زندگی قرارگاهی بومیان امریکا

 زندگی قرارگاهی بومیان امریکا [1]در سدۀ هجدهم و نوزدهم، ایالات متحده نوعی راهبرد پاکسازی قومی را دنبال کرد تا صدها نفر از بومیانی را که به‌لحاظ زبانی، فرهنگی و سیاسی متمایز بودند و تاریخی غنی از پیوند، تجارت و دادوستد فرهنگی داشتند به قرارگاه‌های[2] سرخ‌پوستان -بقایای دورافتاده و نامرغوب زمین‌های گستردۀ سابق- گسیل کند. گفتمان سیاسی حاکم به بومیان امریکا، نقش وحشیانی را داده بود که راه پیشرفت و «سرنوشت آشکار»[3]، نژاد سفید را که هموارکردن همۀ مسیرهای این قاره، به سوی اقیانوس آرام بود، می‌بستند. در قرارگاه‌ها گروه‌های آزاد و مستقل، جزء گروه‌های تحت قیمومت دولت فدرال دسته‌بندی شدند، از حقوق فردی و جمعی محروم ماندند و در معرض اقداماتی قرارگرفتند که هدف‌شان نابودی فرهنگ و همگون‌سازی آن‌ها بود. 

  خط‌مشی‌های گوناگون و بیشتر متعارضی که در آغاز از سوی وزارت جنگ و مدتی بعد، وزارت کشور از طریق «ادارۀ امور سرخ‌پوستان»[4] به اجرا درآمدند، زندگی بومیان امریکا را ویران کردند، اما نتوانستند هدف فراگیر همگون‌سازی را محقق کنند. مقاومت گسترده بود و ادامه‌دار. رهبران بومی در کوشش‌های مداوم‌شان برای تعریف آینده خود، اغلب ابزارهای استعمارگران را به نفع خود دگرگون کردند. امروزه بسیاری از بومیان امریکا، از اینکه جزء بازماندگان یک آزمایش ویرانگر و گسترده در مهندسی اجتماعی بوده، جنبه‌های مهمی از فرهنگ خودی را حفظ‌کرده و در پافشاری بر کنترل زندگی خود موفقیت روزافزونی داشته‌ و به خود مباهات می‌کنند.

 قرارگاه‌های بومیان، ازجمله پوئبلو در جنوب غربی و رانچریاس[5] در کالیفرنیا، 56.2 میلیون هکتار یا 2.3درصد از خاک ایالات متحده امریکا را اشغال کرده است، که در مقایسه با 2.38 میلیارد هکتاری که بومیان پیش از تماس با اروپایی‌ها، یعنی پانصد سال پیش در تصرف داشتند، رقمی ناچیز و تکان‌دهنده است. قرارگاه‌ها مساحت‌های گوناگون دارند، از منطقۀ خودمختار و 16 میلیون هکتاری ناواهو[6] که در بخش‌هایی از آریزونا، نیومکزیکو و یوتا پراکنده شده، گرفته تا سرزمین کوچکی با مساحتی کمتر از 100 هکتار. نزدیک به 300 قرارگاه در 36 ایالت وجود دارد که بیشتر در غرب و غرب میانه متمرکزند. برخی از طریق معاهده با دولت ایالات متحده طراحی شدند و برخی دیگر از طریق کنگره یا دستورهای اجرایی.

حفظ زمین برای هویت بومیان امریکا بسیار مهم است، گرچه امروز تنها 34درصد از 3.1 میلیون بومی امریکا که اعضای قبیله‌ای خاص هستند در قرارگاه‌های سرخ‌پوستی زندگی می‌کنند. با وجود این، قرارگاه‌ها سرزمین‌های مادری انگاشته می‌شوند، محلی برای پافشاری بر حاکمیت قبیله‌ای و قلمروهای بسته‌ای هستند که مناسبات خویشاوندی را استمرار می‌بخشند و فرهنگ‌های غنی را حفظ می‌کنند و گسترش می‌دهند.

حکومت‌‌های قبیله‌ای حاکمیتی ذاتی، هرچند محدود، دارند و با دولت ایالات متحده امریکا روابط رسمی و دولتی دارند. گرچه شرایط فرق می‌کند، اما به‌طور کلی، قبایل درآمدها را بالا می‌برند، قوانین را اعلام و اجرا می‌کنند، منابع طبیعی را مدیریت کرده، با شرکت‌های خصوصی قرارداد می‌بندند، با مقامات ایالتی و فدرال مذاکره می‌کنند و برنامه‌های فدرالی ازجمله برنامه‌های آموزشی، بهداشتی و رفاهی را اجرا می‌کنند.

با وجود این، زندگی برای بومیان امریکا در قرارگاه‌های سرخ‌پوستان از دشواری‌های مرتبط با وضع نامساعد اقتصادی، سلامت‌بانی و آموزش ناکافی و میراثی از خط‌مشی‌های ویرانگر که رژیم استعماری یا شبه‌استعماری گذشته اشاعه داده بود، آکنده است. اغلب اوقات، خود مردم را بابت مشکلاتی که همچنان آن‌ها را احاطه کرده است، سرزنش می‌کنند؛ اما تقریباً در ازای هریک از مشکلات اجتماعی شناسایی‌شده در قرارگاه‌های امروزی، مواردی از سخت‌کوشی بومیان و کوشش آن‌ها برای پیداکردن راه‌حل‌های خلاقانه و به‌لحاظ فرهنگی دلسوزانه نیز وجود دارد.

مشکلات سلامت در قرارگاه‌ها، به‌ویژه زمانی که با میزان آن در کل ایالات متحده مقایسه می‌گردند، بسیار شدیدند. در میان بومیان امریکا، احتمال مرگ ناشی از تشمع کبدی[7] 7 برابر و احتمال ابتلا به دیابت، 4 برابر بیشتر است. نرخ خودکشی در میان آنان، تقریباً دوبرابر میانگین ملی است و در برخی از قرارگاه‌های داکوتا، 3 تا 4 برابر و بسیاری از خودکشی‌کنندگان جوان هستند. مرگ‌های ناشی از سوانح که اغلب با سوءمصرف مواد مخدر مرتبط‌اند، برای جوانان 15 تا 24 سال 2.5 برابر میانگین ملی است.

منابع فدرال برای پرداختن به دغدغه‌های مربوط به سلامت عمومی ناکافی است. «خدمات سلامت سرخ‌پوستان (آی.اچ.اس)»[8]، مسئول مهیاکردن سلامت‌بانی برای جمعیتی رو به گسترش است، مسئولیتی که بسیاری از بومیان امریکایی آن‌را تعهدی توخالی تلقی می‌کنند، چراکه این نهاد معمولاً هرگاه بنا به تشخیص خود نیاز جانی وجود نداشته باشد، از ارائۀ خدمات تن می‌زند. در سال 2006، آی.اچ.اس اعلام کرد که بیمارستان‌ها و درمانگاه‌ها، کمتر از 60درصد معیار برنامۀ سلامت اصلی، بودجه دریافت می‌کنند. قبایل منفرد و سازمان‌های میان‌قبیله‌ای، مانند «کنگرۀ ملی سرخ‌پوستان امریکا»[9]، به منظور افزایش حمایت، مرتب لابی می‌کنند؛ اما تلاش‌های‌شان به‌ندرت به ثمر می‌نشیند. برخی از قبایل، نسبت به تلفات جوانان‌شان، اعلام خطر کردند و برای برگزاری همایش‌های میان‌قبیله‌ای، پیش‌قدم شدند تا راه‌حلی جمعی برای جلوگیری از وقوع این تلفات بیابند.

  در بسیاری از قرارگاه‌ها، بومیان امریکا از دانش و ورزه‌های بومی‌شان در راستای طراحی و رساندن خدمات سلامت روان که در غیر این صورت، دسترس‌ناپذیر یا به‌لحاظ فرهنگی بیجا و نامناسب است، فعالانه بهره می‌برند. آن‌ها به نحوی مؤثر از دانش و ورزه‌های جدید، اما ریشه‌دار در سنت‌های قبیله‌ای استفاده می‌کنند تا به نفع جوانان بسیارآسیب‌پذیر مداخله کنند. همچنین، جوانان و خانواده‌های آن‌ها در فرایندی که بیرون از حوزۀ سلامت روان قرار می‌گیرد و به حوزه‌هایی مانند حفظ زبان و حقوق عهدنامه‌ای‌شان نیز کشیده می‌شود، سنت‌های خود را احیا می‌کنند. 

افزون بر بهداشت، به آموزش نیز به شکلی شرم‌آور، بودجه کمی اختصاص داده‌اند. بودجه‌ای که به مدارس وابسته به ادارۀ امور سرخ‌پوستان و مدارسی که به موجب «قانون آموزش و خودگردانی سرخ‌پوستان»[10] (مصوب 1975)، با حکومت‌های قبیله‌ای قرارداد دارند، اختصاص داده شده، معادل نصف نرخ سرانۀ دانش‌آموزان مدارس دولتی آن اطراف است. میزان ترک‌تحصیل از میانگین کشوری، بالاتر و میزان دستیابی به تحصیلات دانشگاهی از میانگین کشوری، پایین‌تر است. واکنش‌های بومیان مستقر در قرارگاه‌ها در ایجاد کنسرسیوم برای مطالعه و حل مشکل، ایجاد دپارتمان‌های آموزش قبیله‌ای برای بازبینی و اصلاح برنامه‌های درسی و تلاش‌های بی‌وقفه و موفقیت‌آمیز، برای جبران بودجۀ ناچیز دولت فدرال با کمک‌های مالی مختلف را در برمی‌گیرد.

  در دهة 1970، بومیان چند قرارگاه به این نتیجه رسیدند که تضمین مشاغل، تقویت فرهنگ و سنت قبیله‌ای و بهتر ساختن خدمت‌رسانی به مردم، مشروط به دسترسی بهتر اعضایشان به آموزش عالی است. آن‌ها تلاش کردند که مؤسسه‌های آموزش عالی خاص خود را دایر کنند و در حال حاضر، 32 دانش‌سرای قبیله‌ای وجود دارد که برنامه‌های کاردانی، کارشناسی و کارشناسی ارشد ارائه می‌کنند. دانشجویان بومی قاطعانه بر این امر پای می‌فشارند که انگیزۀ آن‌ها برای جست‌وجوی تحصیلات بالاتر، کمک به مردم‌شان است؛ احساسی که از انگیختاری جمعی برخاسته و همچنان مشخصۀ اجتماع‌های قبیله‌ای بوده و با ارزش‌های فردگرایانه‌تر ایالات‌متحده در تقابل است. فارغ‌التحصیلان در فراهم‌کردن شغل برای مردم‌شان، بسیار موفق بوده‌اند. در پاره‌ای موارد، آن‌ها بخش خدمت‌رسانی را دگرگون کرده‌ و به نحوی مؤثر ترکیب نیروی کار را از شکل غیربومی به شکل بومی تغییر داده‌اند. شرایط گذشته که در آن، غیربومیان خدمات ضروری را به قرارگاه‌ها می‌رساند، در حال از بین رفتن است. امروزه دیگر غیرعادی نیست که ببینیم در قرارگاه‌ها غلبه با آموزگاران، پرستاران، مجریان برنامه‌های قبیله‌ای و مشاوران مدارس، بومی باشد. آموزش حرفه‌ای و آموزش کسب‌وکار که از طریق این نهادها ارائه می‌شوند، شمار کارآفرینانی را که طیف گسترده‌ای از خدمات و فرصت‌های شغلی را فراهم می‌آورند، افزایش داده است. این پدیده هنوز به خوبی مورد مطالعه قرار نگرفته، اما گزارش‌های موردی، پیمایش از دانش‌آموزان و مشاهده‌های ناظران کارآزموده، این موضوع را تأیید می‌کند. امید برخی از آموزگاران قبیله‌ای به این است که روزی جمع چشمگیری از فارغ‌التحصیلان عرصه را برای تغییر نظام آماده کنند. 

شرایط زندگی در قرارگاه‌ها تفاوت‌های چشمگیری دارند، اما محرومیت و احتیاج در این قرارگاه‌ها فراگیر است. نرخ کلی بیکاری، 49درصد بوده و مشاغل در دسترس، اغلب کم‌درآمدند و دستمزدهای 32درصد این مشاغل، پایین‌تر از خط فقر فدرال است. نظریه‌هایی که برای توضیح نابرابری‌های گسترده قرارگاه‌ها در نرخ بیکاری -حدود 20درصد قرارگاه آپاچی‌نشین وایت مونتین[11] در آریزونا- در مقایسه با بیش از 70درصد در قرارگاه پاین ریج[12] در داکوتای جنوبی طرح شده‌اند، بر تفاوت‌های نظریۀ وابستگی و نظریۀ منابع تمرکز دارند.   بااین‌حال، در سال‌های اخیر، پارادایمی پدید آمد که بر نهادسازی در فضای خط‌مشی‌های اعطای خودگردانی که در اواسط دهۀ 1970، آغاز شدند و شمار زیادی از مطالعات موردی مؤید آن بوده‌اند، تمرکز کرده است. این پارادایم، مدافع این ایده است که قبایلی که دولت قوی پدید می‌آوردند تا به نحوی مؤثر بر حاکمیت‌شان پای فشارند، در توسعه اقتصادی پایدار موفق‌ترند. این مدل این انگاشت فهم عرفی را که سیاست دنباله‌روی اقتصاد است، وارونه می‌کند. قبایل موفق‌تر، تفکیک قوا ایجاد کرده‌اند، نظام قضایی خود را تقویت کرده‌ و ادارۀ قبیله را به منظور رقابت فرهنگی را دوباره سازمان داده‌اند، در راستای شفافیت و پاسخگویی کار می‌کنند و خود در امور قبیله‌ای تصمیم‌گیران اصلی هستند، نه اداره امور سرخ‌پوستان. تشخیص اینکه چه عواملی برخی از قبایل را به گام‌برداشتن در جهت تقویت نهادهای حکومتی خود ترغیب می‌کنند یا اینکه برخی دیگر را از انجام این کار باز می‌دارند، همچنان پرسشی بی‌پاسخ است، هرچند تحلیل‌گران نظریه‌های کنش و مدل‌های رهبری را برای پاسخ به این پرسش مطرح کرده‌اند.

قرارگاه‌ها، بومیان امریکا را از دیگر اقلیت‌ها متمایز می‌کنند. خودگردانی آن‌ها و روابط خاص‌شان با دولت ایالات متحده که با خود خرواری از مشکلات و فرصت‌های مشابه را به همراه می‌آورند، آن‌ها را در اجتماعی واحد که فرهنگ‌های غنی متفاوت‌شان را به هم پیوند می‌دهد، گرد هم می‌آورد. رهبران قبایل، به شکلی دسته‌جمعی -در عرصۀ ایالتی، منطقه‌ای و ملی- برای حفظ خودکفایی سرزمینی قرارگاه‌ها درگیر نبردند؛ رهبران قرارگاه‌ها در تلاش برای کمک به مردم و نسل‌های آینده‌شان، درگیر احیا و اثبات دستاوردهای فرهنگی می‌شوند. مطالعات دلسوزانه و دسته‌جمعی دربارة این پدیده‌ها می‌تواند بر گفتمان جریان اصلی اثر بگذارد.


و نیز ببینید: فرهنگ وابستگی؛ پاک‌سازی قومی؛ ملت‌سازی؛ افول فرهنگی بومیان امریکا


بیشتر بخوانید


Deloria, Vine, Jr. [1969] 1988. Custer Died for Your Sins. Norman, OK: University of Oklahoma Press

Lemont, Eric D., ed. 2001. American Indian Constitutional Reform. Austin, TX: University of Texas Press

Robertson, Paul. 2002. Power of the Land. New York: Routledge

Wilkinson, Charles. 2006. Blood Struggle: The Rise of Modern Indian Nations. New York: Norton

 [1] Native Americans, Reservation Life

 [2] reservations

[3] Manifest Destiny

[4] Bureau of Indian Affairs

[5] rancherias

[6] Navajo

[7] cirrhosis

[8] Indian Health Service

[9] National Congress of American Indians

[10] Indian Education and Self-Determination Act

  [11] White Mountain

[12] Pine Ridge


 


برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید