قومنگاری نهادی
قومنگاری، نهاد جامعهشناسی بدیل است که نهادها و روابط اجتماعی را از نقطهنظر تجربة سوژههای فعال، مشخص و بررسی میکند. قومنگاری نهادی[1] است متمایز از سایر شیوههای جامعهشناختی تحقیق که بهصورت ذیل هدایت یا کنترل مفهومی هیچ نظریة جامعهشناختی قرار نمیگیرد؛ در عوض، تحقیق در جهان اجتماعی که ما در آن زندگی میکنیم، آغازشده و در آن باقی میماند.
اهداف تحقیقات قومنگاری نهادی، بر دو قسم است: نخست، کشف اینکه چگونه ما هر روز، جهان اجتماعی خود را کنار هم قرار میدهیم، ازجمله اینکه چگونه فعالیتهای روزمره محلی ما با روابط اجتماعی پیوند دارد و از طریق آنها هماهنگ میشود که هیچ مکانی بهطور کامل، قابلدیدن نیست؛ بنابراین، پژوهش قومنگاری نهادی، دانش افراد از جهانهای روزمره خود را در ورای آنچه آنها از طریق مشارکت معمول خود توسعه میدهند، بسط میدهد. هدف دوم، بهطور کلی ساختن دانشی از فرایندهای نهادی و توسعة شیوههای جدیدی از کشف روابط حاکم است. این کار، بررسی مطالعاتی که در چینشهای نهادی متنوع انجامشده و بیرونکشیدن آن فرایندهای اجتماعی و روابطی که بهطور مشترک در میان نهادها یافت شده را در برمیگیرد. در هر صورت، در سرتاسر تحقیقات قومنگاری نهادی، تمرکز بر جهان مادی است: مردم چه کار میکنند، با چه کسی آن کار را انجام میدهند و تحت چه شرایطی فعالیتهای آنها صورت میگیرد.
دوروتی ای.اسمیت[2]، جامعهشناس کانادایی و بنیانگذار مردمنگاری نهادی، قومنگاری نهادی را در دهة 1970، به مثابه مفصلبندی[3] جنبش زنان در امریکای شمالی توصیف کرد. او دو شیوة متفاوت آگاهی[4] که در زندگی او برای چرخاندن امور خانه و مادربودن و زندگیش، بهعنوان یک محقق در دانشگاه فعال هستند را شناسایی کرد. زندگی در خانه، زندگی افراد واقعی و خصوصیات مشخص بود، درحالیکه زندگی دانشگاه انتزاعی بوده و روابط اجتماعی فرامحلی[5] بودند. درعینحال، اسمیت از طریق ورود به جنبش زنان، آموخت که تجربههای متعلق به خودش، بهعنوان یک زن را بهصورت پایه و اساس چگونگی شناخت جهان درنظر بگیرد. همچنین او، همچون بسیاری از افراد دیگری که وارد جنبش زنان شده بودند، دریافت که رشتههای دانشگاهی، تقریباً بهطور انحصاری، توسط مردان و از نقطهنظر آنها نوشته شدهاند. علاوه بر این، رشتههای دانشگاهی –جامعهشناسی در مورد اسمیت- مدعی عینیت بودند، درحالیکه زنان، دانش آنها و دغدغههایشان را از گفتمان تحقیقاتی حذف میکردند. اسمیت به این نتیجه رسید که باید جامعهشناسی بهطور کامل بازسازی شود. این جامعهشناسی بدیل، «جامعهشناسی برای زنان» خواهد بود، جامعهشناسی که روابط اجتماعی که تجربههای روزمره زنان را شکل میدهند، کشف خواهد کرد.
