رویای امریکایی

نزد یک مهاجر، رویای امریکایی[1] به معنی رسیدن به بهروزی اقتصادی و کیفیت خوبی از زندگی از رهگذر کار سخت، کارآفرینی و پشتکار است. این رویا نیروی محرک بیشتر مهاجرت‌هاست و واقعیت‌بخشی به آن، یعنی موفقیت در فرایند درآمیزی[2]. یکی از موضوعات اصلی مورد بررسی در نوشتارگان[3] مهاجرت، تفاوت بسیار در تحرک‌های میان‌[4]نسلی است. چرا برخی از مهاجران به‌سرعت پیشرفت می‌کنند، حال آنکه برخی دیگر، در پایین نردبان اقتصادی می‌مانند؟

  در اصل، درآمیزی از یک بُعد، درآمیزی از بُعدی دیگر را شتاب می‌بخشد. به‌عنوان مثال، تسلط به زبان بومی مشاغلی با حقوق بهتر را که متضمن استفاده هر روزه از زبان بومی است، به ارمغان می‌آورد و این امر به‌نوبة خود بهبود زبان را در پی‌دارد. این سازوکار به همراه سازوکارهای دیگر، سبب پدید آمدن دو مسیر برای درآمیزی شده است: مسیر میانبر و مسیر عادی. درنتیجه، برآمدهای درآمیزی، به‌ویژه موفقیت، به دوگانگی گرایش دارند.

سازوکار دیگر، همانی است که نابرابری درآمدی روبه‌رشد در همۀ نظام‌های سرمایه‌دارانه را رقم می‌زند (انباشت پول). سود سرمایه‌گذاری‌های پیشین، امکان سرمایه‌گذاری‌های بزرگ‌تر بعدی با سود بیشتر را میسر می‌کند. البته این قضیه، در مورد همۀ اعضای جامعه سرمایه‌داری، چه مهاجر چه بومی، صدق می‌کند. در خصوص مهاجران باید گفت، این سازوکار اصلی به همراه سازوکارهای دیگر، شکاف میان فقیر و غنی را می‌افزاید.

  مهاجران اغلب به سفارش کسانی که در اقتصاد مختلط فعالیت دارند، می‌توانند بیرون از اقتصاد قومی‌شان[5] شغل پردرآمدتری بیابند. مهاجرانی که دوستی خارج از گروه قومی‌شان دارند، به اخبار مشاغل خارج از اقتصاد قومی‌شان دسترسی بیشتری دارند. کسانی که چنین دوستانی ندارند، معمولاً به کار در اقتصاد قومی‌شان ادامه می‌دهند. نظر به اینکه دوستان میان‌قومی بیش از دوستان هم‌قوم احتمال دارد که دربارۀ مشاغل اقتصاد مختلط مطلع باشند، درآمیزی اقتصادی مشروط است به درآمیزی از راه دوستی. برعکس، برخی از همکاران مهاجران و آشنایان این همکاران -کسانی که به احتمال زیاد در خارج از اقتصاد قومی کار می‌کنند- به دوستان آن‌ها بدل می‌شوند؛ بنابراین درآمیزی در شبکه‌های دوستی چندقومی نیز مشروط به درآمیزی اقتصادی است. دوستان جدید، فرصت‌های شغلی را می‌افزایند. این فرایند، مارپیچی میان گروهی از افراد که بیشتر دوستان و همکاران‌شان را هم‌قومان‌شان تشکیل می‌دهند و گروه دیگر که دوستان و همکاران‌شان عمدتاً از قوم‌های دیگرند، تمایز اقتصادی روزافزونی برقرار می‌سازد.

  ارتباط میان‌قومی، پیشرفت یادگیری زبان را آسان می‌کند و برعکس، ارتباطات میان‌قومی در صورتی که کسی زبان جامعه میزبان را بهتر صحبت کند، با سهولت بیشتری، پیشرفت می‌کند. گزارۀ اول درست است، چراکه گفت‌وگو با افرادی از قومیت‌های متفاوت، معمولاً به زبان جامعه میزبان صورت می‌گیرد. اگر بیشتر تماس‌ها میان‌قومی باشند، مهارت‌های زبانی نیز با سرعت بیشتری پیشرفت می‌کند. برعکس، چون تسلط به زبان گفتار، گفت‌وگو را آسان می‌سازد، با بهبود مهارت‌های زبانی، تماس‌های میان‌قومی با سرعت بیشتری پیشرفت می‌کند. در مقابل، کسانی که به سختی به زبان جامعۀ میزبان سخن می‌گویند، حفظ چنین روابطی را دشوار می‌یابند و معمولاً همان معدود روابطی را که هم دارند، از دست می‌دهد. این فرایند بازخوردی واگرایی کسانی که هم مهارت زبانی دارند و هم از رهگذر شبکۀ دوستان به اقتصاد مختلط راه یافته‌اند از یک سو و کسانی را که از هیچ‌یک از این وجوه با جامعۀ میزبان درنیامیخته‌اند، بیشتر و بیشتر می‌سازد. فرصت‌های اقتصادی گروه نخست نسبت به فرصت‌های اقتصادی گروه دوم، پیوسته بهتر می‌شود.

  تعامل، شباهت را به همراه می‌آورد و شباهت تعامل را. این گرایش‌ها به «نفوذ»[6] و «کشش»[7]معروف‌اند. کشش یعنی تمایل بیشتر به تعامل با همانندان تا ناهمانندان. نفوذ با رابطۀ علّی معکوس مرتبط است، یعنی تمایل افراد به افزودن به شباهت‌شان به مخاطبان تعامل‌هایشان. این دو گرایش فراگیر، باهم پدیده هماننددوستی[8] را پدید می‌آورند. در خصوص مهاجران باید گفت، کسانی که با اعضای گروه‌های قومی دیگر تعامل می‌کنند، اغلب با سرعت بیشتری فرهنگ‌پذیر می‌شوند، با سهولت بیشتری هنجارها، ارزش‌ها و سنت‌هایی را که به شکلی گسترده در سراسر جامعه حضور دارند، اختیار می‌کنند و آسان‌تر هنجارها، ارزش‌ها و سنت‌های قومی‌شان را رها می‌کنند. تماس‌های میان‌قومی پی‌درپی، ممکن است سنت‌های قومی را از بین ببرد و یکی‌شدن با اعضای قومیت‌های دیگر را تشویق کند، حال آنکه حضور مداوم در شبکۀ دوستان، همکاران و همسایگان هم‌قوم همبستگی قومی را می‌افزاید. برعکس، مشترک‌بودن هنجارها، ارزش‌ها و سنت‌ها تعامل را آسان می‌کند و فاصله اجتماعی را کاهش می‌دهد. بدین ترتیب، میان کسانی که به‌سرعت، از سنت‌ها و تماس‌های قومی‌شان فاصله می‌گیرند و کسانی که پیوندهای نیرومند را حفظ می‌کنند و سنت‌های قومی خود را گرامی می‌دارند، دوگانگی پدید می‌آید.

 مهاجران دارای درآمد بالاتر، با سهولت بیشتری می‌توانند در خارج از محله‌های قومی خود سکونت کنند؛ بنابراین، درآمیزی اقتصادی، یکپارچگی فضایی[9] (فرضیه همگون‌سازی فضایی[10]) را آسان می‌سازد. این محله‌های مرفه‌تر نیز، به مشاغل پردرآمدتر نزدیک‌ترند و امکاناتی دارند که پیشرفت اقتصادی را آسان می‌سازند. در اینجا بار دیگر شاهد فرایندی مارپیچی هستیم که به همراه فرایندهای مارپیچی پیش گفته، جمعیت مهاجران به دو دسته تقسیم می‌کند: کسانی که از همۀ جهات با جامعۀ میزان درآمیخته اند و کسانی که همچنان هنجارها، ارزش‌ها و سنت‌های قومی خود را می‌ستایند، دوستان‌شان از شبکه‌های قومی‌اند، در اقتصاد قومی‌شان فعالیت می‌کنند، در محله‌های قومی خود می‌زیند و زبان جامعۀ میزبان را خوب صحبت نمی‌کنند.

  این سازوکارهای دوقطبی‌ساز، در باب دو قطبی‌شدن پیشرفت اقتصادی مهاجران، توضیح نظری ساده‌ای به‌دست می‌دهد؛ بنابراین، موفقیت اقتصادی، از یک سو و همکاری و طرق دیگر درآمیزی (یکپارچگی سکونتگاهی، بهبود زبان بومی و فرهنگ‌پذیری) از سوی دیگر، بر یکدیگر اثر مثبت دارند. دست‌کم سه سازوکار خنثی‌ساز این همبستگی میان موفقیت اقتصادی و درآمیزی غیراقتصادی را سست می‌کند. نخست اینکه، شبکه‌های قومی متراکم و بسته، می‌توانند در پیشرفت اقتصادی مهاجران گشایش باشد نه تنگنا، چراکه اعضای گروه قومی با تکیه بر اعتماد و پیوندهای دوستانه سرمایۀ اولیۀ کسب‌وکارهای اقتصادی قومی را تأمین می‌کنند. دوم اینکه، تماس میان‌قومی ممکن است به‌جای آنکه آگاهی قوم را کم کند، آن‌را افزایش دهد، پدیده‌ای که قومیت واکنشی[11] خوانده می‌شود. سوم آنکه، منتقدان فرضیۀ همگون‌سازی فضایی برآنند که این فرضیه، موانع قومی را که همان تبعیض و پارتی‌بازی درون‌گروهی[12] است را نادیده می‌گیرند؛ همین خصلت است که سبب می‌شود، افزایش درآمد را بی‌درنگ به یکپارچگی محلی تفسیر نکنیم.


  و نیز ببینید: فرهنگ‌پذیری؛ همگون‌سازی؛ تبعیض؛ گروه قومی؛ مهاجرت؛ نابرابری؛ تحرک میان‌نسلی؛ بازار کار؛ اقتصاد مختلط؛ هنجارها؛ همگون‌سازی چندپاره؛ سرمایۀ اجتماعی؛ شبکه‌های اجتماعی؛ ارزش‌ها


بیشتر بخوانید


- Nee, Victor, Jimy Sanders, and Scott Sernau. 1994. “Job Transitions in an Immigrant Metropolis: Ethnic Boundaries and Mixed Economy.” American Sociological Review 59:849–72

- Portes, Alejandro and J. Sensenbrenner. 1993. “Embeddedness and Immigration: Notes on the Social Determinants of Economic Action.” American Journal of Sociology 98:1320–50

- Van Tubergen, Frank, Ineke Maas, and Henk Flap. 2004. “The Economic Incorporation of Immigrants in 18 Western Societies: Origin, Destination, and Community Effects.” American Sociological Review 69:704–27



[1] American Dream

[2] incorporation

[3] literature

 [4] intragenerational mobility

[5] ethnic economy

 [6] influence

 [7] influence

[8] Homophily

[9] spatial integration

[10] spatial assimilation hypothesis

[11] reactive ethnicity

[12] favoritism



  

  

   

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید