زجرکشی
در مورد منشأ «زجرکشی» [1]بهعنوان یک پدیدة اجتماعی، احتمالهای متعددی میتوان ذکر کرد، اما بهنظر میرسد در اصل مرتبط با کردارهای عاملان اجرای خودسرانه عدالت[2] است که به دورانی برمیگردد که امریکا مستعمره انگلستان بود و این عمل در سرتاسر «غرب وحشی» اجرا میشد.. بیتوجه به ریشههای این اصطلاح، زجرکشی امریکاییهای آفریقاییتبار، جنایت علیه بشریت بود، بااینحال، این رخدادها نمایشهایی سرورآمیز بودند. شکنجه، قطع عضو، زندهزنده سوزاندن و به دار آویختن –بیشتر در مورد امریکاییهای آفریقاییتبار- نوعی سرگرمی برای جماعتهای سفیدپوست بود و اغلب کودکان در کنارشان بودند. این «جشنوارههای خشونت»، طی دوران بازسازی رایج شدند و تا دهة 1950 ادامه یافتند. ریشة این نوع خشونت، بهعنوان یک کردار فرهنگی، ملیگرایی سفید است که ایدئولوژی برتری نژاد سفید، هدایتگر آن بود. از این نظر، حکم اکثریت دیوان عالی، پیش از جنگ داخلی در پرونده شکایت درد اسکات[3] مبنی بر اینکه «مرد سیاه هیچ حقی ندارد که سفیدها مؤظف باشند به آن احترام بگذارند»، بهعنوان قانون در سدة بیستم نیز ادامه یافت، بهجز دورة کوتاه بازسازی که در آن سیاهان از بردگی آزاد شده بودند. زجرکشی ایتالیاییها، دومین گروه اقلیتی که اغلب به این شکل اعدام شدند، بهدلیل مو و چشمان سیاه و چهرة تیرهشان، از این ذهنیت نژادپرستانه را نشان میدهد.
در دوران بردهداری، سیاهپوستان دارایی یا مال بودند و برای بیشتر بردهداران ارزش مادی داشتند. اگرچه در دورة آزادی، سیاهان اغلب اعمال ستمگرانة برتریگرایانة سفیدپوستان برای تسویة بدهی را تجربه کردند. خشونت یا «هتک حرمت» علیه مردان و زنان آزادشده، رایج بودند. این رخدادها به قدری جزئی از فرهنگ شده بود که عکسهای اعدامها و سوزاندنها، در کارت پستالها ترسیم شده بودند تا بین دوستان و اعضای خانواده به اشتراک گذاشته شود. افراد، اعضای قطعشدة بدن را بهعنوان «گنجینه» نگه میداشتند و آنها را بهعنوان چیزهای خاطرهانگیز میفروختند. سیاهان هیچ حقی برای حمایت نداشتند. به مدتی طولانی، زجرکشیها بخشی ضمنی از قرارداد اجتماعی حاکم بر تعامل سفید-سیاه بودند.
با توجه به تاریخچة زجرکشی که ریشه در برقرای «عدالت» توسط توده مردم دارد، اغلب توجیه رایج برای اقدام به این سبوعیت وحشیانه، مجازات ادعای تجاوز به عنف به زنان سفیدپوست بود. آیدا بی. ولزبارنت[4]، در کتاب وحشتهای جنوبی[5]، افشاء کرد که این اتهامها به تجاوز به عنف، اغلب کذب بودهاند. ولز برای شرمسارکردن سفیدپوستان برتریگرای جنوب امریکا، با بررسی پرونده به پرونده، ادعاهای مطرحشده علیه قربانیان زجرکشی، نشان داد که این اتهامها ساختگی بودهاند. بسیاری از زجرکشیها، بهدلیل خشم از موفقیت سیاهان انجام میشد. ولز پیکار ضدزجرکشی خود را در واکنش به زجرکشی برخی از دوستانش در ممفیس، توسط سفیدپوستان آغاز کرد؛ مثلهشدن آنها، به این دلیل انجام شد که فروشگاه آنها از فروشگاه رقیب سفیدپوست موفقتر بود. در سال 1921، زجرکشی به شکل گسترده در تولسا[6] در اوکلاهما رخ داد (یکی از موارد «پاکسازی نژادی» است). این زجرکشی گسترده یا آشوب زمانی در تولسا رخ داد که ناحیه گرینوود که از نظر اقتصادی موفق بود و نیز «وال استریت سیاه» آن، بهطور کامل در آتش سوخت و بیش از 300 سیاهپوست بهدست سفیدپوستان کشته شدند.
درست است که بسیاری از زجرکشیها در جنوب رخ دادند، اما پدیدهای ملی بود. «قرارداد اجتماعی» که این قساوتها را در بخش اعظم قرن بیستم عادی جلوه میداد، موجب شد تا بیش از 3000 امریکایی آفریقاییتبار، به این سرنوشت دچار شوند. اگرچه نمایش عمومی این عمل کاهش یافت، اما زجرکشی امت تیل[7] در سال 1955، پیش از زجرکشیهای چشمگیر دیگر، طی جنبش حقوق مدنی و تا دهة 1990 روی داد که در آن دوران، مرگ جیمز بایرد[8]، از طریق کشیدن روی زمین اتفاق افتاد.
رابرت نیوبای[9]
و نیز ببینید: نژادپرستی؛ جرم خشونتآمیز
بیشتر بخوانید:
Allen, James, Jon Lewis, Leon F. Litwack, and Hilton Als.2000. Without Sanctuary: Lynching Photography in America. Santa Fe, NM: Twin Palms
Freedmen’s Bureau. 2000. “Records Relating to Murders and Outrages.” Freedmen’s Bureau Online. Retrieved December 31, 2007 (http://freedmensbureau.com/ outrages.htm)
Tolnay, Stewart E. and E. M. Beck. 1995. A Festival of Violence: An Analysis of Southern Lynchings, 1882–1930. Urbana, IL: University of Illinois
Wells, Ida B. 1892. Southern Horrors: Lynch Law in All Its Phases. Retrieved December 31, 2007 (http://www.gutenberg.org//files/14975/14975-h/14975-h.htm)
[1] . Lynching
[2] . vigilante justice
[3] . Dred Scott
[4] . Ida B. WellsBarnett
[5] . Southern Horrors
[6] . Tulsa
[7] . Emmett Till
[8] . James Byrd
[9] . Robert Newby