اصطلاح «قومنگاری نهادی»، برای نخستینبار در سال 1986، در مقالة اسمیت منابعی برای پژوهش فمینیستی، بهصورت چاپشده ظاهر شد. درحقیقت، طرح مفهومی مردمنگاری نهادی، کمک به زنان در فهم سازمان اجتماعی زندگیشان بود. بااینحال، بهزودی آشکار شد روابط اجتماعی که به تجربههای زنان شکل داده، تجربههای مردان را نیز شکل میدهند و در دهة 1990، قومنگاری نهادی بهصورت «جامعهشناسی برای مردم» تطور یافت. شبکهای از قومنگاری نهادی (که بسیاری از آنها دانشجویان اسمیت در مؤسسه اُنتاریو، برای مطالعات در آموزش[6] بودند) شکل گرفت و آنها پژوهش از نقطهنظر افرادی که ایدز داشتند، معلمان، کارگران اجتماعی، پرستاران، پرستاران خانگی و دیگران را آغاز کردند.
موضوعات پژوهشهای قومنگاری نهادی، اغلب موضوعات یا مسائلی هستند که افراد در زندگی روزمره خود تجربه میکنند؛ اما نقطه آغاز (یا نقطه عزیمت) تحقیق، تجربههای واقعی افراد است. این پژوهش، فرایندی دومرحلهای است. در گام نخست، پژوهش با تجربههای خود فرد یا تجربههای عاملی دیگر آغاز میشود، اما در هر دو مورد، توجه ویژه بر آنچه افراد درواقع انجام میدهند و بر آنچه آنها در مورد فعالیتهای خود میگویند، متمرکز است؛ این به آن معنی است که محققان به «کار»[7] و «دانشهای کاری» توجه دارند. اصلاح کار در قومنگاری نهادی، به ورای حیطه کارمزدی، بسطیافته و هر فعالیت نیتمندی که نیازمند زمان و تلاش است را در برمیگیرد. «دانشهای کاری»[8]، به آنچه مردم از کار خود میدانند و از اینکه چگونه کار خود را با کار دیگران هماهنگ کنند، ارجاع میدهد. پژوهشگران از طریق واکاوی کار و دانشهای کاری، سازمان اجتماعی محلی و دانش کنشگران از این سازمان را میآموزند. علاوه بر این، کار افراد و حرفهای آنها در مورد کار، سرنخهایی را برای محقق، در مورد اینکه چگونه سازمان محلی بهکار هماهنگکننده دیگران متصل میشود، فراهم میکند. در گام دوم، محققان سرنخها را به مثابه شواهد مشارکت محلی در اعمال نهادی، گرفته و این شواهد -که شکل گفتار[9]، شفاهی یا متنی، یافته است- را تا روابط اجتماعی فرامحلی دنبال میکنند.
پژوهش قومنگاری نهادی، معمولاً متون را بررسی میکنند، بهویژه آنهایی که قابل تکرار و استانداردشده هستند؛ چراکه این متنون، فعالیتهای افراد در محیطهای محلی را هماهنگ میکنند. آنها میانجی روابط اجتماعیشده و اعمال افراد را بهصورت فرامحلی[10] هماهنگ میکنند. متون، آنگونه که موقعیتهای محلی را اشغال میکنند، وارد کنشها شده و کنشها را در موقعیتهای چندگانه سازمان میدهند. زمانی که یک طرف در متن ثابت شده است، خواننده ثابت نشده است. خواننده حین توجه به متن، در تفسیر متن و عمل بر روی متن فعال است؛ به این معنا که گفتوگوی متن-خواننده شکل میگیرد. در گفتوگوی متن-خواننده، خواننده متن را از طریق اشغال آن و جادادن آن در موقعیتی محلی «فعال میکند» و بنابراین، امر محلی را به چنگ امر نهادی میاندازد. خواننده با فعالکردن متن، عامل[11] متن میشود. این به آن مفهوم نیست که متن خواننده را بهطور کامل کنترل میکند. خواننده ممکن است مقاومتکرده و با گفتار متنی مخالفت کند؛ اما متن از طریق فعالشدنش اجتنابناپذیر میشود. علاوه بر این، در بسیاری از فرایندهای کاری، یک گام متنی، گام متنی دیگری را دنبال میکند و هرکدام به گام قبلی و گام پیشبینیشدة بعدی وابسته هستند و الی آخر؛ بنابراین، فرمهای پُرشده و گزارشهای تولیدشده، اتفاقهای مشخص را بهصورت شکلهای تعمیمیافتهای دگرگون میکنند که در هماهنگکردن کار دیگران، بسیار حائز اهمیت است. چنین تنظیماتی[12]، از طریق متون در جوامع باسواد مدرن، فراگیر بوده و این امر ملاحظهای بنیادین در تحقیقات قومنگاری نهادی است.
قومنگاری نهادی «مسائل اجتماعی»
در جامعهشناسی، «مسائل اجتماعی» بهعنوان ابژههای اجتماعی، از طریق فعالیت نظری و تحقیقات در جریان جامعهشناسان پدیدار میشوند و در ادامه، وجود آنها در درون این رشته بدیهی میشود؛ اما همراه با اینکه هم این رشته و هم زمینههای تاریخ تطور مییابند، در اغلب موارد، بازسازی این مسائل اجتماعی نیز بهدنبال آن میآید. در هر صورت، اسمیت دشواری همراه با این عینیسازی مسائل اجتماعی را متذکرشده و پیشنهاد کرد که مسائل اجتماعی، به مثابه شکلی از سازمان اجتماعی که در درون گفتمان عمومی متن-میانجی[13] (یک مجموعهای از روابط اجتماعی در درون روابط حاکم) عمل میکند، دیده شوند. از آنجا که این سازمان اجتماعی، وارد واقعیتهای مشخص و موضعی میشود، تجربههای به اشکال استانداردشده و تعمیمیافته، مرتبطشده و برگردان میشوند. این فرایندی سیاسی است که از طریق آن، تجربهای مشخص همراه با مسئلهای اجتماعی و مشکلات دیگری که در کنار آن ردیف میشوند، به مثابه موردهای آن مسئله اجتماعی شناخته میشوند؛ بنابراین، «مسائل اجتماعی»، بهصورت مکانیزمی عمل میکنند که از طریق آن، منافع مشخص شأن عینی مییابند. گفتمان مسائل اجتماعی، بیانی از منفعت عمومی را ارائه میدهد که اگر تحقیقات در مورد به اصطلاح مسائل اجتماعی بهجای تفسیرهایی که توسط گفتمان جامعهشناختی ارائه شده است، از تجربهها در چینش محلی آغاز شوند، میتواند دچار تناقض باشد. برای مثال، آنچه در این گفتمان بهصورت مسئله «بیسوادی» یا «خانوادههای تکوالد» ظاهر میشود، ممکن است نقص شیوههای سرمایهداری در موقعیتی محلی تلقی شود.
پاول سی لوکن[14]
همچنین رجوع شود به: روششناسی مردمی؛ فمینیسم؛ نظریة فمینیستی؛ نظریة برساختگرایی اجتماعی؛ نظریة دیدگاه
برای مطالعه بیشتر
Campbell, Marie. 2004. Mapping Social Relations: A Primer in Doing Institutional Ethnography. Lanham, MD:AltaMira
Smith, Dorothy E. 1989. The Everyday World as Problematic: A Feminist Sociology. Boston: Northeastern UniversityPress
———.1993. “‘Literacy’ and Business: ‘Social Problems’ as Social Organization.” Pp. 327–46 in Reconsidering Social Constructionism: Debates in Social Problems Theory, edited by J. A. Holstein and G. Miller. New York: AldinedeGruyter
———.1993.Text, Facts, and Femininity: Exploring the Relations of Ruling. New York: Routledge
———.1999. Writing the Social: Critique, Theory, and Investigations. Toronto, ON: University of Toronto Press
———.2005. Institutional Ethnography: A Sociology for People. New York: AltaMira
———, ed. 2006. Institutional Ethnography as Practice. Lanham, MD: Rowman & Littlefield
[1] Institutional ethnography
[2] Dorothy E. Smith
[3] articulation
[4] consciousness
[5] Extra-local
[6] Ontario Institute for Studies in Education
[7] work
[8] Work knowledges
[9] discource
[10] translocally
[11] agent
[12] regulations
[13] text-mediated
[14] Paul C. Luken