتی به نظام اعانهٔ عمومی پا می‌گذارند. در واقع، این افراد در طول زندگی‌شان بیش از عموم مردم به گرفتن اعانهٔ عمومی گرایش دارند. از این‌رو، به‌نظر می‌رسد جامعه هزینه‌های بالایی می‌پردازد، زیرا بسیاری از این افراد زندگی مستقلی ندارند. این امر ممکن است معلول مشکلات دیگری باشد که بزرگسالان به‌سن‌استقلال‌رسیده تجربه می‌کنند؛ مانند سطح پایین‌تر آموزش، نرخ بالای بیکاری، فقر، مشاغل کم‌درآمد، بی‌خانمانی، و حضور زیاده پررنگ در اعمال مجرمانه؛ یعنی محتمل‌تر است که آنها قربانی خشونت یا مرتکب خشونت شوند و به زندان بیفتند. این افراد در قیاس با مردم عادی محتمل‌تر است که در سنین پایین جوانی پدری/مادری، طلاق و بی‌ثباتی رابطه را تجربه کنند.

روی‌هم‌رفته، بهروزی افرادی که به سن خروج از مراقبت قیمومتی رسیده‌اند نسبت به مردم عادی کمتر است؛ برای مثال، بزرگسالان به‌سن‌خروج‌رسیده نسبت به مردم عادی بیشتر گرفتار افسردگی و مشکلات روانی دیگرند، عزت‌نفس پایین‌تر و امید کمتری به آینده دارند، جامعه کمتر از آنها حمایت می‌کند، شناختشان دربارهٔ تبار خانوادگی خود کمتر است و از زندگی رضایت کمتری دارند.

بنابراین، رسیدن به سن خروج از مراقبت قیمومتی به دلایل بسیار یک مشکل اجتماعی است. نابسندگی نظام مراقبت‌های قیمومتی، تأثیر طولانی‌مدت کودک‌آزاری، غفلت و وابستگی، برآمدهای منفی فراگیر زندگی که این بزرگسالان به‌سن‌خروج‌رسیده آنها را تجربه می‌کنند، و تأثیر این برآمدها در مشکلات اجتماعی دیگر در طول زندگی شواهدی‌ دال بر سرشت مشکل‌آفرین خروج از مراقبت قیمومتی است. خروج از مراقبت قیمومتی اغلب مشکلاتی ایجاد می‌کند که بزرگسالان به‌سن‌خروج‌رسیده در سراسر زندگی خود با آنها دست‌به‌گریبان‌اند.

گفتنی است اگرچه بسیاری از کسانی که از مراقبت اجتماعی خارج شده‌اند برآمدهای جامعه‌پسند کمتری دارند، بسیاری دیگر بزرگسالانی موفق‌شده‌اند. گذشته از این موضوع، معلوم نیست جوانان خارج‌شده از مراقبت قیمومتی نسبت به آنهایی که به آغوش خانواده بازگشته‌اند برآمدهای بدتری داشته باشند.


و نیز ببینید: کودک‌آزاری؛ مراقبت قیمومتی؛ فقر.


بیشتر بخوانید


Blome, W. W. (1997). “What Happens to Foster Kids: Educational Experiences of a Random Sample of Foster Care Youth and a Matched Group of Non-Foster Care Youth”, Child and Adolescent Social Work Journal 14(1): 41-53

Buehler, Cheryl; John G. Orme; James Post; and David A. Patterson (2000). “The Long-Term Correlates of Family Foster Care”, Child and Youth Services Review 22(8): 595-625

Holland, Donna Dea (2005). “A Life Course Perspective on Foster Care: An Examination of the Impact on Variations in Levels of Involvement in the Foster Care System on Adult Criminality and Other Indicators of Adult Well- Being”, Ph.D. dissertation, Bowling Green State University, Bowling Green, OH

   [1] foster children, aging out      

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید