کارکردهای پنهان

   کارکردهای پنهان[1]، پیامدهای ناخواسته و ناشناختة کارکردهای آشکارِ شناخته‌شده و نیت‌مند هستند. رابرت کی مرتون[2] در کتاب خود نظریة اجتماعی و ساختار اجتماعی در سال 1957، در توضیح جامعه‌شناختی بدیعی از کارکردهای پنهان مشارکت کرد. مرتون که اصطلاح‌های آشکار و پنهان را از نظریه خواب‌های فروید وام گرفته بود، توضیح داد که کارکردهای پنهان می‌توانند برای یک سیستم اجتماعی کارکردی، کژکارکردی و یا بی‌ربط باشند. مطابق نظر فروید، خواب‌ها از تصاویر زندگی روزمره به‌عنوان محتوای آشکاری که محتوای پنهانِ حقیقیِ امیال سرکوب‌شده را بازنمایی می‌کند، استفاده می‌کنند. آن‌گونه که مرتون توصیف می‌کرد، دانشمندان اجتماعی متعددی -نظیر مارکس، دورکیم و وبلن- به‌طور ضمنی به پیامدهای پنهان در نوشته‌های خود اشاره کرده بودند.

  توضیح مرتون از کارکردهای پنهان، این پیامدها را به‌طور عمده به حیطه نظام‌های اجتماعی منتسب می‌کند. برای مثال، یک خانواده ]از اقلیت[ قومی، ممکن است مراسمی را برای جشن گرفتن موفقیت‌های فرزندانش (فارغ‌التحصیلی، ازدواج و غیره) سازماندهی کرده و همسایگان را به مراسم جشن دعوت کند. این جشن‌ها، کارکرد آشکار مشاهده کردن موفقیت این فرزندان و کارکرد پنهان تقویت همبستگی همسایگان را انجام می‌دهند.

این شرط که کارکردهای پنهان باید برای کنشگران اجتماعی ناشناخته باشند، برای تمایز گذاشتن بین کژکارکردهای آشکار و کارکردهای پنهان واقعی، حائز اهمیت است؛ چراکه کژکارکردهای آشکار، پیامدهای ناخواسته‌ای هستند که برای کنشگران اجتماعی، قابل رؤیت‌اند. برای نمونه، یک دولت محلی ممکن است طرح وسیعی از خانه‌سازی عمومی برای فقرا را توسعه دهد، اما تنها مشاهده کند که این پروژه‌های خانه‌سازی، به جمع‌های متمرکزی از فقر تبدیل شده‌ و پر از فعالیت‌های خطرناکی هستند که مستأجران را تهدید می‌کنند.

بااین‌حال، روشن نیست که تمام کارکردهای پنهان باید برای همیشه ناشناخته باقی بمانند. برخی از کارکردهای پنهان، ممکن است درنهایت قابل تشخیص شوند، اما زمانی که قابل تشخیص شدند، دیگر لزوماً به‌طور آگاهانه به کارکردهای آشکاری که از آن‌ها برخاسته بودند، مرتبط نیستند. یک مثال از چنین مورد پنهانی، یک محوطه دانشگاهی است که به بازاری برای تعیین شرکای زناشویی تبدیل شده است. دانشجویان ممکن است آگاه باشند که این محوطه دانشگاهی، دسترسی به شرکای زناشویی بالقوه را میسر می‌کند، اما ممکن است ارتباطی قوی بین این کارکرد و کارکرد آشکار دانشگاه، برای تدارک دیدن تحصیلات سطوح بالاتر برقرار نکنند.

  این شرط که کارکردهای پنهان، ناشناخته هستند، تفاوت بین چشم‌اندازهای نظام‌های اجتماعی و عاملیت انسانی را توضیح می‌دهد. به‌نظر می‌رسد که مرتون، آگاه‌بودگی[3] عامل‌های انسانی را محدود می‌کند، درحالی‌که آنتونی گیدنز[4] می‌پذیرد که عاملان انسانی، متخصصان[5] آگاه و ماهر کنش اجتماعی هستند؛ اما مطابق نظر گیدنز، شرایط ناشناخته و پیامدهای ناخواسته کنش اجتماعی، همچنان آگاه‌بودگی کنشگران انسانی را مقید و محدود می‌کنند. به این معنا که عامل‌های انسانی نمی‌توانند دانش کاملی از پیامدهای کنش‌های خود، به‌ویژه در مورد پیامدهای ناخواسته، داشته باشند.

  مسئله دیگر، مدت زمانی است که کارکردهای پنهان طی آن ایجاد می‌شوند. در سطح نظام‌های اجتماعی یا عاملیت انسانی، هیچ‌چیز نمی‌تواند مانع این شود که کارکردهای آشکار، پیامدهای پنهان به تأخیر افتاده‌ای داشته باشند. می‌توان استدلال کرد که این دقیقاً تداوم برخی از کارکردهای آشکار است که انواع مشخصی از کارکردهای پنهان را ایجاد می‌کند. برای مثال، استعمار طولانی اروپا، مناطق افریقا را تکه‌تکه کرده و دولت‌های مصنوعی و چندفرهنگی را ایجاد کرد که پس از استعمارزدایی، دچار تضادها و تنش‌های میان‌قومی شدند. 

نستور ردریگز[6]

 

همچنین رجوع شود به: کارکردهای آشکار


برای مطالعه بیشتر


Giddens, Anthony. 1995. A Contemporary Critique of Historical Materialism. 2nd ed. Stanford, CA: Stanford University Press

Merton, Robert K. 1957. Social Theory and Social Structure. Glencoe, IL: Free Press

[1] Latent functions

[2] Robert K. Merton

[3] knowledgeability

[4] Anthony Giddens

[5] practitioners

[6] Nestor Rodriguez


 


 


  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید