کجروی
بهطور کلی، کجروی[1]، رفتاری است که یک گروه یا جامعه ناشایستش میانگارد. رویکردهای مرتبط با کجروی، بر اساس زیستشناختی یا روانشناختی یا جامعهشناختی هستند. رویکردهای زیستشناختی و روانشناختی، بهنوعی کجروی را نتیجۀ نقص یا عیب شخصیتی فرد میانگارند. تبیینهای جامعهشناختی، میپذیرند که فرد آزادی انتخاب دارد، اما تأکید میکنند که اغلب نیروهای اجتماعی منتخب فرد، ازجمله انتخاب رفتار کجروانه، را شکل میدهند.
هر گروه یا جامعهای میکوشد که رفتار و کنشهای اعضایش را از رهگذر وضع هنجارهایی در رابطه با رفتار پذیرفتنی و نپذیرفتنی نظم بخشد. این هنجارهای عام که اغلب در دستۀ مردمراهها[2] و آدابورسوم -که دومی مهمتر پنداشته میشود و در صورت نقضشدن، حاوی مجازاتهای سختگیرانهتری است- قرار میگیرند، از رهگذر جزاهای مثبت و منفی واداشت مییابند. جزاهای مثبت، پاداشهایی در ازای رفتار پذیرفتنی است، حال آنکه جزاهای منفی، مجازاتهایی هستند برای رفتار ناپسند.
بهدلیل سرشت شدیدا نسبی هنجارهای اجتماعی و تفاوتهای آنها از جامعهای به جامعۀ دیگر و از زمانی به زمان دیگر، کجروی نیز مفهومی بهشدت نسبی است. برای مثال، جامعۀ ایالات متحده، امروزه، رابطۀ جنسی پیش از ازدواج زنان را نقض هنجارهای مهم جامعه نمیانگارد و ازاینرو، دغدغه مجازات کردن آنرا ندارد؛ اما فرهنگهای سنتیتر، مانند خاورمیانه، این عمل را رفتاری بهغایت کجروانه و درخور مرگ میانگارد، حتی اگر قوانین کیفری حکومت این مجازات را ممنوع کرده باشد. مطالعات گوناگون نشان دادهاند که پاسخدهندگان، بسته به فرهنگ و منزلت اجتماعی-اقتصادیشان طیف گستردهای از رفتارها را کجروانه میانگارند.
جرم یقهسپیدان[3] و جرم شرکتها[4]
کجروی در همۀ سطوح اجتماعی-اقتصادی وجود دارد. جرایم علیه اموال[5] اغلب با طبقۀ فرودست و جرم یقهسپیدان و جرم شرکتها، مشخصۀ طبقۀ متوسط و طبقۀ فرادست است. جرم یقهسپیدان، به تخلف اشخاص صاحب جایگاه اجتماعی بالا از قانون، بهعنوان بخشی از فعالیت حرفهای روزمرهشان اشاره دارد. انواع معمول عبارتاند از جرم یقهسپیدان معامله با خود[6] و کلاهبرداری مالی. همچنین وکیلی را که عامدانه حقالوکالة گزافی میستاند یا دکتری را که برای اجرت بیشتر، آزمایش غیرضروری مینویسد، میتوان در زمرۀ مجرمان یقهسپید قرار داد. معروفترین مصادیق این جرایم در رسانه فعالیتهای غیرقانونی، مدیران شرکتهایی هستند که از شرکت خود، مردم و اغلب از دولت کلاهبرداری میکنند. نمونۀ افراطی آن، کلاهبرداری مدیران ارشد شرکت انرون[7] که به فروپاشی یکی از بزرگترین شرکتهای ایالات متحده انجامید.
وجه ممیز جرم شرکتها از جرم یقهسپیدان این است که در این مور،د شرکت بهمثابۀ یک نهاد عامدانه قانون را نقض میکند. قربانیان این جرم، عبارتاند از: مشتریان، دولت و کارمندان. نمونههای معمول جرم شرکتها، آلودگی زیستمحیطی از رهگذر دفع نادرست پسماندها، فروش محصولاتی که غیراستاندارد شناخته میشوند و اشکال گوناگون کلاهبرداری مالی. در نمونههای افراطی این جرم، شرکتها هنگامی که منافعشان به خطر میافتاد، حتی قوانین بینالمللی حاکم بر حاکمیت ملی را نقض میکردند. برای مثال، «شرکت بینالمللی تلفن و تلگراف»[8] در دهۀ 1970، با سازمان اطلاعات مرکزی (سیا) همکاری کرد تا حکومت سالوادور آلنده در شیلی -که با انتخاباتی مردمسالارانه بر سر کار آمده بود- را سرنگون کنند. آنها سپس آگوستو پینوشه، یکی از بیرحمترین دیکتاتورهای امریکای لاتین را بر سر کار آوردند.
مرتکبان جرم یقهسپیدان و جرم شرکتها، دراصل برای منفعت مالی دست به ارتکاب این جرایم میزنند. وجه ممیز این دو نوع کجروی از سایر کجرویها این است که مرتکبان اغلب خود را نه مجرم که نوآورانی در حوزۀ صنعت میانگارند که برای موفقیت کسبوکارشان خود را به مشقت و رنج میاندازند. مدیر عامل اسبق انرون، جفری اسکیلینگ[9] که به کلاهبرداری و معامله با خود محکوم شد، همواره فعالیتهایش را نوآورانه توصیف میکرد نه غیرقانونی.
مواد مخدر و کجروی
عرصۀ مهم دیگر برای کجروی با سوءمصرف مواد مخدر و کوششهای مجریان قانون برای جلوگیری از توزیع آن مرتبط است. سوءمصرف مواد مخدر، به مخدرهای غیرقانونی مانند هروئین و کوکائین محدود نمیشود، بلکه سوءمصرف داروی بدون نسخه یا با نسخه -معمولاً مسکنها- را نیز شامل میشود. سوءمصرف مواد مخدر دلایل مختلفی دارد، از واقعگریزی[10] تا مصرف تفننی. سوءمصرف مواد مخدر در همۀ سطوح اجتماعی-اقتصادی جامعه رخ میدهد؛ اما طبقۀ اجتماعی در تعیین نوع مادهای که مصرف میشود، دخیل است. برای مثال، معتادان حرفهای و معتادان طبقة متوسط و فرادست، بهنوعی کوکائین مصرف میکنند، حال آنکه معتادان فرودست معمولاً کرک -که از مشتقات کوکائین است- میکشند.
یکی از مسائل مهم مرتبط با سوءمصرف مواد مخدر این است که چگونه جامعه تعیین میکند، کدام مواد مخدر قانونی باشند. این پرسش، اغلب نه برمبنای اثرات واقعی مادۀ مخدر، بلکه بر پایۀ آسیب متصورشده برای آن ماده، پاسخ داده میشود. برای مثال، تنباکو و الکل در ایالات متحده قانونی است، اما ماریجوانا خیر. مصرف ماریجوانا در قیاس با مصرف مخدرهای غیرقانونی دیگر، اعتیادآور نیست و اثرات منفی آن بر سلامت، بیشتر شبیه به اثرات تنباکوی قانونی است، نه اثرات مخدرهای غیرقانونی دیگر. افزون بر این، معلوم شد که ماریجوانا اثرات مثبتی بهویژه در حوزۀ درمان دارد؛ برای مثال، ماریجوانا بیاشتهایی ناشی از درمان سرطان را درمان میکند و مسکنی مؤثر است که عوارض جانبی داروهای تجویزی را ندارد. گرچه تنباکو و الکل بیش از مجموع مخدرهای غیرقانونی قربانی میگیرند، اما باز هم بهصورت قانونی فروخته میشوند. دلیلی که اغلب برای این تناقض میآورند این است که واکنش جامعه به یک مادۀ مخدر، بر پنداشتها و باورهای اخلاقی مبتنی است، نه شواهد علمی.
کارکردهای کجروی
کجروی یکسره و الزاماً امری منفی نیست؛ برای مثال، فرد ممکن است با هدفی شرافتمندانه دست به کجروی بزند، مانند کسانی که در دهۀ 1960، نافرمانی مدنی میکردند تا برابری نژادی را بهبود بخشند. امیل دورکم، یکی از نخستین عالمان اجتماعی بود که دریافت، کجروی ممکن است کارکردهای مثبتی هم برای کل جامعه داشته باشد. نخست اینکه، شناسایی کجروی، میان درست و نادرست مرزبند ایجاد میکند؛ دوم اینکه، ما با تعریف کجروی، هنجارها و ارزشهای پذیرفتنی را نیز تعریف میکنیم؛ سوم آنکه، این مفهوم از رهگذر ساختن دوگانه «ما و آنها»، حسی از پیوستگی گروهی پدید میآورد و در آخر، کجروی اغلب در نقش سازوکاری برای تغییر ظاهر میشود، به این صورت که طرز فکرهای موجود را به پرسش میگیرد. برای مثال، هنر اغلب تکاندهنده و هولناک است، از این حیث که طرز فکر ما دربارة مسائل گوناگون را مورد بررسی و کنکاش قرار میدهد.
چشماندازهای اصلی
در گذشته، مردم کجروی را نتیجۀ اسارت در چنگ اهریمن، عیوب زیستشناختی و مشکلات روانی تلقی میکردند. در سدۀ هفدهم، اهالی سیلم ماساچوست، زنان همجنسگرا و زنان جسور را کجرو و رفتارشان را جادوگرانه یا اهریمنانه میانگاشتند و ازاینرو، آنها را زندهزنده میسوزاندند. در ایتالیای اواخر سدۀ نوزدهم، پزشکی بهنام سزار لومبروزو[11]، این فرضیه را طرح کرد که کجروی، خاستگاههای زیستشناختی دارد. بدینترتیب، او باور داشت که کجروها، ویژگیهای جسمی مشترکی، مانند پیشانی کوتاه، دارند. لومبروزو، با بررسی ویژگیهای جسمی زندانیان، به این نتایج رسید که این ویژگیها خاص زندانیان نیست. در اواسط سدۀ بیستم، ویلیام شلدون[12]، به این باور رسید که میتوان از روی ساختار بدن، پی به مجرمیت برد. در مقابل، روانشناسان مشکلات روانشناختی درونی را علت کجروی دانستند، اما در نیمۀ دوم سدۀ بیستم، با تبیینهای جامعهشناختی، رفتارهای کجروی در سطح گستردهای پذیرفته شد.
چشماندازهای پوزیتویستی
چشمانداز پوزیتویستی که بهطور کلی با علوم طبیعی و اجرای قانون پیوند خورده است، کجروی را امری ذاتاً واقعی تعریف میکند و سه فرضیه را دربارۀ آن مطرح میسازد. فرضیة نخست، مطلقگرایی است، یعنی این باور که چیزی ذاتاً واقعی در رفتار کجروها، آنان را از جامعۀ عادی جدا میکند؛ فرضیة دوم ابژکتیویته[13] است، یعنی این واقعیت که کجروی را میتوان بهشکلی ابژکتیو، بهعنوان مثال با کمک گزارشهای آماری پلیس، مطالعه و سنجش کرد؛ فرضیة سوم جبرگرایی[14] است، یعنی این باور که متغیرهای خارج از کنترل فرد کجرو، کنش وی را رقم میزنند. نمونههایی از نظریههای پوزیتیوستی، عبارتاند از: نظریۀ فشار رابرت مرتون[15]، نظریۀ یادگیری اجتماعی ادوین ساترلند[16] و نظریۀ کنترل که مصداق نظریۀ پیوند اجتماعی و خودکنترلی هیرشی است.
نظریۀ فشار
این نظریۀ پوزیتویستی، مصداقی است از چشمانداز جامعهشناختی، بهنام کارکردگرایی ساختاری[17]. استدلال مرتون این بود که هر جامعهای شهروندانش را تشویق میکند که اهداف مشروع مشخصی، مانند ثروت را با وسایل مشروع متناظر با آن، مانند بهدست آوردن تحصیلات و حرفه پیگیری کنند. بااینحال، برخی افراد درمییابند که میان وسایل و اهداف مشروع، گسستی وجود دارد و ازاینرو، متحمل فشاری میشوند که پنج روش انطباق (واکنش) را پیش پای آنان میگذارد: نخستین روش، همنوایی[18] است، یعنی زمانی که هم اهداف و هم وسایل مقبول میافتند (مانند فارغالتحصیل دانشسرا، ثروت را از رهگذر حرفه پیمیگیرد)؛ روش دوم، نوآوری[19] است، یعنی جایی که فرد برای رسیدن به اهداف، وسایل غیرمشروع تازهای میآفریند (مانند قاچاقچی یا روسپی)؛ سومین روش، مناسکگرایی[20] است، یعنی حالتی که شخص وسایل را میپذیرد، اما به هدف وقعی نمینهد (مانند زمانی که شخص بهحدی کار میکند که شغلش را حفظ کند، اما علاقهای به گرفتن ارتقای شغلی و پاداش ندارد یا برای آن تلاش نمیکند)؛ چهارم پسنشینی[21] است، یعنی جایی که فرد همۀ وسایل و اهداف مشروع را پس میزند (مانند به عزلت یا مواد مخدر روی میآورد)؛ پنجم سرکشی[22] است، یعنی وقتی که شخص هم وسایل و هم اهداف را پس میزند و بدیلهای خود را بهجای آنها میگذارد (مانند هیپیهای دهۀ 1960 که مادهباوری امریکایی را رد کردند و بهجای آن نوعی روش طبیعی زیستن را برگزیدند).
نظریه یادگیری اجتماعی
پیوند افتراقی[23]، یک چشمانداز جامعهشناختی تعاملگراست که کجروی را رفتاری میانگارد که در جامعه و از رهگذر تعامل با کجروان آموخته میشود. بنا به استدلال ادوین ساترلند، کسانی که بیشتر با افراد دارای ایدههای کجروانه همنشیناند تا با محافظهکاران، بیشتر در معرض کجروی قرار میگیرند. این اتفاق، در گروههای نخستین[24] کوچک بیشتر رخ میدهد. بااینحال، همنشینی با کجروها، صرفاً نخستین قدم است. فرد باید خود را با کجروها یکسان بپندارد و بهسان آنها رفتار کند تا یکی از آنها شود.
نظریۀ کنترل
بنا به استدلال نظریۀ کنترل، همنوایی، از کنترل جامعه بر فرد نشأت میگیرد. تِرَویس هیرسی، استدلال میکند که هر کسی گرایشی درونی به انحراف از هنجارهای اجتماعی دارد. بااینحال، اگر پیوندمان با جامعه قوی باشد، همنوایی را برخواهیم گزید. بر اساس این نظریه، مردم به چهار شیوه با جامعه پیوند میخورند: 1) دلبستگی به دیگرانِ بهنجار؛ 2) تعهد به همنوایی از رهگذر اهتمام در فعالیتهای بهنجاری چون تحصیل؛ 3) مشغولیت در فعالیتهای بهنجار که زمانِ در دسترس برای انجام فعالیتهای دیگر را کاهش میدهد و 4) باور به درستی قواعد اجتماعی موجود.
چشماندازهای برساختگرایانه
این چشمانداز متأخرتر که در دهۀ 1960 سر برآورد، رفتار کجروانه را برساختهای اجتماعی میانگارد که طرز واکنش جامعه به برخی رفتارها، آنرا تعیین میکند و بهخودیخود و ذاتاً بد یا خوب نیستند، مانند خالکوبی کردن. همچنین، برساختگرایان دربارۀ سرشت کجروی، سه فرض قائلاند: نخست نسبیگرایی است، یعنی باور کجروی چیزی ذاتاً واقعی نیست و انگی است که جامعه به آن رفتار میزند؛ دوم سوژهباوری است، یعنی این ایده که دربارۀ رفتار کجروانه هیچچیز ابژکتیوی وجود ندارد و ازاینرو، این رفتار را باید از چشمانداز سوبژکتیو خود کجروها مطالعه کرد؛ سوم ارادهباوری[25] است، یعنی این دیدگاه که رفتار کجروانه نتیجۀ ارادۀ آزاد است، نه علل بیرونی. نمونههایی از نظریههای برساختگرایانه، عبارتاند از: نظریۀ انگزنی، نظریۀ نسبیگرایانه، نظریۀ پدیدارشناختی و نظریۀ قدرت.
نظریۀ انگزنی
نظریۀ انگزنی در چارچوب چشمانداز جامعهشناختی تعاملگرایی نمادین[26] جای میگیرد. این نظریه، استدلال میکند که مهم نه علت کنش کجروانه و نه خود آن، بلکه معنایی است که انگزنان بدان اسناد میکنند و پیامدهای این انگزنی بر انگخوردگان و انگزنان است. مطابق این نظریه، قدرتمندان هستند که انگ کجروانگی یا همنوایی را به کسانی که یا سزاوار آن انگاند یا نیستند میزنند. انگخورده بهنوبۀ خود، ممکن است سرانجام در قالب نوعی پیشگویی خودتحققبخش، انگ کجروانگی را بپذیرد. شخصی که مرتکب کجروی اولیه میشود، با تنبیه جامعه روبهرو خواهد شد، حتی اگر آن شخص در آن زمان، خود را شخصی کجرو نیانگارد. اگر شخص آن رفتار را تکرار کرد (کجروی ثانویه)، جامعه بر او کیفرهای سختتری تحمیل میکند و سرانجام داغ کجروانگی را بر پیشانی او مینهد. خطاکار ممکن است سرانجام این داغ را بپذیرد و به رفتار کجروانه مورد انتظار ادامه دهد.
نظریۀ تضاد، نظریۀ مارکسیستی و نظریۀ قدرت
نظریهپردازان تضاد، استدلال میکنند که کجروی از تفاوتهای موجود از حیث طبقۀ اجتماعی یا فرهنگ مایه میگیرد. مارکسیستها باور دارند که سرمایهداری، بهمثابۀ نظامی اقتصادی و از رهگذر کنترل قهریاش بر طبقۀ کارگر و بیگانهساختن کارگران از تولید، جامعه و خودشان، رفتار کجروانه را پدید میآورند. نظریهپردازان تضاد برآناند که نخبگان ثروتمند و قدرتمند جامعه، رفتاری را که تهدیدکنندۀ ثروت و جایگاه اجتماعی ممتازشان است، انگ کجروانگی میزند. برای مثال، قوانینی که مالکیت خصوصی را صیانت میکنند، بیشتر به نفع ثروتمندان و ثروت کلانشان است تا به نفع طبقۀ کارگری که اموالی ندارند. نظریهپردازان قدرت، استدلال میکنند که میزان قدرت فرد، نوع کنش کجروانه را تعیین میکند. برای مثال، قدرتمندان -که با کنترلهای اجتماعی ضعیفتری مواجهاند- بهسبب مهارتها و جایگاهشان در جامعه، مجال بیشتری برای کجروی دارند. این مسئله به همراه انتظارهای بالاتر آنها درخصوص موفقیت، ممکن است در فرد احساس محرومیت نسبی[27] پدید آورد و انگیزۀ منحرفانهاش را نیرومندتر سازد؛ بنابراین، قدرتمندان محتملتر است که به جرایم پرمنفعتتر یقهسپیدان و شرکتها روی آورند. بیقدرتها که با کنترل اجتماعی بیشتری مواجهاند و مهارتهای کمتر و جایگاه فروتری دارند، محتملتر است که مرتکب جرایم یقهآبی کممنفعتتر، مانند دزدی، شوند.
تعریف کجروی، بهدلیل سرشت نسبی هنجارهای اجتماعی حاکم بر رفتار، دشوار است. بهطور کلی، حول برخی از اشکال کجروی، مانند قتل و تجاوز، وفاق اجتماعی نیرومندی وجود دارد. در این موارد، تمرکز بر پیشگیری، بازدارندگی و مهار فرد کجرو است. در موارد دیگر، دربارة کجروانگی رفتاری خاص، وفاق اجتماعی کمتری وجود دارد. این موارد، معمولاً رفتارهایی را دربرمیگیرند که مقررات غیررسمی رفتار روزمره آنها را تنظیم میکنند، مانند استفاده از تلفن همراه در اماکن عمومی.
و نیز ببینید: بیگانگی؛ بیهنجاری؛ جرم شرکتها؛ جرم؛ پیوند افتراقی؛ سوءمصرف مواد مخدر؛ ساختارهای نامشروع فرصت؛ نظریۀ انگزنی؛ هرزهنگاری؛ نظریۀ پیوند اجتماعی؛ نظریۀ برساختگرایی اجتماعی؛ کنترل اجتماعی؛ داغ؛ نظریۀ فشار؛ ترورگری؛ جرایم بیقربانی؛ جرم یقهسپیدان
بیشتر بخوانید
Akers, Ronald L. and Gary F. Jensen, eds. 2003. Social Learning Theory and the Explanation of Crime: A Guide for the New Century. New Brunswick, NJ: Transaction
Becker, Howard S. 1953. “Becoming a Marijuana User.”American Journal of Sociology 59:235–42
———. 1997. Outsiders. New York: Free Press
Braithwaite, John. 1989. Crime, Shame and Reintegration. New York: Cambridge University Press.
Chambliss, William. 1973. “The Saints and the Roughnecks.” Society 11:24–31
Curra, John. 1999. The Relativity of Deviance. Thousand Oaks, CA: Sage
Gaylord, Mark S. 1987. Edwin Sutherland and the Origins of Differential Association Theory. New Brunswick, NJ: Transaction
Goffman, Erving. [1963] 1986. Stigma: Notes on the Management of Spoiled Identity. New York: Simon & Schuster
Hirschi, Travis. 2001. Causes of Delinquency. New Brunswick, NJ: Transaction
Lilly, Robert J., Francis T. Cullen, and Richard A. Ball. 2006. Criminological Theory. 4th ed. Thousand Oaks, CA: Sage
Martin, Clarence Augustus. 2006. Understanding Terrorism: Challenges, Perspectives, and Issues. 2nd ed. Thousand Oaks, CA: Sage
McLean, Bethany and Peter Elkind. 2003. Smartest Guys in the Room: The Amazing Rise and Scandalous Fall of Enron. New York: Portfolio
Merton, Robert K. 1968. Social Theory and Social Structure. New York: Free Press
[1] deviance
[2] folkways
[3] white-collar crime
[4] corporate crime
[5] property crimes
[6] insider trading
[7] Enron
[8] International Telephone & Telegraph
[9] Jeffrey Skilling
[10] escapism
[11] Cesare Lombroso
[12] William Sheldon
[13] objectivity
[14] determinism
[15] Robert Merton
[16] Edwin Sutherland
[17] structural-functionalism
[18] conformity
[19] innovation
[20] ritualism
[21] retreatism
[22] rebellion
[23] Differential association
[24] primary groups
[25] voluntarism
[26] symbolic interactionism
[27] relative deprivation